eitaa logo
دفاع مقدس
3.7هزار دنبال‌کننده
16.1هزار عکس
10.5هزار ویدیو
854 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ #دهه۶۰ #کپی_آزاد اینجاسخن ازمن ومانیست،سخن ازمردانیست که عاشورا رابازیافته،سراسر ازذکر«یالیتناکنامعک»لبریز بوده و بال دربال ملائک بسوی کربلارهسپارشدند بگذار اغیارهرگز درنیابندکه ما ازتماشای شهدا سیرنمی‌شویم
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به یاد ندیم نیزارها شهید حاج علی هاشمی فرمانده سپاه ششم امام جعفر صادق (ع) و قرارگاه سری نصرت که درتاریخ ۶۷/۰۴/۴ طی هجوم سراسری دشمن بعثی به جزیره مجنون و جفیر به شهادت رسید و پیکرش مفقود شد. در سال ۱۳۸۹ پس از ۲۲ سال پیکر مطهر این شهید به آغوش امت بازگشت و در گلزار شهدای اهواز به خاک سپرده شد . دوران ▪️کانال دفاع مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 صلوات خدا بر خانواده‌های شهدا ✍️ رهبر انقلاب، صبح امروز در دیدار خانواده شهدا فرمودند: این یک ارزش قرآنی است؛ این صبری که پدر شهید و مادر شهید و همسر شهید برای شهادت فرزندشان کردند که انسان میخواند شرح حال را می‌بیند چه کشیدند اینها وقتی خبر شهادت عزیزشان به اینها رسید و چه صبری کردند، چه تحملی کردند این صبر بالاترین صبرهاست. خدای متعال در مورد افراد صابر از قبیل این عزیزان میفرماید که «أُولَٰئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ » شما بر پیامبر و آل پیامبر صلوات فرستادید، خدا برای شما صلوات میفرستد.۱۴۰۲/۴/۴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 پندار ما اینست که ما مانده ایم و شهدا رفته اند اما حقیقت آنست که زمان ما را با خود برده است و شهداء مانده اند ... 🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱ا ▪️ کانال دفاع مقدس https://eitaa.com/DefaeMoqaddas
روز 5 تیر 1358 یکی از پاسگاه‌های مرزی خرمشهر به نام «دوربند» هدف حمله مسلحانه عده‌ای ناشناس قرار گرفت. مهاجمین پس از این حمله که در ساعت 2 بامداد و با استفاده از تاریکی صورت گرفت، از طریق نخلستان‌های موجود در مرز، به عراق گریختند. این پاسگاه قبلاً نیز توسط چند مهاجم مورد حمله قرار گرفته بود. در همین روز حداقل شش هزار قبضه اسلحه خودکار از نوع کلاشینکف که از یکی از مرزهای غرب کشور و از عراق جهت خرابکاری وارد ایران شده بود، توسط نیروهای مشترک سپاه و ژاندارمری کشف و ضبط شد. عاملان انتقال این محموله غیر مجاز دستگیر و پس از اعتراف به منشاء تهیه آنها، جهت بازجویی به تهران انتقال داده شدند. منبع: روزنامه اطلاعات، 5 تیر 1358، ش15889، ص 2 و 3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم | سرنوشت مقلدان خمینی ، چیزی جز شهادت نیست🌷🌹 ▪️ کانال دفاع مقدس
🌷 شهید : آن است که در کشاکش بلا دیندار بماند وگرنه در راحت فراغت و صلح چه بسیارند ...
📚 کتاب: "راز درخت کاج" ⚪️ خاطرات مادر شهید زینب کمایی 🔺دخترک که پس از تجاوز ارتش صدام به خاک خوزستان، مجبور به دیار خود (آبادان) شده و به اتفاق خانواده در شاهین شهر اصفهان سکنی گزیدند. او در دوران در پشت جبهه به فعالیت های مذهبی می پرداخت و با بالابردن معلومات دینی و سیاسی خود (مطالعه کتاب های شهید مطهری و . . . ) با گروهک های ضدانقلاب، مانند: کمونیست ها و مجاهدین خلق به مقابله می پرداخت، از اینرو مورد غضب آنها واقع شده و در آخرین نماز مغرب سال 60، در راه بازگشت به خانه، توسط منافقین به شهادت می رسد. پیکر نوجوان شهید، چند روز بعد همراه با شهدای عملیات فتح المبین در اصفهان بطرز باشکوهی تشییع و در گلستان شهدا بخاک سپرده می شود، همانجا که موقف میثاقش با شهیدان بود و قرارهای خود را با ملکوتبان در آن مکان مقدس می بست. این دختر مؤمن با ورود به سن تکلیف، بر سر نمود و راه را در پیش گرفت. با آنکه لاغر و نحیف بود ولی در آن گرمای طاقت فرسا روزه‌هایش را می گرفت💫 نماز شبش ترک نمی شد🌷 زینب در دفتر خودسازی‌اش جدولی کشیده بود که ۲۰ مورد داشت: از نماز سر موقع، همیشه با وضو بودن، خواندن نماز غفیله و ... که همه را انجام می داد.🕊🕊🕊 او مشتاق پرواز بود و همیشه غسل شهادت می کرد، گویا از قفس تن رها شده بود و حیات جاودان را در جایی دیگر می جست🌱🌱 ا🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿 🔵 در ادامه، کتاب صوتی "راز درخت کاج" در قالب نه فایل نقدیم مشتاقان می گردد 👇👇👇
دفاع مقدس
📚 کتاب: "راز درخت کاج" ⚪️ خاطرات مادر شهید زینب کمایی 🔺دخترک #جنگ_زده که پس از تجاوز ارتش صدام ب
1.mp3
8.33M
📢 📚 راز درخت کاج 💠 خاطرات "شهید زینب کمایی" از زبان مادرشان 1️⃣ قسمت اول ------------------------------------------- کانال دفاع مقدس۱
دفاع مقدس
📢 #کتاب_صوتی 📚 راز درخت کاج 💠 خاطرات "شهید زینب کمایی" از زبان مادرشان 8️⃣ قسمت هشتم
راز درخت کاج - 9.mp3
7.22M
📢 📚 راز درخت کاج 💠 خاطرات "شهید زینب کمایی" از زبان مادرشان 9️⃣ قسمت نهم ------------------------------------------- کانال دفاع مقدس۱
32.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 سرداران شهید کردستان- - قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع) دهه 60 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس" https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 🔺 کانال دفاع مقدس https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ کانال دفاع مقدس https://eitaa.com/DefaeMoqaddas
دفاع مقدس
🎞 سرداران شهید کردستان- - قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع) دهه 60 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس" https://
🌷 ۵ تیر ۱۳۶۳ - سالروز شهادت محمدرضا افیونی، جانشین عملیات سپاه کردستان، توسط ضدانقلاب 🌱 متولد 1341 - اصفهان 🌿 در خانواده ای مذهبی پرورش یافت . در شکوفایی انقلاب و بر اندازی نظام فاسد پهلوی علی رغم سن و سال کم شرکت فعال داشت. با پیروزی انقلاب اسلامی علاوه بر حفظ سنگر علم و دانش در سنگر بسیج نیز مسئولیت پذیرفت. بارها و بارها به استقبال خطر رفت و رنجها و تلاش های بی شمار را برای پیشبرد اهداف انقلاب به جان خرید و آرام نگرفت. با آغاز جنگ تحمیلی سوی جبهه ها رهسپار شد و مدتی را در جبهه ی جنوب گذراند . پس از مدتی برای مبارزه با ضد انقلاب در کردستان به این خطه ی مظلوم رفت و تا زمان شهادت در خدمت انقلاب و محرومان ستمدیده بود . در کردستان با ارائه توان بالای رزمی اسوه و الگو شد. در سنگرهای مختلف نبرد حماسه ها آفرید، به گونه ای که اکنون نام او در جای جای کردستان معادل نهایت رشادت و شجاعت و غیرت آورده می شود. صمیمیت و رفاقتش با دوستان و شجاعت و سخت گیری او با دشمن همواره در یاد ها باقی خواهد بود. افیونی از نادر افرادی بود که جای جای کردستان محروم و فتنه دیده، شاهد دلاوری های ایشان برای مردم و رزمندگان بود و سراسر این خطه، مملو از خاطرات فراوان از شکوه ایثار شان ، با دلی گشوده به رحمت حق به استقبال سختیهای تازه می رفت. او برای این انقلاب و اسلام یک نفر نبود بلکه به تنهایی سپاهی بود.
دفاع مقدس
🌷 ۵ تیر ۱۳۶۳ - سالروز شهادت محمدرضا افیونی، جانشین عملیات سپاه کردستان، توسط ضدانقلاب 🌱 متولد 1341
🌷شهید افیونی انسان متوکلی بود. بحث این جا نیست که آدم فقط نترسد ، چون خیلی ها نمی ترسند. بحث امید وار بودن به موفقیت است. شهید افیونی امید به موفقیتش ربطی به نترسی او نداشت. روی حساب اتصال به بالا مبدأ و خدای متعال بود که با کمال شجاعت و با اعتقاد کامل به پیروزی، به استقبال خطر می رفت ا🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱 نحوه شهادت: ⚪️ یکی از روستاییان کردستان، نحوه شهادت محمدرضا را چنین تعریف می کند : 🎤 در درگیری شدید با ضد انقلاب شرایطی پیش آمد که نیروهای سپاه و پیشمرگان مسلمان کُرد تلفات زیادی دادند. برادر افیونی به راحتی می توانست از صحنه بگریزد. اما هنگامی که دید برادر متولی مجروح شده، جهت کمک و دفاع از او ایستاد. تمام تیرهایش را شلیک کرد و در نهایت تیری به سر او اصابت نمود و سر در آغوش شهید متولی گذاشت. او مانند مولا و مقتدایش علی (ع) با فرق شکافته در 27 رمضان به سوی معبود پرواز کرد.
دفاع مقدس
🌷شهید افیونی انسان متوکلی بود. بحث این جا نیست که آدم فقط نترسد ، چون خیلی ها نمی ترسند. بحث امید وا
🟢 چند خاطره از شهید محمدرضا افیونی (جانشین عملیات سپاه کردستان) 💠 لباس عید برای بچه ها خیلی مهم و دوست داشتنی است. یک روز محمد از مدرسه وارد خانه شد. لباس نویی را که تازه برایش خریده بودم به همراه برد وقتی از او سوال کردیم، گفت: یکی از همکلاسی هایم لباس عید نداشت، برای او می برم. آن سال با لباس های قبلی خود عید را پشت سر گذاشت. از کودکی عاشق نماز خواندن بود. وضو گرفتن و نماز خواندن را از هنگامی آغاز کرد که معمولاً بچه ها توجهی به آن ندارند. هنگامی که بچه های فامیل به خانه ما می آمدند، از نماز و قرآن برایشان صحبت می کرد. بیش از همه ما در روضه خوانیها شرکت می کرد. مرتب به مسجد محل می رفت و در دسته های زنجیر زنی شرکت می کرد. با پشتکار عجیبی درس می خواند. (مادر شهید) 💠 در اوایل جنگ کردستان، جو بسیار بدی شایع شده بود و کمتر کسی دوست داشت د ر کردستان بماند. یک روز عملیاتی در محور طاو سر چین در جاده سنندج – کامیاران رو به روی گردنه مروارید انجام شد. پس از عملیات ما وارد روستای سر چین شدیم. شور عجیبی را شاهد بودم. مردم و به خصوص بچه ها از ما استقبال کردند و با شعار های الله اکبر و پخش نقل جلوی ما آمدند. فریاد الله اکبر ایشان، لبخند رضایتی روی لبهای رزمندگان ظاهر کرده بود. خیلی خوشحال بودیم. بنده به محمد افیونی گفتم: محمد؛ آینده کردستان این بچه ها هستند. اگر الان اینها را رها کنیم و برویم به اینها خیانت کرده ایم. صحبتهای من، منظره فرح بخش آن روز و انگیزه های پاک الهی شهید افیونی باعث شد، ماندن در کردستان را تکلیف خود بداند و تا زمان شهادت با رشادت تمام در صحنه های مختلف کردستان باقی بماند. او با دلسوزی و شفقت اسلامی، برای مردم کرد خدمات شایسته ای انجام داد. (سردار شهید اکبر آقابابایی ) 💠 در کردستان کار کردن بسیار مشکل تر از جنوب بود، چرا که ممکن بود در یک لحظه محاصره شوی یا در اثر کمترین سستی همه قتل عام شوند. جدیت و قاطعیت و تصمیم به موقع، تاثیرات عجیبی در کار داشت. برادر افیونی از نادر کسانی بود که با جدیت و تلاش بی مانند، بهترین تصمیم ها را در موقع مناسب می گرفت. در عملیات قائم، محمد با شدت و قدرت تمام ایستاد و با قاطعیت تمام نیروها را تهیه کرد و با مقاومت دلیرانه منطقه تصرف شده را تثبیت نمود و ضد انقلاب را در آن منطقه سر کوب نمود. با این روحیات بالا، تنها آرزویش آباد کردن کردستان اسلامی بود. هر کجا می رفت، غیر از کار نظامی، کار عقیدتی، فرهنگی، آبادانی و حتی کمک به محرومان منطقه نیز، شخصاً در کمال تواضع انجام می داد. روحیات یک مومن واقعی را به راحتی از رفتار ایشان می شد فهمید. (شهید آقابابایی) 💠 محمد با دوستان وهمکاران، رفیق و صمیمی بود. از زمانی که فرمانده یگان جند الله شده بود با رفتار صمیمی، قلوب همه افراد را به هم نزدیک کرده بود. بسیاری از سربازان ارتش و ژاندارمری به او علاقمند شده بودند و این علاقه تاثیر اساسی در پیشرفت کار داشت. به جهت جاذبه و حسن برخوردی که محمد داشت، مردم کرد نیز همه او را دوست داشتند. در روستای دولاب که در حمله ضد انقلاب ویران شده بود، با دستهای خود برای مردم خانه ها بنا کرد. در آن محل دور افتاده؛ ماه ها در میان کوه های پر از برف که سر به فلک می سایند در بین مردم ماند و با تجهیز و تشجیع، آنها را برای دفاع از محل خودشان آماده کرد. کوچکترین نیاز مردم فقیر را نیز به واسطه ارتباطی که داشت تامین می کرد و به آنها می داد. در مقابل، با ضد انقلاب آنچنان به شدت بر خورد کرده بود که آنها از شدت عصبانیت در جلسات خصوصی خود گفته بودند که اگر افیونی اسیر شود، او را نمی کشیم بلکه ذره ذره و با شکنجه او را قطعه قطعه می کنیم. روحیات وی منبعث از ربیت صحیح اسلامی بود. اشداء علی الکفار رحماء بینهم. در رفتار ایشان به خوبی متبلور بود. (شهید آقابابایی) ادامه👇👇
دفاع مقدس
🟢 چند خاطره از شهید محمدرضا افیونی (جانشین عملیات سپاه کردستان) 💠 لباس عید برای بچه ها خیلی مهم
ادامه خاطره - قسمت2 💠 آدم شجاعی بود. آن چیزی که زبانزد همه هست و الان هم هر وقت اسم شهید افیونی برده می شود، اولین چیزی است که همه به آن اشاره می کند. در عملیاتی که ایشان حضور داشت نشاط عجیبی ایجاد می کرد. روحیه و امیدواریش بقیه را هم گرم نگه می داشت و در کل عملیات تاثیر اساسی داشت. معمولاً اینجا فرماندهان بزرگوارمان وقتی یک عملیات داشتند که خیلی سخت و دشوار بود، سراغ افیونی را می گرفتند. اگر او جای دیگری بود، برادران عملیات را به شکلی طرح ریزی می کردند تا شهید افیونی هم شرکت بکند. یک نمونه از آن، عملیات بست در ا طراف دیوان دره که واقعاً معضلی شده بود. چون به مرزهای بین المللی نزدیک بود. ایشان برای هر عملیات و پاکسازی گوسفند یا چیز دیگری نذر می کرد و از جیب خودش نذر را ادا می کرد. با اینکه حقوق چندانی نداشت. شهید افیونی آدم متوکلی بود. بحث این جا نیست که آدم فقط نترسد ، چون خیلی ها نمی ترسند. بحث امید وار بودن به موفقیت است. شهید افیونی امید به موفقیتش ربطی به نترسی او نداشت. روی حساب اتصال به بالا و خدای متعال بود که با کمال شجاعت و با اعتقاد کامل به پیروزی، به استقبال خطر می رفت.( حجه الاسلام موسوی- نماینده امام در سپاه کردستان) 💠 برادر افیونی در شهر سنندج، از صحبت کردن چند نفر به زبان کردی متوجه شده بود که شب تعدادی از قاچاقچیان برای کمک به ضد انقلاب مقداری امکانات و اسلحه را از شیار گندمان انتقال خواهند داد. به مقر آمد و گفت: باید کمین بگذاریم و آنها را غافلگیر کنیم. حدود 200 نفر از آنها را آماده کرد و به سرعت در شیار کمین گذاشتیم. تا ساعت دو صبح خبری نشد. بین مسئولین زمزمه برگشتن بود. ناگهان از داخل شیار سر و صدایی شنیده شد. افیونی بچه ها را سر موضع های خود بر گرداند و خودش به داخل شیار رفت. با تیر اندازی او همگی به طرف شیار تیر اندازی کردند. آتش شدیدی بر روی شیار ریخته شد. پس از مدتی پرسیدم: افیونی کجاست: گفتند: او هم داخل شیار رفته. فریاد زدم تیر اندازی بس است. شاید به افیونی هم تیر اصابت کرده باشد. چراغ خود روها را روشن کردیم و جلو رفتیم. ضد انقلاب واقعاً غافلگیر شده بود و به سزای جنایات خودش رسیده بود. همه به دنبال افیونی می گشتیم. بالاخره او را دیدیم. در بین سنگها طوری نشسته بود که تیر به او اصابت نکند. دو نفر از ضد انقلاب را هم در تاریکی اسیر کرده و دست و پایشان را بسته بود. با خونسردی به طرف ما آمد و گفت این دو نفر را هم ببرید. (همرزم شهید) 💠 در یک غروب غمناک کردستان، با خبر شدیم که نیروهای ژاندارمری کمین خورده و در محاصره هستند. محمد به اتفاق دو نفر از همرزمانش با وجودی که در نزدیکی فرود گاه سنندج کمین خورده بودند، به کمک گروه محاصره شده رفتند. من از پشت سر هدایت عملیات را به عهده داشتم تا نیروهای کمکی برسند. در آن حال دو نکته را تاکید می کرد که برایم عجیب بود. یکی اینکه اگر شما یا شهید روح الامین با من باشید، خاطرم جمع است. دیگر اینکه می گفت: آرزویم این است که قبل از شما شهید می شوم. من تحمل بدون شما را ندارم. آن شب محمد با جمع سه نفری همرزمان مردانه جنگید و حد ود سی نفر از نیروهای ژاندارمری را نجات داد و عقب کشید. سپس همگی که هفت نفر بودیم با ضد انقلاب جنگیدیم و در تعقیب آنها فرمانده شان که شخصی به نام محمد شعبانی از مهره های حساس حزب دمکرات بود کشته شد. سر انجام رزمندگان ما همگی د ر کمال سلامت به مقر های خود بر گشتند. (شهید اکبر آقابابایی ) 💠 قبل از آمدن به مرخصی در اتاق عملیات با محمد افیونی مشغول صحبت کردن بودیم. عکس بسیار زیبایی از او گرفته بودند. وقتی عکس را دیدم گفتم: محمد، عجب عکس قشنگی است. جون می ده برای تفت شهادت. با هم گفتگو ها داشتیم. من گفتم: محمد، دعا کن ان شاء الله شهید بشوم. محمد در حالی که گریه می کرد، گفت: من از خدا خواسته ام حتی یک لحظه هم که شده قبل از تو شهید شوم. برایم قابل تحمل نیست که تو زود تر از من شهید شوی. در حالی که همدیگر را می بوسیدیم. گفتم: ان شاء الله تو شهید نمی شوی، ما به تو امیدواریم گفت حاجی خیلی دلم می خواهد شهید شوم. خیلی دلم تنگ شده. گفتم: محمد، چهره ات چهره شهادتی است، چهره تو می گوید که تو شهید می شوی. گفت من از خدا خواسته ام حتما زود تر از شما شهید بشوم. این آخرین دیدار ما بود. او سه روز بعد در یک درگیری با ضد انقلاب به آرزویش رسید و شهید شد. (شهید اکبر آقابابایی) 💠 در آخرین سفر محمد به کردستان، برای بدرقه تا نزدیکی ماشین رفتم. وقتی می خواستم او را ببوسم و خداحافظی کنم، با حجب و حیای خاصی سرش را پایین انداخته بود. این کار او مایه تعجب من شد ولی چیزی نگفتم. در کردستان به یکی از دوستانش گفته بود وقتی مادرم می خواست مرا ببوسد، به صورت مادرم نگاه نکردم. می ترسیدم محبت فرزند و مادر مانع از رفتنم شود و از راه خدا باز بمانم، چرا که این بار حتماً شهید خواهم شد.
دفاع مقدس
🌷 ۵ تیر ۱۳۶۳ - سالروز شهادت محمدرضا افیونی، جانشین عملیات سپاه کردستان، توسط ضدانقلاب 🌱 متولد 1341
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 سردار شهید حسینعلی اکبری 🌱 متولد 1343 - شهر درچه اصفهان وی مدت ها در رشته ورزشی کاراته فعالیت نمود و در این مسیر هم بسیار موفق بود ، تا جائیکه مقام اولی و دومی استان اصفهان را از آن خودنمود. با آغاز جنگ تحمیلی وارد میدان مبارزه علیه دشمن تا بن دندان مسلح شد . میدان مسابقه این بار خاک کشورش بود از این رو حسینعلی تمام همت خود را صرف نمود تا در این میدان هم دست رزمندگان ایرانی وهمرزمانش به عنوان پیروز مسابقه وجنگ علیه کفر بالا برود. از همان سال های ابتدایی انقلاب به کردستان رفت و به مبارزه با ضدانقلاب پرداخت . شهید اکبری در مدت حضورش مجاهدت های زیادی از خود نشان داد و بنا به توان و حسن سابقه به سمت معاونت تیپ بیت المقدس منصوب شد و مدتی بعد یعنی در هشتم دی ماه سال 1365 در خاک خونین شلمچه سر به آستان دوست نهاد و آسمانی شد .