فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 صبح جمعه است ...
یادی کنیم از سخن شهید زین الدین در مورد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
✅مرجعنشرآثارشـهدا و دفاعمقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر صبح جمعه ندبه های بيقراری
دلتنگی و بی تابی و چشم انتظاری
▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️
🌴 «مهدی بیا» ، «مهدی بیا»
👆🎞 با نوای: رزمنده ۸ساله دوران جنگ تحمیلی
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅
5.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴 سپاه مهدی (عج)....🚩🚩
دوران جنگ تحمیلی
࿐༅◉༅࿐✾✾࿐༅◉༅࿐✾
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حال و هوای رزمندگان پس از پایان عملیات پیروزمندانه امام مهدی (عج)
دوران جنگ تحمیلی
࿐༅◉༅࿐✾✾࿐༅◉༅࿐✾
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅
🌷 ۲۳ شهریور ۱۳۶۰ - شهادت سعید ظروفچیان، دانش آموز ۱۶ ساله ، عضو گروه جنگهای نامنظم شهید چمران
🌱تولد : ۱۳۴۴- تهران، خیابان مولوی، میدان قیام
🕊شهادت: دهلاویه خوزستان
با اینکه سنش کم بود، اما در مبارزات انقلابی بسیار فعال بود. بطوری که در اوایل انقلاب چند روز به خانه نیامد و بعدها معلوم شد که به دفاع از سربازان نیروی هوایی در پادگان تهران مشغول بوده است. در درگیریها شرکت گسترده داشت و در خانه نیز به همکاری یکی از دوستانش، کوکتل مولوتف آماده میکرد و به دست مبارزان انقلابی میرساند.
▫️او بسیار آرام بود و کم حرف میزد.بیشتر اهل عمل بود. به ورزش تکواندو علاقه زیادی داشت و به واسطه جثه ورزیده و تنومندش در این ورزش پیشرفت کرده بود
با آغاز جنگ، به عضویت در بسیج مسجد درآمد و داوطلب حضور در جبهه شد، اما بخاطر سن کم او، مانع اعزامش شدند؛ اما او از پای ننشست. آنقدر تلاش کرد تا اینکه توانست نظر دکتر چمران را جلب کرده و در دورههای آموزشی این فرمانده بزرگ حضور یابد.سعید آموزش جنگهای چریکی را گذراند و راهی جبهههای حق علیه باطل شد
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈
🌴 کانال #دفاع_مقدس :
روایتگر رویدادهای جنگ
.... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
#دهه۶۰
#نشر_مطالب_صدقه_جاریه_است
30.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 سالروز تولد فرمانده شهید تیپ جوادالأئمه ، عبدالحسین برونسی
9.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎤 مصاحبه با عبد صالح و عارف بالله، اوستا عبدالحسین برونسی
دوران جنگ تحمیلی
10.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صدای ماندگار؛
🌴 لهجه جذاب تربتی و عقیده صاف شهید عبدالحسین برونسی💕
👆🎙 روایت شهید برونسی از عملیات فتحالمبین و یاری امام زمان(عج)
📢 انتشار برای اولین بار
🌱 ۲۳ شهریور -- سالروز ولادت عارف روشن ضمیر فرمانده تیپ ۱۸ جوادالائمه(ع)، شهید عبدالحسین برونسی
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
💚 مکاشفه شهید عبدالحسین برونسی با حضرت زهرا( س )
🔰شهید برونسی فرمانده است توی عملیات رمضان، تیربار دشمن می گیره تو گردان عده ای شهید میشن گردان زمین گیر میشه. 😞
سید کاظم حسینی میگه :
من معاون شهید برونسی بودم،
اصلا بچه ها نمی تونستن سرشونو بلند کنن،
یه دفه دیدم شهید برونسی بیسیم چی و پیک و
همه رو ول کرد و رفت یه جاافتاد به سجده
رفتم دیدم آروم آروم داره گریه می کنه،
میگه یا زهرا مدد، مادر جان مدد...😭
بهش گفتم: حالا وقت این حرفا نیس ،
پاشو فرماندهی کن !بچه های مردم دارن شهید میشن،
ولی شهید برونسی انگار مرده بود و اصلا توجهی به این خمپاره ها و حرفهای من نداشت.
گفت : بعد از لحظاتی بلند شد و گفت:
سید کاظم ؟ گفتم: بله ؟
گفت: سیدکاظم اینجا که من ایستادم قدم کن،
25 قدم بشمار بچه های گردان رو ببر سمت چپ،
بعد 40 قدم ببر جلو.
گفتم : بچه ها اصلا نمیتونن سرشونو بلند کنن
عراقی ها تیربارو گرفتن تو بچه ها. چی میگی؟
گفت : خون همه بچه ها گردن من، من میگم همین.
گفت : وقتی این دستورو داد آتیش دشمنم خاموش شد، 25 قدم رفتم به چپ، 40 قدم رفتم جلو،
بعد یه پیرمردی بود توی گردان ما خوب آرپیچی می زد، یه دفه شهید برونسی گفت فلانی آرپیچی بزن،
گفت : آقای برونسی من که تو این تاریکی چیزی
نمی بینم 😳
گفت : بگو یا زهرا و شلیک کن.
می گفت : یا زهرا گفت و شلیک کرد و خورد به یه تانک و منفجر شد.
تمام فضا اتیش گرفت و روشن شدفضا،
گفت اون شب 80 تانک دشمن رو زدیم و بعد عقب نشینی کردیم 💪
چند روز بعد که پیش روی شد و رفتیم شهدا رو بیاریم، رفتم اونجا که شهید برونسی به سجده افتاده بود
و می گفت یا زهرا مدد 😭
نگاه کردم دیدم جلومون میدون مین هست.😳
قدم شماری کردم 25 قدم به چپ دیدم معبریه که دشمن توش تردد می کرده
اگر من 30 قدم می رفتم اونورتر توی مین ها بودم
40 قدم رفتم جلو دیدم میدان مین دشمن تموم میشه رفتم دیدم اولین تانک دشمن رو که زدن فرمانده های دشمن با درجه های بالا افتادن بیرون و کشته شدن.
شهدا رو که جمع کردیم برگشتیم تو سنگر نشستم، گفتم آقای برونسی من بچه ی فاطمه ام ، من سیدم،
به جده ام قسم از پیشت تکون نمی خورم تا سِر اون شب رو بهم بگی،
تو اون شب تو سجده افتادی فقط گفتی یا زهرا مدد، چی شد یه دفه بلند شدی گفتی 25 قدم به چپ؟
40 قدم جلو، بعد به آرپیچی زن گفتی شلیک کن؟ شلیک کرد به یه تانک خورد که فرماندهان دشمن تو اون تانک بودن ؟ قصه چیه؟
گفت سید کاظم دست از سرم بردار!
گفتم نه تا این سِر رو نگی رهات نمیکنم،
گفت میگم ولی قول بده تا زنده ام به کسی نگی☝️
گفتم باشه!
گفت : تو سجده بودم همینطور که گفتم یا زهرا مدد، (توعالم مکاشفه) یه خانومی رو دیدم
به من گفت چی شده؟
گفتم بی بی جان موندم؛😔 اینا زائرین کربلای حسین تو هستند، اینجا موندن چه کنم؟😭
گفت : آقای برونسی جلوت میدون مینه، حرکت نکن، 25 قدم برو به سمت چپ، اونجا معبر دشمنه، از اونجا بچه ها رو 40 قدم ببر جلو میدون مین تموم میشه فرمانده های دشمن یه جا جمع شدن تو تانک جلسه دارن آرپیچی رو شلیک کن ایشالا تانک منفجر میشه و
شما ان شاء الله پیروز میشی💚
#شهید_عبدالحسین_برونسی🌷
#شادی_روح_پاکش_صلوات
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅
#فرق_من_و_بسیجی_هیچ!!
▫️یک جا نمیشست غذایش را بخورد. به سنگر بچه بسیجیها سر میزد و هرجا یک لقمهای میخورد؛ ناهار، شام یا حتی صبحانه ، فرقی نمیکرد. وقتی هم که ازش میپرسیدم؛ چرا این کار را میکند؟! میگفت:...
....میگفت: اگر من در سنگر فرماندهی بنشینم و غذا بخورم، آن بسیجی که نان خشک یا دوغ یا ماست میخورد، فکر میکند؛ من که فرمانده هستم، غذایی بهتر از غذای او میخورم. این جوری بهتراست. بگذار بسیجی بداند، بین من که فرمانده هستم با او [که] یک بسیجی است فرقی وجود ندارد.
💢 خاطره ای به یاد فرمانده شهید عبدالحسین برونسی
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌴 روایتگر حال و هوای رزمندگان جبهه ها #دهه۶۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کمیاب ترین تصاویر از شهید برونسی!