از عاشورای سال ۶۱ هجری قمری،
دیگر زمان از عاشورا نگذشته است
و همه روزها عاشوراست..!
زمان بر امتحان من و تو میگردد
تا ببیند که چون صدای هَل مِن ناصرِ
امام عشق برخیزد، چه میکنیم..؟!
"شهید آوینی"
#عزاداری
#انصارالحسین
#محرم_در_جبهه
#سردار_حاجعلی_فضلی
#رزمندگان_لشکر۱۰سیدالشهداء
#عاشورای_حسینی_تسلیتباد
🔷 شهید آوینی: «روز بالا آمده بود كه جنگ آغاز شد و ملائک به تماشاگه ساحتِ مردانگی و وفای بنی آدم آمدند. مردانگی و وفا را كجا می توان آزمود، جز در میدان جنگ، آنجا كه راه همچون صراط از بطن هاویه آتش می گذرد؟ دیندار آن است كه در كشاكش بلا دیندار بماند، وگرنه، در هنگام راحت و فراغت و صلح و سلم، چه بسیارند اهل دین، آنجا كه شرط دینداری جز نمازی غراب وار و روزی چند تشنگی و گرسنگی و طوافی چند برگرد خانه ای سنگی نباشد!»
🔸منبع: کتاب «فتح خون»، فصل «سیاره رنج»
🔷 شهید آوینی: «چه باید گفت؟ جنگ در كربلا درگیر است و این سوی و آن سوی، مردمانی هستند در سرزمین هایی دور و دورتر كه هیچ پیوندی آنان را به كربلا و جنگ اتصال نمی دهد. آنجا بر كرانه فرات، در دهكده عَقر، دورتر در كوفه، درمكه، مدینه، شام، یمن، زنگبار، روم، ایران، هندوستان و چین!
🔹طوفان نوح همه زمین را گرفت، اما این طوفان تنها سفینه نشینان عشق را درخود گرفته است. چه باید گفت با سبكباران ساحل ها كه بی خبر از بیم موج و گردابی اینچنین هایل، آنجا بر كرانه های راحت و فراغت و صلح و سلم غنوده اند؟ آیا جای ملامتی هست؟»
🔸منبع: کتاب «فتح خون»، فصل «سیاره رنج»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 شب یازدهم محرم در آیین عزاداری ایرانیان ملقب به شام غریبان بوده و مخصوص گرامیداشت بانوی جبهه مقاومت، حضرت زینب (س) معرفی شده است.
♦️شهید آوینی: «گِل وجود آدمی خاک فقر است كه با اشک آمیخته اند و در كوره رنج پخته اند. زینب كبری گنجینه دار عالم رنج است. او را اینچنین بشناس! او محمل گران بارترین رنج هایی است كه در این مباركه نهفته: لَقَدْ خَلَقْنَا الإنْسَانَ فِي كَبَد. او وارث بیت الاحزان فاطمه است و بیت الاحزان قبله رنج آدمی است.»
🔸منبع: کتاب «فتح خون»
🔷 شام غریبان است امشب! سلام بر بانوی دمشق، یاران! برخیزید که روز عاشورا هنوز به شب نرسیده است!
🔸شهید مدافع حرم محمد تقی ارغوانی عکاس و کارمند روابط عمومی شهرداری تهران بود و یک پسر ۱۲ ساله داشت. مرتبه اول با رضایت کامل همسرش سرباز بانوی دمشق می شود و از حرم ایشان و حضرت رقیه (س) دفاع می کند.
🔸همسرش خانم رجب می گوید مرتبه دوم اعزام به رفتنش راضی نبودم و دلشوره عجیبی داشتم. به او گفتم شما دین خود را یک مرتبه ادا نموده اید. آن شب با هم خیلی در این رابطه صحبت کردیم و شهید با بغض و اندوه گفت هر چه شما بگویید همان است، چون شما راضی نیستید من هم دیگر در این رابطه صحبت نمیکنم.
🔸همسرش همان شب خواب می بیند که حرم حضرت زینب (س) از همه طرف در حال خراب شدن است و در آنجا به گریه و ناله میپردازد و در همین حال حضرت زینب (س) به نزد ایشان می آید و می گوید: اگر میخواهید حرم ما اهل بیت سرپا بماند، باید در این راه باید خون و جان دهید!
🔸ایشان به صورت منقلب و مضطرب از خواب بیدار شد و شهید هم از شدت اضطراب ایشان بیدار می شود! او خوابش را برای شهید تعریف می کند و رضایت می دهد که به سوریه برود و مدتی بعد خبر می آید که: «بسم رب شهدا و الصدیقین، کارمند شهرداری تهران هم به خیل عظیم شهدای مدافع حرم پیوست!»
🔸همسرش مدتی بعد شهید را در خواب می بیند که به همراه حضرت زینب (س) در نزد وی حاضر شده و به او می گوید: تو برای حضرت زینب (س) از حقت گذشتی، من هم از حضرت زینب (س) خواستهام که تو را شفاعت کند.
♦️شادی روحش صلوات.
🔷 شام غریبان کاروان اسرای عاشورا و امتداد مکتب عاشورا با شهدای مدافع حرم!
🔸شهید مدافع حرم شیخ علی تمام زاده از مشهد شهیدی بود که به نام افغانستانی به سوریه می رود اما متوجه هویت ایرانی اش می شوند و او را به ایران باز می گردانند. فرمانده فاطمیون به نام ابوحامد (علیرضا توسلی) به او می گوید به ایران برگردد اما من قول می دهم ده روز دیگر که برگشتم واسطه شوم تا شما از طریق نیرهای ایرانی اعزام شوید.
🔸ده روز دیگر ابوحامد برگشت اما افقی آمده بود! ابوحامد شهید مدافع حرم شده بود. علی ناراحت شد و خیال کرد همه چیز تمام است. نهایتا به هر ترتیب ممکن کار اعزامش چند ماه بعد درست می شود اما خانواده او تا حدودی نگران بودند.
🔸مادرش می گوید: «خواب دیدم در جمعی از خانم ها نشسته ایم که خانم حضرت زینب (س) هم حضور دارد. در آن جمع من را به حضرت زینب (س) نشان دادند و گفتند این خواهرتان است. حضرت زینب (س) گفت اگر این خواهرم است چرا بی تابی می کند که پسرش آمده از حرم من دفاع کند؟»
🔸خواهرش می گوید: «خواب دیدم هر کدام از خواهران و برادرانم در اتاق های خودشان برای امام حسین (ع) روضه گرفته اند و حضرت زینب وارد منزل ما شده است. هر کدام از ما توقع داشتیم حضرت به مجلس روضه اتاق ما بیاید اما حضرت گفت من می خواهم به مجلس روضه علی بروم. حضرت به مراسم روضه ای که درون اتاق علی بود رفت و ما همه به جایگاه علی حسرت می خوردیم!»
♦️چه کسی میگوید که روز عاشورا به شب رسیده است؟
🔷 در شام غریبان عاشورا، صلوات خالصانه ای نثار شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) نماییم.
🔸شهدای مدافع حرم خطاب به ما: «رفتیم که شمع ظلمت شب باشیم، آغوش گشودیم که در تب باشیم. گفتید مدافع حرم اما ما، رفتیم که در پناه زینب باشیم!»
🔸همیشه خیال میکردم که مدافعان حرم رفتند و از حضرت زینب (س) دفاع کردند اما این شعر تلنگری شد که بدانم این حضرت بود که از مدافعان حرمش دفاع کرد!
🔸تعجب نکنیم! بانو مدافعان حرم را از دنیا، گرفتاریها و گناهانش نجات داد و به حریم امن خود برد. او از دین آنها دفاع کرد و غفلت، سهل اندیشی و سکون را از آنها گرفت و به جایش نعمت جهاد، غیرت و عشق را به آنها بخشید!
🔸من با سختیهای ظاهری پیش آمده در حق شهدا و خانوادههایشان کاری ندارم. سخن من با درک کننده مکتب «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا» است. آنهایی که باطن امور را میبینند و گول ظاهر را نمیخورند!
🔸آیا سرنوشت شهدای مدافع حرم جز زیبایی و افتخار چیز دیگری بود؟ آیا امروز از تهمت زنندگان به شهدای مدافع حرم خبری هست؟ کدام خیابان به نام آنها شده است؟
🔸شعری هست که میگوید: «شوق این جهاد سرخ به یاری حرم، از سرم نمیرود اگر رود سرم!» آن روز خیلیها خیال میکردند که اگر حرم اهل بیت نبود، این شهدا به یاری مظلوم نمیرفتند اما سخت در اشتباه بودند و حقیقتا حرم فقط انرژی مضاعفی برای دفاع از مظلوم بود!
🔸چه زیبا گفت حاج قاسم که فرمود: «ما مدافع حریم هستیم، حریمی که حرم حضرت زینب هم بخشی از آن است. حریمی که اگر خود حضرت هم امروز در کنار ما بود، همراه با ما به دفاع از آن می پرداخت.»
🔸۲۶ تیر ۱۳۶۲ - سالروز شهادت #اصغر_جوانی فرمانده سپاه بوکان به دست ضد انقلاب
ا▫️▪️▫️▪️▫️
خاطره ای از شهید #اصغر_جوانی
❂○° دقت در حلال و حرام °○❂
💠 در یک عملیات بسیار مشکل ، در ارتفاعات محاصره شده بودیم. امکان رساندن تدارکات وجود نداشت. حدود ۲۴ساعت بود که همه گرسنه بودیم. یکی از گروههای گشتی خودش را به ما رساند و غذای مختصری را برای ما آورد. برادر جوانی علی رغم گرسنگی به آن غذا لب نزد وقتی علت را سوال کردیم ایشان گفت: این نوع غذا جزو جیره ما نبوده. می ترسم از اهالی گرفته باشند و صاحبش با رضایت کامل نداده باشد.
آری او علیرغم تدین و متانت، بسیار شجاع و بی باک بود. با وقار خاصی که داشت منشاٌ تاثیرات مثبت بر دیگران بود.
(راوی: رزمنده ، صالحی)
ا🔹🔸🔹🔸
💠 به اتفاق فرمانده سپاه #بوکان شهید #جوانی به منطقه #بیوران پایین سردشت جهت پاکسازی جاده از لوث ضد انقلاب رفته بودیم. در حین درگیری داخل کمین ضد انقلاب افتادیم. با اجرای ضد کمین، فرمانده گروهک مهاجم کشته شد و یکی از رزمندگان نیز روی جاده شهید شد. من در فاصله چند متری برادر جوانی بودم که ایشان جنازه شهید را بلند کرد. ناگهان گرد و غبار همه جا را فرا گرفت و آسمان تیره شد. صدای مهیبی به گوش رسید. شهید جوانی غرق در خون در کنار شهید متلاشی شده، افتاده بود. نارنجکی زیر جنازه شهید گذاشته بودند که با بلند کردن شهید، نارنجک منفجر می شود. برادر جوانی مورد اصابت ترکش قرار گرفت. او را به بیمارستان منتقل کردیم. تقدیر الهی بر این امر مقرر بود که او پس از 22 روز اغما در بیمارستان به لقاء پروردگارش بشتابد.
(راوی: رزمنده ، غفاری)
⏳۲۶ تیر ۱۳۶۰ - سالروز شهادت علی اصغر اکبری، فرمانده سپاه سردشت به دست ضد انقلاب
🌷او در پادگان ولی عصر (عج) و توحید تهران فعالیت داشت و در آنجا کلاس های قرآن دایر کرده بود. در سال 59 زمانی که #دمکرات ها و حزب #کوموله در کردستان آشوب به پا کرده بودند به کردستان رفت و به عنوان فرمانده سپاه سردشت در آنجا خدمت کرد.
🌴 فداکاری و دشمن ستیزی او باعث شد که ضدانقلاب برای سرش جایزه بگذارد.شهید اکبری به اتفاق دیگر پاسداران در زمان ریاست جمهوری #بنیصدر دست به عملیات گسترده ای علیه گروهک های کوموله،دمکراتها ....در منطقه کردستان زدند، ولی به علت نرسیدن تعمدی مهمات به دستور بنی صدر، او به اتفاق 40 تن از همرزمانش و برادر کوچکش عباس با زبان روزه در کمین دشمن گرفتار و سپس به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
🔹 پیکر شهیداکبری به دست دشمن افتاد و آنها به جسم بی جان شهید علی اصغر هم رحم نکردند و آن را سوزاندند. بعد از گذشت 5 روز جنازه او در بیابان های سردشت پیدا شد. پیکر پاک سردار سپاه اسلام طی مراسم با شکوهی بعد از نماز جمعه تهران تشییع و در بهشت زهرا(س)به خاک سپرده شد.
💠 عباس، برادر علی اصغر هم که همراه او بود به اسارت دشمن درآمد. وی که از ناحیه پا مجروح شده بود توسط ضدانقلاب به بیمارستان صحرایی منتقل شد. دشمن در خلال معالجه او سعی کردند با تبلیغ اعتقاد او را سست کنند. اما او قویتر از آن بود که آنها فکر می کردند. وقتی دیدند که با تبلیغ نمی توانند اطلاعاتی از او بگیرند با انواع شکنجهها خواستند از او اعتراف بگیرند و عباس با مقاومتی بی نظیر تنها علیه آنها شعار می داد و در جواب سوال آنها که پرسیدند تو برای چه به کردستان و به جنگ ما آمدهای؟ گفت: «من به امر رهبر و برای ریشه کن کردن شما به اینجا آمده ام. ما هزاران نفر از شما را به درک فرستاده ایم و دست از مبارزه علیه شما هم برنمی داریم.» در این حال ضدانقلاب با شنیدن صحبت های رزمنده شجاع، او را به رگبار بسته و به شهادت رساندند.
❇️ ترس مقامات امریکایی از آغاز عملیات رمضان توسط رزمندگان اسلام
🔹آغاز عملیات رمضان در تیرماه سال 1361 و به فاصله یک ماه پس از آزادسازی خرمشهر، نه تنها غافلگیری رژیم بعث، بلکه ترس سیاستمداران جهان به ویژه ایالات متحده را برانگیخت. پس از شروع عملیات رمضان، کلیه خبرگزاریهای بزرگ جهان، خبر مربوط به این عملیات را منتشر کردند.
🔹خبرگزاری رویتر در گزارشی از قول مقامات آمریکایی اعلام کرد: «حمله ایران به مواضع عراقی، منافع آمریکا در خلیج فارس را مورد تهدید قرار خواهد داد.» در همین حال به محض تأیید خبر حمله رزمندگان اسلام به مواضع رژیم بعث عراق، رونالد ریگان (رئیس جمهور آمریکا) رهبران کنگره را به حضور پذیرفت و در رابطه با نتایج این جنگ مذاکراتی انجام داد. رئیس کمیته روابط خارجی سنای آمریکا پس از این ملاقات به خبرنگاران گفت: ریگان تهاجم نیروهای ایرانی به مواضع عراقی را مخالف منافع آمریکا در منطقه میداند!
🔹روزنامه واشینگتن پست هم نوشت: «به گفته مقامات آمریکایی: این خبر، زنگ خطری را برای واشینگتن به صدا در آورده است و پیروزی ایران در این عملیات اوضاع را به طور جدی پیچیده خواهد کرد.»
....#برنمیگردم!
🌷در عملیات رمضان در یک محور بچههای گردان مسیر را اشتباهی، حدود پانزده، بیست کیلومتر جلو رفته بودند. آقا مهدی یک نفر برداشت و رفت جلو. آقا عزیز جعفری آمد دم نفربر ما و گفت: «به مهدی بیسیم بزن برگرده. منطقه ناامنه اوضاع اصلاً مناسب نیست.»
🌷پیام را با بیسیم رساندم. چند بار دیگر آقا عزیز پیغام فرستاد که: «بگین مهدی برگرده» دفعه آخر آقا مهدی پشت بیسیم به من گفت: «آقای الموسوی! تا تک تک بچههای مردم رو از اینجا جمع نکنم، برنمیگردم عقب» و تا جایی که توانسته بود، زخمیها و شهدا را به عقب منتقل کرد.
❌❌ و برنگشت!
(راوی: رزمنده دلاور شهید مصطفی الموسوی)