فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 خاطرهای عجیب از شهید اندرزگو که باعث شد کدخدا و اهالی روستای سنی نشین، شیعه مولا علی علیهالسلام بشن ...
🌷 سالروز شهادت #سیدعلی_اندرزگو
🍂 وقتی به دوره انقلاب نگاه میكنید، میبینید همه كشور شهدای بزرگی تقدیم كردند؛ اما چهره شهدا و برجستگان و ایثارگران قزوینی ممتاز است؛ مثل شهید «رجایی». در انقلاب، ما مثل شهید رجایی كم داریم. در میان رزمندگان - چه ارتش و چه سپاه - شهید «بابایی» یك انسان بزرگ و یك چهره ماندگار و فراموشنشدنی است. در میان آزادگان، معلّم معنوی آنها، مرحوم «ابوترابی» هم از این نمونههاست. من این سه چهره برجسته را از نزدیك میشناختم؛ با خصوصیاتشان آشنا بودم و میدانم اینها چقدر ممتاز بودند؛ اینها شهدای قزوینند۱۳۸۲/۰۹/۲۵
بیانات مقام معظم #رهبری
در دیدار مردم قزوین
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#شهید_رجائی #هفته_دولت
#شهید_بابایی
#ابوترابی
57.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مصاحبه با رزمندگان اسلام
نیروهای گردان #ثارالله // تیپ الغدیر -- استان یزد
یاد شهیدان عزیز : #حاتمی_تاجیک #ادهمی , #حسینی ، #یاوری ، #اصغر_احمدی ، #هاشمی ، #محمد_رضا_دهقان ... بخیر
دوران جنگ تحمیلی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مداحی رزمندگان گردان چهارده معصوم لشکر8 در سال63
▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️
🎞 در این فیلم که نیمۀ دوم زمستان 63 و در آستانه عملیات بدر، در جایی در استان خوزستان (به احتمال زیاد دشت جفیر در حوالی هویزه) ضبط شده، جابهجایی و برنامۀ مداحی و سینهزنی رزمندگان گردان چهاردهمعصوم لشکر8نجفاشرف به تصویر کشیده شده است.
در ابتدای فیلم و همزمان با خوانده شدن یک آیه از قرآن و ترجمۀ آن توسط یکی از رزمندگان، تعدادی از نیروهای این گردان دیده میشوند که در حال انتقال از نقطهای به نقطۀ دیگر هستند.
در ادامه، ضمن ادامۀ نمایش تصاویر این جابهجایی، فردی که صدایش در زیرصدای فیلم شنیده میشود، متنی ادبی و حماسی را قرائت میکند.
در بخش دوم فیلم، محل تجمع نیروها نشان داده شده و بلافاصله آغاز مراسم مداحی و سینهزنی آنها به تصویر کشیده شده است.
در دنبالۀ این فیلم که در فیلمی جداگانه منتشر خواهد شد، شهید سیداکبر اعتصامی فرمانده وقت گردان چهارده معصوم مصاحبه کرده و زمان ضبط این فیلم را سال 63 بیان میکند.
در عملیات بدر که نیروهای ایران در شرق رودخانه دجله وارد شدند، گردان چهارده معصوم یکی از گردانهای خطشکن لشکر8نجف بود که ماموریتش را به خوبی انجام داد.
عمدۀ نیروهای این گردان را رزمندگان اهل خمینیشهر اصفهان تشکیل میدادند.
دفاع مقدس
🔷 ۲ شهریور و آغاز هفته دولت گرامی باد.
🔸ای تاریخ! بنویس که حکومتی در جهان بود که بالاترین مقامش (رئیس جمهور) را شهید و سربازانش را سلاخی کردند اما خود را به جهانیان صادر کرد!
🔸بنویس که حکومتی در جهان بود که دنیا با او جنگید، از ۲۳ کشور اسیر آزاد کرد و هنوز ابراهیم هادی و یارانش در کانال کمیل پای حرف خود مانده و قصد بازگشت ندارند!
🔸بنویس حکومتی بود که حرمله های زمان شیر خشک را بر اطفالش تحریم، اما علی اصغرهایش علیِّ اکبر شده، زیر بیرق قاسم بن الحسن (سلیمانی) تاریخ را درنوردیده و خود را به قوم بنی اسرائیل رساندند!
🔸بِنِگار حکومتی بود که دیروز اکسیژن را هم بر مردمش بستند (بمباران شیمیایی سردشت و گازهای رها شده در مدارس) و موشکهای ۹ متری در کوچههای ۶ متریاش به زمین نشست (دزفول) اما امروز ایستاده است!
🔸به دنیا بگو که آرمانِ (علی وردی) روح الله (عجمیان) از بین رفتنی نیست. بگو که شورویِ دیروزِ تحریم کننده سیم خاردار، امروز در صفِ دریافتِ دانشمان است و غُرِشِ شاهدان (پهبادهای شاهد ۱۳۶) چه زیبا بر این امر شهادت می دهد!
🔸تاریخ! بیاد آر پیرِ خمین را که فرمود: «بکُشید ما را؛ ملت ما بیدارتر می شود. دلیل عجز شماست که در سیاهی شب، متفکران ما را می کشید.» پس مرور کن یادِ کشته فرودگاه بغداد و بیداری ملتش را...
🔸بنویس که ۱۴۰۰ سال قبل، آخرین فرستاده خدا فرمود: «قوم سلمان فارسی علم قیام انبیا را بر دوش خواهند گرفت.» پس گوش کن به صدای آوینی که می گفت: «و اگر حقیقت را بخواهی، هنوز روز عاشورا به شب نرسیده است!»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 این ۲۸ روز
🎞 به مناسبت سالروز ترور شهیدان محمدعلی رجایی و محمد جواد باهنر (رئیس جمهور و نخست وزیر وقت) توسط سازمان مجاهدین
۸ شهریور -- ترور و شهادت رئیس جمهور و نخست وزیر (شهیدان رجایی و باهنر)
دفاع مقدس
🔸 این ۲۸ روز 🎞 به مناسبت سالروز ترور شهیدان محمدعلی رجایی و محمد جواد باهنر (رئیس جمهور و نخست وزیر
💠 خاطره ای از شهید رجایی
▫️وقتی که نخست وزیر بود
صبح روزی جهت دیدار و رساندن پیامی
وارد همان خانهی تاریخی(کلنگی ) وی شدم.
از مشاهدهی صحنهای قلبم به درد آمد.
هوا کمی گرم بود.
او خیلی ساده
با یک زیر پیراهن
که چند جای آن سوراخ بود
و در گوشهی حیاط خانهاش نشسته بود
و داشت با دو سه دانه خرما
و یک لیوان شیر صبحانه میخورد!
بعد از سلام و احوالپرسی
و تعارف به صبحانه گفتم:
«ای عزیز!
این چه وضعی است
که شما دارید
چرا به خود نمیرسید
و این قدر زندگی را به خود سخت گرفتهاید
از شما توقع نداریم
مانند نخست وزیران دوره ستم شاهی باشید
لااقل یک زیر پیراهن درست و حسابی به تن کنید!
مثل این که شما نخست وزیرید!»
آهی کشید
و نکتهای گفت
که سوز دل و نفوذ کلام
از دل بر آمدهاش
همواره در خاطرم جاودان مانده است.
او گفت :
جانم!
از این حالم نگران نباش!
نگران آن روزم باش
که میز و مسئولیت مرا بگیرد
و من گذشته خویش را فراموش کنم.
خدا نکند روزی بر من بیاید
که یادم برود چه وظیفه سنگینی در قبال خدا و خلق دارم.
از شما میخواهم
در حق من دعا کنید.
▫️من تحت تاثیر این سخن از دل بر آمدهاش
بی اختیار از جایم برخاستم
و پیشانیاش را بوسه دادم.
🎤 راوی: پسر خواهر شهید رجایی
⚪️ نثار روح مطهر رئیس جمهور مکتبی شهید "محمدعلی رجایی" صلوات
👇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 سخن امام خمینی پس از شهادت
محمدعلی رجایی، رئیس جمهور:
🎙 رجایی و دیگران اگر نیستند، خدا هست...
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
🔴 دوران جنگ تحمیلی و اوج بحران های دهه ۶۰ // ترورها، توطئه گروهک ها، بحران های سیاسی، شورش و ....🔥🔥
💠 تاریخ نشان داد این انقلاب، صاحب دارد و همو بود که کشور را در طی این چند دهه، علیرغم حوادث گوناگون، نجات داد🌿
🌴 نظام مقدس جمهوری اسلامی همچنان به حیات طیبه خود ادامه خواهد داد، تا اینکه این پرچم به دستان مبارک ولی عصر ارواحنا فداه برسد -- ان شاءالله 🤲
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
98.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مادر شهیدان:
🌹سردار علی اصغر خنکدار، شهادت شب اول عملیات والفجر۸
🌹جعفر خنکدار، شهادت کربلای۵
🌹ومحمدباقر خنکدار ، اسارت ۴تیر۶۷وشهادت پس از اسارت، از کلاگر محله قائم شهر
آن روضه را که ما شنیدیم دیده است
اینگونه صبر را زِ که تعلیم دیده است؟!
«ننه مریم» مادری که وقتی خبردار شد
پسرش برای پاکسازی شهر بر اثر انفجار
مهمات شهید شده است. به محل حادثه
رفت و وقتی با بدن قطعه قطعه شدهی
پسرش در خرمشهر مواجه شد، یک پتو
آورد و اعضای بدن شهیدش را جمع کرد
و همراه با رزمندگان او را به خاک سپرد
#ام_الشهدا
#زینب_زمان
#شهید_محمد_پورحیدری
#السلام_علی_قلب_زینب_الصبور
هدایت شده از دفاع مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹یادش بخیر آن جبهههای نور، یاران
🌷این عقدهها تا کی کنم مستور، یاران
🎙حاج حسین سازور
شهدا شرمنده ایم
🕌 ایام اربعین، یادی کنیم از رزمندگانی که با نثار خون خود، مسیر کربلا را باز کردند / دوران جنگ تحمیلی
🌴 یا اباعبدالله الحسین(ع)🚩🚩
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
#خاطرات_شهید
با این که مدام به جبهه میرفت، خیلی اصرار داشت تا ازدواج کند. روزی یکی از اقوام به او گفت: «شما با این حضور دائمت در جبهه، معلوم نیست عمری طولانی داشته باشی ... آن وقت میخواهی داماد شوی؟»
محمدرضا جواب داد: «شهیدی که متاهل باشد در لحظهی شهادت، سرش بر دامان امیرالمومنین (ع) خواهد بود؛ در حالی که شهدای مجرد، فقط موفق به رویت آقا میشوند. میخواهم بعد از شهادت، سر بر دامان مولایم بگذارم.» تازه آن وقت بود که دلیل اصرارش را فهمیدم ...
وقتى من در هنگام عزيمتش به جبهه گريه مى كردم، مى گفت: مادر، مگر در زيارت عاشورا نمى خوانيد: كاش بودم و ياريت مى كردم. امروز روز يارى امام خمينى، فرزند حضرت زهرا(س) است، چگونه مى خواهى من دست از يارى او بردارم.»
✍به روایت مادربزرگوارشهید
📎معاون طرحوعملیات و قائممقام تیپجوادالائمه
#سردارشهید_محمدرضا_ارفعی🌷
●ولادت : ۱۳۴۲/۱/۱۸ مشهد
●شهادت : ۱۳۶۴/۱/۲ هورالعظیم ، عملیات بدر
من شهید شدم
تا راه کـربلا باز شود
و شما در فردایی شیرین
در حرم امام حسین علیهالسلام
به یاد شهدا (باشید) و به یاد شهدا بگریید
#فرازی_از_وصیتنامه
#شهید_محمدعلی_فتاحزاده
#اربعین_نایب_الشهدا_باشیم
🚩🌷🚩🌷🚩🌷🚩🌷🚩
شهید «محمدعلی فتاحزاده» بیست و هشتم بهمن سال ۱۳۴۲ در تبریز متولد شد. وی بهعنوان پاسدار در جبهههای حق علیه باطل حضور یافت و سرانجام در تاریخ بیست و ششم اردیبهشت سال ۱۳۶۴، بر اثر اصابت گلوله هنگام آموزش نظامی در «پادگان امام حسین» به شهادت رسید و در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.
دفاع مقدس
🎥 ۱ شهریور ۷۷ - سالگرد شهادت مردی است که پسر سرکرده منافقین (مسعود رجوی) را در عملیات پاکسازی یکی از
خاطراتی کوچک از شهید بزرگ حاج سید اسدالله لاجوردی
حمید داودآبادی
بخش اول
از همان سال ۶۰ که با نام حاج "سید اسدالله لاجوردی" و قاطعیت و شجاعتش در برابر عملیات وحشیانه تروریست های منافق آشنا شدم، دوست داشتم او را از نزدیک ببینم. همه از او می گفتند که چگونه سد راه جنایتکاران شده و برای منافقین نیز کابوسی شده که خواب راحت از چشم آنان گرفته بود.
دست بر قضای روزگار، سال ۶۹ در قوه قضائیه استخدام و در "هیئت مرکزی گزینش" مشغول به کار شدم. بعد از مدتی به گزینش دادستانی مستقر در ساختمانی مقابل زندان اوین منتقل شدم. طی زمان کوتاهی که در آن جا مشغول بودم، گاهی برای انجام امور اداری به ساختمان اداری وسط زندان اوین رفت و آمد می کردم. در همان جا بود که چندین نوبت با چهره مومن و باصفای حاج اسدالله روبه رو شدم.
بچه ها راست می گفتند که:
"هیچکس نمی تونه در سلام کردن، بر حاج اسدالله پیشی بگیره ..."
با بچه ها سر این موضوع قرار گذاشتیم و گفتم که من می توانم.
من که او را می شناختم، ولی او اصلا مرا نمی شناخت و حتی نمی دانست در آن ساختمان چه کار دارم. یک ساعتی به اذان ظهر مانده بود که برای وضو گرفتن رفتم طرف دستشویی. ناگهان حاج اسدالله که صورتش از وضو خیس بود، وارد راهرو شد. تا آمدم به خودم بجنبم و سلام کنم، با لبخندی بسیار زیبا، نگاهی انداخت و گفت:
- سلام عزیزم، چطوری ... خوبید شما؟
فقط این بار نبود. دفعات بعد هم همین طور شد.
بچه ها راست می گفتند. اصلا نمی شد در سلام کردن بر حاج اسدالله پیشی گرفت.
تازه، فقط سلام نبود. هر کس که بودی، کارمند، پاسدار، خانواده زندانی، و حتی خود زندانی، همین که مقابل دیدگان حاج اسدالله قرار می گرفتی، اولین کسی که سلام و احوال پرسی می کرد او بود.
گفتم زندانی، یکی از نکات جالب حاج اسدالله این بود که با زندانی ها که بیشتر هم منافقین و چپی بودند، آن قدر راحت بود که گاهی با آنها والیبال یا فوتبال بازی می کرد. گاهی نیز به سلول آنها می رفت و غذایش را در جمع آنان می خورد. و البته این کار با مخالفت شدید بچه های حفاظت روبه رو می شد، ولی لاجوردی وقتی به کسی اطمینان می کرد، دیگر کسی نمی توانست به او بگوید این قدر راحت به میان زندانیان نرو، هر چه باشد تو رئیس کل زندانها یا دادستان و ... هستی!
در اتاق خودش هم که بود، همان غذایی را می خورد که برای زندانیان می بردند.
ادامه دارد
▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️
حاج اسدالله لاجوردی در حال والیبال با زندانیان منافق در اوین!
👇👇
دفاع مقدس
خاطراتی کوچک از شهید بزرگ حاج سید اسدالله لاجوردی حمید داودآبادی بخش اول از همان سال ۶۰ که با نام
خاطراتی کوچک از شهید بزرگ حاج سید اسدالله لاجوردی
حمید داودآبادی
بخش دوم
چند وقتی می شد که حاج اسدالله سیستم جدیدی برای امور اداری زندان اوین راه اندازی کرده بود.
دیوارهای طبقه دوم ساختمان را برداشتند و سالن بزرگی ایجاد کردند. چندین میز اداری چیدند و همه مسئولین سازمان زندان ها در پشت آن میزها مستقر شدند.
هر کس از پله ها بالا می آمد، درست مقابل رویش میزی می دید که سه نفر پشت آن نشسته بودند.
غالبا در اولین برخورد فکر می کردی مثل همه اداره ها میز اطلاعات و راهنمای مراجعین است. چه بسا همین طور هم بود.
جلو که می رفتی، مردی مسن با لبخندی بسیار زیبا سلام و احوال پرسی می کرد و با همین لحن می پرسید:
- چیه عزیزم با کدوم قسمت کار داری؟
نامه ات را می گرفت، زیر آن چیزی نوشته و امضا می کرد، بلند می شد و از همان جا مسئول مورد نظر را صدا می زد و می گفت که کارت را راه بیندازد.
و اگر شکایتی داشتی، نامه ات را می گرفت، خودش بلند می شد همراهت می آمد تا میز مربوط و دستور می داد که مشکلت را رفع کن.
و چه بسا اکثر مراجعه کنندگان که خانواده زندانیان بودند، متوجه نمی شدند آن که این گونه دنبال کارشان است، کسی نیست جز حاج اسدالله لاجوردی رئیس کل سازمان زندان های کشور!
و چه زیبا بود وقتی دو سه بار به او مراجعه کردم و خودش بلند شد آمد دنبال کارم تا به نتیجه رساند و آخر سر خندید و گفت:
- راضی شدی عزیزم؟
ادامه دارد
▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️
حاج اسدالله لاجوردی درحال صرف غذا داخل در کنار زندانیان
دفاع مقدس
خاطراتی کوچک از شهید بزرگ حاج سید اسدالله لاجوردی حمید داودآبادی بخش دوم چند وقتی می شد که حاج اسدا
خاطراتی کوچک از شهید بزرگ حاج سید اسدالله لاجوردی
حمید داودآبادی
بخش سوم/پایانی
غالب جمعه ها که برای نماز جمعه به دانشگاه تهران می رفتیم، حاج اسدالله را می دیدیم که همراه با پنج شش نفر از بستگانش، داخل پیکان مدل پایین چپیده اند و به نماز می آیند.
حاج "محسن رفیق دوست" دوست و همرزم قبل و بعد از انقلاب حاج اسدالله، خاطره زیبایی ازاو نقل می کرد. می گفت:
- حاج اسدالله از قبل در بازار یک حجره کشبافی داشت. بعد که از سازمان زندانها رفت کنار، برگشت همان جا و به کارش ادامه داد. با وجودی که توان خرید حداقل یک ماشین پیکان را داشت، ولی همواره با یک دوچرخه ۲۸ قدیمی، وسایل را در ترک آن می بست و از خانه شان می رفت طرف بازار. هر چه به او گفتم: آخه حاجی، منافقین و دشمنان این همه به خون تو تشنه اند و منتظرند تا فرصتی پیدا کنند و عقده شان را سر تو خالی کند. حداقل یه ماشین بخر. با دوچرخه، هم اذیت میشی هم خطرناکه. می خندید و می گفت:
- حاج محسن، منو راحت بذارید. همین دوچرخه هم از سرم زیاده. منم که آماده شهادتم مگه چیه.
حاج اسدالله لاجوردی، سرانجام اول شهریور ۱۳۷۷ درمحل کسب خود در بازار تهران و در حالی که هیچ سمت رسمی در نظام نداشت، در اوج مظلومیت و سادگی، توسط دو نفر از تروریست های منافق مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید.
روحش شاد
✍ حمید داودآبادی
27.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴 در راه #اربعین 🚩🚩🚩
🕌 #حسین_جانها_فدایت 💕
📽 فیلمی بسیار دیدنی و خاطره برانگیز از دوران دفاع مقدس و حال و هوای رزمندگان اسلام در جبهه های حق علیه باطل با نوحه ای زیبا و شنیدنی از مداح باصفای جبهه ها #حاج_صادق_آهنگران
🌴 هنوز از کربلایت ، به گوش آید صلایت
حسین جانها فدایت ، حسین جانها فدایت
بسیج کاروان است که سوی تو روان است
به شوق نینوایت ، به شوق نینوایت
محبانت حسین جان صلایت را شنیدند
همه لبیک گویان به سویت پر کشیدند
پیاپی کاروانها ره کویت بریدند
به امیدی که بوسند ، در دولت سرایت
هنوز از خون پاکت بسی آوا بلند است
طنین دین و قرآن ز عاشورا بلند است
لوای عدل و ایمان که در دنیا بلند است
نموده استوارش ، ندای خون نایت
به سربازان قرآن تو میر کاروانی
بزرگ آموزگار شهادت در جهانی
توان بخش و امید دل رزمندگانی
سپاه و جیش حق را ، توئی نور هدایت...
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_اسلام
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
✅مرجعنشرآثارشـهدا و دفاعمقدس