eitaa logo
دفاع مقدس
4.8هزار دنبال‌کننده
25هزار عکس
16هزار ویدیو
1.3هزار فایل
🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷 ✅مرجع‌ نشر آثار شـ‌هدا و دفاع‌مقدس ⚪️روایت‌گر رویدادهای جنگ تحمیلی #کپی_آزاد 🌴اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی‌ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر﴿یالیتناکنامعک﴾لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند🕌
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از دفاع مقدس
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم | مستند "حاج احمد امینی"، فرمانده گردان خط شکن غواص 3️⃣ قسمت سوم ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ https://eitaa.com/DefaeMoqaddas
هدایت شده از دفاع مقدس
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم | مستند "حاج احمد امینی"، فرمانده گردان خط شکن غواص 4️⃣ قسمت چهارم •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• 📲 𝐣𝐨𝐢𝐧➘:‌‌‌‌ ↶↷ ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ https://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ مرجع‌ نشر آثار شـ‌هدا و دفاع‌مقدس
هدایت شده از دفاع مقدس
11.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴 تقدیم به روح بلند اسطوره مقاومت و پایمردی 🌷شهید حاج قاسم سلیمانی🌷 ﴿فرمانده لشگر ۴۱ ثارالله -- استان کرمان﴾ ... و شهدای گردان ۴۱۰ لشگر: 🌷حاج احمد امینی، فرمانده گردان ۴۱۰ 🌷علی عابدینی فرمانده گردان ۴۱۰ 🌷حاج علی محمدی پور فرمانده گردان ۴۱۲ 🌷رضا عباس زاده فرمانده گردان ۴۱۰ 🌷محمد قنبری معاون گردان ۴۱۰ 🌷سید حمید میرافضلی 🌷مهدی صالحی آر پی جی زن گردان ۴۱۰ 🌷مهدی امراللهی گردان ۴۱۲ 🌷علی میرزایی معاون گردان ۴۱۰ 🌷محسن باقریان پیک گردان ۴۱۰ 🌷رضا مؤذن زاده 🌷عبدالمهدی جعفر بیگی پیک گردان ۴۱۰ 🌷عبدالمجید جعفربیگی 🌷عباس آخوندی 🌷اکبر صفری زاده 🌷اکبر دهشیری، فرمانده گروهان تانک گردان ذوالفقار 🌷حسن عبداللهی 🌷علی نظری 🌷عباس حسینی 🌷رسول نهویی 🌷احمد قنبری 🌷حاج علی صادقی، معاون گردان ۴۱۰ 🌷غلامرضا یوسفی 🌷علیرضا رحمانی، مسئول مخابرات گردان ۴۱۰ 🌷رضا حسینی نژاد 🌷اسفندیار صابری 🌷عباس اناری نوه، فرمانده گروهان ۴۱۰ 🌿دوران جنگ تحمیلی •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
24.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 تصاویری از حضور رهبر انقلاب با لباس شخصی در مناطق زلزله‌زده بم 🌹بخش‌هایی از مستند «غیررسمی ۵»، به مناسبت سالگرد زلزله بم 🤍 ۵ دی‌ماه ۱۳۸۲-- سالروز واقعه دردناک زلزله بم ⚪️ روز ملی ایمنی در برابر زلزله و حوادث طبیعی
4.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 لحظاتی از حضور سردار شهید حاج احمد کاظمی و شهید حاج قاسم سلیمانی و محمدباقر قالیباف برای امداد رسانی به زلزله زدگان بم... نقش حاج قاسم سلیمانی و شهید احمد کاظمی در نجات هزاران نفر از مردم زلزله زده بم... 💢 گرامی باد یاد همه جانباختگان زلزله بم را در پنجم دی ماه سال ۱۳۸۲ همراه با فاتحه و ذکر صلوات...
هدایت شده از دفاع مقدس
Iradj Bastami4_5800872852492125300.mp3
زمان: حجم: 17.4M
🎼گلپونه ها 🥀 پنجم دی -- سالگرد زلزله دلخراش ◾️ به یاد همه عزیزانی که در این حادثه تلخ، از بین ما رفتند.... ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ 🌷 ، دیار دلاورمردانی چون: سردار شهید مرادی شهدای خواجه، افشاری، شهیدان اسحق دریجانی، غلامی، جوشایی، شیرخانی، حسنی، محمدی، موسوی، شهدای دریجانی، نظام آبادی، طاهری، قانعی، شهیدان عطارزاده، شهیدان بیگلری،شهیدان خلیلی،... 🌴 در دوران جنگ تحمیلی، بم، جزء شهرهای مشهور به : 🌹«دو شهید»🌹 بود... .... که خانواده های زیادی دو فرزند عزیز خود را تقدیم انقلاب نمودند.🕊🕊 ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 👇👇👇
هدایت شده از دفاع مقدس
3.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 فیلمی ناب از حضور حاج قاسم سلیمانی ، فرمانده لشگر ۵۱ ثارالله (ع) -- کرمان در کنار رزمندگان گردان ۴۰۷ در دوران جنگ تحمیلی ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
هدایت شده از دفاع مقدس
3.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 تصاویر دیده نشده از حضور شهید حاج قاسم سلیمانی در نقطه رهایی قبل از شب عملیات رزمندگان لشکر ۴۱ ثارالله (ع) -- استان کرمان دوران جنگ تحمیلی ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
چایِ اول صبح را باید با گلِ لبخند شما شیرین کرد چه چیزی تلخ‌ تر از قند در حضور خنـده‌ های شما ...
4.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 | دانش آموزی که با اگزوز ماشین، سه سرباز عراقی رو اسیر کرد!!دوران جنگ تحمیلی •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• 📲 𝐣𝐨𝐢𝐧➘:‌‌‌‌ ↶↷ ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ✅ مرجع‌ نشر آثار شـ‌هدا و دفاع‌مقدس
🔻دلنوشته برای روزهای غریبی ... گاهی ذهنم به روزهایی می رود که جنگ به ایام بی رحمش رسیده بود و مرد و نامرد را تفکیک می کرد و صحنه نبرد را عاشورایی. همان روزهایی که مردانی در جلو دشمن چنان قد علم کردند که جنگیدن و مقاومت‌شان افسانه رستم و سهراب را به باد فراموشی می سپرد. همان یلان دیروز و فراموش شدگان این روزهایمان. در خلوت خود بودم و فضایی لایتناهی و خلسه‌ای شیرین و دلچسب. در محله و مسجد قدیمی. همان‌جایی که روزهای اعزام دوستان را پیدا می کردیم و با لباس های ناموزون بسیجی برای اعزام طی مسیر می کردیم‌ و.. در خیال خود پرسه می زدم که صدای خوش بیسیم‌چی گردان در گوشم نجوا کنان می سرود.. - اسماعیل.. اسماعیل..... مجییید - اسماعیل.. اسماعیل..... مجیییید به دنبال صاحب صدا بودم و به هر جهت نظری، احساسم می‌گفت این صدا، صدایی آشناست و باز صدایی بلندتر - اسماعیل اسماعیل مجیییییید به گوشم چرا به بچه ها نمی گی نخودها را بفرستن؟ ده تا به جلوووو پنج تا به راست اسماعیل اسماعیل... مجیییید بگوشم... صدا را دنبال کردم به خانه ای رسیدم، خانه‌ای از جنس همان خانه‌هایی که در خاطراتمان جا خوش کرده بود نزدیک رفتم و.. خدایا چه می بینم !! او محمد بود! همان بیسیم‌چی حاج مجید دست روی گوش گذاشته و.... چقدر پیر شده بود و شکسته کز کرده، پشت دیواری نشسته و با نگاهی مظلومانه مرا نگاهی کرد و آرام گفت: "چرا جوابمو نمی دی محسن؟" عجب، چه خوب مرا شناخته بود آخر در جبهه من بیسیم چی حاج اسماعیل بودم و او بیسیم‌چی حاج مجید اشک از چشمانش جاری شد و گفت - تو "کجایی محسن؟ چرا پیامم رو به اسماعیل نمی دی؟ چرا به بچه نمی گی درست نشونه گیری کنن؟ بچه های ما تو محاصره‌ن. چرا خمپاره اندازا کار نمی کنن؟ الانه که ما رو قیچی کنن خیلی آرام سرش را پایین انداخت و گفت - "بچه ها یکی یکی دارن تلف می شن. چرا به اسماعیل نمیگی کاری کنه؟ چرا هیچکس به گوش نیست؟ اگه حالا اسماعیل کاری نکنه بازم تک می خوریم. تک ایندفعه با قبلیا خیلی فرق داره." و باز دستش را گوشیِ بیسیم کرد و فریاد زد - "اسماعییییل اسماعییییل، مجییید بگوشم" با چشمانی بارانی و صدایی لرزان کنارش نشستم و گفتم، - "مجید، اسماعیل بگوشم"😭 لبخندی برلبانش نشست و ذوق‌زده گفت،" - اسماعیییل اسماعیییل منم محمد، بیسیم چی حاج مجید، هوای این‌جا تاریکه، دوست از دشمن معلوم نیست، بچه‌ها قتل‌ِعام شدن، اونا هم که موندن دارن سخت مقاومت می کنن. و دوباره خاموش، سردرگریبان نهاد و چشمانش را به زمین دوخت و آهی کشید و خاموش نشست. درب خانه باز شد. خانمی لبه چادر به دندان بیرون آمد و گفت - "آقا بخدا این دیونه نیست. این تو جبهه بوده تو کربلای ۴ ، موجی شده بیسم چی حاج اسماعیل بوده، نمی دونه که حاجی سی و چار ساله شهید شده خیلی جاها بردیمش خوب نشده مدتی تو آسایشگاه بود دلمون نیومد، آوردیمش خونه هر روز صبح که می شه از دم طلوع تا سینه غروب، دستش‌و مشت می کنه کنار گوشش، فکر می کنه هنوز بیسم‌چیه" اشک‌هایم را پنهان کردم و گفتم، - "نه خواهرم، موجی منم، این خوب می فهمه و میدونه چی میگه، ره گم کرده ماییم و او در اوج شعور" دختر محمد هم از درب در آمد و گفت، - "سلام آقا تو رو بخدا مواظب بابام باش! آخه بچه ها و رهگذرا مسخره‌ش می کنن و بهش می خندند. نمی دونم چطور بگم بابام شیر جبهه ها بوده و پابه پای فرمانده ها!" حالا هم که موجی شده، رفقاش هم فراموشش کردن. با هر کلامش اشک می ریختم و آب می‌شدم و در زمین دفن می‌شدم. برای آنانی که آرامش امروزمان را مدیون آنها هستم. و تقدیم به بیسم چی‌های شجاعی که نامی در گمنامی‌ها دارند. بیسیم‌چی سردار شهید حاج اسماعیل فرجوانی فریدون (محسن) حسین زاده ✅ کانال: "دفاع مقدس"