📝ورقی از دفتر فضائل و مصائب
#حضرت_ام_البنین_علیهاالسلام
🖤حضرت امّ البنین سلاماللهعلیها، آنقدر بر سيدالشهداء علیهالسلام گریه کرد تا بیناییاش را از دست داد...
https://eitaa.com/Dastanyapand/77108
🖤خواهش دارم که مرا «فاطمه» صدا نزنید ...
https://eitaa.com/Dastanyapand/77109
🖤نوحهسرایی های حضرت امّ البنین سلاماللهعلیها، قلب همه مردم، حتی «مروان بن حکم ملعون» را آتش میزد...
https://eitaa.com/Dastanyapand/77110
🖤به من خبر رسیده که عمود آهن بر سر بچهشیرم زدند ...
https://eitaa.com/Dastanyapand/77111
🖤بانویی که در شب عروسیاش تا صبح، مشغول پرستاری از امامحسن و امامحسین علیهماالسلام شد...
https://eitaa.com/Dastanyapand/77112
🖤فرزندان من و و تمام اهل زمین، فدای اباعبدالله الحسین علیهالسلام ...
https://eitaa.com/Dastanyapand/77115
🖤ای امّ البنين! مصیبتهای سنگین، زينب را پیر کرده است ...
https://eitaa.com/Dastanyapand/77116
🖤حضرت امّالبنین سلاماللهعلیها را - طبق برخی از نقلها - به شهادت رساندند ...
https://eitaa.com/Dastanyapand/77117
🖤مجلس عزای حضرت زینب کبری سلاماللّهعلیها و امّالبنین علیهاالسلام در مدینه ...
https://eitaa.com/Dastanyapand/77118
🖤مقام حضرت امّالبنین علیهاالسلام در نزد حضرت زینب کبری سلاماللّهعلیها ...
https://eitaa.com/Dastanyapand/77119
🖤ایکاش میدانستم که با دستان ابالفضلم چه کردند ...
https://eitaa.com/Dastanyapand/77121
🖤وداعِ حضرت ابالفضل العباس با مادرش حضرت امّالبنین
https://eitaa.com/Dastanyapand/77122
🖤﴿معرفی امل البنین﴾
@Dastanyapand
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆🌺
📚 #داسـتان_یا_پنـد
📝ورقی از دفتر فضائل و مصائب
#حضرت_ام_البنین_علیهاالسلام
🩸حضرت امّ البنین سلاماللهعلیها، آنقدر بر سيدالشهداء علیهالسلام گریه کرد تا بیناییاش را از دست داد...
در روایتی امام صادق عليه السلام فرمودند:
📋 بُكِيَ الحُسَينُ عليهالسلام خَمسَ حِجَجٍ. وكانَت اُمُّ جَعفَرٍ الكِلابِيَّةُ تَندُبُ الحُسَينَ عليهالسلام و تَبكيهِ وقَد كُفَّ بَصَرُها
▪️بر امام حسين "عليهالسلام" پنج سال (در مدینه) گريسته شد. اُمّ جعفر كِلابى (امّ البنین"علیهاالسلام")، براى امام حسین عليهالسلام مرثيهثرایی میکرد و مىگريست تا اين كه چشمانش نابينا شد.
📋 فَكانَ مَروانُ وهُوَ والِ المَدينَةِ يَجيءُ مُتَنَكِّرا بِاللَّيلِ حَتّى يَقِفُ، فَيَسمَعُ بُكاءَها و نَدبَها
▪️مروان، حاكم مدينه، به صورت ناشناس مىآمد و به گريه و مرثيه سرايى او گوش مى داد.
📚الأمالي الخمیسیة،شجري، ج۱ ص۲۳۰.
✍ عمری به پای چشم تر خود گریستم
هر شب ز داغ یک پسر خود گریستم
بر خاکهای گرم بقیع روضه خوان شدم
تنها ، ز شام تا سحر خود گریستم
از فرط گریه خون چکد از پلک های من
بر حال زار این جگر خود گریستم
تا دوختم نگاه سوی ماه آسمان
با یاد چهرهی قمر خود گریستم
با مشک آب پیش سکینه نشستم و
شرمنده مثل گل پسر خود گریستم
گفتند : زینبین، شبِ غارت حرم
معجر نداشتند سر خود ، گریستم
﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🌺
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆🌺
📚 #داسـتان_یا_پنـد
📝ورقی از دفتر فضائل و مصائب
#حضرت_ام_البنین_علیهاالسلام
🩸خواهش دارم که مرا «فاطمه» صدا نزنید ...
در نقلی آمده است:
وقتی که حضرت ام البنین علیهاالسلام به خانه امیرالمؤمنین علی علیهالسلام آمد، مشاهده نمود که فرزندان حضرت زهرا سلاماللهعلیها تعلق خاطر زیادی به مادرشان دارند.
🥀 هرگاه امیرالمؤمنین علیهالسلام، امالبنین علیهاالسلام را به نام "فاطمه" صدا میزدند، حضرت ام البنین مشاهده مینمود که حسنین و زینبین "علیهمالسلام" به یاد مادرشان فاطمه زهرا سلاماللهعلیها میافتند.
🥀 به همین جهت، روزی حضرت امالبنین علیهاالسلام به محضر امیرالمؤمنین علیه السلام عرضه داشتند: خواهشی به محضر شما دارم؟ مولا علی علیهالسلام فرمودند: حاجتت چیست؟
امالبنین علیهاالسلام عرضه داشت:
📋 حَاجَتی أَنْ لَا تُسَمّنی فَاطِمَةَ!
▪️خواهش من این است که مرا به نام "فاطمه" صدا نزنید.
🥀 امیرالمومنین علیهالسلام سرّ این مطلب را فهمید و تبسّمی بر روی لب مبارکش نشست و فرمود: برای چه این درخواست را داری؟ ام البنین علیهاالسلام عرضه داشت: وقتی که مرا به اسم "فاطمه" صدا میزنید، آثار حزن و تأثّر را در روی حسنین و زینبین علیهمالسلام میبینم و این برای من سخت است.
🥀 مولا علی علیه السلام فرمودند: چه اسمی را دوست داری؟ ام البنین علیهاالسلام عرضه داشت: "ام البنین". و از آن به بعد همه او را به این اسم صدا می زدند.
📚 المجالس الشجیة، ص ۱۴۵
✍ من گردِ راه حضرت زهرا نمیشوم
هرگز به جای ام ابیها نمیشوم
او دختر پیمبر و همتای حیدر است
من جز کنیز دختر زهرا نمیشوم
او روح امتحان شدهی قبل خلقت است
بی امتحان عشق، که حورا نمیشوم
ضربه نخوردهام که کنم سینه را سپر
دیوار و در ندیده مهیّا نمیشوم
هر خدمتی کنم به یتیمان فاطمه
مادر برای زینب کبری نمیشوم
چون بوسه میزنم به قدم های زینبین
بی اذن زینب از قدمش پا نمیشوم
آقا بیا و نام مرا فاطمه مخوان
با اسم گل، شبیه مسمّا نمیشوم
عباس من غلام عزیزان فاطمه ست
بی دست او که حامی طاها نمیشوم
﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🌺
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆🌺
📚 #داسـتان_یا_پنـد
📝ورقی از دفتر فضائل و مصائب
#حضرت_ام_البنین_علیهاالسلام
🩸نوحهسرایی های حضرت امّ البنین سلاماللهعلیها، قلب همه مردم، حتی «مروان بن حکم ملعون» را آتش میزد...
در نقلها آمده است:
📋 کَانَتْ أُمُّ الْبَنِینِ ... تَخْرُجُ إِلَی الْبَقِیعِ فَتَنْدُبُ بَنِیهَا أَشْجَی نُدْبَةٍ وَ أَحْرَقَهَا فَیَجْتَمِعُ النَّاسُ إِلَیْهَا یَسْمَعُونَ مِنْهَا
▪️ حضرت ام البنين سلاماللهعلیها ، همواره به بقيع مىرفت و در آن جا، محزونترين و سوزناكترين مرثيه سرايىها را براى شهدای کربلا مىنمود. مردم نزد او گِرد مىآمدند و به آن مرثيهها گوش مىدادند و قلبشان آتش میگرفت.
📋 فَکَانَ مَرْوَانُ یَجِیءُ فِیمَنْ یَجِیءُ لِذَلِکَ فَلَا یَزَالُ یَسْمَعُ نُدْبَتَهَا وَ یَبْکِی
▪️مروان بن حکم (والی مدینه) هم از جمله كسانى بود كه به بقيع میرفت. او به مرثيه های اُمّالبنين سلاماللهعلیها ، گوش فرا مىداد و گریه میکرد.
📚مقاتل الطالبيّين، ص۹۰
📚بحارالأنوار، ج۴۵ ص۴۰
✍ خوب بود این دم آخر پسرانت بودند!
شَرزِه شیرانِ جگردارِ جوانت بودند
گفتن از بی کسیات حال بکاء میخواهد
مادر داغِ جوان دیده، عصا میخواهد
گفتنش نیز به جان، غصه و غم می ریزد
مادر از مرگ پسر، زود به هم می ریزد
داغ بیهوده ندیدی! به خدا چشم زدند
اهل این شهر جوانان تو را چشم زدند
مادر! این لحظهی آخر کمی از ماه بگو
از قد و قامت آن دلبر دلخواه بگو
روضه مشک بخوان پشت سرت گریه کنیم
یک دلِ سیر برای قمرت گریه کنیم
مادر! آن گونه بخوان که جگر عالم سوخت
پایِ این روضه شنیدم دلِ مروان هم سوخت
روضهی مشک بخوان، روضهی گودال نخوان
هر چه خواندی فقط از معجر و خلخال نخوان!
﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🌺
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆🌺
📚 #داسـتان_یا_پنـد
📝ورقی از دفتر فضائل و مصائب
#حضرت_ام_البنین_علیهاالسلام
🩸« وَیْلِی عَلَیٰ شِبْلِی » ... به من خبر رسیده که عمود آهن بر سر بچهشیرم زدند ...
در نقلها آمده است:
حضرت ام البنین سلاماللهعلیها هر روز عبیدالله پسر حضرت عباس علیهالسلام را همراه خود به بقیع میبرد و در آنجا مرثیه میخواند و زنها برای شنیدن مرثیه او در بقیع جمع میشدند؛ آن حضرت در بقیع مینشست و اینگونه در رثای ابالفضل العباس علیهالسلام روضه میخواند:
📋 یا مَنْ رَأَی الْعَبّاسَ کَرَّ عَلی جَماهیرِ النَّقَدِ
▪️ای كسی كه عباس علیهالسلام را ديدی كه بر آن لشگر پَست و فرومایه حمله میكرد.
📋 وَ وَراهُ مِنَ ابْناءِ حَیْدَرَ کُلُّ لَیْثٍ ذی لَبَدٍ
▪️و فرزندان حيدر علیهالسلام پشت سر او مثل شیرهای یالدار حمله میکردند.
📋 اُنْبِئْتُ أنَّ ابْنی اُصیبَ بِرَأْسِهِ مَقْطوعَ یَدٍ
▪️به من خبر دادهاند بااینکه دست فرزندم عباس علیهالسلام قطع شده بود، بر سرش نیز ضربهای زدند ؟!
📋 وَیْلی عَلی شِبْلی أ مالَ بِرَأْسِهِ ضَرْبُ الْعَمَدِ
▪️آه و واویلا از داغ بچهشیرم ابالفضل... آیا درست است که عمود بر فرق نازنینش زدند؟!
📋 لَو کانَ سَیْفُکَ فی یَدَیْکَ لَما دَنی مِنْکَ احَدٌ
▪️آه ای ابالفضل! من میدانم که اگر شمشيرت را در دست داشتی، كسی جرأت نداشت به تو نزديك شود.
📚إبصار العین، ج۱ ص۶۴
📚منتهی الآمال، ج۱ ص۶۸۹
✍يا اُمّ بنين! حالِ گرفتار نديدی
دستانِ قلم، اشك علمدار نديدی
بر پيكر بي دستِ علمدارِ رشيدت
آشفتگیِ سيد و سالار نديدی
مادر! بهخدا بسكه وفا داشت ابالفضل
غوغای مواساتِ سپهدار نديدی
گر آب نياورد ، مگو آبرويش رفت
خونبارشِ آن ديده و رخسار نديدی
يك لشگرِ قَدّار كه بنشست به زانو
پا تا سرِ او تير ، چنان خار نديدی
شقُّ القمرِ كوفه كه در علقمه رخ داد
تكرار رُخِ حيدر كرار نديدی
آنقدر ادب داشت كه با سر به زمين خورد
سجّادة خون بر قدمِ يار نديدی
مادر كه شود اُمّ بنين ، هيچ غمی نيست
در عهد و وفای پسرش ، هيچ كمی نيست
﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🌺
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆🌺
📚 #داسـتان_یا_پنـد
📝ورقی از دفتر فضائل و مصائب
#حضرت_ام_البنین_علیهاالسلام
🩸بانویی که در شب عروسیاش تا صبح، مشغول پرستاری از امامحسن و امامحسین علیهماالسلام شد...
در نقلی آمده است:
شب عروسی حضرت امالبنین عليهاالسلام بود که وارد خانه امیرالمؤمنین علیهالسـلام شد؛ در همان شب نیز امام حسن و امام حسین علیهماالسلام مقداری کسالت داشتند.
🥀 آن بانوی مکرمه در آن شب تا سحر از حسنین علیهماالسلام پرستاری نمود و مشغول خدمتگذاری به ایشان شد و خطاب به امیرالمومنین علی علیهالسـلام فرمود:
📋 إنّي لَن أَشعَرَ بِفَرحَةِ الزّواجِ إلّا بعدَ شِفاءِ أبنيَّ الحسنِ والحسين عليهمالسلام
▪️من خوشحالی و فرَح ازدواج را احساس نمیکنم مگر بعد از بهبودی و شفای دو فرزندم حسن و حسین علیهماالسلام.
📚العباس علیهالسلام رجل العقيدة والجهاد،ص۳۴
📚المجالس الشجیة،تاج الدین،ص۱۴۲
✍ مادرِ عباسم و، عشقم حسینِ فاطمه است
خوش به حالم، نامِ من امُّ البنینِ خادمه است
قطرهای بودم ولیکن وصلِ دریا گشتهام
زوجهی شاه و کنیزِ بیتِ زهرا گشتهام
هرگز از دامانِ او دستم نمیگردد رها
ذرّهای از خاک باشم در حریمِ این سرا
سر نَهَم بر آستانش با کمالِ افتخار
کز حسن دارد صفا وُ از حسینش اعتبار
هر دو سَعدِ اکبرند و بر خلایق برترند
سیّدِ عالی مقام و هر دو عالَم سرورند
شکرِ حق گویم که هستم از محبّانِ بتول
تا طوافِ جان کنم بر گردِ طفلانِ بتول!
﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🌺
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆🌺
📚 #داسـتان_یا_پنـد
📝ورقی از دفتر فضائل و مصائب
#حضرت_ام_البنین_علیهاالسلام
🩸فرزندان من و و تمام اهل زمین، فدای اباعبدالله الحسین علیهالسلام ...
در نقلها آمده است:
چون بشير وارد مدينه شد، آمد تا از جانب امام زين العابدين علیهالسلام خبر دهد مردم را از ماجراى اهلبيت علیهمالسلام. حضرت ام البنین علیهاالسلام او را ملاقات كرد و فرمود:
📋 أخبِرنی عَن أبِی عَبدالله الحُسَین علیهالسلام
▪️اى بشير! از اباعبدالله الحسين عليهالسّلام چه خبر برایم آوردهاى؟
🥀 بشير گفت:
ای ام البنين! خدا تو را صبر دهد كه عباس تو كشته شده است.
📋فَلَمّا سَمِعَتْ بِذٰلک وَضَعَت یَدَها عَلَی قَلبِها
▪️وقتی که خبر شهادت ابالفضل العباس علیهالسلام را شنید، دست روی قلبش گذاشت.
سپس فرمود: از اباعبدالله الحسین علیهالسلام خبر ده!
🥀 بشیر، خبر شهادت فرزندان امالبنین سلاماللهعلیها را به او داد، که در آخر، آن حضرت فرمود:
📋 أولادی وَ مَن تَحتَ الخَضراء کُلُّهُم فِداءٌ لِأبی عَبدِاللهِ الحُسین علیهالسلام
▪️تمام فرزندانم و تمام اهل زمین به فدای اباعبدالله الحسین علیهالسلام.
🥀 بشیر گفت:
📋 عَظَّمَ اللهُ لَکِ الأجرَ بِالحُسین علیهالسلام، فَقَد خَلّفناه بِأرضِ کربلاء جُثةً بِلا رأسٍ
▪️خدا تو را صبر دهد از داغ اباعبدالله الحسین علیهالسلام؛ او را با بدنی بیسر در کربلا رها کردهایم.
📋 فصاحَتْ وا وَلَداه، وا حسیناه؛ و سَقَطتْ عَلَی الأرضِ مَغشیًّا عَلَیها
▪️در آن حال، امالبنین علیهاالسلام ناله زد: وا وَلَداه، وا حسیناه؛ سپس بی هوش بر روی زمین افتاد.
🥀 وقتی که به هوش آمد، رو به بشیر نمود و فرمود:
📋 قَدْ قَطَّعتَ نِیاطَ قَلبی!
▪️ای بشیر! با این خبر، بند بند دلم را پاره کردی!
✍ امّ البنین شدم که شوم یاور حسین
تا گُل بیاورم بشود پرپر حسین
قصدم نبود اینکه شوم مادر حسین
هستند دختران علی در بر حسین
هستند مثل مادرشان، مضطر حسین
شد شاملم دعای سحرهای فاطمه
روشن شدم به نور قمرهای فاطمه
تاج سر منند گهرهای فاطمه
اولاد من کجا و پسر های فاطمه
هستند هر چهار پسر، نوکر حسین
شرمنده ام نشد سپر مجتبی شوند
قسمت نبود زودتر از این فدا شوند
حالا بناست راهی دشت بلا شوند
حتی اگر که تک تک شان سرجدا شوند
جای گلایه نیست، فدای سر حسین
عهدی است بین ام بنین و خدای خود
غیر از رضای دوست نخواهم برای خود
من دل نبسته ام به دل بچه های خود
اصلا حسین و زینب و کلثوم جای خود
عباس من فدای علی اصغر حسین
هرچند او دگر پسر خویش را ندید
اما غمین نبود که عباس شد شهید
دق کرد بعد از آنکه به او این خبر رسید:
بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید
خاتم ز قحط آب، لب أنوَر حسین
کارش دگر نشستن در آفتاب شد
آب زلال در نظر او مُذاب شد
شرمندهی نگاه غریب رباب شد
از اینکه هم قبیلهی شمر است، آب شد
رو میگرفت نزد دو تا خواهر حسین...
برگرفته از:
📚مجمع مصائب اهلالبیت علیهمالسلام،ج۳ ص۲۵۳
📚رياحين الشّريعه، ج۳ ص۲۹۳
📚شرح الاخبار ج۳ ص۱۷۶(به نقل از تنقیح المقال)
﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🌺
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆🌺
📚 #داسـتان_یا_پنـد
📝ورقی از دفتر فضائل و مصائب
#حضرت_ام_البنین_علیهاالسلام
🩸ای امّ البنين! مصیبتهای سنگین، زينب را پیر کرده است ...
در نقلی آمده است:
وقتی که حضرت زینب کبری سلاماللّهعلیها به مدینه رسیدند، به خانه برادرشان حضرت سیدالشهدا علیهالسـلام آمدند.
📋 لا تَكادُ تَحمِلُها رِجْلاها
▪️دیگر از شدت غصه، زانوان حضرت، یارای حرکت نداشت.
🥀 در آن هنگام، حضرت ام البنین علیهاالسلام آمدند و زینب کبری سلاماللّهعلیها را در آغوش گرفتند و فریاد و ناله میزدند که: وَا وَلَداه... وا حسيناه...
🥀 بعد از آنکه کمی آرام گرفتند، امالبنین علیهاالسلام اشک ها را از روی صورت مبارک زینب کبری سلاماللّهعلیها پاک نمودند و ناگهان بغض، راه گلویش را بست و گریهاش دوباره جاری شد و عرضه داشت:
📋 سَيّدَتي يا زينبُ! أراكِ وقد ضَعُفَ بَدنَكِ و أصفَرَّ وَجهَكِ، وأسرَعَ الشيبُ إلىٰ رَأسِكِ؟!
▪️ای سروَر من! ای زینب کبری! شما را در حالی میبینم که بدنتان ضعیف گشته و روی مبارکتان زرد شده است. چه زود مویتان سفید گشته و پیری به سراغ تان آمده است؟!
🥀 زینب کبری سلاماللّهعلیها که توان صحبت کردن را نداشتند و کلمات از حلقوم مبارکشان بالا نمیآمد، خطاب به حضرت ام البنین عليهاالسلام فرمودند:
📋 لَقَد شَیَّبَتْنِی المَصَائِب.
▪️مصیبت های سنگینی که دیدم، مرا پیر کرده است...
📚المجالس الشجیه،تاجالدین، ص ۷۵
✍شرمندهام که سوخت میان شَرَر، پَرَت
آتش گرفت باغ گل لاله در بَرَت
شرمندهام که مشک ابالفضل پاره شد
شرمنده رباب شد و کام اصغرت
مهلت نداد عمود به قولش وفا کند
عباس من که آب شد از آهِ آخرت
زینب حلال کن پسرم را حلال کن
قسمت نشد صدات کند چون برادرت
ای من فدای نالهی روی بلندیات
شرمندهام که رفت ز دستت برادرت
سُمٌ سُتور قسمت آن جسم پاک شد
بالای نیزه رفت سرش در برابرت
عباس رفت و آتش لشکر بلند شد
آتش گرفت چادر و دامان و معجرت
﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🌺
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆🌺
📚 #داسـتان_یا_پنـد
📝ورقی از دفتر فضائل و مصائب
#حضرت_ام_البنین_علیهاالسلام
حضرت امّالبنین سلاماللهعلیها را - طبق برخی از نقلها - به شهادت رساندند ...
در برخی از نقلها آمده است:
حضرت ام البنین سلاماللهعلیها با فصاحت و بلاغتی که داشت در مقام افشاگری از ظلم و تعدّی بنیامیه بر آمد و با اشعار جانسوز و بلیغ و عزاداریهای مستمر ، مردم را متوجه ظلم و بیلیاقتی حُکّام وقت مینمود.
👈 لذا آن بانو را با عسل زهرآگین مسموم و به شهادت رساندند.
▪️چنانکه مورّخ نامی حاج شیخ علی فلسفی در کتاب «زنان نابغه» و جناب عبدالعظیم بحرانی در کتاب «ام البنین» نگاشتهاند که بنی امیه، حضرت امالبنین سلاماللهعلیها را مسموم و به قتل رساندند.
▪️در کتاب «اختیارات» از «اعمش» نقل شده است که میگوید: روز سیزدهم جمادی الثانی که مصادف با روز جمعه بود، نزد امام زین العابدین علیه لسلام بودم که ناگهان جناب «فَضْل بن عباس علیهماالسلام» وارد شد و در حالی که گریه میکرد، گفت: جدهام حضرت ام البنين سلاماللهعلیها از دنیا رفت.
📚الدرجات الرفیعة فی وقایع الشیعة، صفحه ۸۵
✍دل من خسته ز غمهاست…کجایی عباس
مادرت بی کس و تنهاست…کجایی عباس
مثل هر روز در این خانه دوباره پسرم
روضهی شرم تو برپاست…کجایی عباس
مثل هر روز منم فاتحه خوانت، مادر
دلم از داغ تو غوغاست…کجایی عباس
سائلت آمده تا خرجیِ سالش گیرد
نا امید از همه دنیاست…کجایی عباس
کاش امروز سرم بر روی زانوی تو بود
مادرت بیکس و تنهاست…کجایی عباس
من شنیدم که شده «فرق» تو مثل پدرت
چشمم از داغ تو دریاست…کجایی عباس
من شنیدم روی تل زینب کبری گفته
شمر بالا سر آقاست…کجایی عباس
واشده روی همه، در سرِ این ها فکرِ
غارت خیمهی زنهاست…کجایی عباس
﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🌺
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆🌺
📚 #داسـتان_یا_پنـد
📝ورقی از دفتر فضائل و مصائب
#حضرت_ام_البنین_علیهاالسلام
🩸مجلس عزای حضرت زینب کبری سلاماللّهعلیها و امّالبنین علیهاالسلام در مدینه ...
در نقلی آمده است:
وقنی که قافله بازماندگان عاشورا به مدینه بازگشت، زینب کبری سلاماللّهعلیها فرمود:
📋 لا أُريدُ أَحَداً يَدخلُ عَلَيَّ إِلَّا مَن فُقِدَتْ لَها عزيزاً في كربلاء
▪️قصد ملاقات با کسی را ندارم مگر کسی که عزیزی در کربلا از دست داده است.
🥀 یک روز که آن حضرت در منزل نشسته بود، درب خانه آن حضرت را کوبیدند. کنیزکی پشت در آمد و گفت: شما که هستید؟ صدا آمد:
📋قولي لِسيّدتِكِ زينب عليهاالسلام إنّي شَريكتُها في هٰذا الْعَزاءِ، و اُريدُ أن أدخُلَ عَلَيْها و أُساعِدَها فإنّي مِثلُها في المُصابِ
▪️به سروَر خود زینب کبری سلاماللّهعلیها بگو: من شریک او در این مصیبت هستم و آمدهام تا او را در عزاداری بر حسین علیهالسلام یاری کنم.
🥀 وقتی که آن کنیزک، این خبر را برای زینب کبری سلاماللّهعلیها آورد، آن حضرت فرمود: «به گمانم که امالبنین علیهاالسلام است.» آن کنیزک مجددا رفت و پرسید: اسم شما چیست؟
🥀 آن بانو فرمود: من امالبنین «علیهاالسلام» هستم. کنیز در را به روی او گشود. وقتی که ام البنین علیهاالسلام داخل شد، جلو آمد و زینب کبری سلاماللّهعلیها را در آغوش گرفت و گریست. زینب کبری سلاماللّهعلیها به او فرمود:
📋 عَظَّمَ اللّهُ لَكِ الْأجرَ في أولادِكِ الْأربَعَةِ
▪️خدا اجر تو را بزرگ بدارد در مصيبت چهار فرزندت.
🥀 و حضرت امالبنین علیهاالسلام اینگونه جواب داد:
وأنتِ عَظَّمَ اللّه لكِ الأجرَ في الحسين عليهالسلام
▪️خدا اجر شما را در مصيبت برادرتان، امام حسین علیهالسلام بزرگ بدارد.
📋 و بَكَتْ وَ بَكىٰ مَنْ كانَ حاضرًا
▪️در این هنگام زینب کبری سلاماللّهعلیها به گریه افتاد و تمام ژنهایی که در آن جلسه بودند، با گریه آن حضرت گریستند.
✍ گفت: اُم البنين! ببين زينب
با چه اوضاعي از سفر برگشت؟!
از حسين… تكه های پيراهن
از ابالفضل… يك سپر برگشت
گفت: يادم نميرود هرگز
دلبرم رفت و روز ما شب شد
آن قدر نيزه رفت و آمد كرد
بدن شاه نامرتّب شد
خطبهها خطبه هاي غرّا شد
ليك با طعم روضهی «الشام»
صحبت از نذر نان و خرما بود
صحبت از سنگهای كوچه و بام
همه جا رنگ كربلا بگرفت
كربلا كربلای ديگر بود
بر لب زينب و زنان و رباب
روضه ی تشنگی اصغر بود
دختری با قيام نيمه شبش
جان تازه به دين و قرآن داد
در خرابه كنار رأس پدر
طفل ويران نشين ما جان داد
📚مجمع مصائب أهل البیت علیهمالسلام، ج۲، ص۲۹۱
📚النصّ الجلیّ فی مولد العباس بن علی علیهماالسلام، الناصري البحرانی، ص۴۴.
﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🌺
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆🌺
📚 #داسـتان_یا_پنـد
📝ورقی از دفتر فضائل و مصائب
#حضرت_ام_البنین_علیهاالسلام
مقام حضرت امّالبنین علیهاالسلام در نزد حضرت زینب کبری سلاماللّهعلیها ...
مرحوم علامه مُقرّم در کتاب شریف «العبّاس علیهالسلام» مینویسد:
📋 وكانَتْ أُمُّ الْبَنينَ مِنَ النِساءِ الْفاضِلاتِ الْعارِفاتِ بِحَقِّ أهلِ الْبَيتِ (عَلَيْهِمُ السَلامُ)،
🔹 حضرت ام البنین سلاماللهعلیها از زنان با فضیلتی بود که حقوق و شأن و مقام اهل بیت علیهمالسلام را میدانست و عارف به ایشان بود.
📋 مُخلِصَةً في وِلائِهِم، مُمَحِّضَةً في مَوَدَّتِهِم، وَ لَها عِندَهُم الْجاهُ الْوَجيهُ وَالْمَحَلُّ الرَفيعُ،
🔸 خالصانه ولایت ایشان را پذیرفته و غوطهور در محبت و موّدت به این خاندان بود؛ همچنین دارای اعتبار و منزلت والایی در نزد آنان بود.
📋 و قد زارَتْها زينَبُ الْكُبرىٰ بَعدَ وُصولِها الْمَدينةَ تُعَزِّيها بِأولادِها الْأربَعَةِ، كما كانَتْ تَزورُها أيامَ العيدِ
🔹حضرت زینب کبری سلاماللّهعلیها پس از ورود به مدینه به دیدار آن حضرت رفتند و او را بهخاطر شهادت چهار فرزندش دلداری دادند؛ همانطوری که زینب کبری سلاماللّهعلیها در ایام عید، هر ساله به دیدار آن حضرت میرفتند.
📚العباس علیهالسلام،مقرم، ج۱ ص۱۲۵
✍تو که بودی که خدا همسرِ مولایت کرد
تو چه کردی که چنین غرقِ تَوَلّایت کرد
مادرِ چهار گلِ حضرتِ زهرایت کرد
صدفِ گوهرِ نایاب... چو سقّایت کرد
با تواضع ، به درِ خانه ی مولا رفتی
این چنین بود ، که تا عرش تو بالا رفتی
سائل آمد به درِ خانه ، تفضّل کردی
تو به اولادِ نَبی ، خوب توسّل کردی
زحمتِ حاجتِ دنیا ، که تقبّل کردی
لطف کردی و مرا نیز تحمّل کردی
بابِ حاجاتِ همه ، نامِ شما باشد و بس
چشمِ ما نیز به اکرامِ شما باشد و بس
پسرانت همه رفتند ، تو تنها ماندی
سال ها گریه کنِ بچّهی زهرا ماندی
مرحمِ زخمِ دلِ زینبِ کبریٰ ماندی
همه رفتند به یاریِ حسین... جا ماندی
پسرت نقشِ زمین شد، به غمش خندیدند
همه بر مشک و دو دستِ قلمش خندیدند
زینبت گفت «حسین» و جگرت تیر کشید
تا شنیدی که سرش رفت، سرت تیر کشید
وسطِ کوچه نشستی، کمرت تیر کشید
گفت «انگشتر» و هی بالو پرت تیر کشید
بخدا سوزِ دلت، کرده دلم را بیتاب
قدری آرام بخوان روضه برای ارباب
روضهای از سَرِ احساس، دلت ریخت بهم
رنجِ پرپر شدنِ یاس، دلت ریخت بهم
خندهی دشمنِ خنّاس، دلت ریخت بهم
روضهی حضرتِ عبّاس، دلت ریخت بهم
رفتنی گشتهای از بس که بزرگ است غمت
کاش میشد که بسازیم به زودی حَرَمت
بعدِ زهرا تو شدی مادرِ ما نوکرها
سایهات کم نشود از سَرِ ما نوکرها
تو نظر کن به دلِ مضطرِ ما نوکرها
وقفِ عباسِ تو ، چشمِ تَرِ ما نوکرها
ما همه نوکر و درماندهی فردای توأیم
تو هنوز امِّ بَنینی و پسر های توأیم
﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🌺