eitaa logo
دفاع مقدس
3.9هزار دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
11.3هزار ویدیو
935 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ #دهه۶۰ #کپی_آزاد اینجاسخن ازمن ومانیست،سخن ازمردانیست که عاشورا رابازیافته،سراسر ازذکر«یالیتناکنامعک»لبریز بوده و بال دربال ملائک بسوی کربلارهسپارشدند بگذار اغیارهرگز درنیابندکه ما ازتماشای شهدا سیرنمی‌شویم
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷سالگرد شهادت 📅 31 خرداد 1360- خوزستان - دهلاویه 🎬 کلیپ | مروری بر زندگی شهید چمران
🟢 برگی از یک خاطره 🔸رضا سگ باز!!! یه لات بود تو مشهد... هم سگ خرید و فروش می کرد، هم دعواهاش حسابی سگی بود!! 🔸یه روز داشت می رفت سمت کوهسنگی برای دعوا و غذا خوردن! که دید یه ماشین با آرم ”ستاد جنگهای نامنظم“ داره تعقیبش می‌کنه. 🔸شهید چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت و گفت: ”فکر کردی خیلی مردی؟!“ - رضا گفت: بروبچه ها که اینجور میگن.....!!! - چمران بهش گفت: اگه مردی بیا بریم جبهه!! به غیرتش بر خورد، راضی شد و راه افتاد سمت جبهه......! 🔸مدتی بعد.... شهید چمران تو اتاق نشسته بود که یه دفعه دید داره صدای دعوا میاد....! چند لحظه بعد با دست بسته، رضا رو آوردن تو اتاق و انداختنش رو زمین و گفتن: ”این کیه آوردی جبهه؟!“ رضا شروع کرد به فحش دادن. (فحشای رکیک!) اما چمران مشغول نوشتن بود! وقتی دید چمران توجه نمی کنه، یه دفعه سرش داد زد: ”آهای کچل با تو ام.....! “ یکدفعه شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت: بله عزیزم! چی شده عزیزم؟ چیه آقا رضا؟ چه اتفاقی افتاده؟ - رضا گفت: داشتم می رفتم بیرون که سیگار بخرم ولی با دژبان دعوام شد!!!! چمران: ”آقا رضا چی میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید.....!“ چمران و آقا رضا تنها تو سنگر..... - رضا به چمران گفت: میشه یه دو تا فحش بهم بدی؟! كشيده‌ای، چیزی؟!! - شهید چمران: چرا؟! - رضا: من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده....! تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه!! - شهید چمران: اشتباه فکر می کنی!!!! یکی اون بالاست که هر چی بهش بدی می کنم، نه تنها بدی نمی کنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده! هِی آبرو بهم میده..... تو هم یکیو داشتی که هِی بهش بدی می‌کردی ولی اون بهت خوبی می‌کرده.....! منم با خودم گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده و منم بهش بگم بله عزیزم.....! تا یکمی منم مثل اون (خدا) بشم …! 🔸رضا جا خورد!.... رفت و تو سنگر نشست. آدمی که مغرور بود و زیر بار کسی نمی‌رفت، زار زار گریه می‌کرد! تو گریه هاش می‌گفت: یعنی یکی بوده که هر چی بدی کردم بهم خوبی کرده؟ اذان شد. رضا اولین نماز عمرش بود. رفت وضو گرفت. سرِ نماز، موقع قنوت صدای گریش بلند شد!!!! وسط نماز، صدای سوت خمپاره اومد. پشت سر صدای خمپاره هم صدای زمین افتادن اومد..... رضا رو خدا واسه خودش جدا کرد......! (فقط چند لحظه بعد از توبه کردنش) یه توبه و نماز واقعی........ (به نقل از کتاب خاطرات شهید مصطفی چمران)
زندگی_نامه_شهید_چمران_از_زبان_خودش (3).mp3
4.89M
📅 31 خرداد 1360 - سالگرد شهادت دکتر مصطفی چمران 📢 صوت| شرح زندگی شهید چمران از زبان خودشان 🔹 قسمت اول 🌸 تاریخ سخنرانی: ا┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ کانال "دفاع مقدس"
دفاع مقدس
📅 31 خرداد 1360 - سالگرد شهادت دکتر مصطفی چمران 📢 صوت| شرح زندگی شهید چمران از زبان خودشان 🔹 قسمت
زندگی_نامه_شهید_چمران_از_زبان_خودش (4).mp3
5.87M
📅 31 خرداد 1360 - سالگرد شهادت دکتر مصطفی چمران 📢 صوت| شرح زندگی شهید چمران از زبان خودشان 🔹 قسمت دوم 🌸 تاریخ سخنرانی: ا┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ کانال "دفاع مقدس"
وقتی شیپور جنگ نواخته شود مرد از نامرد شناخته می‌شود ...
✍️ بهرام محمدیان، عکاس دفاع مقدس در صفحه شخصی خود به مناسبت سالروز شهادت شهید چمران نوشت: 🔹اردیبهشت ۱۳۶۰ ما هنوز آن‌قدر سرباز نشده بودیم که بتوانیم دست طمع عراق را بخوانیم. 🔹 چمران تقریبا همه جا را رها کرده بود و با نیروهای متنوع و مختلفش از بسیجی و ارتشی تا لات و تحصیل‌کرده و خارج‌رفته، فقط و فقط حواسش به اهواز بود. 🔹 او سوسنگرد را رها نمی‌کرد چون تیزهوشی‌اش به او می‌گفت: اگر عراق از سوسنگرد بیاید سمت اهواز تا تنگه‌های خرم‌آباد پیش می‌رود و عقب زدنش کار سختی خواهد شد. رهاکردن آب در بیابان‌ها را برای هدایت دشمن، او راه انداخت و ما از او ذره ذره می‌آموختیم و عمل می‌کردیم. امان از ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ که قهرمان‌مان را از ما گرفت. 🔹 امان از گرمای خردادی که هر سال مرا یاد سال شصت می‌اندازد و هنوز که هنوز است عرقش بر پیکر ما خشک نشده است. 🔹این را از من به نصیحت بشنوید که ما هم در ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ مردیم و فقط پیکر بی‌روحمان را با خود به شهر آوردیم، چرا که هر وقت اسطوره بمیرد، حواریونش هم خواهند مرد... والسلام
🌷بامداد 31 خرداد 1360 - سالروز شهادت ایرج رستمی، افسر فداکار ارتش ج.ا.ا 🌱متولد شهر آشخانه -سال 1320 💕 فرزند خانواده‌ای عاشق اهل بیت و علمای دین او در دوران تحصیلی علاوه بر آنکه در درس شاگرد نمونه بود در عمل نیز آدمی جسور و مودب بود و همواره یاری رسان کوچک‌تر از خود بود. پس از پایان دوران تحصیل مقدماتی، راهی دوره سربازی در مشهد مقدس شد و پس از اتمام دوران سربازی با توجه به جثه و توانمندی های فردی که داشت به ارتش پیوست و جهت خدمت، به نیروی هوا برد شیراز منتقل شد. همزمان با خدمت در ارتش موفق به اخذ دیپلم شد و توانست به دانشگاه افسری نیز راه پیدا کند. او دوران موفقی را در ارتش سپری کرد و در سال 1346 در شیراز ازدواج کرد. با اوج گیری انقلاب مردم به رهبری امام به انقلابیون پیوست و پس از پیروزی انقلاب و با گسترش دامنه‌ آتش فتنه داخلی از سوی ارتش به کردستان اعزام شد و از آن جا به بعد بود که رشادت ها و مهارت‌های شهید از چشمان تیز‌بین شهید چمران دور نماند و رستمی را به جانشینی خود در آورد. با آغاز جنگ تحمیلی، راهی جبهه های حق علیه باطل شد. وی پس از ایثار و از جان گذشتگی در راه دفاع از خاک وطن در بامداد 31 خرداد 60 در منطقه دهلاویه بر اثر اصابت گلوله توپ به شهادت رسید🕊🕊 دکتر چمران پس از شنیدن این خبر گفت: خداوند ایرج رستمی را دوست داشت و برد، اگر ما را هم دوست می‌داشت می برد. دست تقدیر چنبن بودکه چمران نیز در همان روز و در همان منطقه بال در بال ملائک گشوده و به لقاءالله پیوست.
دفاع مقدس
🌷بامداد 31 خرداد 1360 - سالروز شهادت ایرج رستمی، افسر فداکار ارتش ج.ا.ا 🌱متولد شهر آشخانه -سال 1320
🔻 نبرد نابرابر در دهلاویه دهلاویه ، روستای کوچکی است در استان خوزستان و در منطقه دشت آزادگان. این روستا در شهرستان سوسنگرد ( 12 کیلومتری غرب سوسنگرد و 15 کیلومتری جنوب شرق بستان ) و در کنار جاده اصلی سوسنگرد – بستان قرار دارد. تا قبل از سال های دفاع مقدس ، دهلاویه روستای کوچک و گمنامی بود ، اما امروز ، مقتل یکی از به یادماندنی ترین اسطوره های دفاع مقدس ، دکتر مصطفی چمران است که مسافران و زائران زیادی را به سوی خود می کشاند. دهلاویه همچنین شاهد حضور بزرگمردان دیگری همچون علی تجلایی ، ایرج رستمی ، جواد داغری و ده ها شهید رزمنده دیگر بود که با شهادت شان از اسلام عزیر و ازاین مرز و بوم دفاع کردند. در ابتدای جنگ تحمیلی ، علی تجلایی با 50 رزمنده تبریزی به دهلاویه رفت تا از جبهه سوسنگرد دفاع کند. او در یکی از یادداشت هایش درباره مقاومت در دهلاویه نوشته است : ( در هجوم دشمن به محور دهلاویه ، ده ها تانک و نفربر و بیش از 4000 نیروی پیاده شرکت داشتند. با من تماس گرفتند که عقب نشینی کنم ، در جواب گفتم تا آخرین نفر خواهم ایستاد. دشمن در چند روز اول جنگ ، نتوانست از سمت جاده بستان – سوسنگرد پیشروی کند و ناچار به پیشروی از سمت شمال منطقه ( تپه های الله اکبر ) شد . در آن چند روز ، روستاهای دو سمت جاده بستان – سوسنگرد ، از حمله دشمن در امان ماندند. اما با تصرف بستان ، دشمن حمله خود را از امتداد این جاده سازماندهی کرد و پیش آمد. با کشیده شدن آتش جنگ به سمت پل سابله ، دهلاویه خالی از سکنه شد و اهالی روستا به شهرها و روستاهای دورتر رفتند. گزارش ها حاکی بود که در دهلاویه ، نیروهای عراقی خانه های مردم را به غارت برده اند. صبح روز 23 آبان بود که قوای دشمن ، با کمک 40 دستگاه تانک ، پیش آمدند. نیروهای خودی در دهلاویه تا ساعت 18 مقاومت کردند. وقتی تاریکی شب فرا رسید ، توان مدافعان و مهمات آن ها کاهش یافته بود و بسیاری هم شهید شده بودند. مدافعان برای کمک به سوسنگرد ، از دهلاویه عقب نشینی کردند و با به جا گذاشتن ده ها شهید ، به سوسنگرد رفتند و دهلاویه به دست دشمن افتاد. عملیات آزادسازی دهلاویه ، از بامداد 26 خرداد 1360 آغاز شد و در همان ساعات اولیه روستای مخروبه دهلاویه آزاد شد و نیروهای خودی تا یک کیلومتری غرب روستا پیش رفتند. دشمن دوبار دست به ضد حمله زد و نیروهای خودی مجبور به عقب نشینی شدند. متن گزارش ایرج رستمی ( فرمانده عملیات ) در روز 27 خرداد چنین بود : ( دهلاویه مظلوم است. امروز 27 خرداد ، در حدود 300 متری شرق دهلاویه مستقر شدیم. دیروز ساعت 4:30 بامداد حمله کردیم. دشمن را تا یک کیلومتر عقب راندیم. حرکت خودروها در یک کیلومتری غرب دهلاویه به سمت آنجا را دیدیم. برادران خمپاره انداز بسیجی ، مواضع دشمن را در این روستا زیر آتش گرفتند و تعدادی از سنگرهای دشمن منهدم شد ) . 29 خرداد ، دشمن با پشتیبانی آتش توپخانه به دهلاویه حمله آورد. نیروهای رستمی ، خسته بودند و تعدادشان نسبت به دشمن کم بود. دامنه حمله هر لحظه بیشتر می شد ، دستور عقب نشینی بسمت شرق روستا صادر شد. رزمندگان که هر متر از زمین را با زحمت پس گرفته بودند ، عقب نشینی برایشان تلخ بود. طبق دستور ، به شرق رفتند ، اما هیچ جان پناهی نبود ، توپخانه خودی به کمک شان آمد ، لابه لای سنگرها و دیوار خرابه ها ، کار به جنگ تن به تن کشید. دود غلیظ ، منطقه را برداشته بود. ساعت 2:30 بامداد سی ام خرداد1360 بود و فقط 40 گلوله مانده بود. رستمی ، آر.پی.جی برداشت و یک تانک را نشانه گرفت و بعد جستی زد و به خاکریز جلویی رفت تا از حال بقیه افرادش مطلع شود.دید همه شهید شدند. گلوله خمپاره نزدیک او به زمین خورد.ترکش به سرش اصابت کرد.با دستمال ، سر او را بستند تا جلوی خونریزی را بگیرند ، اما فایده نداشت. او پر کشید و به آرزویش رسید و به درجه رفیع شهادت نایل گردید.
دفاع مقدس
🌷بامداد 31 خرداد 1360 - سالروز شهادت ایرج رستمی، افسر فداکار ارتش ج.ا.ا 🌱متولد شهر آشخانه -سال 1320
5.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 شهید ایرج رستمی؛ یار با وفای شهیدچمران که تا آخرین نفس در کنار او ایستاد رهبر انقلاب:👇 🔰 بنده مکرراً سرگرد رستمی را میدیدم؛ می‌آمد، میرفت. یک شبی با مرحوم چمران نشسته بودیم راجع به مسائل جبهه و کارهائی که فردا داشتیم، صحبت میکردیم؛ در باز شد، همین وارد شد. چند روزی بود من او را ندیده بودم. دیدم سرتاپایش گل‌آلود است؛ این پوتینها گل‌آلود، بدنش خاک‌آلود، صورتش خسته، ریشش بلند؛ اما چهره را که نگاه کردم، دیدم مثل ماه میدرخشد؛ نورانی بود. 🌷روزهای قبل، من این حالت را در او ندیده بودم. رفته بود در یک منطقه‌ی عملیاتی، آنجا فعالیت زیادی کرده بود؛ حالا آمده بود، میخواست گزارش بدهد. او بعد از چندی هم به شهادت رسید. بود، اما آمده بود وارد میدان شده بود؛ فعالیت میکرد، مجاهدت میکرد، حضور فداکارانه داشت - در همان مجموعه‌ی بسیجیِ شهید چمران - بعد هم به شهادت رسید ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ - سالروز شهادت سرگرد بسیجی ارتش، ایرج رستمی 🌴 همان روزی که هم آسمانی شد. آنها هر دو با هم به ملکوت اعلا پرکشیدند🕊🕊🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس"
📃 - 31 خرداد 1360 ▫️ ایران از هوا و دریا به مواضع دشمن در جنوب حمله برد
📃 - 31 خرداد 1360 ▫️عراق اهواز را زیر آتش شدید توپخانه گرفت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حاج قاسم سلیمانی: جنگ ما مَملو بود از بِهشتیانی که بهشت مشتاق دیدارشان بود