eitaa logo
دفاع مقدس
3.7هزار دنبال‌کننده
16.5هزار عکس
10.8هزار ویدیو
903 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ #دهه۶۰ #کپی_آزاد اینجاسخن ازمن ومانیست،سخن ازمردانیست که عاشورا رابازیافته،سراسر ازذکر«یالیتناکنامعک»لبریز بوده و بال دربال ملائک بسوی کربلارهسپارشدند بگذار اغیارهرگز درنیابندکه ما ازتماشای شهدا سیرنمی‌شویم
مشاهده در ایتا
دانلود
دفاع مقدس
13.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فیلم| روایت محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه از طرح ابتکاری شهید احمد سیّاف زاده در عملیات خیبر /// عبور رزمندگان در هور و در تاریکی شب 🌱🌱🌱🌱🌱 ➖ خاطره نبی رودکی(فرمانده لشکر ۱۹ فجر)از عملیات خیبر که درجزایر مجنون صورت رفت👇 🔹 قبل از عملیات خیبر جلسه ای با برادر محسن رضائی و فرمانده هان لشکرها وتیپها وقرارگاهها داشتیم.تصمیم گرفته شد همه اعضا جلسه چندروزی را با لنج به جزیره کیش برویم.هنوز نمیدانستیم فلسفه این سفر چیست از سواحل تا جزیره کیش چندساعت در لنج بودیم.در بین جمع شهید همت،شهید احمد کاظمی، شهید باکری،شهید خرازی و بنظرم شهید علی هاشمی هم بود بجزیره کیش رسیدیم.سپس به یکی از کاخ های مربوط بخاندان منحوس پهلوی رفتیم. ابتدای ورودی بمحوطه،تابلوئی نصب شده بود که نوشته بود:فاعتبروا یا اولی الالباب.سه چهار روزی مسافرت طول کشید با دستور جلسات متعدد و خاطرات بیاد ماندنی از آن جمع ملکوتی بعداً متوجه شدیم برادر رضایی با این سفرمیخواست فرماندهان به هورالعظیم و هورالهویزه و آب و موج و لنج و قایق و شنا و..آشنائی بیشتر و آمادگی بهتری را کسب کنند وبعدکه آمدیم درمنطقه جفیر و شط علی و هورالعظیم و طلائیه،..و ماموریت عملیات خیبر،متوجه علت سفر بجزیره کیش وساعتها حرکت با لنج شدیم 🔺برای انجام عملیات درجزایر مجنون به تمام لشکرها وتیپ های سپاه تعداد زیادی قایق واگذار شد.یکی ازطراحان عبور از آبراه های هور،شهید احمد سیاف زاده،معاون عملیات ق کربلا بود که با ارائه طرح نصب روشنائی در داخل نِی های کنار آبراه ها علاوه بر تعیین مسیر قایق ها برای پرواز هلیکوپترها یا بالگردها درشب طرح وتدبیر این شهید موثر افتاد
عاشقـان وقت ِ وضو شد میل دریـا می کنیم آسمــــــان را در کفِ سجاده پیدا می‌کنیم ...
قسم به وعده‌ی شیرینِ « من یمت یرنی » که ایستاده بمیریم به احترام علی (ع)
در گلو بغض غریبی‌ست نمی‌دانم چیست دل بریدن ز تو بابا به‌ خدا آسـان نیست ... شهادت : عملیات بدر/ جزایر مجنون
14.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 📽 برشی از مستند 🎙بهمراه گفتاری زیبا از : 🌴 هزارها سال از هبوط آدم بر سیاره‌ی زمین گذشته است و هنوز نبرد فی ما بین حق و باطل بر پهنه‌ی خاك جریان دارد ، اگرچه دیگر دیری است كه شب دیجور ظلم از نیمه گذشته است و فجر اول سر رسیده و صبح نزدیك است. تاریخ انبیاء سراسر صحنه‌ی نبرد حق و باطل است و تاریخ شاهنشاهان نیز سراسر عرصه‌ی جنگ‌های بزرگ‌تری است كه بر سر قدرت در می‌گیرد ، و هستند كسانی كه فی ما بین این دو نبرد تفاوتی نمی‌بینند..!؟ ما را با آنان كاری نیست چرا كه مردگانند ، « و ما انت بمسمع من فی القبور » روی سخن ما با آنان است كه هنوز عرصه‌ی‌ وجودشان را یكسره تسلیم ظلمت كفر نكرده‌اند و بذر فطرتشان در انتظار باران است : آیا در این جهان خاك همواره باید یزیدها حكومت كنند و هر كه سخن از حق بگوید باید با او آن كنند كه با سیدالشهداء (ع) كردند ، و یا نه ، باید كاری كرد تا بساط ظلم بر چیده شود و حاكمیت و قدرت به اهلش ، به فرزانگان و عدالت‌پیشگان سپرده شود...
🌷 ۲۲ مهر ۱۳۶۱ - شهادت مصطفی کاظم‌زاده -- سومار - عملیات مسلم ابن عقیل ✍️یک خط وصیت: شهید... عزاداری نمی‌خواهد پیرو می‌خواهد ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ بخشی از کتاب دیدم که جانم میرود نوشته حمید داودآبادی: صبح روز پنج شنبه ۲۲مهر۶۱ ✍️... به دهانه‌ی سنگر که رسید، خنده‌کنان صبح بخیری گفت و دولا دولا وارد سنگر شد. دستهایش را از شوق به هم می‌مالید و با خوشحالی می‌گفت: من امروز میرم تهران! گفتم:خب کی می‌خوای تشریف ببری؟ گفت: «من امروز شهید می‌شم» 🌷 فکر کردم این هم از همان شوخیهای جبهه‌ای است که برای همدیگر ناز می‌کردیم و می‌گفتیم: «احساس می‌کنم می‌خوام شهید بشم!»، در حالیکه سعی کردم بخندم،گفتم: «از این شوخیهای بی‌مزه نکن» ولی نه، شوخی نمی‌کرد چرا که اگر می‌خواست شوخی کند، با قهقهه و خنده‌ی همیشگی همراه بود.در چهره‌اش جدیّت عیان بود 🌷گفت:«حمید دیگه از شوخی گذشته، می‌خوام باهات خداحافظی کنم.حالا هرچی می‌گم،خوب گوش کن من امروز بعدازظهر شهید می‌شم، چه بخوای و چه نخوای! دست من و تو هم نیست،هر چی خدا بخواد،همونه» 👆درکنار هم درجبهه سومار- نفر وسط مصطفی کاظم زاده ▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️ برای دوست عزیزم مصطفی کاظم زاده که داغدارش هستم و ‌دلتنگش این روزهای سخت دلم هوای تورا کرده ۴۲سال پیش همین روزها بود که آماده اعزام شدیم تا با هم برویم تو بشوی رفیق نیمه راه و من بدون‌ تو بازگردم ولی چون بهت قول دادم تا نفس دارم بیادت می سوزم و می سازم چون انتخاب خودمان بود هم تو هم من تو رفتن من ماندن اگر میخواهید بجمع دوستان ‌مصطفی بپیوندید کتاب:«دیدم ‌که جانم‌ میرود» را بخوانید حمید داودآبادی 👇👇