هدایت شده از مدافعان حرم
🌹 شهدای غریب #مدافع_حرم
💕 چه می شود روزی #سوریه امن و امان شود
و کاروان #راهیان_نور
مثل #شلمچه و #فکه به سمت #حلب و #دمشق راه بیافتد
فکرش را بکن....
▫️راه می روی و راوي مي گويد
💦 اینجا قتلگاه شهید #حسینی است... یا اینجا را که می بینی همان جایی است
که شهید رضا #اسماعیلی را دوره کردند
و سرش را بریدند!😔
🌿 یا مثلا اینجا همان جایی است که شیخ رضایی نماز جماعت می خواند... شهید #مختار کنار همین ساختمان های #ملیحه نیروها را... رصد می کرد
شهید مصطفی را که می شناسید
همینجا در همین ساختمان های حلب با بچه ها شوخی می کرد و جشن پتو می گرفت
🌷 ...یا شهید #غلامی و #حسینی و شش تن از یاران فاطمی، آخرین لحظات زندگیشان را اینجا پشت این دیوار در خون خودشان غلتیدند... خدا بیامرزد شهید #سید_حسن را...، همینجا در این پهناور کوه #لاذقیه او را ذبح کردند و بدن مطهرش هیچوقت برنگشت.... و سرداران شجاع شهید #ابوحامد و #فاتح در دشت #تله_قرین با یارانشان پر کشیدند...
سردار #شهید_حسین_همدانی در این جاده به کمین #تروریست ها خورد...
و...
✨عجيب حال و هوايي می شود!
🆔 @Modafeane_Haram_ir
💠 اشغال لبنان توسط اسرائیل🇮🇱
در تاریخ ۱۵ خرداد ۱۳۶۱ ، #اسرائیل به بهانه های واهی و با استفاده از حالت مشغول به جنگ بودنِ عراق و ایران و نگرانی بخشی از دولت های عرب از پیروزی ایران [در جبهۀ خرمشهر]، از هوا، زمین و دریا به کشور مظلوم و گرفتار #لبنان حمله کرد و تا بیروت پیش رفت... بعداً معلوم شد که یکی از اهدافِ آن [تهاجم]، کم کردن فشار ایران به عراق و نجات رژیم بعث عراق و گرفتار کردن #سوریه است که [در جنگ]، حامی ایران و مخالف بعث عراق بود.
طبیعی بود که در ایران، موجی از درخواست حمایت از فلسطین و مردم لبنان به وجود آید و بسیاری از رزمندگان، خواستار حضور در جبهه های جهاد مستقیم با #دشمن_صهیونیستی بشوند و شدند و [ حُکّام ] بعث عراق از این فرصت که #اسرائیل برایشان خلق کرده بود، استفاده کنند و پیشنهاد مُتارکه جنگ و اجازه عبور ایران از خاک عراق به سوی مرزهای #اسرائیل را بدهند.
وقت زیادی از «شورای عالی دفاع» و فرماندهان و مسئولین سیاسی، صرف بحث روی این موضوع می شد و جمعی از کارشناسان ما هم، برای بررسی وضع جبهه های #لبنان و #اسرائیل ، به منطقه رفتند.
مرحوم هاشمی رفسنجانی در کتاب خاطراتش، نهاد تصمیم گیرنده جهت اعزام نیرو به سوریه را «شورای عالی دفاع» معرفی می کند و در مورد چند و چون این واقعه می نویسد:
«...آقای رئیسجمهور [ آیت الله خامنه ای ] در یک تماس تلفنی، مسئلۀ بحران #لبنان را مطرح کردند. از جهاد سازندگی اطلاع دادند که مایلند بخشی از کمک های انسانی را در #لبنان به عهده بگیرند.
عصر «شورای عالی دفاع» در محل دفتر امام جلسه داشت. هیئت [اعزامی] ما [ متشکل از صیاد شیرازی، محسن رضایی، محسن رفیق دوست و تنی چند از مسئولین اطلاعات و عملیات قرارگاه مرکزی کربلا ] از #سوریه برگشته و در جلسه شرکت داشتند. گزارش دادند که #اسرائیل بر اکثر نقاط جنوب #لبنان مسلّط شده است و #سوریه نمی تواند [در آن مناطق] وارد جنگ شود. [اعضای این هیئت] با فلسطینیها ملاقات نکرده بودند. تصمیم گرفتیم که کمکی به #لبنان بشود. ترکیه حاضر نیست که از مسیر هوایی کشور او خیلی استفاده شود و با عبور یک هواپیمای حامل کمک در هر روز، موافق است.»
این تصمیم در حالی گرفته شد که عناصر واحد اطلاعات #تیپ_27 هنوز در #شلمچه حضور داشتند و سرگرم کار شناسایی از منطقه بودند.
📚 برگرفته از کتاب ارزشمند و خواندنی #همپای_صاعقه ، صفحات ۷۷۳ و ۷۷۴
👈 ادامه دارد...
🆔 @Defa_Moqaddas
🌴 #پیش_به_سوی_سوریه
🔹 نیروهای اعزامی، صبح روز جمعه ۲۰ خرداد ۱۳۶۱ به فرمان #حاج_احمد_متوسلیان در پادگان امام حسین (ع) گرد آمدند. سعید قاسمی؛ مسئول وقت واحد اطلاعات عملیات #تیپ_27 می گوید:
«... هیچوقت فراموش نمی کنم. قریب به هزار نفر بودیم. حدود هشتصد نفر از نیروهای کادر #سپاه و مابقی بچه های تکاور تیپ ۵۸ ذوالفقار ارتش بودند که در محوطۀ زمین صبحگاه پادگان امام حسین علیه السلام صف کشیده بودند.
در مقابل ما و روی جایگاه علاوه بر #حاج_احمد و #حاج_همت ، تیمسار ظهیرژاد و تعدادی از فرماندهان محترم ارتش هم حضور داشتند؛ اصحابی که دیگر گمان نکنم احدی بتواند مثل و مانند آنها را در یک جا گردآوری کند. #حاج_احمد در جمع این رزمندگان، سخنرانی هیجان انگیزی ایراد کرد. پشت میکروفن، با چهره ای برافروخته و لحنی حماسی گفت:
«برادران، این راه، راهی بی بازگشت است! کسی که با ما می آید، تا آخر خط همراه ما باشد. اگر در آنجا عملیاتی انجام بدهیم، ممکن است حتی جنازۀ هیچ یک از #شهدای_ما به ایران برنگردد. تنها دالان هوایی تهران به دمشق، از فراز ترکیه می گذرد و این کشور، به علت عضویت در پیمان نظامی ناتو و روابط گرمی که با #اسرائیلی_ها دارد، به محض اطلاع از حضور قوای نظامی جمهوری اسلامی در دمشق، قطعاً این تنها دالان هوایی را هم، به روی هواپیماهای ترابری ما خواهد بست. شاید ما اولین و آخرین مجموعه رزمندگانی باشیم که به #سوریه خواهیم رفت؛ بنابراین، برادرانی که با ما بیایند که تا آخر، پای کار خواهند بود.»
🔸 #حاج_احمد با حرف هایش آب پاکی را روی دست همه ریخت. جواب سخنان او را بچه ها با وصیت نامه هایی که از جیب بلوز فرمشان بیرون کشیدند و به سویش گرفتند، دادند. همه اشک شوق می ریختند. پادگان از فریادهای #یا_حسین بچه های #سپاهی و #ارتشی به با لرزه درآمده بود. حتی به چشم های #احمد ، #همت و تیمسار ظهیرنژاد هم اشک نشسته بود.
بعد از وداع با نیروها، قرار شد که فردای آن روز، #حاج_احمد خود به همراه اولین هواپیمای حامل تعدادی از نیروهای اعزامی، راهی #سوریه شود.
👈 ادامه دارد...
📚 #همپای_صاعقه ، صفحات ۷۷۵ و ۷۷۶ با اندکی تصرف
🆔 @Defa_Moqaddas
⭕️ #باید_که_اسرائیل_از_جهان_زدوده_شود
ا🇮🇱🔥🇮🇱🔥🇮🇱
◽️ بدین ترتیب، اولین گروه از قوای محمد رسول الله (ص) در غروب روز شنبه، بیست و یکم خرداد ۱۳۶۱ با یک فروند جمبوجت ۷۴۷ نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران وارد فرودگاه دمشق شد و مورد استقبال مقامات سوری و مسئولین سفارت ایران در سوریه قرار گرفت. پس از خوش آمدگویی حجت الاسلام والمسلمین علی اکبر محتشمی پور - سفیر وقت جمهوری اسلامی ایران در دمشق - #متوسلیان بلندگوی دستی را به دست گرفت و خطاب به نیروهای اعزامی گفت:
...برادرها، قبل از رسیدن به اینجا، در ایران آنچه گفتنی بود، ما برای شما گفتیم. خیلی کوتاه عرض می کنم. امام عزیزمان فرموده اند باید که #اسرائیل از صحنۀ جهان زدوده شود و شما مردان بزرگ، باید این حرف امام مان را جامۀ عمل بپوشانید.
◀️ سخنان شورانگیز #متوسلیان با غریو تکبیر نیروهای اعزامی در هم آمیخت. سپس فرمانده قوای محمد رسول الله (ص) ادامه داد:
...برادرها، در حال حاضر دشمن، وسیع ترین تهاجم خودش را علیه سرزمین اسلامی #لبنان شروع کرده و بر همۀ مسلمانان آزادۀ جهان واجب است که به فریاد مردم مظلوم #لبنان برسند. ما نیز برای ادای همین تکلیف و تحقق بخشیدن به فرمایش امام عزیز بود که به اینجا آمدیم...
من صحبت دیگری با شما عزیزان ندارم. با توکل به خداوند آمادۀ پیاده شدن از هواپیما باشید.
✅ #متوسلیان خود از نخستین لحظات ورود نیروهای اعزامی جمهوری اسلامی ایران به #سوریه می گوید:
... استقبالی که مردم و مقامات سوریه از نیروهای ایرانی کردند، بی نهایت عالی بود. آنها هرگز در باورشان نمی گنجید که ما ایرانی ها، با توجه به مسائلی که مملکت مان با آن درگیر است، خصوصاً مسئلۀ جنگ، به این صورت عملی وارد کار بشویم؛ آن هم در حالی که قبلاً کشورهای عضو به اصطلاح #جبهه_پایداری حتی کوچک ترین قدمی در رابطه با کمک به #سوریه و #لبنان برنداشته بودند. بر این اساس، وقتی که ما در عمل وارد قضیه شدیم، آمدن نیروهای ما برای همه به شدت گنگ و باورنکردنی به نظر می رسید.
👈 ادامه دارد...
📔 #همپای_صاعقه ، ۷۷۶ و ۷۷۷
🆔 @Defa_Moqaddas
💠 دولت #اسرائیل به محض پخش ورود نیروهای ایرانی به دمشق، تدابیر بی سابقه ای اتخاذ کرد. #متوسلیان در این باره می گوید:
... بلافاصله بعد از ورود اولین هواپیمای حامل نیروهای ما به آنجا، #اسرائیل اعلام آتش بس یک طرفه کرد و این اولین گام بود برای اینکه دست به عقب نشینی تاکتیکی بزند و این امر هم در اینجا پیش آمد که نیروهای وابسته به #اسرائیل در خاک #لبنان مثل #فالانژیست_ها و نیروهای مربوط به سرگرد «سعد حداد» و حتی #اسرائیل در برنامۀ رادیویی شان بخش فارسی دایر کردند و عجب اینکه بخش فارسی این رادیوها بلافاصله بعد از ورود نیروهای ایرانی، شروع به کار کرد. #صهیونیست_ها و مزدوران شان در تبلیغات رادیویی به ما گفتند: شما ایرانی ها چرا آتش بیار معرکه شده اید؟ شما برای اشغال #لبنان آمده اید!!!
عجیب اینکه در عرف #صهیونیست های متجاوز و اشغالگر، ما اشغالگر محسوب می شدیم و آنها، #اسرائیلی_ها ، حامی مردم...
🔹 اعزام قوای محمد رسول الله (ص) به #سوریه ، در ۳ مرحله انجام گرفت. در مرحلهی اول، #متوسلیان به همراه تعدادی از نیروها عازم شدند. در حقیقت آنها رفتند تا به عنوان جلودار قوای اعزامی ایران، در دمشق، زمینه را برای اعزام دیگر نیروها آماده کنند. پس از آن، مرحلهی دوم اعزام انجام گرفت و سپس حجم زیادی از نیروهای رزمنده به کمک نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، راهی #سوریه شدند که سرپرستی مجموعۀ سوم را #محمد_ابراهیم_همت بر عهده داشت.
⬅️ ادامه دارد...
📙 #همپای_صاعقه ، صفحه ۷۷۹
🆔 @Defa_Moqaddas
🌈 #حاج_همت و #زیارت_عاشورا
◽️ سعید قاسمی که همراه با گروه سوم عازم #سوریه شد، می گوید:
...ماجرای سفر هم خیلی عجیب بود. پانصد نفر نیرو را سوار یک هواپیمای جمبوجت ِ «کارگو» [ ویژهی حمل بار ] کردند! از فرط تراکم مسافر، دَرِ هواپیما را به زور توانستند ببندند. توی آن دالان داخل هواپیما، این پانصد نفر داشتند از سر و کول هم بالا می رفتند. ما با #حاج_همت یک گوشه ای نشسته بودیم. حاجی چفیۀ سفیدی به گردن داشت و یک دست لباس خاکی #بسیجی پوشیده بود. پاچۀ شلوار را گِتر کرده بود و به جای پوتین هم از این کتانی های چینی سفید به پا داشت.
#حاجی از من پرسید: بگو بدانم چه حسی داری؟ با توجه به اینکه این سفر در حکم ورود به وادی جدید در زندگی ماست، آیا آمادگی داری؟
گفتم: بالاخره سرنوشت است دیگر. هرچه پیش آید، خوش آید.
بعد #حاجی دست کرد توی جیب پیراهنش، کتاب دعای کوچکی را درآورد و در آن شلوغی و ازدحامِ بچه ها نشست و #زیارت_عاشورا خواند. اصلاً انگار توی خلسه رفته باشد، دعا می خواند و کار به کار کسی نداشت.
👈 ادامه دارد...
📚 #همپای_صاعقه ، ۷۷۹ و ۷۸۹
🆔 @Defa_Moqaddas
📸 عزاداری و سینه زنی رزمندگان اعزامیِ قوای محمد رسول الله (ص) در حرم عمۀ سادات حضرت ام المصائب زینب کبری سلام الله علیها
- خرداد ۱۳۶۱ ، #سوریه
🆔 @Defa_Moqaddas
⁉️ #سوری_های_مرموز
◻️ نیروهای اعزامی آن شب در محوطۀ زینبیه، ساعتی به نیایش و عزاداری پرداختند؛ اما ماجراهای پس از زیارت بسیار شنیدنی است. جعفر جهروتی زاده روایت می کند:
... مراسم نماز جماعت و خواندن زیارت نامۀ مخصوص حضرت زینب (س) که تمام شد، #حاج_احمد و #حاج_همت ، خواستند نیروها را از حرم مطهر بیرون آورند؛ اما بچه ها دست بردار نبودند؛ #حاج_احمد با کمک #حاج_همت به هزار مشقّت، گریبان آنها را می گرفتند و در حالی که خودشان هم به سختی اشک می ریختند، بچه ها را کِشان کِشان از حرم خارج می کردند.
از سوی دولت سوریه، #پادگان_زبدانی به عنوان محل استقرار نیروها در نظر گرفته شده بود؛ پادگانی بی در و پیکر که بیشتر به «حلبی آباد»! شباهت داشت تا یک پادگان نظامی، اقامتگاه مزبور، نه سرویس بهداشتی درست حسابی داشت و نه از امکانات اولیهی زندگی در آن اثری به چشم میخورد. از همه بدتر، سرویس دهی بد #سوری_ها بود. آنان اصلاً مراعات موازین مهمان نوازی را نمی کردند و به دلایلی نامعلوم، از پذیرایی این میهمانان مضائقه می نمودند؛ آن مهمان هایی که برای کمک به #سوریه چند هزار کیلومتر راه را طی کرده و خودشان را به دمشق رسانده بودند تا به زعم خودشان، باری از دوش آنها بردارند. خُب، نبود امکانات اولیه و ضروریی مثل دستشویی و حمام، امری نبود که به سادگی بشود از آن گذشت. از این رو، #حاج_همت رفت سر وقت مسئولین سوری و از آنها پرسید: «آخر شما چطور مسلمان هایی هستید که در پادگان خودتان، حمام و دستشویی و سرویس توالت ندارید؟»
سوری ها هم جوابی برای این پرسش #حاج_همت نداشتند. البته فقدان امکاناتی مثل مواد خوراکی، با خرید غذاهای کنسرو شده که از مغازه های شهر تأمین می شد، قابل جبران بود؛ اما مسئلۀ عدم وجود سرویس های بهداشتی و نظافتی و حتی آب آشامیدنی سالم در داخل پادگان، امری لاینحل مانده بود که می بایست تحمل می شد.
◽️با توجه به اینکه حضرت آیت الله خامنه ای - رئیس وقت شورای عالی دفاع - تأکید فراوانی بر روی شناسایی مواضع قوای اشغالگر #اسرائیل داشتند، به محض استقرار قوای اعزامی در «پادگان زَبِدانی»، #متوسلیان قبل از هر کاری، اقدام به تشکیل تیم های اطلاعاتی کرد تا مواضع اشغال شده توسط ارتش #اسرائیل در «درّۀ بُقاع» را کاملاً مورد شناسایی قرار دهند. مأموریت این تیم ها [...].
همزمان با آغاز شناسایی مواضع ارتش #اسرائیل در درّۀ بقاع، چندین جلسهی هماهنگی با مسئولین کشوری و لشکری سوریه نیز برگزار شد تا در خصوص نحوهی به کارگیری نیروهای ایرانی، طی نبردهای آتی علیه #اسرائیلی_ها تصمیم گیری شود؛ اما از این گونه جلسات، هیچ نتیجهی مطلوبی حاصل نشد.
👈 ادامه دارد...
📙 #همپای_صاعقه ، صفحات ۷۸۱ و ۷۸۲
🆔 @Defa_Moqaddas
❌ #کارشکنی_رفعت_اسد_فرمانده_نیروهای_مسلح_سوریه
💠 ۲۱ خرداد ۱۳۶۱ - اعزام قوای محمدرسول الله(ص)به سوریه - به فرماندهی جاویدنشان حاج احمد متوسلیان
🔺با ورود نیروها به دمشق، برخی مقامات سوری از جمله رفعت اسد، برادر کوچکتر حافظ اسد (رئیس جمهور) و فرمانده وقت نیروهای مسلح با فرماندهان ایرانی همکاری نمی کردند!
➖ سعید قاسمی؛ مسئول وقت واحد اطلاعات #تیپ_27 و از همراهان متوسلیان چنین توضیح می دهد:
▫️...در آن زمان، کانال ارتباطی قوای ایرانی با ارتش #سوریه ، رفعت اسد (برادر حافظ اسد که آن زمان فرمانده کل قوای سوریه بود - وی بعدا به جرم خیانت و کودتا به فرانسه تبعید شد) بود؛ او مسئولیت وزارت دفاع و ریاست سرویس های امنیتی ارتش سوریه را برعهده داشت. یک روز رفعت اسد به محل استقرار بچه ها در #پادگان_زبدانی آمد و در زمین صبحگاه، سخنرانی عجیبی برای ما ایراد کرد. وقتی مترجم برای حرف های او را برای ما ترجمه کرد، همه مات و مبهوت شدیم. حرف های خیلی دیپلمات مآبی می زد و لحنی داشت که اصطلاحاً به آن «ادب سرد» می گویند. این ادب سرد، در مضمون حرف هایش جلب توجه می کرد. سخنرانی او که به پایان رسید، از همان جا #حاج_احمد ، #همت و سایرین متوجه شدند که #سوری_ها قلباً پای کار نیستند و صرفاً مایلند ما یک حضور سمبولیک و غیرفعال در منطقه داشته باشیم. برای همین، حرف ها و موضع گیری هایشان عمدتاً در از تعارف و شعار بود. رفعت اسد خیلی روی مسئلۀ آتش بس اعلام شده از طرف #اسرائیل که بعد از ورود ما به #سوریه ، رهبران دمشق به آن تن داده بودند، مانور می داد.
میزبانان سوری ما، با ساده لوحی غیرقابل توجیهی به این ترفند فریب کارانۀ #اسرائیلی_ها دل خوش کرده بودند. رفعت اسد، یکی به نعل می زد یکی به میخ! از یک طرف، ورد زبانش «آتش بس، آتش بس» بود و از طرف دیگر هم دم به دقیقه روی مسئلۀ ضرورت باقی ماندن بچه های ما در #سوریه ، با این عنوان که شما عزیزان ایرانی میهمان ما هستید، مانور می داد. دیدیم قضیه، قضیۀ سیاسی بازی، رعایت قواعد دیپلماسی است و مابقی همه تعارف است و شعار؛ اما باز هم مطلب را چندان جدی نگرفتیم و ظرف یک هفتۀ بعد، روند آموزش و توجیه، خودسازی معنوی و عقیدتی و امور روزمره از قبیل صبحگاه و امثال ذلک در دستور کار نیروها قرار گرفت.
🔷 طی مدت حضور نیروها در دمشق، #متوسلیان علاوه بر نظارت و مشارکت فعال بر روند شناسایی خطوط مقدم جبهه «بُقاع»، چند مانور شهری هم برای نیروها ترتیب داد.
در مانوری که روز جمعه ۲۸ خرداد ۱۳۶۱ در شهر دمشق برگزار شد، نیروها با نظم و انضباطی خاص، جهت شرکت در مراسم نماز جمعه به مسجد اموی رفتند. آنان در صفوفی متشکل و منظم، دوشادوش مردم دمشق، نماز وحدت آفرین جمعه را اقامه کردند و سپس جهت زیارت #مقام_رأس_الحسین (ع) روانۀ آنجا شدند. این مانور خیابانی نیروها، برای اهالی پایتخت #سوریه بسیار عجیب و تکان دهنده بود. در بازار حمیدیه، مردم دمشق، از کوچک و بزرگ اشک شوق می ریختند.
👈 ادامه دارد...
📕 #همپای_صاعقه ، صفحه ۷۸۲ و ۷۸۳
🆔 @Defa_Moqaddas