فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 نماهنگ| باز هم #غواصها...
💠 آنهایی که در کنار اروند با دستان بسته، زنده زنده در زیر خروارها خاک مدفون شدند
┄──┄──┄──┄─ا
🌴 #عملیات_کربلای_4 | 3 و 4 دی 1365
🆔 @revayate_fath ✔️JOIN
کانال روایت فتح
📃 کیهان - 4 دی 1365
آغاز عملیات #کربلای_4 - این عملیات در ابتدا در نقاطی با پیشروی همراه بود ...ولی نتیجه عدم الفتح را در پی داشت
@revayate_fath ✔️JOIN
کانال روایت فتح
📃 گزارش اولیه روزنامه #رسالت حاکی از آن بود که در عملیات انتقامی #کربلای_4 ، 3 هزار تن کشته ، 6500 زخمی و صدها تن اسیر شدند
🆔 @revayate_fath ✔️JOIN
کانال روایت فتح
روزشمار جنگ-5 دی 1359.pdf
129.3K
🗓 روزشمار #دفاع_مقدس – 5 دی 1359
@revayate_fath ✔️JOIN
کانال روایت فتح
روزشمار جنگ-5 دی 1361.pdf
200.2K
🗓 روزشمار #دفاع_مقدس – 5 دی 1361
🆔 @revayate_fath ✔️JOIN
کانال روایت فتح
روزشمار جنگ-5 دی 1366.pdf
171.4K
🗓 روزشمار #دفاع_مقدس – 5 دی 1366
🆔 @revayate_fath ✔️JOIN
کانال روایت فتح
💠 خاطرهای از تفحص
🌷 شهدای قتلگاه فکه
🔹یکی دو روزی می شد که شهیدی پیدا نکرده بودیم؛ یعنی راستش، شهدا ما را پیدا نکرده بودند. گرفته و خسته بودیم. گرما هم بدجوری اذیتمان می کرد. همراه یکی از بچه ها داشتیم از کنار گودال قتلگاه شهدای فکه، که زمانی در زمستان سال ٦١ عملیات والفجر مقدماتی آن جا رخ داده بود، رد می شدیم، ناگهان....
▪️....ناگهان نیرویی ناخواسته مرا به خودش جذب کرد. متوجه نشدم چیست، ولی احساس کردم چیزی مرا به سوی خود می خواند. ایستادم، نظرم به پشت بوته ای بزرگ جلب شد. همراهم تعجب کرد که کجا می روم. فقط گفتم: «بیا تا بگویم.»
🔺 دست خودم نبود انگار مرا می بردند. پاهایم جلوتر می رفتند. به پشت بوته که رسیدیم، جا خوردم. صحنه ی خیلی تکان دهنده و عجیبی بود. همین بود که مرا به سوی خود خوانده بود. آرام بر زمین نشستم و ناخواسته زبانم به «سبحان الله» چرخید همراهم که متوجه حالتم شد، سریع جلو آمد، او هم درجا میخکوب شد.
🔹شخصی که لباس بسیجی به تن داشت، به کپه خاک کنار بوته تکیه داده و پاهایش را دراز کرده بود. یکی دیگر هم سرش را روی ران پای او گذاشته بود و دراز کشیده و خوابیده بود. پانزده سال بود که خوابیده بودند. آدم یاد اصحاب کهف می افتاد ولی این ها: «اصحاب فکه، اصحاب قتلگاه، اصحاب والفجر و اصحاب روح الله بودند.»
▪️بدن دومی که سرش را روی پایش گذاشته بود. تا کمر زیر خاک بود. باد و طوفان ماسه ها و رمل ها را آورده بود رویش. بدن هر دويشان کاملاً اسکلت شده بود. آرام در کنار یکدیگر خفته بودند. ظواهر امر نشان می داد مجروح بوده، در کنار تپه خاکی پناه گرفته و همان طور به شهادت رسیده بودند. آرام و با احترام با ذکر صلوات پیکر مطهرشان را جمع کردیم و پلاک هایشان را هم کنارشان قرار دادیم.
▫️راوی: رحیم صارمی
🆔 @revayate_fath
✅ کانال "روایت فتح"
💠شهیدآوینی
🌷شهیدان در جوار رحمت حق شاهدان محفل انس اند.چرا باید برای آنها دلتنگ باشیم؟ برای خود دلتنگ باشیم که اموات قبرستان عادات و تعلقاتیم و گمگشته های فراموشخانه نفس
🗓۲دی۷۴سالروز شهادت سعیدشاهدی
🆔 @revayate_fath ✔️JOIN
✅ کانال "روایت فتح"
💠 غرق در بوسه ! !!
🌸 ريخته بودند دور و برش و سر و صورت و بازوهاش رو ميبوسيدند. هر كار ميكردي، نميتوانستي حاجي را از دستشان خلاص كني. انگار دخيل بسته باشند، ول كن نبودند. بارها شده بود حاجي، توي هجوم محبت بچهها صدمه ديده بود؛ زير چشمش كبود شده بود، حتي يك بار انگشتش شكسته بود.
🍀 سوار ماشين كه ميشد، لپهايش سرخ شده بود؛ اینقدر كه بچهها لپهاش رو برداشته بودند براي تبرّك! بايد با فوت و فن براي سخنراني ميآورديم و ميبرديمش.
➖ خب، حالا قِصِر در رفت! يواشكي آوردنش! وقتي خواست بره چي؟
🌼 بين بچهها نشسته بودم و ميشنيدم چي پچ پچ ميكنند. داشتند خط و نشان ميكشيدند. حاجي را يواشكي آورده بوديم و توي چادر قايمش كرده بوديم. بعد كه همه جمع شدند، حاجي براي سخنراني آمد.
🌴 بعد از اتمام صحبتهاش سريع سوار ماشين كرديمش. تا چند صد متر، ده بيست نفري به ماشين آويزان بودند. آخر سر مجبور شديم بايستيم و حاجي بياد پايين.
🌷 یاد سردار بیسر ((حاج محمد ابراهیم همت)) به خیر باد!
🆔 @revayate_fath ✔️JOIN
✅ کانال "روایت فتح"
دفاع مقدس
💠 غرق در بوسه ! !! 🌸 ريخته بودند دور و برش و سر و صورت و بازوهاش رو ميبوسيدند. هر كار ميكردي،
#بسیجی
▫️ قسمتی از سخنرانی #حاج_همت در #عملیات_رمضان:
💠 «همین بسیجی های کم سن و سال را شما ببین؛ از پشت میز مدرسه آمده جبهه، بعد شب حمله با آن کلاشینکف قراضه اش غوغا می کند صبح که می روی توی این بیابان شرق بصره همین طور جنازۀ کماندوهای گردن کلفت بعثی است که روی زمین ریخته...
این ها را کی زده؟ همین بسیجی کوچولو»
سردار شهید #حاج_محمدابراهیم_همت لشکر۲۷محمدرسولالله
@revayate_fath ✔️JOIN
✅ کانال "روایت فتح
📄 آخرین وصیت بسیجی ۱۷ ساله و شاگرد بنّا :
🌷شهید باب اله کریمی🌷
۱. طلبکاریهایم را بخشیدم
۲. از مال دنیا یک تیشه و ماله دارم ،آن را هم به جهاد سازندگی بدهید
🆔 @revayate_fath ✔️JOIN
✅ به کانال "روایت فتح" بپیوندید
💠 اعزام هزاران نفری نیروهای بسیجی به سوی جبهه ها
🌴 دوران #دفاع_مقدس
🆔 @revayate_fath ✔️JOIN
✅ کانال روایت فتح
دفاع مقدس
💠 اعزام هزاران نفری نیروهای بسیجی به سوی جبهه ها 🌴 دوران #دفاع_مقدس 🆔 @revayate_fath ✔️JOIN ✅ کان
صادق_آهنگران_شرزه_شیران_بسیج_آماده.mp3
5.81M
📢 صوت| نوای شورانگیز و حماسی #صادق_آهنگران
🌸🌼☘️ شرزه شیران بسیج آماده، آماده
🌴 دوران #دفاع_مقدس
🆔 @revayate_fath ✔️JOIN
✅ به کانال "روایت فتح" بپیوندید
هدایت شده از دفاع مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ کوتاه و دیدنی "روایت فتح"
🎤 همراه با نغمههای #صادق_آهنگران
🌴 #دفاع_مقدس
🆔 @revayate_fath ✔️JOIN
✅ به کانال" روایت فتح" بپیوندید
هدایت شده از دفاع مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم|حماسه سرایی بسیجی شهید سید علی اصغر ربیع نتاج در جبهه :
🌸دل گرفتن از مَنال و منزل و بستر خوش است
🍀عزم میدان کردن و لبیک بر رهبر خوش است
🌼های و هوی زندگانی را رهاندن، دل گرفتن
🌿 همرکاب کاروان عشق در سنگر خوش است
▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ا
دانشجوی شهید سید علی اصغر ربیع نتاج درسال ۱۳۴۳ در «فریدونکنار» متولد شد و ۲۳ سال بعد ( ۳ ارردیبهشت ۱۳۶۶ در منطقهی عملیاتی «ماووت» با آتش متجاوزین بعثی، بال در بال ملائک گشود. این فیلم دقایقی کوتاه از رجزخوانی او را اندکی قبل از شهادت نشان می دهد
🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸ا
آنچه در زیر می آید کلیپ های صوتی، برگرفته از فیلم "موجیم که آسودگی ما عدم ماست"، ساخته شهید آوینی می باشد که در باره عملیات نصر ۸ در منطقه "مائوت " است و در خلال آن نیز یادی از شهید سید علی اصغر ربیع نتاج می کند👇👇👇
🆔 @revayate_fath ✔️JOIN
✅ به کانال "روایت فتح" بپیوندید
💠 شماری از سرداران و فرماندهان سپاه در دوران دفاع مقدس
🔹 ایستادهها از چپ: شهید رضا دستواره، رئوفی نژاد، شهید احمد سوداگر، شهید حمید سلیمی، شهید حسین خرازی، محمد فروزنده، شهید شوشتری، نقدی، مبلغ، قاسم سلیمانی، محمدباقر قالیباف، سرخیلی، قربانی، شهید حسین همدانی و شهید علی هاشمی
▪️ردیف وسط از راست: حسن بیات، رودکی، یزدان، شهید غلامرضا صالحی، احمدی و محمد باقری
🔸نشستهها از چپ: شهید اسماعیل دقایقی، عباس مفتاح، مصطفی ایزدی، رشید، حسن علایی، علی فدوی، رحیم صفوی، غلامرضا محرابی و امین شریعتی
🆔 @revayate_fath ✔️JOIN
✅ کانال" روایت فتح"
💠 جمعی از فرماندهان دفاع مقدس
⏳ بعد از دوران #جنگ_تحمیلی
🆔 @revayate_fath ✔️JOIN
✅ کانال" روایت فتح"
📷سه فرمانده در یک قاب
🌹شهیدمهدی باکری،فرمانده لشکر عاشورا
🌷شهید حسین خرازی، فرمانده لشکر امام حسین(ع)
🌿حاج قاسم سلیمانی،فرمانده لشکر ثارالله(ع)
🌴دوران #دفاع_مقدس
@revayate_fath
کانال روایت فتح
این خنده های مستانه ..
از شوقِ وصالِ یار است؛
و چه سبکبال رسیدند به معشوق.
🌷 فرمانده لشکر۱۴ امام حسین(ع)، شهید حاج حسین خرازی
ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️
#فرمانده_شوخ_طبع
عباس کمالپور فرمانده گردان امام حسین (ع) بود و من منشی گردان. مشکلی پیش آمد و مدت طولانی شد. ناچار شدیم برای حل مشکل به سراغ حاج حسین خرازی برویم. سوار موتور شدیم و به سمت شهرک دارخوین به راه افتادیم. آقای خرازی در سنگر فرماندهی بود. داخل سنگر شدیم و پس از احوالپرسی گفت:« اینجا چه کار میکنید؟»
عباس با ناراحتی شروع کرد، وضعیت گردان و مشکلات آنرا بیان کند. هر دو ناراحت بودیم، یکی عباس میگفت یکی من.
حاج حسین بلند شد و گفت بنشینید روی زمین. حاجی دستور داده بود، ما هم نشستیم. آرام به سمت ما آمد و چفیهی خودش را روی سر ما انداخت. زبانمان بند آمد. حاجی میخواهد چه کار کند؟!
جرأت سوال کردن هم نداشتیم. یک وقت حاجی یک پارچ آب روی سر ما ریخت! پریدیم بالا. حاجی شروع کرد به خندیدن و ما هم به دنبال او! وقتی خنده را بر لبان ما دید گفت:« حالا آرامگزارش کنید تا ببینم چه شده و چه باید بکنیم.»
—(راوی: رجبعلی کریمی)
🆔 @revayate_fath ✔️JOIN
✅ کانال" روایت فتح"
دفاع مقدس
این خنده های مستانه .. از شوقِ وصالِ یار است؛ و چه سبکبال رسیدند به معشوق. 🌷 فرمانده لشکر۱۴ امام حس
شهید_خرازی_به_روایت _شهید_مرتضی_آوینی.mp3
184.8K
📢 صوت | شهید حسین خرازی به روایت شهید آوینی
🆔 @revayate_fath ✔️JOIN
✅ کانال" روایت فتح"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم | تصاویری کمتر دیده شده از چند مصاحبه کوتاه با شهیدحسین خرازی، فرمانده لشکرمقدس 14 امام حسین(ع)-اصفهان
🌴 #دفاع_مقدس
🆔 @revayate_fath ✔️JOIN
✅ به کانال" روایت فتح" بپیوندید
🌷 شهید تورجی زاده، فرمانده گردان حضرت زهرا(س) - لشکر امام حسین(ع) :
می خواهم لباس سبز سپاه، کفنی باشد
برای قیامت من...
این لباس حرمت دارد.
بعد از شهادت،این لباس را بر من بپوشانید...
ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️
🌷شهید تورجی زاده، فرمانده گردان حضرت زهرا(س) - لشکر امام حسین(ع) ذاکر اهل بیت نیز بود و صدای سوزناکی داشت. در اصفهان و دیگر شهرها مداحی هایش معروف شده بود. مخصوصا وقتی در گلستان شهدای اصفهان و در کنار مزار دوستان شهیدش و در فراق آن ها می خواند.
🌷شهید حاج حسین خرازی هم شیفته سوز صدای او بود:
"... بی سیم چی مشغول صحبت با اسماعیل صادقی بود. حاج حسین هم آنجا بود. من هم مشغول ناهار. بعد گوشی را داد به محمد تورجی و گفت: اسماعیل شما رو کار داره.
تورجی گفت: آخه الان! بعد به سفره و ظرف چلوکباب اشاره کرد. خندید و به شوخی گفت: اگه بیام از قافله عقب می مونم!
اما بعد رفت پشت بی سیم. با برادر صادقی صحبت کرد.
اسماعیل گفت: محمد، حاج حسین اینجا نشسته میگه برامون بخون!
محمد کمی مکث کرد. یکباره حال و هوای او عوض شد بعد با حالت خاصی شروع کرد:
در بین آن دیوار و در زهرا صدا می زد پدر
دنبال حیدر می دوید از پهلویش خون می چکید
و همین طور ادامه داد. همه اشک می ریختند. بعدها از سردار صادقی شنیدم که گفت: حاج حسین آنجا خیلی گریه کرد.
داغ دوستان شهیدش برای او خیلی سنگین بود. وقتی حاج حسین منقلب شد بی سیم را گرفتم و گفتم: محمد ممنون ادامه نده!
بچه های مخابرات صدای محمد را پشت همه بی سیم ها پخش کرده بودند... "
(نقل از کتاب یا زهرا-س، صفحه 152)
🆔 @revayate_fath ✔️JOIN
دفاع مقدس
🌷 شهید تورجی زاده، فرمانده گردان حضرت زهرا(س) - لشکر امام حسین(ع) : می خواهم لباس سبز سپاه، کفنی با
زیارت عاشورا، شهید تورجی زاده.mp3
3.59M
📢صوت| #زیارت_عاشورا
🎤 با صدای سوزناک و عارفانه شهید محمدرضا تورجی زاده
🌷 فرمانده گردان حضرت زهرا(س) - لشکر امام حسین(ع
💠 ظهر روز عتشورا - دوران دفاع مقدس
🆔 @revayate_fath ✔️JOIN
✅ به کانال" روایت فتح" بپیوندید