eitaa logo
کانال 📚داستان یا پند📚
1.1هزار دنبال‌کننده
18.4هزار عکس
35.5هزار ویدیو
123 فایل
کارکانال:رمان و داستانک،سلام و صبح بخیر،پیامهای امام زمانی عج، کلیپ طنز،سخنان پندی،سیاسی، هنری و مداحی پیامها به مناسبتها بستگی دارد. مطالبی که با لینک کانال دیگران است با همان لینک آزاده بقیه مطالب آزاده @Dastanyapand
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال 📚داستان یا پند📚
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆🌺 📚 #داسـتان_یا_پنـد 📗 #﴿داستانهای_حقیقی﴾ 🔖قصه_سی_و_شش: مناجات: 7⃣قسمت_هفتم: ✍حضرت ادریس(ع) 
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆🌺 📚 📗 #﴿داستانهای_حقیقی﴾ 🔖عذاب_خشک: 8⃣قسمت_هشتم: ✍شک ندارم قبل از آنکه از گرسنگی بمیریم، تو از ترس مرگ خودت را حلق آویز میکنی! ✴️شاه که در افکار خود غوطه ور بود با سخن طعنه آمیز ملکه از جا پرید و به خود آمد. 🔸از سر بی حوصلگی نگاهی به ملکه انداخت و از جای خود برخواست و شروع به قدم زدن کرد. 🗯بار دیگر صدای ملکه در کاخ پیچید: تو را چه می شود؟! عنقریب است که کارت به جنون بکشد! تا به حال خشکسالی ندیده ای؟! 👑شاه:دیده ام، اما اینگونه؟! پنج سال است که در مزارع خار هم نمی روید! از آسمان به جای باران خاک می بارد! کم مانده مردم گرگ های بیابان را هم به سیخ بکشند! آخر این چه عذابی بود که... ملکه فریاد زد: دیگر این کلمه را به زبان نیاور! کدام عذاب؟! همین مانده که شاه هم به مزخرف گویی های یاران ادریس ایمان بیاورد! 🔸شاه:ایمان من مهم نیست. ایمان مردم مهم است. پنج سال است که در کوچه و پس کوچه های شهر زمزمه نفرین ادریس پیچیده است. هر جا که می روی حرف از عذاب و بلای وعده داده ی اوست. بازار، لشگر، کاخ، حتی در معبد هم کاهنان در مورد این مرد و ادعا هایش حرف میزنند. میدانی اگر مردم این حرف ها را باورکنند چه بلایی به سرمان می آید؟! ترس من از تشنگی و گرسنگی نیست. ترس من از روزی است که دیگر مردم مرا فرزند خدایان ندانند. آن روز، روز مرگ ماست. 🔻ملکه پوزخندی زد و گفت:نترس، اولا به جای آنکه در معبد فالگوش بایستی و به پچ پچ کاهنان گوش دهی، سیل مردمی را ببین که شبانه روز به معبد می آیند و همچنان چاره ی این بلا را از خدایان می خواهند. دوما، مردم چه اهمیتی دارند؟! مهم لشگریانند، مهم این است که به اندازه پنج سال دیگر برای سپاهیان آذوقه داری! تا وقتی که شمشیر در دست تو باشد، فرزند خدا توئی. 🔸شاه چشمانش را از ملکه برداشت. نفس عمیقی کشید و به گوشه ای خیره شد و زیر لب گفت: 🔱ادریس! ادریس! ادریس! به زیر کدامین سنگ خزیده ای که هرچه بیشتر می جویمت کمتر می یابم؟! وای به روزی که به چنگم آیی، به خدایان قسم که بر در معبد قربانیت می کنم. ... ﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾ برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات @Dastanyapand 📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🌺
کانال 📚داستان یا پند📚
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆🌺 📚 #داسـتان_یا_پنـد 📗 #﴿داستانهای_حقیقی﴾ 🔖عذاب_خشک: 8⃣قسمت_هشتم: ✍شک ندارم قبل از آنکه از گ
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆🌺 📚 📗 #﴿داستانهای_حقیقی﴾ 🔖قصه_سی_و_شش: پایان_ملکه: 9⃣ قسمت_نهم: ✍ملکه در بستر بیماری افتاده بود و صدای خس خس نفس هایش فضای اتاق را پر کرده بود و جز پوست و استخوان چیز از او باقی نمانده بود. شاه و طبیب بر بالینش نشسته بودند. 🗯شاه رو به طبیب کرد و گفت: خب؟! طبیب: ضعف از گرسنگی و احتمالا یکی از هزاران بیماری که در این بیست سال مصیبت و بلا گریبان گیرمان شده است. چه بگویم؟! هر روز مریضی را می بینم که بیماریش با دیگران زمین تا آسمان متفاوت است. هر روز بلایی جدید بر سرمان نازل می شود که نظیرش را در خواب هم نمی دیدیم. شاه: حرف آخر را بزن. امیدی به بهبودش هست؟! 💭طبیب لبخند تلخی زد و گفت: به چهره اش نگاه کنید. در این چشمان بی فروغ و سرشار از وحشت مرگ، آیا نشانه ای از حیات می یابید؟! بهتر است ملکه را با خود به معبد برده و از پدران خود پایان این همه بلا و مصیبت را بخواهید. سپس از جا برخاست و در حالی که از اتاق بیرون می رفت گفت:  شاید چهره ی رنجور ملکه،  دل خدایان را به رحم آورد و پایانی شود بر این خشکسالی بیست ساله. 🗯شاه به چشمان ملکه خیره شد: صدایم را می شنوی؟! باید بشنوی! توهم به اندازه ی من مقصری. دنیای امروز حاصل اعمال دیروز من و تواست. کاخی که خانه ی رقاصان و مطربان بود اینک مأمن و پناهگاه جانوارن ولگرد است. در خانه ات به جای صدای ساز، صدای زوزه ی سگان بلند است. جز تنی چند از سربازان کسی دیگر در کاخ باقی نمانده. نمیدانم این دیوانگان به چه امیدی مانده اند. در پشت درهای کاخ جز قتل و خون ریزی و بیماری چیز دیگری نیست. هر روز عده ای به کاخ یورش می آورند. بی نواها می پندارند در اینجا چیزی برای خوردن مانده است. دیری نمی پاید که این چند سربازهم می روند و در آخر به دست این جماعت تکه تکه خواهم شد. خوشا به حال تو که... 🤚شاه سکوت کرد. صدای نفس های ملکه قطع شد. شاه دستش را به سمت شانه ی ملکه برد و چند بار او را تکان داد. او مرده بود. ✴️اندوهی بی پایان سرتاسر وجودش را فرا گرفته بود. از جای خود برخاست و شتابان به سمت در خروجی حرکت کرد. سرسرای کاخ پر از سگان ولگرد بود که زحمت کنار رفتن از جلوی شاه را به خود نمی دادند. شتابان از محوطه ی بیرونی عبور کرد تا خود را به در خروجی برساند. فرمانده ای که همراه چند سرباز جلوی در نگهبانی می داد جلو آمد و گفت: اتفاقی افتاده است؟!  💢شاه که از خشم دندان هایش را برهم میفشرد گفت: از سر راهم کنار بروید. باید بروم. باید ادریس را بیابم. باید او و خدایش را با دستان خود نابود سازم. ❎فرمانده: پادشاه را چه می شود؟! شهر در آتش قتل و غارت می سوزد، شما می خواهید به دنبال ادریس بروید؟! ادریس اگر یافتنی بود در این بیست سال دستمان به او می رسید. لطفا به اتاق خود بازگردید. من دیگر توان محافظت از کاخ راهم ندارم، چه رسد به این که امنیت شما را در پشت دیوارهای کاخ تامین کنم. ❎فرمانده رو به سربازان کرد و گفت: شاهنشاه را تا اتاقشان همراهی کنید. شاه گفت به اتاق ملکه می روم. فرمانده با اشاره دست به سربازان گفت او را هرکجا می خواهد ببرند. 🔱سربازان زیر بغل های شاه را گرفتند و او را که دیگر جانی برای راه رفتن نداشت  کشان کشان تا درب ورودی اگگتاق بردند. اما ناگهان در جای خود میخکوب شدند. شاه سرش را بالا آورد به درون اتاق نگاه کرد. از ترس فریاد بلندی زد و خود را روی زمین انداخت. سگ ها در حال دریدن جسد ملکه بودند. ... ﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾ برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات @Dastanyapand 📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🌺
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆📻 📚 📗معرفی کتاب📗 📚 ﴿هفت شهر عشق﴾75 https://eitaa.com/Dastanyapand/81156 ✍🏻 حجت الاسلام مهدی خُدّامیان آرانی 🎧 6 صوت 🎙 بهروز رضوی نگاهی نو به حماسه‌‌ی پرشکوه عاشوراست. این کتاب با متنی روان و داستان گونه، مخاطب را با کاروان امام حسین علیه السلام راهی سفری تاریخی و پرفراز و نشیب می نماید و با بیان لحظه به لحظه از ماجرای کربلا، تمامی رخدادهای این واقعه عظیم را مرور می کند به ‌گونه‌ای که مخاطب حضور خود را در صحنه های مختلف آن مقطع تاریخی به خوبی احساس می کند. خواننده کتاب «هفت شهر عشق» ابتدا از مدینه به سوى مکّه حرکت کرده و بعد از آن حوادث مسیر مکّه تا کربلا و سپس حماسه عاشورای حسینی را از نزدیک مرور می کند. همچنین با داستان قهرمانى زینب کبری سلام الله علیها و سایر بازماندگان حادثه کربلا در سفر به کوفه و شام، آشنا می شود. و سرانجام با قافله یادگاران نهضت حسینی بار دیگر به سرزمین کربلا و سپس مدینه برمی گردد. حجت الاسلام خُدّامیان، کتاب را با استفاده از 123 منبع تاریخی معتبر، به خوبی در قالب رمان مستندسازی کرده است. 📱 لینک دانلود کتاب صوتی "هفت شهر عشق " (خلاصه شده) از گوگل درایو 👇👇 https://drive.google.com/folderview?id=1plXMAXokXHcG3gQWk-HFN-3R2Xhy1t4P 📚75 رمان کانال ﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾ برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات @Dastanyapand 📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆📻
202030_763225378.mp3
10.03M
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆📻 📚 📚 ﴿هفت شهر عشق﴾ ✍🏻 حجت الاسلام مهدی خُدّامیان آرانی 🎧 6 صوت 🎙 بهروز رضوی 📚75 رمان کانال 🎧صوت 1 ﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾ برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات @Dastanyapand 📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆📻
202030_377708968.mp3
8.96M
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆📻 📚 📚 ﴿هفت شهر عشق﴾ ✍🏻 حجت الاسلام مهدی خُدّامیان آرانی 🎧 6 صوت 🎙 بهروز رضوی 📚75 رمان کانال 🎧صوت 2 ﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾ برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات @Dastanyapand 📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆📻
Part03_هفت شهر عشق.mp3
9.27M
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆📻 📚 📚 ﴿هفت شهر عشق﴾ ✍🏻 حجت الاسلام مهدی خُدّامیان آرانی 🎧 6 صوت 🎙 بهروز رضوی 📚75 رمان کانال 🎧صوت 3 ﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾ برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات @Dastanyapand 📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆📻
Part04_هفت شهر عشق.mp3
9.23M
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆📻 📚 📚 ﴿هفت شهر عشق﴾ ✍🏻 حجت الاسلام مهدی خُدّامیان آرانی 🎧 6 صوت 🎙 بهروز رضوی 📚75 رمان کانال 🎧صوت 4 ﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾ برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات @Dastanyapand 📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆📻
Part05_هفت شهر عشق.mp3
9.16M
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆📻 📚 📚 ﴿هفت شهر عشق﴾ ✍🏻 حجت الاسلام مهدی خُدّامیان آرانی 🎧 6 صوت 🎙 بهروز رضوی 📚75 رمان کانال 🎧صوت 5 ﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾ برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات @Dastanyapand 📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆📻
Part06_هفت شهر عشق.mp3
8.89M
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆📻 📚 📚 ﴿هفت شهر عشق﴾ ✍🏻 حجت الاسلام مهدی خُدّامیان آرانی 🎧 6 صوت 🎙 بهروز رضوی 📚75 رمان کانال 🎧صوت 6 ❌ پایان ❌ ﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾ برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات @Dastanyapand 📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆📻
8819-fa-hafet-shaher-eshegh.pdf
3.3M
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆📝 📚 📚 ﴿هفت شهر عشق﴾pdf ✍🏻 حجت الاسلام مهدی خُدّامیان آرانی 📚75 رمان کانال 📗هفت شهر عشق "نگاهی نو به حماسه عاشورا" ﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾ برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات @Dastanyapand 📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆📝