eitaa logo
دفاع مقدس
3.7هزار دنبال‌کننده
16.6هزار عکس
10.9هزار ویدیو
920 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ #دهه۶۰ #کپی_آزاد اینجاسخن ازمن ومانیست،سخن ازمردانیست که عاشورا رابازیافته،سراسر ازذکر«یالیتناکنامعک»لبریز بوده و بال دربال ملائک بسوی کربلارهسپارشدند بگذار اغیارهرگز درنیابندکه ما ازتماشای شهدا سیرنمی‌شویم
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕 یادت نکنم می‌میرم... تو بهترین بودی 🌷 شهادت سپهبد قاسم سلیمانی
دفاع مقدس
💕 یادت نکنم می‌میرم... تو بهترین بودی 🌷 شهادت سپهبد قاسم سلیمانی
🌹۱۲ نکته ناب از زندگی سردار سلیمانی که باید بدانید ۱. روزی که قاسم، سال ۱۳۳۵ در روستای قنات‌ملک کرمان به دنیا آمد، دونالد ترامپ ده‌ساله در نیویورک برای هم‌کلاسی‌هایش قلدری می‌کرد و فکر نمی‌کرد ۶۰ سال بعد کودکی از قنات‌ملک مقابلش بایستد و حریفش باشد. ۲. قاسم تا سیزده سال در روستا نفس کشید، اما باید می‌رفت کرمان تا خودش را برای مبارزات چهل‌ساله‌اش آماده کند. در کرمان درس خواند و کار کرد تا این‌که روحانی جوانی به نام کامیاب، سر راهش قرار گرفت و دست قاسم را در دست انقلابیون گذاشت. این روحانی که بعدها به دست منافقین ترور شد، قاسم سلیمانی را با آیت‌الله خامنه‌ای آشنا کرد و از قاسم، یک جوان انقلابی ساخت تا جایی که او یکی از رهبران تظاهرات خیابانی برای پایان دادن به حکومت پهلوی در کرمان بود. ۳. پس از پیروزی انقلاب، به کارمندی در اداره آب کرمان اکتفا نکرد. عضویت افتخاری سپاه پاسداران را پذیرفت و با شروع جنگ در شهریور ۵۹ برای یک مأموریت ۱۵ روزه به جبهه رفت، اما این مأموریت هشت سال طول کشید. ۴. استعدادهای قاسم و تعهد و توانش در امور نظامی، از او یک فرمانده کارکشته و باانگیزه ساخت تا آن‌جا که خیلی زود یعنی در اواخر سال ۱۳۶۰ محسن رضایی حکم فرماندهی لشکر ثارالله را به او داد. قاسم سلیمانی در عملیات مختلفی مثل والفجر ۸، کربلای ۴، کربلای ۵، تک شلمچه و... شرکت داشت و به‌خوبی نقش یک فرمانده توانا را ایفا کرد. ۵. آذرماه سال ۶۰ برای اولین بار سردار مجروح شد؛ هم طعم زخم‌های انفجار خمپاره گلوله را چشید و هم غم از دست دادن یاران هم‌رزمش را حس کرد. ۶. بالاخره جنگ تمام شد، ولی نه برای حاج‌قاسم رزمنده که برای او فقط جبهه دفاع، از غرب و جنوب، به شرق کشور جابه‌جا شد تا با قاچاقچیان مواد مخدر و دشمنانی که از مرز افغانستان به ایران می‌آمدند، رودررو شود. مبارزه موفق با اشرار شرق کشور نشان داد که سلیمانی یک گزینه شایسته برای فرماندهی نیروی قدس سپاه است. سال ۱۳۷۹ حکم انتصاب او از سوی مقام معظم رهبری صادر شد. ۷. سردار قاسم سلیمانی در جنگ‌های ۳۳ روزه حزب‌الله نقش اثرگذاری داشت. به گفته سید حسن نصرالله: وی شریک کامل در آزادسازی لبنان در سال ۲۰۰۰ بود. در جنگ ۳۳ روزه در تهران بود و به هر شکلی بود به بیروت آمد و با ما زیر بمباران ماند. ۸. هجوم داعش در خرداد ۱۳۹۳ به شمال عراق جبهه جدیدی روبه‌روی حاج‌قاسم گشود. مقابله با داعش در عراق و سوریه او را به یک قهرمان بزرگ و الگوی محبوب مقاومت تبدیل کرد. از این زمان، مجلات خارجی پر شد از عکس‌های سردار سلیمانی و مطالبی که رشادت‌ها و مهارت‌هایش را در جنگ‌های نامنظم تشریح می‌کردند. ۹. نابودی تسلط داعش دستاورد بزرگ سردار سلیمانی بود که او را در سال ۱۳۹۷ به دریافت «ذوالفقار» یعنی بزرگ‌ترین مدال نظامی ایران از دست مقام معظم رهبری مفتخر کرد. سلطه‌گران آمریکا و سردمداران آن، جماعت وحشی داعش را به منطقه خاورمیانه آورده بودند تا با ایجاد ناامنی، افزون بر داشتن بازاری بزرگ برای صدور اسلحه، آسوده‌خاطر سر سفره منابع و ذخایر خاورمیانه بنشینند، اما متلاشی شدن نقشه‌شان با نقش محوری سردار سلیمانی، سدی بزرگ روبه‌روی این رؤیای خام شد. حالا فرزند قنات‌ملک، حریف نیویورک‌زاده‌اش را ضربه‌فنی کرده بود. این شکست برای آمریکا هم تحقیرآمیز بود و هم بسیار پرهزینه. ۱۰. به شهادت رساندن قاسم سلیمانی که با هواپیمای مسافری معمولی جابه‌جا می‌شد و همیشه در میان مردم بود، کار سختی نبود، اما دشمن که دشمنش را شناخته بود و جرئت نداشت رودرروی این دلاور مبارزه کند در ساعت ۱ بامداد جمعه ۱۳ دی ۱۳۹۸ ناجوانمردانه به شیر میدان شلیک کرد و باعث شد که سردار قاسم سلیمانی به شهید قاسم سلیمانی ارتقا یابد و در جهانی وسیع‌تر و با امکانات و تجهیزاتی بیشتر با نیویورکی‌زاده و دار و دسته‌اش مبارزه کند. ۱۱. از ۱۴ تا ۱۸ دی‌ماه، حضور میلیون‌ها مسلمان که در فراق قهرمانشان، قلبی شکسته و چشمی به اشک نشسته داشتند، بزرگ‌ترین تشییع‌جنازه تاریخ ایران را بعد از رحلت امام خمینی (ره) به سردار دل‌ها اختصاص داد. جاودانه‌ترین تصویرها از سوگ همه چهره‌های متنوع و متفاوت ایران تا اشک جان‌سوز رهبر، در مراسم «بدرقه تا بهشت» حاج‌قاسم رقم خورد. ۱۲. «حضرت آقا عبای نماز شب خود را دادند تا حاج‌قاسم را با آن دفن کنند. آقا با این عبا ۱۴ سال نماز شب خوانده‌اند. این دومین عبای شب آقا بود که شهیدی با آن دفن می‌شد. اولین بار سر شهادت حاج احمد کاظمی بود.» این افتخار و این پیام را یکی از مسئولان و هم‌رزمان سابق سردار منتشر کرد.
🔷 شهید آوینی: «تو گویی هنوز فریاد امیرالمومنین (ع) در پهنه جاودان تاریخ طنین انداز است که: کجایند آن قومی که به اسلام فراخوانده شدند و پذیرفتند، قرآن را خواندند و بر احکام آن استقامت ورزیدند، به سوی پیکار با دشمن برانگیخته شدند و از سر وَلَه و شیدایی و اشتیاق، همچون شیفتگی ناقه‌ای به فرزندش، اجابت کردند؛ شمشیرها را از غلاف برکشیدند و گرداگرد کُره زمین را گروه گروه و صف اندر صف فرا گرفتند.» 🔸منبع: کتاب «گنجینه آسمانی»
aviny-16.mp3
1.44M
پندار ما اینست که ما مانده ایم و شهدا رفته اند اما حقیقت آنست که زمان ما را با خود برده است و شهداء مانده اند ... 🌷شهید آوینی ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ 👆🎙 فایل صوتی خام --- گفتاری از متن 📢 انتشار بمناسبت شهادت سردار دلها و زائران مظلوم مزارش ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
۱۳ دیماه ۱۳۶۵ -- سالروز عروج سردار تخریبچی، علیرضا عاصمی 💠 فرمانده‌ تخریب لشکر۴۳ امام‌ علی (ع) 🔹فرمانده تخریب قرارگاه‌های کربلا ، نجف و خاتم الانبیاء(ص) دی ماه 65 وقتی عراق با موشکهای جدید خود کرمانشاه را هدف قرار داده بود. برای خنثی کردن یک موشک عمل نکرده داخل گودال رفت. همه نیروها را از محل اصابت موشک دور کرد. گویی می دانست لحظه دیدار فرا رسیده. دقایقی بعد صدای انفجار مهیبی آمد. این انفجار علمدار تخریب را به آسمان فرستاد. او دیگر بر نگشت. و هیچ چیزی از بدن مادی او به جا نماند. دوران جنگ تحمیلی 🌴 کانال "دفاع مقدس"
دفاع مقدس
۱۳ دیماه ۱۳۶۵ -- سالروز عروج سردار تخریبچی، علیرضا عاصمی 💠 فرمانده‌ تخریب لشکر۴۳ امام‌ علی (ع) 🔹ف
‍ ‍ ‍ 💢 جوان هفده ساله ‌ای ڪہ یڪ هفته پس از جنگ، به جبهه رفت ! یک روز دوره کلاسیکی جنگ ندید ، حتی او را به لحاظ سن ڪم ، به جبهه اعزام نمی‌کردن و او با ترفندهایی خود را به خیل ڪربلائیان رساند ... آن روزها در خطوط مرزی . . . وقتی به میدان مین برخورد می ‌ڪند ، هیچ اطلاعاتی ندارد! و باید او معبری در دل میدان فهم خود بزند ! بدنبال کسب علم تخریب می‌رود! همین پیدایش حس کنجکاوی شروع کارش در رشته‌ی " تخریب " شد، این جوان تازه وارد ، در دل جنگ رشد کرد، تجربه کسب کرد و مدتی بعد فرمانده واحد تخریب قرارگاه خاتم الانبیاء و تیپ ویژه پاسداران شد و حالا فرمانده ای قدر شده بود، که عملیات برون مرزی " کرکوک " را طراحی و اجرا می ‌کند. آنقدر باهوش بود، که راکت‌های عمل نکرده هواپیماها را خنثی می‌کرد و عاقبت یکی از همان‌ها " علـی " را آسمانی ڪرد . . . روز ۱۳ دی ‌ماه سال ۱۳۶۵ خط پایـان او در زمیـن و شروع حیات جاویدانش شد ... اگه بچه‌های تخریب ، بدستور علیرضا ، رفتن و مظلومانه دست و پاهاشون قطع شد !! و اگه شهدای تخریب تیکه تیکه شدن !! پودر شدن !! علیرضا عاصمی ، رکورد همه‌ی اونا رو زد !! فڪرش را بکنید، کنار یه راکت هواپیما، تو عمق ۴متری زمین !! چسبیده به راکت !! یکهو منفجر بشه عاصمی ، بخار شد ... خدا خواست ... فرمانده پیش نیروهایش شرمنده نباشد عجب دانشگاهی بود ، جبهه !!!! حتی در نحوه شهادت هم ، استـاد و فرمانـده بودن ... کتاب " نگین تخریب" را بخوانید
جان به کف...خنده به لب شعله به دل...شور به سر جان فدا در رهِ جانانه ی عشقیم هنوز 🌹🌷برادران شهید، علیرضا و عباس عاصمی
دفاع مقدس
۱۳ دیماه ۱۳۶۵ -- سالروز عروج سردار تخریبچی، علیرضا عاصمی 💠 فرمانده‌ تخریب لشکر۴۳ امام‌ علی (ع) 🔹ف
💠 خاطره ای از شهید علیرضا عاصمی ▫️ شمالی ترین نقطه ی مناطق جنگی فعالیت می کنی، آیا خسته نمی شوی؟» گفت : « چرا خسته نشوم؟ من هم یک انسان هستم و با کار زیاد، خسته می شوم اما فرصت استراحت کردن ندارم. من جور آن کسانی را می کشم که به جبهه نمی آیند و در خانه هایشان نشسته اند و مرتب نق می زنند. اگر مردم ایران، آن هایی که توانایی دارند، به جبهه بیایند، این تعداد دفعات رفتن به جبهه، به من نمی رسد. امروز روز کار است، روز استراحت نیست » راوی : خواهر شهید خیلی دوست داشت من در مراسم دعا شرکت کنم. به خصوص زمانی که هنوز رسول متولد نشده بود و حامله بودم. یک روز گفت: «اگر زمانی پیش آمد که حال دعا خواندن را نداشتید، اول مناجات حضرت علی (عليه السلام) در مسجد کوفه (مولای یا مولای) را بخوانید ببینید چه حالتی به انسان دست می دهد. وقتی این دعا را خواندید و حال دعا خواندن پیدا کردید، دعایی را که می خواستید بخوانید، شروع کنید» راوی: همسر شهید زمانی که هنوز رسول به دنیا نیامده بود، هر وقت صحبتی از بچه می شد، علیرضا می گفت: «من می دانم فرزندم پسر است.» می گفتم: «خب معلوم نیست، شاید دختر باشد.» ایشان می گفت: «نه! به احتمال زیاد پسر است، چون خدا خودش می داند چه از او می خواهم! دوست دارم وقتی نیستم، لااقل فرزندم جای مرا بگیرد.» موقعی که می خواستم زایمان کنم، من در تهران بودم و علیرضا، در منطقه بود. وقتی این موضوع را شنید، به تهران آمد. موقعی که با هم به منطقه برمی گشتیم، در بین راه گفت: «یک شب خواب دیدم فرزندم متولد شده است؛ فرزند پسر بود و گوشه ی چشم چپش هم، خالی داشت.» وقتی به صورت بچه نگاه کردم، دیدم همان طور که ایشان گفتند، گوشه چشم چپ فرزندم، خال دارد. راوی : همسر شهید عبور از سیم خاردار به خصوص در مواقعی که عمق سیم های خاردار طولانی باشد، همواره برای نیروها مساله ساز بوده است. علی با یاریِ تنی چند از دوستان، برای حل این مشکل، فرش سیم خاردار را تهیه کرد که به تولید نیز رسید و در عملیات مختلف، با موفقیت مورد استفاده قرار گرفت. وقتی در یکی از عملیات ها هجوم متراکم و بی امان تانک های دشمن را دید، به فکر تهیه آتشبار آر پی جی افتاد و با تلاش شایان تحسین، اولین بار تیربار آر پی جی را با حضور مسئولین طراز اول سپاه پاسداران، با موفقیت آزمایش کرد. دوران جنگ تحمیلی
دفاع مقدس
💠 خاطره ای از شهید علیرضا عاصمی ▫️ شمالی ترین نقطه ی مناطق جنگی فعالیت می کنی، آیا خسته نمی شوی؟» گ
خاطره ای از شهید علیرضا عاصمی فرمانده گردان شهدای تخریب (نقل از شهید) : "به ما از طریق بیسیم گزارش دادند که قراره دشمن، فردا صبح، نزدیکی ما عملیات کنه ماهم تو روستا بودیم و مهماتی نداشتیم و فقط و فقط چندتا مین گوجه ای و ضد تانک داشتیم وسیله ای هم نبود . دل رو سپردیم به خدا و تصمیم به این گرفتیم که همین چندتا مین رو مقابلشون بکاریم. هرچی گشتیم وسیله ای پیدا نشد به جز یکی دوتا الاغ که مین هارو به مقصد بروسونه، مین هارو گذاشتیم روی الاغ و رفتیم تا نزدیکی دشمن و نزدیکی دشمن الاغ ها شروع به عر عر کردن کردند و ما هم پا به فرار گذاشتیم و الاغ ها رفتند سمت عراقی ها! وصبح اون روز در کمال ناباوری ، دشمن عملیات نکرد! کنجکاو شدیم که قضیه از چه قراره ؟ یکی دوتا اسیر گرفتیم ، و اونها در بازجویی ها اعتراف کردن که وقتی الاغ ها اومدند سمت ما کارشناسان ما گفتن : جلوی ما پر از مین هست و اینها اضافه بوده و ول کردن به امون خدا! " آره خدا کمک میکنه به شرط اینکه ما اقدامِ کنیم اگه خودمون رو جای شهید بذاریم همون اول میگیم بابا! یکی دوتا مین در مقابل ارتش تا بن دندون مسلح عراق تاثیری نداره. یا وقتی که وسیله ای نباشه شروع میکنیم به غر غر کردن ولی شهدای ما به خدا ایمان داشتند و دست خدارو بالاتر از همه ی دستها میدونستند.
9.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹١٣ دیماه ۱۳۹۰ -- سالروز درگذشت حزب اللهی بصیر، رزمنده دلاور و همرزم هزارها شهید در دوران جنگ، مرحوم حاج ذبیح الله بخشی ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ 👆🎥 حاجی بخشی، پیر روشن‌ضمیر جبهه‌ها بر بالین فرزند شهیدش و نجوای عاشقانه با او💕 🌴 خوزستان - جبهه جنوب ▫️ کانال دفاع مقدس
دفاع مقدس
🌹١٣ دیماه ۱۳۹۰ -- سالروز درگذشت حزب اللهی بصیر، رزمنده دلاور و همرزم هزارها شهید در دوران جنگ، مرحوم
🔹خاطره‌ای از حاجی بخشی، رزمنده پیر جبهه‌ها 🌴 ای ساربان آهسته رو...... به من ماموریت دادند که برای استفاده عملیات در مناطق کوهستانی تعدادی قاطر بخرم و من هم برای خرید این چهارپا به مناطق عشایری و روستایی رفتم در یکی از روستاها تعدادی قاطر انتخاب کردیم و قرار شد که نزد اهالی روستا بماند تا ما کامیون تهییه کنیم و اونها رو به جبهه انتقال دهیم. رفتیم و با کامیون برگشتیم و قاطرها رو سوار کامیون کردیم.یکی از اونها کم بود...سراغش رو گرفتیم و گفتند : صاحب قاطر برده لب رودخانه تا آبش بدهد...با ماشین رفتیم سمت رودخانه که از وسط ده رد میشد وبا منظره عجیبی مواجه شدیم..دیدم یک پارچه سبزی روی این حیوان انداخته وبا علاقه ای خاص دارد اون رو شستشو میدهد وبا این حیوان داره حرف میزنه...من به شوخی گفتم بابا چیکار میکنی... رهاش کن کار داریم..داری لوسش میکنی..اون روستایی با صفا در جواب ما گفت:حاجی این حیوان از این به بعد سعادتمند است ...او انتخاب شده ..اون مرکب مجاهدان راه خدا خواهد شد. اون ذوالجناح رزمندگان خواهد بود. حاجی بخشی میگفت : این مرد روستایی آنقدر گفت تا اشک ما رو درآورد... گردانی در لشگر سیدالشهداء(ع) داشتیم به نام گردان صابرین ، یا به قول رزمندگان لشگر، گردان قاطریزه...این گردان وظیفه اش از یک طرف رساندن آب و غذا و مهمات به رزمندگان در خط مقدم بود و از طرف دیگر انتقال مجروحین و شهدا به عقب جبهه بود....خدایی ماموریت سخت و طاقت فرسایی هم داشتند و شاید به خاطر صبوریشان به آنها گردان صابرین می گفتند...رزمندگان این گردان آدم های ورزیده ای بودند ... آنها پای پیاده در حالی که مقدار زیادی مهمات و آذوقه بار قاطرها بود چندین کیلومتر طی می کردند تا به خط مقدم برسند و در این مسیر خطرات زیادی را به جان می خریدند و از همه سخت تر وقتی بود که باری از مهمات رو با قاطر حمل می کردند و کافی بود با یک انفجار خودشون هم دود بشند.... و شاید سخت ترین لحظه برای رزمندگان این گردان وقتی بود که باید پیکر شهیدی رو به عقب می آوردند. (راوی : مرحوم حاج بخشی) ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ عکس زیر 👇👇👇مربوط به عملیات بیت المقدس 6 است که در اواخر اردیبهشت ماه 67 در ارتفاعات شیخ محمد که مشرف به شهر ماووت بود انجام شد.و در تصویر پیکر دو رزمنده شهید لشگرده سیدالشهداء (ع) دیده میشود که روی مرکب بسته شده است ...شاید ساعت ها طول کشید که این ابدان مطهر تا پشت جبهه رسید...و این دو رزمنده که مرکب مسافران بهشت را هدایت می کنند چه حالی داشتند. ا▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️ 🌴 ای ساربان آهسته رو کارام جانم می رود .....آن دل که با خود داشتم با دلستانم می رود...من با دو چشم خویشتن دیدم که جانم می رود...و خوشا به حال این حیوان که مرکب بهشتیان شد. 🌴 کانال "دفاع مقدس"