🔴 آنان که #معبر را گشودند
🕌 . . . . تا امروز زائرین کربلا از آن مسیر عبور کنند
▪️خاطرهام به شب دهم تیرماه ۱۳۶۵ - عملیات «کربلای ۱» - باز می گردد.
🌗 آن شب من و شهید امیر تابش و دو نفر از بچههای تخریبچی برای پاکسازی میدان مین مقابل خاکریز دشمن مأموریت داشتیم. قبل از حرکت پشت خاکریز، شهید سیدمحمد زینالحسینی (فرمانده تخریب لشکر ۱۰) بسیار نگران باز نشدن سیم خارداهای فَرشی دشمن بود. برای همین چهار نفری دستهایمان را کف دست راست سید محمد گذاشتیم و عهد کردیم....
....عهد کردیم چنانچه تا آغاز عملیات سیم خاردارها باز نشد روی سیم خاردارها بخوابیم یا توی میدان مین بدویم و به هر صورت نیروها را از موانع رد کنیم. بعد از این پیمان بود که سید محمد آرام گرفت و ما جلوی گردان حرکت کردیم. پشت میدان مین که رسیدیم متوجه نیروهای عراقی شدیم که در میدان مین مشغول کار بودند، بخاطر همین مدت کوتاهی پشت میدان خوابیدیم تا اینکه نیروهای عراقی کارشان تمام شد و رفتند.
ما برای پاکسازی میدان مین آغاز بکار کردیم. با کشیدن طناب معبر مسیری را برای عبور نیروها با قرصهای شبنما مشخص کردیم و نیروهای رزمنده را با توکل بر خدا از معبر عبور دادیم. عملیات آغاز شده بود و دشمن با انواع سلاح و ادواتش روی معبر آتش میریخت. یکی از رزمندهها به خاطر آتش زیاد دشمن کنار من درون معبر زمینگیر شد. و هر کاری کردم که از معبر رد بشه و با بقیه رزمندهها با دشمن درگیر بشود، نشد.
یکی از نیروهای دشمن که متوجه ما شده بود به طرف ما تیراندازی کرد و گلوله به بازوی راست آن رزمنده اصابت کرد. چارهای نبود چفیهام را باز کردم و دور بازویش بستم تا جلوی خونریزی را بگیرم. دشمن با خمپاره معبر را زیر آتش گرفته بود و ما مجبور بودیم جابجا بشویم. خونریزی زیاد بود و آن رزمندهی مجروح، تشنه شده بود و به این خاطر آب قمقه خودش و من را تا انتها سرکشید....
....آب قمقه خودش و من را تا انتها سرکشید. زیر بغلش را گرفتم تا با رساندن به خاکریز خودی او را تحوبل بچههای امداد بدهم. همین طور که داخل میدانِ مین عقب میآمدیم، در بین میدان مین اول و دوم دیدم یک شهید روی زمین افتاده است. خوب که نگاه کردم دیدم پیکر مطهر شهید غلامحسین رضایی است که پایش قطع شده بود. به خودم آمدم و دیدم لودر و بلدوزرهای خودی به طرف میدان مین درحرکت هستند.
مجروح را پشت خاکریز تحویل آمبولانس دادم و بلافاصله به طرف بلدوزرها دویدم و آنها را به طرف معبر خودمان که جهت عبور دستگاههای مهندسی گشاد کرده بودیم، هدایت کردم. ابتدای میدان مین راننده بلدوزر دلهره داشت و ایستاد. به شهید تابش گفتم: «تو برو بالای بلدوزر من توی میدان مین حرکت میکنم اگر باز هم حرکت نکرد خودمون دستگیرههای حرکت بلدوزر رو به عقب میکشیم و بلدوزر به سمت جلو حرکت میکنه تا از میدان رد بشه.»
خوشبختانه با حرکت شهید تابش و جذبهای که داشت راننده راه افتاد و دستگاههای مهندسی را برای زدن خاکریز و جانپناه برای رزمندگان به سلامت از میدان مین عبور دادیم. میدان مین زیر بارش توپ و خمپاره بود و نیاز بود مدام معبر بوسیله بچههای تخریب ترمیم بشود. تا نزدیکیهای صبح مشغول آماده کردن معبر جهت تردد خودروها و وسایل نفلیه پشتیبانی بودیم.
هوا روشن شده بود که شهید سید محمد زینالحسینی به دنبال ما آمد. به عقب بازگشتیم. از اینکه به تکلیفمان عمل کرده بودیم احساس رضایت میکردیم. خدا را شکر که معبر باز شد و هم رزمندگان و نیروهای پشتیبانی از آن به سلامت عبور کردند. امروز آن معبر هنوز هم باز است و زائرینی که برای اربعین از مرز مهران به کربلا مشرف میشوند از آن به سلامت عبور میکنند. باید به یاد رزمندگانی که برای باز نگهداشتن آن معبر تا به امروز از پا افتادن هم باشیم.
—(راوی: رزمنده دلاور سید محسن حسینی، از جمله رزمندگان پیشکسوت تخریبچی دوران دفاع مقدس)
------------------------------------------
📡 کانال "دفاع مقدس" 🕊🕊
دفاع مقدس
طرح عملیات بیت المقدس ۶ قرارگاه نجف اشرف سپاه (در باختران - کرمانشاه) میبایست با بهکارگیری لشکر
🌱 خاطره #لاستیک_سرقتی
#عملیات_بیت_المقدس_۶
اردیبهشت ۶۷
راوی: علی روزبهانی
عملیات #بیت_المقدس_6 شروع شده بود علاوه بر ماموریت باز کردن #معبر برای حمله به دشمن ماموریت #مین_گذاری برای مقابله با پاتک دشمن رو هم به #بچه_های_تخریب_لشگر_10 داده بودند.
با #شهید_عباس_بیات وانت رو پر از مین کردیم و حرکت کردیم به سمت ارتفاع #شیخ محمد.
بار ماشین سنگین بود و جاده هم تو ی دید تیر دشمن قرار داشت.
گلوله های دشمن در اطراف جاده زمین میخورد. هر چی به خط اول نزدیک تر میشدیم آتیش سنگین تر و دقیق تر و دلهره و اضطراب ما زیادتر میشد. فکرش رو بکنید که اگر گلوله ای به وانت پر از مین اصابت میکرد چه اتفاقی میفتاد.
توی همین گیر دار ماشین پنچر شد.
به شهید بیات گفتم : حاج عباس !!! لاستیک زاپاس داری لاستیک رو عوض کنیم
جواب داد برو یه لاستیک زاپاس پیدا کن
گفت برو تا من جک میگذارم زیر ماشین زود اومدی.
وقتی میرفتم صدام کرد..
گفت اگر برگشتی من شهید شده بودم منو حلال کن.
من هم به دنبال لاستیک زاپاس رفتم دور و اطراف رو یه گشتی بزنم. از دور یه سنگر دیدم پشت تپه و رفتم سراغش. یه وانت تویوتا مقابل سنگر پارک بود. نزدیک شدم و هرچی صدا زدم کسی جواب نداد . من هم چاره ای نداشتم ... چشمم به لاستیک زاپاس پشت بار وانت افتاد ..لاستیک رو برداشتم ..
اومدم برم وجدان درد گرفتم. گفتم لا اقل یه یاداشتی بگذارم که حلال باشه.
یه یاداشت نوشتم جلوی در سنگر گذاشتم.
نوشتم برادر مواظب باش ماشینت لاستیک زاپاس نداره.
ما نیاز داشتیم و بردیم
در ضمن هم خوب نیست آدم اینقدر خوابش سنگین باشه.
لاستیک رو غلطوندم تا رسیدم به ماشین خودمون.
دیدم شهید بیات توی شیب جاده جک رو زده زیر ماشین و از بخت بد ما ، ماشین از روی جک افتاده. دیگه بد بیاری از این بدتر نمیشد.
تا منو دید خوشحال شد
گفت لاستیک از کجا آوردی.. گفتم شرحش مفصله بگذار از این جهنم بیرون بریم برات تعریف میکنم.
با هر زحمتی بود ماشین رو بلند کردیم و لاستیک رو عوض کردیم و از مهلکه فرار کردیم... جلو که میرفتیم گفت حالا بگو لاستیک رو از کجا آوردی.
گفتم حاج عباس لاستیک سرقتی است. از جلوی تپه که رد شدیم با دست به سنگر و اون ماشین که جلوش بود اشاره کردم و گفتم اگه زنده موندی برو پسش بده .
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
▪️ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
▪️ تلگرام https://t.me/DefaeMoqaddas2
🔴 آنان که #معبر را گشودند
🕌 . . . . تا امروز زائرین کربلا از آن مسیر عبور کنند
▪️خاطرهام به شب دهم تیرماه ۱۳۶۵ - عملیات «کربلای ۱» - باز می گردد.
🌗 آن شب من و شهید امیر تابش و دو نفر از بچههای تخریبچی برای پاکسازی میدان مین مقابل خاکریز دشمن مأموریت داشتیم. قبل از حرکت پشت خاکریز، شهید سیدمحمد زینالحسینی (فرمانده تخریب لشکر ۱۰) بسیار نگران باز نشدن سیم خارداهای فَرشی دشمن بود. برای همین چهار نفری دستهایمان را کف دست راست سید محمد گذاشتیم و عهد کردیم....
....عهد کردیم چنانچه تا آغاز عملیات سیم خاردارها باز نشد روی سیم خاردارها بخوابیم یا توی میدان مین بدویم و به هر صورت نیروها را از موانع رد کنیم. بعد از این پیمان بود که سید محمد آرام گرفت و ما جلوی گردان حرکت کردیم. پشت میدان مین که رسیدیم متوجه نیروهای عراقی شدیم که در میدان مین مشغول کار بودند، بخاطر همین مدت کوتاهی پشت میدان خوابیدیم تا اینکه نیروهای عراقی کارشان تمام شد و رفتند.
ما برای پاکسازی میدان مین آغاز بکار کردیم. با کشیدن طناب معبر مسیری را برای عبور نیروها با قرصهای شبنما مشخص کردیم و نیروهای رزمنده را با توکل بر خدا از معبر عبور دادیم. عملیات آغاز شده بود و دشمن با انواع سلاح و ادواتش روی معبر آتش میریخت. یکی از رزمندهها به خاطر آتش زیاد دشمن کنار من درون معبر زمینگیر شد. و هر کاری کردم که از معبر رد بشه و با بقیه رزمندهها با دشمن درگیر بشود، نشد.
یکی از نیروهای دشمن که متوجه ما شده بود به طرف ما تیراندازی کرد و گلوله به بازوی راست آن رزمنده اصابت کرد. چارهای نبود چفیهام را باز کردم و دور بازویش بستم تا جلوی خونریزی را بگیرم. دشمن با خمپاره معبر را زیر آتش گرفته بود و ما مجبور بودیم جابجا بشویم. خونریزی زیاد بود و آن رزمندهی مجروح، تشنه شده بود و به این خاطر آب قمقه خودش و من را تا انتها سرکشید....
....آب قمقه خودش و من را تا انتها سرکشید. زیر بغلش را گرفتم تا با رساندن به خاکریز خودی او را تحوبل بچههای امداد بدهم. همین طور که داخل میدانِ مین عقب میآمدیم، در بین میدان مین اول و دوم دیدم یک شهید روی زمین افتاده است. خوب که نگاه کردم دیدم پیکر مطهر شهید غلامحسین رضایی است که پایش قطع شده بود. به خودم آمدم و دیدم لودر و بلدوزرهای خودی به طرف میدان مین درحرکت هستند.
مجروح را پشت خاکریز تحویل آمبولانس دادم و بلافاصله به طرف بلدوزرها دویدم و آنها را به طرف معبر خودمان که جهت عبور دستگاههای مهندسی گشاد کرده بودیم، هدایت کردم. ابتدای میدان مین راننده بلدوزر دلهره داشت و ایستاد. به شهید تابش گفتم: «تو برو بالای بلدوزر من توی میدان مین حرکت میکنم اگر باز هم حرکت نکرد خودمون دستگیرههای حرکت بلدوزر رو به عقب میکشیم و بلدوزر به سمت جلو حرکت میکنه تا از میدان رد بشه.»
خوشبختانه با حرکت شهید تابش و جذبهای که داشت راننده راه افتاد و دستگاههای مهندسی را برای زدن خاکریز و جانپناه برای رزمندگان به سلامت از میدان مین عبور دادیم. میدان مین زیر بارش توپ و خمپاره بود و نیاز بود مدام معبر بوسیله بچههای تخریب ترمیم بشود. تا نزدیکیهای صبح مشغول آماده کردن معبر جهت تردد خودروها و وسایل نفلیه پشتیبانی بودیم.
هوا روشن شده بود که شهید سید محمد زینالحسینی به دنبال ما آمد. به عقب بازگشتیم. از اینکه به تکلیفمان عمل کرده بودیم احساس رضایت میکردیم. خدا را شکر که معبر باز شد و هم رزمندگان و نیروهای پشتیبانی از آن به سلامت عبور کردند. امروز آن معبر هنوز هم باز است و زائرینی که برای اربعین از مرز مهران به کربلا مشرف میشوند از آن به سلامت عبور میکنند. باید به یاد رزمندگانی که برای باز نگهداشتن آن معبر تا به امروز از پا افتادن هم باشیم.
—(راوی: رزمنده دلاور سید محسن حسینی، از جمله رزمندگان پیشکسوت تخریبچی دوران دفاع مقدس)
------------------------------------------
📡 کانال "دفاع مقدس" 🕊🕊