eitaa logo
دفاع مقدس
3.5هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
9.5هزار ویدیو
794 فایل
🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی و حال و هوای رزمندگان جبهه ها #دهه۶۰ #کپی_آزاد 〰〰〰 اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر یا لیتنا کنا معک لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ‍ ‍ 💢 جوان هفده ساله ‌ای ڪہ یڪ هفته پس از جنگ، به جبهه رفت ! یک روز دوره کلاسیکی جنگ ندید ، حتی او را به لحاظ سن ڪم ، به جبهه اعزام نمی‌کردن و او با ترفندهایی خود را به خیل ڪربلائیان رساند ... آن روزها در خطوط مرزی . . . وقتی به میدان مین برخورد می ‌ڪند ، هیچ اطلاعاتی ندارد! و باید او معبری در دل میدان فهم خود بزند ! بدنبال کسب علم تخریب می‌رود! همین پیدایش حس کنجکاوی شروع کارش در رشته‌ی " تخریب " شد، این جوان تازه وارد ، در دل جنگ رشد کرد، تجربه کسب کرد و مدتی بعد فرمانده واحد تخریب قرارگاه خاتم الانبیاء و تیپ ویژه پاسداران شد و حالا فرمانده ای قدر شده بود، که عملیات برون مرزی " کرکوک " را طراحی و اجرا می ‌کند. آنقدر باهوش بود، که راکت‌های عمل نکرده هواپیماها را خنثی می‌کرد و عاقبت یکی از همان‌ها " علـی " را آسمانی ڪرد . . . روز ۱۳ دی ‌ماه سال ۱۳۶۵ خط پایـان او در زمیـن و شروع حیات جاویدانش شد ... اگه بچه‌های تخریب ، بدستور علیرضا ، رفتن و مظلومانه دست و پاهاشون قطع شد !! و اگه شهدای تخریب تیکه تیکه شدن !! پودر شدن !! علیرضا عاصمی ، رکورد همه‌ی اونا رو زد !! فڪرش را بکنید، کنار یه راکت هواپیما، تو عمق ۴متری زمین !! چسبیده به راکت !! یکهو منفجر بشه عاصمی ، بخار شد ... خدا خواست ... فرمانده پیش نیروهایش شرمنده نباشد عجب دانشگاهی بود ، جبهه !!!! حتی در نحوه شهادت هم ، استـاد و فرمانـده بودن ... کتاب " نگین تخریب" را بخوانید
جان به کف...خنده به لب شعله به دل...شور به سر جان فدا در رهِ جانانه ی عشقیم هنوز 🌹🌷برادران شهید، علیرضا و عباس عاصمی
💠 خاطره ای از شهید علیرضا عاصمی ▫️ شمالی ترین نقطه ی مناطق جنگی فعالیت می کنی، آیا خسته نمی شوی؟» گفت : « چرا خسته نشوم؟ من هم یک انسان هستم و با کار زیاد، خسته می شوم اما فرصت استراحت کردن ندارم. من جور آن کسانی را می کشم که به جبهه نمی آیند و در خانه هایشان نشسته اند و مرتب نق می زنند. اگر مردم ایران، آن هایی که توانایی دارند، به جبهه بیایند، این تعداد دفعات رفتن به جبهه، به من نمی رسد. امروز روز کار است، روز استراحت نیست » راوی : خواهر شهید خیلی دوست داشت من در مراسم دعا شرکت کنم. به خصوص زمانی که هنوز رسول متولد نشده بود و حامله بودم. یک روز گفت: «اگر زمانی پیش آمد که حال دعا خواندن را نداشتید، اول مناجات حضرت علی (عليه السلام) در مسجد کوفه (مولای یا مولای) را بخوانید ببینید چه حالتی به انسان دست می دهد. وقتی این دعا را خواندید و حال دعا خواندن پیدا کردید، دعایی را که می خواستید بخوانید، شروع کنید» راوی: همسر شهید زمانی که هنوز رسول به دنیا نیامده بود، هر وقت صحبتی از بچه می شد، علیرضا می گفت: «من می دانم فرزندم پسر است.» می گفتم: «خب معلوم نیست، شاید دختر باشد.» ایشان می گفت: «نه! به احتمال زیاد پسر است، چون خدا خودش می داند چه از او می خواهم! دوست دارم وقتی نیستم، لااقل فرزندم جای مرا بگیرد.» موقعی که می خواستم زایمان کنم، من در تهران بودم و علیرضا، در منطقه بود. وقتی این موضوع را شنید، به تهران آمد. موقعی که با هم به منطقه برمی گشتیم، در بین راه گفت: «یک شب خواب دیدم فرزندم متولد شده است؛ فرزند پسر بود و گوشه ی چشم چپش هم، خالی داشت.» وقتی به صورت بچه نگاه کردم، دیدم همان طور که ایشان گفتند، گوشه چشم چپ فرزندم، خال دارد. راوی : همسر شهید عبور از سیم خاردار به خصوص در مواقعی که عمق سیم های خاردار طولانی باشد، همواره برای نیروها مساله ساز بوده است. علی با یاریِ تنی چند از دوستان، برای حل این مشکل، فرش سیم خاردار را تهیه کرد که به تولید نیز رسید و در عملیات مختلف، با موفقیت مورد استفاده قرار گرفت. وقتی در یکی از عملیات ها هجوم متراکم و بی امان تانک های دشمن را دید، به فکر تهیه آتشبار آر پی جی افتاد و با تلاش شایان تحسین، اولین بار تیربار آر پی جی را با حضور مسئولین طراز اول سپاه پاسداران، با موفقیت آزمایش کرد. دوران جنگ تحمیلی
خاطره ای از شهید علیرضا عاصمی فرمانده گردان شهدای تخریب (نقل از شهید) : "به ما از طریق بیسیم گزارش دادند که قراره دشمن، فردا صبح، نزدیکی ما عملیات کنه ماهم تو روستا بودیم و مهماتی نداشتیم و فقط و فقط چندتا مین گوجه ای و ضد تانک داشتیم وسیله ای هم نبود . دل رو سپردیم به خدا و تصمیم به این گرفتیم که همین چندتا مین رو مقابلشون بکاریم. هرچی گشتیم وسیله ای پیدا نشد به جز یکی دوتا الاغ که مین هارو به مقصد بروسونه، مین هارو گذاشتیم روی الاغ و رفتیم تا نزدیکی دشمن و نزدیکی دشمن الاغ ها شروع به عر عر کردن کردند و ما هم پا به فرار گذاشتیم و الاغ ها رفتند سمت عراقی ها! وصبح اون روز در کمال ناباوری ، دشمن عملیات نکرد! کنجکاو شدیم که قضیه از چه قراره ؟ یکی دوتا اسیر گرفتیم ، و اونها در بازجویی ها اعتراف کردن که وقتی الاغ ها اومدند سمت ما کارشناسان ما گفتن : جلوی ما پر از مین هست و اینها اضافه بوده و ول کردن به امون خدا! " آره خدا کمک میکنه به شرط اینکه ما اقدامِ کنیم اگه خودمون رو جای شهید بذاریم همون اول میگیم بابا! یکی دوتا مین در مقابل ارتش تا بن دندون مسلح عراق تاثیری نداره. یا وقتی که وسیله ای نباشه شروع میکنیم به غر غر کردن ولی شهدای ما به خدا ایمان داشتند و دست خدارو بالاتر از همه ی دستها میدونستند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹١٣ دیماه ۱۳۹۰ -- سالروز درگذشت حزب اللهی بصیر، رزمنده دلاور و همرزم هزارها شهید در دوران جنگ، مرحوم حاج ذبیح الله بخشی ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ 👆🎥 حاجی بخشی، پیر روشن‌ضمیر جبهه‌ها بر بالین فرزند شهیدش و نجوای عاشقانه با او💕 🌴 خوزستان - جبهه جنوب ▫️ کانال دفاع مقدس
🔹خاطره‌ای از حاجی بخشی، رزمنده پیر جبهه‌ها 🌴 ای ساربان آهسته رو...... به من ماموریت دادند که برای استفاده عملیات در مناطق کوهستانی تعدادی قاطر بخرم و من هم برای خرید این چهارپا به مناطق عشایری و روستایی رفتم در یکی از روستاها تعدادی قاطر انتخاب کردیم و قرار شد که نزد اهالی روستا بماند تا ما کامیون تهییه کنیم و اونها رو به جبهه انتقال دهیم. رفتیم و با کامیون برگشتیم و قاطرها رو سوار کامیون کردیم.یکی از اونها کم بود...سراغش رو گرفتیم و گفتند : صاحب قاطر برده لب رودخانه تا آبش بدهد...با ماشین رفتیم سمت رودخانه که از وسط ده رد میشد وبا منظره عجیبی مواجه شدیم..دیدم یک پارچه سبزی روی این حیوان انداخته وبا علاقه ای خاص دارد اون رو شستشو میدهد وبا این حیوان داره حرف میزنه...من به شوخی گفتم بابا چیکار میکنی... رهاش کن کار داریم..داری لوسش میکنی..اون روستایی با صفا در جواب ما گفت:حاجی این حیوان از این به بعد سعادتمند است ...او انتخاب شده ..اون مرکب مجاهدان راه خدا خواهد شد. اون ذوالجناح رزمندگان خواهد بود. حاجی بخشی میگفت : این مرد روستایی آنقدر گفت تا اشک ما رو درآورد... گردانی در لشگر سیدالشهداء(ع) داشتیم به نام گردان صابرین ، یا به قول رزمندگان لشگر، گردان قاطریزه...این گردان وظیفه اش از یک طرف رساندن آب و غذا و مهمات به رزمندگان در خط مقدم بود و از طرف دیگر انتقال مجروحین و شهدا به عقب جبهه بود....خدایی ماموریت سخت و طاقت فرسایی هم داشتند و شاید به خاطر صبوریشان به آنها گردان صابرین می گفتند...رزمندگان این گردان آدم های ورزیده ای بودند ... آنها پای پیاده در حالی که مقدار زیادی مهمات و آذوقه بار قاطرها بود چندین کیلومتر طی می کردند تا به خط مقدم برسند و در این مسیر خطرات زیادی را به جان می خریدند و از همه سخت تر وقتی بود که باری از مهمات رو با قاطر حمل می کردند و کافی بود با یک انفجار خودشون هم دود بشند.... و شاید سخت ترین لحظه برای رزمندگان این گردان وقتی بود که باید پیکر شهیدی رو به عقب می آوردند. (راوی : مرحوم حاج بخشی) ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ عکس زیر 👇👇👇مربوط به عملیات بیت المقدس 6 است که در اواخر اردیبهشت ماه 67 در ارتفاعات شیخ محمد که مشرف به شهر ماووت بود انجام شد.و در تصویر پیکر دو رزمنده شهید لشگرده سیدالشهداء (ع) دیده میشود که روی مرکب بسته شده است ...شاید ساعت ها طول کشید که این ابدان مطهر تا پشت جبهه رسید...و این دو رزمنده که مرکب مسافران بهشت را هدایت می کنند چه حالی داشتند. ا▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️ 🌴 ای ساربان آهسته رو کارام جانم می رود .....آن دل که با خود داشتم با دلستانم می رود...من با دو چشم خویشتن دیدم که جانم می رود...و خوشا به حال این حیوان که مرکب بهشتیان شد. 🌴 کانال "دفاع مقدس"
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم | رجزخوانی‌های حاجی بخشی در جبهه 🔹 او با این کار خود، روحیه بخش جمع رزمنده ها و بسیجی ها بود ⌛️۱۳ دیماه ۱۳۹۰ -- سالروز درگذشت رزمنده دلاور و پیر روشن ضمیر، پدر دو شهید، مرحوم حاجی بخشی ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ خاطره رزمنده قدیمی: یادش بخیر زمان جنگ، دم عملیات که بود، خدابیامرز حاجی بخشی با اون ماشین که چند تا بلندگو روی سقفش بسته بود، وارد اردوگاه می شد و شروع می کرد به شعار دادن. یکی از شعارهای حاجی بخشی که امروز دارم درد و سوزش رو حس می کنم این بود: - ماشاالله؟ - حزب الله - کجا میری؟ - کربلا - منم می برین؟ - جا نداریم. و امروز معنی آن "جا نداریم" را می فهمم💦💦 به........ ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ..........بپیوندید 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷مکتبی که دارد، ذلت و اسارت ندارد✊ ▫️حمله به زائران گلزار مقدس شهدای کرمان، یعنی: و تأثیر گذار پیکر اِرْباً اِرْباًی او در زیر خاک آرمیده، اما خواب راحت را از چشمان استکبار و اسرائیل ربوده است! ۱۴ قرن پیش هم، یزیدیان، بر نعش حسین بن علی اسب تاختند و آن پیکر مقدس را نقش بر خاک نمودند... و امام سجاد تنها توانست، بقایای پدر مظلوم خود را بر روی بوریا ریخته و دفن نماید... و دشمن در این اندیشه که: دیگر کار حسین تمام شد...! 🚩🚩 ... غافل از آنکه این تازه اول کار بود. در طول تاریخ پس از عاشورا، هر حرکت آزادیبخشی که بر علیه ظالمان و ستمگران صورت گرفت، الهام گرفته از قیام حسینی بود مکتبی نیز که سلیمانی در زمان ما بنیان نهاد، ادامه راه سرخ اباعبدالله بود. او توانست، با حربه شهادت، هزاران هزار مجاهد فی سبیل الله را پرورش دهد او به همین وسیله داعش را سرنگون کرد و الآن هم رژیم صهیونیستی را مستأصل ساخته. اسرائیل، دیگر آن اسرائیل قبل نیست. پایه های رژیمش سست شده و ابتکار عمل بدست جبهه مقاومت افتاده است دشمن درمانده، با این اقدام بزدلانه و سبوعانه،(حمله تروریستی به زائران مظلوم) قصد ایجاد ترس و تردید در جبهه حق را داشت، غافل از آنکه آتش انتقام و قهر الهی، بزودی دامن‌گیر جنایتکاران خواهد شد و سرنگونی این جرثومه های فساد را جلو خواهد انداخت🔥🔥 ✅ کانال دفاع مقدس روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی ... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها 🌱نشر مطالب، صدقه جاریه است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 فیلمی دیده نشده و فوق العاده با صفا از حاج قاسم عزیز💕 به همراه صدای ملکوتی شهید آوینی در خصوص قاسم های وطن 🚩ا🚩ا🚩🚩ا🚩ا🚩ا پ.ن: حاجی جان❤️ این چند سال، در فراق تو چه ها کشیدیم،... سوختیم و ساختیم. فیض عظیم را تو بردی ... مقیم عرش شدی، عند ملیک مقتدر، .... به به، چه سعادتی🌸🍀🌼 ....ما خاک نشینان را هم یاد کن .... 🌗 امشب، شب زیارتی ارباب است، سلام ما را به امام حسین(ع) برسان، بخواه ما هم به تو ملحق شویم🤲 .... گرچه سعادتش رو نداریم، ولی میشه آرزویش را در دل داشت، مگر نه ؟!💦💦😭😭 ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مسیر منتهی به گلزار شهدای کرمان، یک روز پس از انفجار تروریستی🖤 حاج قاسم عزیز که فرمود: 🕌 🌴🚩🌴🚩🌴🚩🌴🚩
هدایت شده از دفاع مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞👆 🌴 یادش بخیر آن جبهه‌های نور، یاران 🥀 این عقده‌ها تا کی کنم مستور، یاران 🔰مداح: رزمنده دفاع مقدس، حاج حسین سازور 🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱ا 🌷 شهیدمهدی زین الدین: 🌴هر کس در شب جمعه شهدا را یاد کند. شهدا هم او را نزد اباعبدالله یاد می کنند. 🇮🇷یاد شهدا کمتر از شهادت‌ نیست... ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ✅ ایتا ✅ روبیکا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 فیلم دیده نشده از شهید ۱۳ ساله "مرحمت بالازاده" که با روضه حضرت قاسم(ع) مجوز اعزام به جبهه را از رهبر انقلاب گرفت... آخرین دعای شهید آزادی قدس بود دوران جنگ تحمیلی ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
🌱 امروز ۱۵ دیماه، سالروز تولد شهید عباس حصیبی دانشجوی دوره کارشناسی رشته مهندسی مکانیک - حرارت و سیالات متولد: تهران - سال ۱۳۴۴ شهادت: زمستان ۶۵ - شلمچه، عملیات کربلای ۵ مزار شهید: بهشت زهرا (س)، قطعه ۲۹ ردیف ۸۱ شماره ۲ ✍ فرازی از وصیت نامه شهید: بنام او که خالق یکتا و منتهی الآمال عارفان است. اوست که تنها قابل پرستش و حمد است. بنام محمد رسول (ص) رسول رسولان, سید بندگان و بنام علی (ع) این انسان کامل و به نام فاطمه (س) و بنام دوازده امام (ع)، این انسان‌های برگزیده. از پدر و مادر بزرگوارم واقعاً عذر می‌خواهم که در خلال زندگی جز آزار و اذیت برای آنها چیزی نداشتم. سخنی با شما دوستان عزیز و بزرگوارم از همه آنها می‌خواهم مرا حلال نمائید. ▫️... و سخنی با : اسم زیبا و ارزنده‌ای که باعث ساخته شدن افراد به اندازه‌ای که خودشان بخواهند می‌شود تنها جائی که بهترین درس‌ها را می‌توان گرفت. ▫️سخنی با : پایگاه سازنده انقلاب که بعد از جنگ، مهم‌ترین مسأله انقلاب است. از دانشجویان می‌خواهم علاوه بر درس خواندن به مسائل جامعه و خودشان بی تفاوت نباشند و این مسائل را کمتر از درسشان نگیرند و بدانید که دردهای جامعه و افراد را استاد مطهری بیان نموده، سخنان ایشان را به گوش جان بسپارید. ▫️سخنی با الله : جامعه ما، انقلاب فرهنگی را هر لحظه و دقیقه باید در خود داشته باشد و لازمه اش تک تک افراد هستند و باید این گفته رسول الله (ص) را همیشه در ذهن داشته باشیم "انی ما اخاف علی امتی الفقر و لکن اخاف علیهم سوء التدبیر". ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
شهیدان این عکس معروف و به یاد ماندنی... 📷 این عکس یادگار روزهای ماست. عکسی که همیشه بی نام عکاس دیدیمش. و بی نامی از شهدایش. احمد دهقان، نویسنده کتاب سفر به گرای ۲۷۰درجه در توضیح این عکس – به عنوان شاهد عینی این تصویر- می گوید: عکس مربوط است به ۲۱ دی ماه سال ۶۵، سومین روز عملیات کربلای پنج در شلمچه است؛ وقتی که گروهی از نیروهای ایرانی در محاصره نیروهای عراقی گیر افتاده بودند. توی یکی از سنگرها، عباس حصیبی (شهید سمت چپ در عکس) و علی شاه آبادی (شهید سمت راست که یکی از سمینوف چی های دسته ادوات بوده)، کنار هم نشسته بودند که تیر سمینوف عراقی می خورد به سر حصیبی و رد می کند و می خورد به سر دومی. سر حصیبی را باند پیچی کرده بودند… عکس را هم رضا احمدی با دوربین علی شاه آبادی گرفته است
🚩خاطره برادر یوسف طلائیان از رزمندگان واحد مخابرات گردان مالک لشگر 27 محمد رسول الله (ص) در باره ماجرای این عکس معروف: 🚩 تصویر شهدای گرانقدر گردان مالک اشتر ، شهید علی شاه‌آبادی (راست) و شهید عباس حصیبی (چپ) که در دیماه ۱۳۶۵ در شلمچه و سومین روز عملیات کربلای ۵ در خون خود غلطیدند. 🚩علی شاه‌آبادی تک‌تیرانداز گردان بود، شب ۲۱ دیماه ۶۵ قبل از عزیمت گردان از اردوگاه کرخه به سمت شلمچه زمانی که داشتیم تو چادر ادوات آماده میشدیم با پارچه‌ کهنه‌ای ساعت شبنما دارش را استتار میکردیم تا دیده نشود, علی بچه سه راه آذری بود و برادرش امیر تازه شهید شده بود، یادم هست علی برای آوردن دوربین کشوئی ۱۱۰ اش تردید داشت که من گفتم بیار، صبح عملیات باهاش عکس میگیریم, بعد با همون پارچه کهنه‌ها یک روکش برای دوربینش دوختیم و داخل یک جیب خشاب اضافی سیمونوف روی فانوسقه‌اش گذاشتیم و راه افتادیم. 🚩نیمه‌شب به پشت جاده‌ی شلمچه - بصره رسیده بودیم, پشت خاکریز شب را گذراندیم، قرار بود آنجا بمانیم تا نیروهای دیگر بما برسند و صبح بریم جلو، صبح که شد گفتند محاصره شده‌ایم, بعد هم گلوله‌ی تانک بود و دوشکا و تک‌تیراندازها که ما ۳۰۰ - ۴۰۰ نفر را وسط دشت دوره کرده بودند، 🚩باران گلوله بود که می‌خورد توی گونی‌های سنگر، گودال‌هایی که توی آن‌ها پناه گرفته بودیم به همه‌چیز شبیه بود الا سنگر! پشت خاکریز حکومت نظامی اعلام شد, جنب می‌خوردی با سیمونوف دوربین دار مغزت میریخت بیرون و جنازه‌ات می‌ماند روی دست بقیه بچه‌ها. 🚩خلاصه قسمت نشد که با آن دوربین عکس دست جمعی بگیریم, من همان شب مجروح شدم و علی را دیگه ندیدم, صبح عملیات یکی از بچه‌ها که از خط برمیگشت گفت پیکر علی و عباس را دیده بود, عباس چمباتمه زده بود توی گودال سنگر و علی افتاده بود روش, تیر تک‌تیرانداز عراقی خورده بود توی سر علی از اونطرف سر دراومده بود خورده بود به سر عباس، عباس هنوز زنده بود و با خس خس نفس‌های کوتاه‌کوتاه می‌کشید, بچه‌ها سرش را پانسمان کردند ولی چند لحظه بعد توی آغوش اونها تمام کرد، آنجا تا ظهر مقاومت کردیم و بعد عراقی‌ها ریختند سرمان و ما مجبور شدیم بیایم عقب‌. 🚩 در آن صبح تا ظهر از گروهان ۱۱۰ نفره ما فقط ۲۹ نفر باقی ماندند. با همان دوربین یکی از بچه‌ها در آخرین لحظات عقب نشینی زیر حجم سنگین آتش توپخانه و پاتک گردانهای زرهی عراق، از پیکر علی و عباس ۴ عکس گرفته بود و با خودش به پادگان دوکوهه آورد, این عکس تنها دلخوشی مادر علی بود تا اینکه بقایای پیکرش پس از دوازده سال در ۱۳۷۷ در جریان تفحص شهدا کشف شد و به دست مادر چشم انتظارش رسید
بسیجی شهید "علی شاه آبادی" و "شهید عباس حصیبی"از خیل کربلائیانند که ، دی ماه ۶۵ در عملیات کربلای ۵ در جبهه شلمچه به سرورشان حسين ع پیوستند. و چه زیبا گفت پیر خمین: چه سعادتمند هستند این شهيدان که دین خود را به اسلام و ملت شریف ایران ادا نمودند و به جایگاه مجاهدین و شهدای اسلام شتافتند. ا🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿 چه خوش گفت سید شهيدان اهل قلم آوینی بزرگ که گمنامی فقط برای شهرت پرستان درد آور است، وگرنه همه اَجر ها در گمنامیست.
بسیجی شهید "علی شاه آبادی" و "شهید عباس حصیبی"از خیل کربلائیانند که ، دی ماه ۶۵ در عملیات کربلای ۵ در جبهه شلمچه به سرورشان حسين ع پیوستند. و چه زیبا گفت پیر خمین: چه سعادتمند هستند این شهيدان که دین خود را به اسلام و ملت شریف ایران ادا نمودند و به جایگاه مجاهدین و شهدای اسلام شتافتند. ا🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿 چه خوش گفت سید شهيدان اهل قلم آوینی بزرگ که گمنامی فقط برای شهرت پرستان درد آور است، وگرنه همه اَجر ها در گمنامیست.
✍️<دست نوشته شهید علی شاه آبادی> : زیر رگبار گلوله پیکرم می سوخت قلب را سپردم به خواهرم نمیسوخت بگو بر مادر خوبم شهید هرگز نمی میرد که من عشق شهادت را از مولایم علی گیرم
هدایت شده از دفاع مقدس
1_584061183.MP3
1.28M
📢 نواهای ماندگار 🌷 بوی خون می آید از این سرزمین بوی خون می آید از این سرزمین بوی شبنم های مدفون در زمین بوی هجران ،بوی غم، بوی فراق از سوی یک قبر بی شمع و چراغ ای زمین بوی غریبی میدهی بوی قران های جیبی میدهی نغمه صادق آهنگران ┄═✧🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷✧═┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
خاطرات_رهبر_انقلاب_از_شهید_حسین.mp3
758.9K
🌷 ۱۵ دی ۱۳۵۹ – سالگرد شهادت مظلومانه حسین و یارانش در کربلایی هویزه 📢 خاطره رهبر انقلاب از شهید علم الهدی: ─ برادرعزیز ما در مشهد در جلسات‌ و کلاسهای‌ ما شرکت‌ فعال‌ می‌کرد، اما هنوز من‌ ایشان‌ را دقیقاً نشناخته بودم‌ که چه نابغه مسلمانی‌ است‌ تا اینکه به اهواز رفتم‌ و از نزدیک‌ چندین‌ برنامه و خاطره‌ با شهید داشتم؛ از جمله آخرین‌ روز شهادت‌ حسین؛ ‌ یعنی روز ‌۲۸ صفر من‌ کنار کرخه نور ایستاده‌ بودم‌ که نماز بخوانم‌ و یکباره‌ مشاهده‌ کردم‌ که حسین‌ و عده ‌ای‌ دیگر از برادران‌ از جمله محمدحسن‌ قدوسی‌ (فرزند آیت الله قدوسی) خیلی‌ گرم‌ و صمیمی‌ و خیلی‌ پرشور با من‌ برخورد کردند و من‌ هم‌ از دیدارشان‌ بسیار خوشحال‌ شدم‌ و پس‌ از مقداری صحبت‌ گفتم؛ ارتش‌ ما رسیده‌ است‌ به اینجا؛ شما می‌توانید برگردید؛ اما حسین‌ گفت: ▫️نه آقای‌ خامنه‌ای؛ ما می‌خواهیم‌ به پیش برویم. ┄ البته آنها در حقیقت‌ به پیش‌ رفتند و به لقاءالله‌ پیوستند. 🌴 اوایل ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas 📡 کانال "دفاع مقدس" 🕊🕊
🔹15 دی 1359 – سالگرد شهادت مظلومانه حسین و یارانش 🔺 در هویزه این عملیات با شرکت تعدادی از نیروهای شهید چمران، عشایر عرب‌زبان منطقه‌ی، بچه‌های مساجد اهواز و دانشجویان پیرو خط امام به فرماندهی شهید علم‌الهدی انجام شد. ابتدا نیروها پیشروی خوبی داشته و توانستند تعدادی از تانک ونفربر دشمن را منهدم ساخته و تلفاتی از آنها بگیرند. اما در ادامه قرار شد نیروی کمکی به آنها برسد که این کار عملی نشد و جناح راست آنان خالی ماند. از طرفی، دشمن نیروی تازه‌نفس وارد میدان نمود. دستور عقب‌نشینی صادر شد ولی به علت عدم برقراری تماس بی‌سیم، نیروها مطلع نشدند. دشمن نیز از افراد باقیمانده را منطقه را محاصره نمود که اغلب آنها به شهادت رسیدند، از جمله شهید علم‌الهدی و تعدادی از دانشجویان پیرو خط امام که همراه او بودند. در این قتل عام، ابدان شهدا در زیر چرخ‌ تانک‌های دشمن سفاک پاره‌پاره شد تا این که 2سال بعد بقایای پیکرهای مطهر کشف شد و در همان جا دفن گردید. ا▫️▪️▫️▪️▫️ ⚪️ روایت شاهد عینی از آخرین لحظات عمر شهید حسین علم‌الهدی: صدای تانک‌‌های دشمن آن طرف جاده به گوش می‌رسید. تیراندازی لحظه‌ای قطع نمی‌شد. راه افتادیم، با اینکه می‌دانستیم امید برگشت نیست، ولی رساندن آرپی‌جی به علم‌الهدی ما را مصمم به این کار کرد. به جاده که رسیدیم، توانستیم تانک‌هایی را ببینیم. به جز چند تایی که در حال سوختن بودند، بقیه غرش‌کنان به پیش می‌تاختند. چشمم به حسین که افتاد، خستگی از تنم درآمد. آرپی‌جی دوشش بود و پشت خاکریز دراز کشیده بود. در امتداد خاکریز غیر از او حدود 10نفر دیگر هنوز زنده بودند. حتی یک جسد از شهدا بر زمین نمانده بود. پیدا بود که بچه‌ها با گلوله مستقیم تانک‌ از پا در آمده و پودر شده بودند! تانک‌های سالم از کنار تانک‌های سوخته عبور می‌کردند و به طرف خاکریز علم‌الهدی پیش می‌آمدند. او و افرادش هیچ عکس‌العملی نشان نمی‌دادند. «روزعلی» که حسابی نگران شده بود، آرپی‌جی را از من گرفت و به تانک‌ها نشانه رفت. دست او را گرفته و گفتم: کمی صبر کن، شاید بچه‌ها برنامه‌ای داشته باشند. تانک‌ها به حدود 50متری خاکریز رسیده بودند که یکباره حسین از جا بلند شد و نزدیک‌ترین تانک را نشانه گرفت. گلوله درست به وسط تانک خورد و آن را به آتش کشید. غیر از حسین، 2نفر دیگر که آرپی‌جی داشتند، به طرف تانک‌ها شلیک کرده و2تای آنها را از کار انداختند. بقیه تانک‌ها سر جایشان ایستادند و ناگهان خاکریز را به گلوله بستند. «روزعلی» دوباره بلند شد و یکی دیگر را نشانه رفت و آن را به آتش کشید. علم‌الهدی نیز از میان دود و گرد وغبار پشت خاکریز پیدا شد و او هم یک تانک دشمن را از کار انداخت. پیدا بود که از همه افراد گروه، فقط «روزعلی» و حسین زنده مانده‌اند. آنها به پشت چسبیده بودند و تانک‌ها نیز به طرفشان در حرکت بود. در فاصله‌ی چند متری به خاکریز، حسین بار دیگر قامت کشید و آنها را هدف گرفت که در نتیجه یک تانک دیگر به آتش کشیده شد. این بار 4تانک دشمن به سمت او آمدند و حسین نیز آخرین گلوله را رها کرد. یکی از آنها منهدم شد و 3تای دیگر همزمان به سمت خاکریز شلیک کرده به طوری که دیگری چیزی از آن باقی نماند. پس از اندکی که گرد و غبار فرو نشست، توانستم پیکر مطهر و پاره‌پاره‌ی حسین و چفیه‌ی خون‌آلود او را بر روی زمین ببینم!
شهید علم الهدی (سلاح بدست)
❂○° استقامت به شیوه علم الهدی °○❂ ▫️ دستور داده بود كه باید نیروهای مستقر در عقب‏ نشینی كنند و به بیایند. حسین می‏گفت: هویزه در دل دشمن است و ما از اینجا می‏توانیم به عراق ضربه بزنیم. شخصاً با بنی ‏صدر هم صحبت كرده بود. وقتی كه دید راه به جایی نمی‏ برد، نامه ‏ای به آیت‏ الله خامنه‌‏ای نوشت و گفت كه تعداد اسلحه ‏های ما از تعداد نیروها هم كمتر است، ولی می‏مانیم! چهارم دی 1359 بیست تا سی نفر از جوانان با دست خالی، اما با دل استوار از ایمان و توكل، مقابل دشمن تا دندان مسلح ایستادگی كردند. هیچ كس زنده نماند! عراقی‏‌ها با تانك از روی اجساد مطهر شهدای هویزه گذشتند، طوری كه هیچ اثری از شهدا نماند. بعدها جنازه ‏ها به سختی شناسایی شدند. حسین را از قرآنی كه در كنارش بود شناختند. قرآنی با امضای امام خمینی(ره) و آیت‏ الله خامنه‏ ای. 🌙 نیمه‏ هاى شب بود كه نهج البلاغه می‏خواند. من نگاه كردم به ایشان، دیدم چهره ‏اش برافروخته شده و دارد اشك می‏ریزد. من با زیر چشم، شماره صفحه نهج البلاغه را نگاه كردم و به ذهن سپردم پس از مدتى، سید حسین نهج البلاغه را بست و براى استراحت به بیرون رفت. من صفحه نهج البلاغه را باز كردم، دیدم همان خطبه‏ اى است كه حضرت على (ع) در فراق یاران باوفایش ناله می‏كند و می ‏فرماید : أینَ عمار؟ أینَ ذوالشهادتین؟ كجاست عمار؟ كجاست... 🗓 سالروز حماسه نبرد عاشورایی شهدای هویزه به فرماندهی شهید در عملیات نصر - 15 دی ماه 1359
نبرد هویزه.pdf
710.6K
📚 ماجرای نبرد هویزه و حماسه آفرینی های سید حسین علم الهدی و یارانش ▫️ از زبان یکی از بازماندگان و همرزمان شهید