فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🕊 ۳۰ تیرماه ۱۳۶۱ — سالروز شهادت سرلشگر خلبان عباس دوران
#مردی_که_دشمن_را_به_لرزه_درآورد 🔥
🎥 #فیلم | روایتی از دلاورمردی های اسطوره نیروی هوایی ارتش، شهید عباس دوران
1️⃣ قسمت اول
🌴 دوران #دفاع_مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🕊 ۳۰ تیرماه ۱۳۶۱ — سالروز شهادت سرلشگر خلبان عباس دوران
#مردی_که_دشمن_را_به_لرزه_درآورد 🔥
🎥 #فیلم | روایتی از دلاورمردی های اسطوره نیروی هوایی ارتش، شهید عباس دوران
2️⃣ قسمت دوم
🌴 دوران #دفاع_مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 کلیپی زیبا و دیدنی از سرودها و نواهای ماندگار و خاطره برانگیز رزمندگان اسلام در دوران جنگ تحمیلی
کانال #دفاع_مقدس
هدایت شده از دفاع مقدس
📆 ۳۰ تیرماه ۱۳۶۶ - 🌷شهادت #محسن_زهتاب فرمانده سپاه سقز
🏳️ عقــاب کردسـتان . . .
لقبی که ضدانقلابیون از ترس جان خود
به او داده بودند...
🌱 او در ٤ خرداد ١٣٤٣ ، در اصفهان متولد شد. دانش آموز بود که انقلاب به اوج خود رسید. یک سال پس از آغاز جنگ، تحصیلات خود را نیمه تمام گذاشت و در سال ١٣٦٠/٧/١٢ ، به عضویت سپاه درآمد و برای دفاع از اتقلاب و مردم مظلوم کردستان به آن دیار اعزام شد. در عملیات های متعدد شرکت کرد. او دو بار در سالهای ٦٣ و ٦٥ ، از ناحیه کتف و پا مجروح شد . رشادت و شایستگی های زهتاب سبب شد تا به فرماندهی عملیات سپاه سقز منصوب شود، وی در این سمت به رغم جوانی، بسیار با تجربه عمل می کرد و در سال ١٣٦٦/٤/٣٠ ، در حالی که هنوز به سن ٢٤ سالگی نرسیده بود در درگیری با ضد انقلاب، از ناحیه قلب مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به فيض شهادت نائل آمد.
💠 «ای تاریخ نویس! بشکند قلمت اگر ننویسی اصحاب خمینی را چگونه کشتند.»
☝️ جمله ای تکان دهنده در بالای پیکر شهید "مهدی کروبی" در داخل چادر معراج شهدا
ا◽️🔹◽️🔹◽️🔹◽️🔹
🌷شهید مهدی کروبی، فرمانده واحد پدافند لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص)
🕊شهادت: ۳۱ تیر ۱۳۶۵- عملیات کربلای ۱ ،مهران
یکبار بمن گفت: «اگر قسمت شد و من شهید شدم،حتما این شعر را روی سنگ قبرم حک کنید»
ناراحت شدم و سر ایشان داد زدم که؛
«ای بابا این حرفها چیه که میزنی»؟
اما آقامهدی خیلی خونسرد و با صدای رسا شعرش را برایم خواند:
«در وادی محبت در بند زینبم من»
وقتی با آن صدای قشنگ شعر را خواند احساس کردم قلبم آرام شد دیگر چیزی نگفتم
حالا هم همان شعر زیبا روی سنگ قبر آقامهدی حک شده و هر وقت میخوانمش دلم آرام میگیرد
خاطره:همسر شهید
🔸شهیدکروبی متولد 1347در محله قلهک تهران - و پس از انقلاب وارد کمیته شد و با آغاز جنگ در جبهههای غرب و کردستان حضوری فعال داشت و به عضویت در سپاه درآمد.
🔹او سرانجام و در منطقه قلاویزان مهران آسمانی شد
📡کانال دفاع مقدس
دفاع مقدس
💠 «ای تاریخ نویس! بشکند قلمت اگر ننویسی اصحاب خمینی را چگونه کشتند.» ☝️ جمله ای تکان دهنده در بالا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽فتح الفتوح فاو
عبور از اروند
لحظاتی همراه با رزمندگان
پدافندی،و پشتیبانی
لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)
عملیات والفجر ۸
پ.ن : در میان شور و شوق رزمندگان
صدای رزمنده ای شنیده می شود که شهید مهدی کروبی را صدا می زند و به دنبال او می گردد .
🌴 دوران #دفاع_مقدس
دفاع مقدس
💠 «ای تاریخ نویس! بشکند قلمت اگر ننویسی اصحاب خمینی را چگونه کشتند.» ☝️ جمله ای تکان دهنده در بالا
ای شهیدان
برای ما حمدی بخوانید
که شما زندهاید و ما مُرده ..!
"شهید آوینی"
#شهید_مهدی_کروبی (نفر وسط)
🌴 دوران #جنگ_تحمیلی
🌴 #روضه_خوان_های_جبهه اهل نمازشب بودند و قبل از دیگران از خواب بلند میشدند.
▫️ در ادب و افتادگی زبانزد بودند.
ا▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️
🌱 رزمنده، ذاکر اهل بیت، مداح و معاون گردان در لشگر 10 سیدالشهدا(ع)، شهید جواد رسولی🌷
متولد: 20 شهریور 1344
از همان کودکی عاشق مسجد و هیئت بود.
آخر هم #روضه_خوان اهل بیت(ع) شد.
نماز اول وقتش ترک نمی شد.
همیشه به خود عطر می زد و خیلی هم خوش تیپ بود.
از سال 1360 به عضویت سپاه پاسداران درآمد.
تا آنجایی که می شد در اکثر عملیات ها حضور داشت.
او مداح گردان #حضرت_قمر_بنی_هاشم(ع) بود .
همیشه می گفت: تا جنگ هست، جبهه هم هست. تا جبهه هست، منم در جبهه هستم.
تا اینکه در 1 مرداد ماه 1367 در جنگ تن به تن با سربازان رژیم بعثی در جاده اهواز خرمشهر در حالیکه معاون #گردان_امام_حسن(ع) از لشگر ده سیدالشهداء(ع) را به عهده داشت به شهادت رسید🕊🕊
-------------------------------------------
💠 کانال دفاع مقدس
اینجا بیت شهداست☝️
دفاع مقدس
🌴 #روضه_خوان_های_جبهه اهل نمازشب بودند و قبل از دیگران از خواب بلند میشدند. ▫️ در ادب و افتادگی زبان
61c19ab83af818a561cabd60_-8257922617808086244.mp3
13.02M
⏳دوران #دفاع_مقدس
🌴🌴🌴 عزاداری و مرثیهسرایی رزمنده های گردان در لشگر سیدالشهدا(ع)
📢 #صوت| مداحی رزمنده شهید جواد رسولی
دست جفای حرمله یارب قلم شود
از تیغ او شهادت اصغر رغم شود
صیاد سنگدل که دو دستش بریده باد
راضی چرا به کشتن صید حرم شود
گیرم حسین کشته شود ز انتقام بدر
اصغر چه کرده تا که بر او این ستم شود
ا-------------------------------------------
🌱 کانال دفاع مقدس را به دوستان خود معرفی کنید
اینجا بیت شهداست☝️
دفاع مقدس
🌴 #روضه_خوان_های_جبهه اهل نمازشب بودند و قبل از دیگران از خواب بلند میشدند. ▫️ در ادب و افتادگی زبان
#عکس_یادگاری
در کنار مزار #سردار_محمد_قزانی
فرمانده شهید گردان قمر بنی هاشم(ع)
کاشان : گلزار شهدای دارالسلام -تابستان 1362
ایستاده از سمت چپ، #شهید_احمد_ساربان_نژاد ، فرمانده گردان قمربنی هاشم(ع) — او نیز شش ماه بعد به شهادت می رسد
#شهید_جواد_رسولی
برادر جانباز 70 درصد سید شهاب بصام تبار
برادر ابوطالبی
-------------------------------------------
دفاع مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#عملیات_والفجر_2
🌿 جبهه شمالغرب
⚪️ منطقه پیرانشهر-
🔹هدف: تصرف ارتفاعات منطقه مخصوصا قله ۲۵۱۹ بمنظور خارج کردن منطقه از زیر آتش توپخانه دشمن
📢صوت| #توجیه_فرماندهان_گردان_های_عملیاتی
توسط سردار #شهید_حاج_کاظم_رستگار ، فرمانده لشگر10سیدالشهدا (ع) - 13مرداد ماه 1362
🌷 #شهید_محمد_قزانی فرمانده گردان قمربنی هاشم(ع)
با لهجه شیرین #کاشانی
او در همین عملیات او به شهادت می رسد🕊
🌱صدای شهید علی موحد دانش نیز در این مکالمات شنیده می شود(او تعدادنفرات گروهانها را سوال می کند...و بقیه صحبت ها و راهنمایی هایش...
این سردار رشید نیز دردامنه قله اصلی2519 مزد سالها جهاد خالصانه خود را گرفت. او خود اولین فرمانده تیپ سیدالشهدا(ع) بود که این مسئولیت را واگذار کرده بود و در این عملیات به عنوان #نیرو به کمک رزمنده ها آمده بود. عده ای، این سردار رشید را می شناختند، که موجب دلگرمی شان در عملیات بود و برای تعدادی نیز ناشناس!
او برای شکستن محاصره نیروها بر روی قله،به خط دشمن زد و در این رویارویی به شهادت رسید.
تاسه 3روز از او خبری نبود، تا اینکه پیکر مطهرش را بر روی"تپه سرخه"پیدا کردند.
💠 خاطره ای از عملیات والفجر دو
🌿 ۲۹ تیر ماه ۱۳۶۲ — سالروز عملیات والفجر ۲ - #حاج_عمران
🔹قسمت اول
عملیات “والفجر۲ ” از سلسله عملیات “والفجر” بود که در ۲۹ تیر ۶۲ در منطقه مرزی پیرانشهر و بلندیهای “حاجعمران” در شمال غربی ایران، توسط یگانهای ارتش جمهوری اسلامی ایران و سپاه پاسداران به اجرا درآمد.
پس از موفقیت رزمندگان اسلام در عملیات “والفجر ۱ ″ که در جبهههاى میانى اجرا و ضربات سختى بر نیروهاى عراقى وارد شد، در شمالغرب و در مناطق سخت و صعب العبور کوهستانى در حد فاصل بین ارتفاعات قمطره و تمرچین که مامنى براى اشرار و گروهکهاى ضد انقلاب داخلى هم بود، منطقه عملیات “والفجر ۲” انتخاب شد.
والفجر۲، نخستین عملیات منظم در جبهه شمالی جنگ در این منطقه عملیاتى، پادگان حاج عمران که از اهمیت سوق الجیشى برخوردار است، قرار دارد و از شمال به ارتفاعات چنارستان و کلاشین، از جنوب به ارتفاعات بسیار مرتفع سکران و کدو، از شرق به ارتفاعات تمرچین و شهر مرزى پیرانشهر و از غرب به تنگه دربند و شهر چومان مصطفى (عراق) محدود مىشود.
بدین ترتیب، پس از بحث و بررسى مناطق مختلف مقرر شد چهار عملیات والفجر ۲، ۳ و ۴ اجرا شود. مهمترین مسألهاى که در این چند عملیات مورد نظر بود، به کارگیرى نیروى اندک، دادن تلفات کم و جلوگیرى از وارد شدن ضربه اساسى به توان یکانها و تضمین موفقیت عملیات بود.
تشریح عملیات
ساعت یک بامداد ۲۹ تیر ۱۳۶۲ عملیات والفجر ۲ با رمز “یا الله” آغاز شد. رزمندگان دلاور اسلام در نخستین ساعات عملیات با صعود به ارتفاعات حساس منطقهاى و عبور از آنها ضربات سنگینى بر نیروهاى عراقى و اشرار ضد انقلاب وارد کردند و شمار زیادى از آنها را به هلاکت رساندند.
در ادامه عملیات در صبح روز سوم مرداد ۶۲ روستاى رایات به دست نیروهاى خودى تصرف شد و ضمن محاصره چند روستاى دیگر، گمرک جاده پیرانشهر و حاج عمران آزاد شد. همچنین پس از آن که نیروهاى خودى بر قسمتى از ارتفاعات مهم و استراتژیک تسلط یافتند.
دشمن طى دو نوبت به ارتفاعات یاد شده پاتک زد که در نوبت نخست مجبور به عقبنشینى شد و در نوبت دوم توانست بر قسمتى از آن تسلط یابد، اما پس از آن که قهرمانان هوانیروز توانستند نیروهاى خودى را تدارک کنند، مابقى نیروهاى دشمن پاکسازى شدند.
به این ترتیب ارتفاعات ۲۵۱۹ به طور کامل به تصرف نیروهاى ایران در آمد. عراقی ها در تاریخ ۵ مرداد ۶۲ با استفاده از ۱۶ فروند هیلکوپتر و انجام عملیات هلى برد به یال ارتفاعات (کلو) حمله کردند. در این عملیات ناموفق شش فروند هلىکوپتر دشمن از بین رفت.
قابل ذکر است که به لحاظ اهمیت منطقه، صدام رئیس جمهوری عراق در شهر دیانا حضور پیدا کرد و از آنجا به تشویق ، ارعاب و تهدید نیروهاى شکست خورده عراقى پرداخت . همچنین بنا به اظهارات اسرا، فرمانده تیپ ۹۱ پیاده عراق به دستور صدام در شهر دیانا اعدام شد.
هدف نیروهای خودی تجزیه و انهدام نیروی دشمن و فتح چندین ارتفاع مهم منطقه به منظور خارج کردن شهرهای مرزی از آتش سنگین توپخانه و دید دشمن بود.
به این ترتیب پادگان حاج عمران آزاد و نیروهای ایرانی بر شهر چومان مصطفی عراق مسلط شدند. در این عملیات همچنین تردد افراد ضد انقلاب و نفوذ آنها از سوی خاک عراق به ایران محدودتر و زمینه برای اجرای عملیات نفوذی به قلب دشمن فراهم شد.
به ویژه آن که شهر اربیل و کرکوک عراق و تأسیسات نفتی شهر کرکوک به محل استقرار نیروهای خودی نزدیک بود. در این عملیات ۱۶ گردان از سپاه پاسداران و شش گردان پیاده و یک گردان مکانیزه از ارتش شرکت داشتند و هوانیروز کار پشتیبانی را انجام میداد.
طی این عملیات و در همان ساعات نخستین، ضمن آزادسازی چند روستای منطقه، گمرک پیرانشهر به دست نیروهای ایرانی افتاد و تا پایان دو هفته نبرد و درگیری چند تنگه مهم و ارتفاعات معروف منطقه و مجموع ۲۰۰ کیلومتر مربع از خاک ایران و عراق آزاد شد.
همچنین پنج فروند هواپیمای(روسی) عراق، ۱۰ فروند چرخبال ،۴۰ دستگاه تانک و نفربر زرهی، ۴۵ دستگاه خودرو مهمات و خودروهای دیگر و چند قبضه سلاح سنگین و نیمهسنگین از ارتش عراق منهدم و شماری از یکان های کماندویی، مکانیزه و پیاده آنها متلاشی و بیش از ۴۲۰۰ نفر از نیروهای بعثی عراقی کشته، زخمی یا اسیر شدند.
ادامه👇👇👇
دفاع مقدس
💠 خاطره ای از عملیات والفجر دو 🌿 ۲۹ تیر ماه ۱۳۶۲ — سالروز عملیات والفجر ۲ - #حاج_عمران 🔹قسمت اول
👈 ادامه ار پست قبل
🔹 قسمت دوم
در میان غنایم به دست آمده از ماشین جنگی صدام، ۲۰ دستگاه تانک و نفربر، ۱۲ قبضه انواع توپ،۵۰ دستگاه خودرو نظامی، چند دستگاه خودرو مهندسی، صدها قبضه سلاح سبک و نیمهسنگین و تیربار و خمپارهانداز به چشم میخورد.
از جمله اتفاقات مهم در این عملیات، شهادت محمد بروجردی قبل از عملیات، شهادت حجتالاسلام مصطفی ردانیپور جانشین لشکر ۱۴ امام حسین(ع) هنگام اجرای عملیات و شهادت شهید ذبیحالله عاصیزاده هفرمانده تیپ ۱۸ الغدیر بود.
**دستاورد و نتایج عملیات
در نتیجه این عملیات که مدت ۱۶ روز به طول انجامید، تعدادى از شهرهاى مناطق کردنشین ایران از تیررس نیروهاى عراقى خارج شد و با تصرف ارتفاعات حساس منطقه و پادگان حاج عمران نیروهاى ضد انقلاب ، نفوذ خود را از دست دادند و رزمندگان اسلام بر شهر چومان مصطفى هم مسلط شدند.
در این عملیات چند قبضه توپ ۱۲۲ م.م، بیش از ۲۰ دستگاه تانک، دهها سلاح ۱۰۶ م .م با خودرو، انواع مختلف ادوات و همچنین مقدار متنابهى سلاح و مهمات که از انبار پادگان حاجعمران بهدست آمده بود به غنیمت رزمندگان اسلام در آمد. مجموع کشتهها و زخمىهاى دشمن به بیش از ۴۰۰۰ نفر رسید و ۲۰۰ نفر به اسارت رزمندگان اسلام در آمدند.
پنج فروند هواپیما و ۱۰ فروند هلىکوپتر، حدود ۴۰ دستگاه تانک و نفربر هم منهدم شدند. همچنین از مقر تیپ ۹۱ که مامور حفظ پادگان و منطقه بود مدارک و اسناد بىشمارى به دست آمد که حاکى از روابط عمیق گروهک هاى کومله و دمکرات با حکومت عراق بود.
**خاطراتی از والفجر۲
معرفی ابعاد و زوایای دوران دفاع مقدس و مرور خاطرات آن دوران طلایی یک ضرورت است ؛ در همین باره ” فلکی” پیشکسوت بسیجی دوران جنگ در به بیان خاطراتی از عملیات والفجر۲ پرداخته است:
**تیپ سیدالشهداء(ع) شامل رزمندگان استان تهران، بعد از انجام عملیات والفجر یک در منطقه کوهدشت ( امتداد جاده ملاوی به اسلام آباد غرب) و نرسیده به رودخانه سیمره برای آموزش و سازماندهی اردو زده بود. گردان بُرِیْر( یکی از اصحاب حضرت سیدالشهداء-ع) که من معاون آن بودم در همین محل نیروهای خود را آموزش می داد.
یک روز صبح صدای مارش عملیات از رادیو پخش شد. همگی از شنیدن صدای مارش یکه خوردیم که چطور عملیات شده ولی ما بی اطلاعیم. خیلی ناراحت شدیم که چرا یکان ما در این عملیات شرکت نکرده است.
سه چهار روزی به همین منوال گذشت تا این که عصر یکی از روزها اعلام جلسه کردند. همراه محسن خندانی فرمانده گردان به جلسه رفتم. شهید رستگار، فرمانده تیپ و شماری از فرماندهان، از منطقه عملیاتی پیرانشهر بازگشته بودند. ایشان وضع عملیات را تشریح و آخرین وضع جابجایی نیروها و یکان های شرکت کننده را توضیح داد و در پایان اعلام کرد که از فرماندهی کل سپاه درخواست کردیم که تیپ سیدالشهداء(ع) در مرحله تکمیلی و آخر عملیات شرکت داشته باشد که محسن رضایی موافقت کرده است. با اعلام این خبر از زبان برادر رستگار، ناگهان همه از خوشحالی فریاد کشیدند و صلوات فرستادند.
مقرر شد فردای آن روز نخستین گروه از تیپ شامل گردان های پیاده، چادرهای خود را جمع آوری و عازم منطقه شوند و در مرحله بعدی ،گردان های پشتیبانی رزم و سایر رده های تیپ آماده اعزام شوند.
از نکات جالب و بیاد ماندنی آن روزها در اردوگاه و قبل از عزیمت، توزیع اورکت در مرداد ماه تابستان بود!! ابتدا، بچه ها به هم نگاه می کردند و با تمسخر می خندیدند و فکر کردند با آنها شوخی می کنیم. چند روزی از شروع عملیات والفجر۲ گذشته بود که بین نیروها شایع شد که توزیع اورکت ها رد گم کردن است و این عملیاتی که انجام شده عملیات فرعی وکوچک بوده وعملیات اصلی در جنوب کشور انجام خواهد شد. قرار است ما را به منطقه ای جدید برای عملیات جدید اعزام کنند و توزیع اورکت ردّ گم کردن برای ستون پنجم است.
حدود دوماه بود که در این اردوگاه مستقر بودیم وکم کم امکانات، نیرو و تجهیزات گرفتیم و دو ماه شبانه روز در این اردوگاه در کنار سایر دوستان و همرزمانمان زندگی کردیم.
ادامه 👇👇
دفاع مقدس
👈 ادامه ار پست قبل 🔹 قسمت دوم در میان غنایم به دست آمده از ماشین جنگی صدام، ۲۰ دستگاه
👈 ادامه از پست قبل
🔹قسمت سوم
سهمیه گردان ما دو دستگاه آیفا ( یک نوع کامیون باری) بود خیلی کم بود اما چاره ای نبود. همه اموالمان را درون دو دستگاه آیفا و دو دستگاه تویوتا وانت گردان جا دادیم. تا رسیدن به مقصد، مسافت طولانی در پیش داشتیم. قبلاَ این مسیر را نرفته بودیم و آشنایی به وضع آن نداشتیم اما می دانستیم مسیری نا امن، جاده هایی نامناسب و راهی بسیار طولانی است . . . و عجله ما در زود رسیدن ...!!
نیروها نماز مغرب وعشا را در همان اردوگاه خواندند،
بچه ها هر کدام به طور انفرادی و یا چند نفره در حال و هوای قبل از عملیات بودند. شماری از آنها در حال نوشتن آخرین نامه برای خانواده، عده ای مشغول نوشتن وصیت نامه بودند.
تقریباً ساعت از ۱۰ شب گذشته بود که دستور دادند از اردوگاه خارج شویم و در جاده آسفالته رو به اسلام آباد در یک ستون قرار بگیریم تا بعد از آرایش ستون، حرکت کنیم.
اتوبوس ها که تعدادشان نزدیک به چهل دستگاه بود، نیروها را سوارکردند. ستون خودروها به راه افتادند: سی چهل دستگاه تویوتا وانت -- پانزده دستگاه کامیون آیفا و پشت سر آنها کامیون های مایلر،تریلرها و جرثقیل.
یک دستگاه استیشن فرماندهی، یک جیپ میول مجهز به تفنگ ۱۰۶ که من پشت فرمان و برادر خندانی هم کنارم بود در جلوی ستون جرکت می کردیم و چند دستگاه تویوتا وانت که در قسمت باربند آنها، تیربار دوشکا کار گذاشته بود، در بین ستون. یک دستگاه تفنگ ۱۰۶ هم انتهای ستون ماموریت مراقبت از ستون را به عهده داشت.
ساعت از دوازده شب گذشته بود که برادر غلامی به محسن خندانی گفت: حرکت کن و سرعت از چهل کیلومتر بیشتر نرو و ستون را هدایت کن. من به طرف سر ستون رفتم و اعلام حرکت کردم و با سرعت کم حرکت کردم و ستون هم پشت سر من.
جاده نسبتاً باریک ، پر پیچ وخم و اطراف آن ارتفاعات و دست اندازهای زیاد با کمترین علائم و تابلوهای راهنمایی!! خیلی خسته بودم، از صبح زود مشغول کار برای انتقال و آماده گردان برای جابجایی بودیم.
حرکت آهسته و نوازش نسیم خنک، صورتم را خواب آلود کرده بود، چند بار به عقب برگشتم و اتوبوس پشت سرم را دیدم، فاصله ام با آن نزدیک به ۵۰ متر بود. خواب امانم نمی داد. چشم هایم با زحمت باز می شد، صدای بیسیم و مکالمات هم کمتر شده بود. سعی می کردم با صدای بلند با محسن صحبت کنم اما او هم خواب آلود بود و جوابی به صحبت های من نمی داد.
حدود بیست کیلومتر از مبداء حرکت کرده بودیم و از سه راهی امامزاده محمد و پل سِیمره هم رد شدیم.
از فرط خستگی، پشت فرمان در حال حرکت خوابم برد!! یک لحظه از تکان هایی که جیپ می خورد از خواب پریدم و سریع به محسن نگاه کردم دیدم آن طرف لوله توپ ۱۰۶ که بین صورت من و محسن بود، او هم خوابیده!! متوجه شدم که در جاده خاکی در حال حرکت هستم، گیج شده بودم .... جاده خاکی کجاست؟ دقت کردم دیدم که نزدیک اسلام آباد رسیدیم و در جاده کناری که در مجاور جاده اصلی و خاکی است در حال حرکت هستم .
به عقب نگاه کردم دیدم که راننده اتوبوس با همان فاصله پنجاه متری پشت سرم است و الباقی ستون هم پشت سر او به ترتیب در حال حرکت هستند. از ترس، بدنم یخ کرد، حدود سی چهل کیلومتر را که دارای پیچ و خم بیشتری نسبت به بقیه جاده بود درحال خواب با همان سرعت رانندگی کردم و محسن هم در طول این مدت، مثل من خواب بوده!! وقتی که بیشتر دقت کردم متوجه شدم تمام این چهل کیلومتر که نزدیک به یک ساعت طول کشیده را خوابیده بودم و حرکت جیپ در این پیچ وخم های باریک و هدایت ستون تماماً با عنایت خدا انجام شده!! و محسن هم متوجه نشد که در طول این مدت من خوابیده بودم! ترس تمام وجودم را گرفته، بدنم سرد شده بود، خواب از سرم پریده بود.
گه گاه به محسن نگاه می کردم، زیر لب خنده ام گرفته بود که چه اتفاقی افتاده؟ اما جرات گفتنش را نداشتم حداقل آن موقع، زمان گفتنش نبود.
طی ۲ شبانه روز ستونکِشیِ خسته کننده در منطقه ناامن کردستان و بعد از گذشتن از شهرهای باختران (کرمانشاه)، بوکان، سنندج، دیواندره ....سقز، بانه .... نزدیک ظهر روز دوم بود که به میاندوآب رسیدیم . برادر رستگار فرمانده تیپ، برادر علی موحد (فرمانده اسبق تیپ)، برادر حسین خالقی و چند نفر از فرماندهان که قبل از حرکت ما به منطقه عزیمت کرده بودند، در این محل به استقبال ستون آمدند و مابقی راه را در کنارمان بودند.
ادامه 👇👇
دفاع مقدس
👈 ادامه از پست قبل 🔹قسمت سوم سهمیه گردان ما دو دستگاه آیفا ( یک نوع کامیون باری) بود خیلی کم بود ا
👈👈 ادامه از پست قبل
🔹قسمت چهارم (پایانی)
دو ساعت بعد به شهر نقده رسیدیم. در این شهر هم از قبل، امورات هماهنگ شده بود و مسئولان شهری در ابتدای ورودی شهر به استقبال آمدند. برادر محمد حیدری که رئیس ستاد تیپ بود نزدیک جیپ ما آمد و بعد از سلام و احوالپرسی مختصر، گفت: نیروهای گردان های پشتیبانی مثل مهندسی، ادوات، پدافند و پشتیبانی را به مدرسه هدایت کن و مابقی اتوبوس های گردان های پیاده، مستقیماً به پادگان پیرانشهر بروند. یک استیشن ما را به سمت محل مورد نظر هدایت کرد . دبیرستان پسرانه. … دو طبقه نسبتاً بزرگ با حدود سی چهل کلاس که برای استقرار نیروهای پیش بینی شده آماده شده بود.
حیدری رو به محسن خندانی گفت: مراقب باشید بچه ها در شهر پراکنده نشوند، اینجا عقبه موقته و نیروها همین جا می مانند تا برنامه عملیات مشخص بشه. باید سریعتر حرکت کنیم برویم پادگان پیرانشهرو تقریباً ماموریت اسکورت ما تمام شده بود. فرماندهان گردان ها هر کدام به امورات گردان خود پرداختند و من هم به وضع نیروهای خودمان رسیدگی کردم.
یک ساعتی تو دبیرستان بودیم. محسن خندانی که نزد بچه های عملیات رفته بود بعد از یک ساعت برگشت و گفت: باید بریم پیرانشهر. من هم نیروها رو آماده کردم و با همان اتوبوس و خودروهای خودمان عازم پیرانشهر شدیم.
یک ساعت طول کشید تا به پادگان پیرانشهر رسیدیم. قسمتی از پادگان را برای استقرار نیروهای سپاه در نظر گرفته بودند. یک مکانی را برای نیروها در نظر گرفتیم و قرار شد بچه ها در همین منطقه چادرها را برپا کنند.
رفتم قسمت بالای پادگان، کنار چادر فرماندهی، آخرین وضع عملیات از ابتدای شروع و نحوه پیشروی یگان های خودی و تحولات منطقه را برایم توضیح دادند:
کل منطقه عملیات، در داخل خاک عراق و ارتفاعاتِ جاده ای که به سمت اربیل عراق و سد دربندیخان منتهی می شود، انجام می گیرد. در کنار این ارتفاعات بین راه، پادگان چومان مصطفی قرار دارد که با تصرف این ارتفاعات، هم جاده اربیل آزاد می شود، هم پادگان گرمک. پادگان چومان مصطفی از نیروهای عراق تخلیه می شود و یکی از اصلی ترین معبرهای نفوذ ضد انقلاب به داخل خاک ایران، در مرز تمرچین، مسدود می گردد. راس ارتفاع کدو و ارتفاع ۲۵۱۹ و کله گاوی نیز از جمله اهداف مورد نظر است. این بلندی های سوق الجیشی چندین بار بین ایران وعراق دست بدست شده و اهمیت این عملیات هم تصرف آنهاست. اگر نتوانیم خط الرأس و قلل ارتفاعات یادشده را در در اختیار بگیریم، به اهداف اصلی عملیات دست نخواهیم یافت و دشمن مجدداً بر منطقه مسلط خواهد شد.
تیپ سیدالشهداء با ۵ گردان پیاده و گردان های پشتیبانی رزم در مرحله دوم این عملیات وارد عمل شد و ارتفاعات مهم ۲۵۱۹ کدو ،تپه سرخه را فتح کرد. دشمن برای بازپس گیری منطقه و ارتفاعات مهم آن به ویژه ۲۵۱۹ بسیار تلاش کرد و چند مرحله پاتک کرد که رزمندگان تیپ سیدالشهدا با دلاور مردی و تحمل شرایط بسیار سخت مقاومت و دشمن را وادار به ترک منطقه نمود و در نتیجه۱۷۰ کیلومتر مربع از مناطق کوهستانی آزاد شد.
.
در این عملیات که ۵ شبانه روز آفند و متعاقب آن ۴۵ شبانه روز پدافند صورت گرفت، شهدایی گرانقدری جان خود را فدا کردند که می توان به شهید حاج علی موحد فرمانده اسبق تیپ (که هماهنگ کننده محور عملیاتی را در شب عملیات به عهده داشت)، شهید مرتضی زارع، فرمانده گردان حضرت قاسم(ع)، شهید محمد قزانی فرمانده گردان قمر بنی هاشم(ع) اشاره کرد.
کانال دفاع مقدس
توسل کردم امشب به فرزندان زینب.mp3
7.67M
شب چهارم محرم ۱۳۹۹
هیات ثارالله اهواز
توسل کردم امشب
به فرزندان زینب
حاج صادق آهنگران
شعر: محمد زمان گلدسته
کانال دفاع مقدس
🌱 تیرماه ۱۳۳۳ - زادروز ذاکر و عاشق دلسوخته خاندان پیغمبر (ع) شهید غلامعلی رجبی
شهادت : مرداد ماه ۱۳۶۷
محل شهادت : اسلام آباد غرب
محل دفن : بهشت زهرا
فرازی از وصیت نامهی شهید غلامعلی رجبی :
به خون خويش نويسم به روي سنگ مزارم
كه من به جرم محبت قتيل خنجر يارم
اينجانب غلامعلي جندقي وصيت ميكنم
مرادرهيئت ها فراموش نكنيد.درمجلس ختم وغيره فقط وفقط روضه اباعبدالله عليه السلام.خوانده شودوشما را هم سفارش ميكنم به عزاداري ها كه بلا رادفع ميكند واشك برحسين عليه السلام كليد پيروزي است.اگرگاهي درهيئت ها يك قطره ازاشك براي ارباب رابه من هديه كنيدازهمه چيز برايم بالاتر است آنقدر كه اين يك قطره اشك را به تمام بهشت نمي فروشم.
دفاع مقدس
🌱 تیرماه ۱۳۳۳ - زادروز ذاکر و عاشق دلسوخته خاندان پیغمبر (ع) شهید غلامعلی رجبی شهادت : مرداد ماه ۱۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌓 شب چهارم محرم 🚩🚩
#صو.ت - نجوای حضرت زینب با سیدالشهدا(ع)
با نوای ذاکر اهل بیت، شهید غلامعلی رجبی
🌱 تیرماه ۱۳۳۳ - زادروز ذاکر و عاشق دلسوخته خاندان پیغمبر (ع) شهید غلامعلی رجبی
شهادت : مرداد ماه ۱۳۶۷
محل شهادت : اسلام آباد غرب
مزار شهید : بهشت زهرا(س)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴 روضه خوانی شهید غلامعلی رجبی در رثای حضرت زینب (س)
ا◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️
فرازی از وصیت نامهی شهید غلامعلی رجبی :
به خون خويش نويسم به روي سنگ مزارم
كه من به جرم محبت قتيل خنجر يارم
اينجانب غلامعلي جندقي وصيت ميكنم
مرادرهيئت ها فراموش نكنيد.درمجلس ختم وغيره فقط وفقط روضه اباعبدالله عليه السلام.خوانده شودوشما را هم سفارش ميكنم به عزاداري ها كه بلا رادفع ميكند واشك برحسين عليه السلام كليد پيروزي است.اگرگاهي درهيئت ها يك قطره ازاشك براي ارباب رابه من هديه كنيدازهمه چيز برايم بالاتر است آنقدر كه اين يك قطره اشك را به تمام بهشت نمي فروشم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴 نوحه ها و نواهای ماندگار
🌱 دوران دفاع مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سرزمین نینوا یادش بخیر
بانوای: حاج صادق آهنگران
دوران جنگ تحمیلی
کاناتل دفاع مقدس