eitaa logo
دفاع مقدس
3.7هزار دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
10هزار ویدیو
833 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی و حال و هوای رزمندگان جبهه ها #دهه۶۰ #کپی_آزاد 〰〰〰 اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر «یا لیتنا کنا معک» لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ مجلس رشوه‌ای! در دوره پهلوی بیشتر به شبیه بود تا یک انتخابات واقعی و حقیقی که در آن نمایندگان واقعی مردم به مجلس راه یابند. مرور خاطرات رجال عصر پهلوی از جمله اسدالله علم، وزیر دربار شاه، به این واقعیت صحه می‌گذارد. او تصریح دارد که در انتخابات برگزارشده در دوره نخست‌وزیری امیرعباس هویدا، نماینده‌ها به عنوان سهمیه مقامات، به مجلس شورای ملی راه می‌یافتند. اسدالله علم در خاطرات روز 15 فروردین 1354 نوشته است: ✍️ مطلبی نخست‌وزیر در کیش به من می‌گفت که خیلی جالب بود و فهمیدم عنوان رشوه را دارد. او گفت: هر کسی را از هر جا تو بخواهی من وکیل خواهم کرد. هر کس باشد، هیچ فکر نکن، به من بگو تمام می‌کنم. خیلی هم محرمانه و درگوشی می‌گفت. خیلی تعجب کردم که این چه رشوه‌ای است به من می‌دهی؟ فکر کردم و گفتم باید دید سیاست انتخاباتی شاهنشاه و تشکیلات چه خواهد بود.
💬 بدون شرح ... 🔴شبکه اسرائیل فارسی: رای ندید 🔴شبکه‌صهیونیستی‌اینترنشنال: رای ندید 🔴شبکه بهایی منو تو: رای ندید 🔴شبکه رادیو فردای آمریکا: رای ندید 🔴شبکه سازمان مجاهدین: رای ندید 🔴شبکه سلطنت طلب خارج نشین: رای ندید 🔴شبکه تروریستی کوموله: رای ندید 🔴شبکه وهابی جدایی طلبان بلوچ: رای ندید 🔴شبکه جدایی طلب پان ترک: رای ندید 🔴شبکه پان کرد ها : رای ندید 🔴شبکه نفاق بی بی سی: رای ندید 🔴شبکه ووآ فارسی: رای ندید 👈 شهید همت: هر وقت در مناطق جنگی راه را گم کردید، به آتش دشمن نگاه کنید که کجا را می کوبد؛ همانجا جبهه ی خودیست!
هدایت شده از دفاع مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕 ⚪️ هموطن . . . !! 🇮🇷‌ هر رای تو, موشک نقطه زنی است بر قلب دشمنان این آب و خاک .... 🎙 : ... پاینده بمانی ای مهد دلیران ایران ایران ایران ایران ما را چه هراسی از دشمن قرآن پاینده بمانی ای مهد دلیران ای قلعه غیرت ، ای مامن ایمان ایران ایران ایران ایران 🇮🇷 وعده ما ۱۱ اسفند ۱۴۰۲ پای صندوق های رای...
هدایت شده از دفاع مقدس
ای شهید.mp3
1.08M
سرود انقلابی: 🌷 ای شهید 🌷
⚫️ انا لله و انا الیه راجعون ▫️جانباز سرافراز سردار سیدمحمد کسائیان، ▫️برادر شهید ابراهیم کسائیان(فرمانده گردان لشگر ۲۷) ▫️فرمانده تیپ لشکر ۲۵ کربلا و فرمانده تیپ ۷۵ ظفر در دوران دفاع مقدس، دعوت حق را لبیک گفت و به همرزمان شهیدش پیوست. بی گمان تلاش ها و رشادت های آن سالک شیدایی طریق انبیا و ائمه هدی(ع) در پاسداری از کیان انقلاب با اراده محکم واستوار در اذهان نقش ماندگار بخود گرفت. ◇ عروج ملكوتي این فرزند رشید و پاکباخته میهن را به ملت شريف ايران خاصه مردم ولايتمدار مازندران و جامعه سرافراز ایثارگران وخانواده مکرم بویژه همسر مکرمه و فرزندان داغدار و برادران عزادار تسليت عرض نموده و ضمن طلب علو درجات معنوی آن بحق پیوسته ،صبر و شکیبایی بازماندگان را مسئلت دارم. ◇ ان شاءالله بهمراه برادرشهيدشان سردارسيدابراهيم كساييان با سرور و سالار شهيدان حضرت اباعبدالله الحسين(ع) محشور گردند. ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌷 چهارم اسفند ۱۳۶۲ --- سالروز زندگی جهادگر شهید، مهندس رضا نصوحی عملیات خیبر
دفاع مقدس
▫️زندگی نامه جهادگر شهید مهندس رضا نصوحی موقعی که اذان صبح روز 27 شهریور 1334 گفته شد و بانگ الله اکبر همه جا را فرا گرفت, کودکی عزیز در خانواده ای مذهبی و کارگر چشم به جهان گشود و رضا نام گرفت. بعد از گذراندن دوران کودکی وارد دبستان شد و تا ششم ابتدایی را در دبستان دهنو گذراند . لازم به تذکر است که در آن موقع رضا با چنان فقری روبرو بود که از سوخته های وسط باتری های رادیو فاسد شده به جای جوهر استفاده میکرد . رضا از سن 10 سالگی تمام وظایف دینی و شرعی خود را حتی بیشتر از واجبات و مستحبات انجام میداد, تا جایی که در همین سنین در دبستان لقب (رضا مومنه) گرفت. بعد وارد دبیرستان امام (فاضل سابق) مبارکه شد و دوران دبیرستان را با بالاترین معدل در سال 1353 به پایان رساند. در دوران دبیرستان به خاطر این که خرج تحصیلش را در بیاورد, عصر ها که خسته و کوفته به خانه می آمد, کتاب هایش را میگذاشت و به کارگاه نخ تابی میرفت  و تا آخر روز کار میکرد تا این که پدرش به عنوان کارگر کوره پز خانه در محمدیه مشغول به کار شد, در این موقع رضا نخ تابی را رها نموده و عصر ها با پای پیاده و بعدا با دوچرخه قراضه هر روز پیش پدر میرفت و به او در تهیه خامه آجر کمک مینمود و هنگامی که کوره روشن بود سه الی چهار شب تا صبح بیدار کنار پدر میماند و به او کمک میکرد و بلافاصله صبح به دبیرستان میرفت و با این چنین وضعیتی, با علاقه و پشتکار درس میخواند . کلاس سوم متوسطه بود که با خواندن قرآن و دعاهای مفاتیح و قصص قرآن در مسائل اسلامی ریز بین شد, تا جایی که در سال 1350 از وضع نا به سامان مملکت آگاه شد که یک روز به خانه آمده و هر چه عکس از شاه و خانواده اش در منزل بود به آتش کشید و خلاصه مبارزات سیاسیش از همان روز شروع شد. با این که درس میخواند و کار هم میکرد به مجرد این که ساعتی فراغت به دست می آورد, دوستانش را جمع میکرد و گاهی در بیشه زار ها و کوهستان های کنار دهنو و گاهی در منزل, آنها را با مسائل اسلامی و سیاسی آشنا مینمود و به مبارزه دعوتشان میکرد. در سال 1353 مبارزات خود را به صورت آشکار آغاز کرد و در روز عاشورای همان سال تصمیم گرفت در مسجد سخنرانی کند که در آن موقع عده ای نا آگاه به او تهمت بهائیت زدند . در سال تحصیلی 53-54 در کنکور شرکت نمود و در رشته مهندسی کشاورزی دانشگاه اهواز قبول شد و مشغول تحصیل گردید. از همان سال اول د انشگاه , ضمن درس خواندن جهت ادامه مبارزاتش تصمیم گرفت که برای تامین هزینه مورد نیاز خود کار کند و در همین رابطه تدریس خصوصی و حسابداری کارگاه جوشکاری را در اوغات بیکاری انجام میداد. در سال های دوم و سوم دانشگاه که از مزارع آزمایشی که در محوطه دانشگاه داشت, اقدام به فروش سبزیجات آن با دوچرخه مینمود . بالاخره با هزینه های به دست آمده اقدام به خرید یک عدد ضبط صوت و تعدادی نوار کرد و در هدفش از کار اضافی معلوم شد و با ارتباطی که با حجت الاسلام گلسرخی داشت به مبارزات خود ادامه داد. همچنین عصرها در مراسم تدریس قرآن و سخنرانی که در مکتب قرآن واقع در بازار سبزی اهواز با دعوت از دوستان خود شرکت مینمود . در سال 56 بود که با تعدادی از همرزمانش اعتصابات دانشگاهی اهواز را رهبری مینمود و پس از این که چهره اش برای گاردی های دانشگاه مشکوک به نظر رسید و ایشان را دستگیر کردند , در بازرسی از کلاسورش قطعنامه 17 ماده ای بر علیه رژیم طاغوت و تعدادی از شماره تلفن های روحانیون قم را یافتند و در همین رابطه ایشان را شکنجه نمودند و در همان موقع نسبت به جا به جابی نوارها و اعلامیه هایش که منزل دامادشان بود اقدام شد. پس از آزادی مجددا به پخش اعلامیه و نوار در سطح دانشگاه اقدام نمود و در همین هنگام بود که مبارزات اسلامی مردم به رهبری امام خمینی بر علیه رژیم طاغوت, به اوج خود رسیده بود و او از این فرصت استفاده نمود و به روستا آمد و سازماندهی مبارزات را در سطح روستا و حتی خارج از روستا را به عهده گرفت و اقدام به برگزاری راهپیمایی ها, پخش اعلامیه, کتاب و نوار, سخنرانی امام و دیگران و دعوت از روحانیون جهت سخنرانی نمود.در شب پنجم محرم (یال 57) مامورین رژیم طاغوت, در مسجد آمده و میخواستند روحانی محل و او را دستگیر کند که موفق نشدند و شب تاسوعا شعار مرگ بر شاه به طول سه متر را با سایر همرزمان خود در دل کوه جهت دید همگان حک نمود . او همچنان با تلاشی خستگی ناپذیر به مبارزات خود ادامه داد تا انقلاب اسلامی پیروز گردید و ایشان بلافاصله اقدام به تاسیس کتابخانه محل و مجتمع نمودن جوانان با تشکیل انجمن اسلامی روستا که هم اکنون بسیاری از شهدای محل ,از تربیت شدگان ایشان میباشند.
دفاع مقدس
پس از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه بلافاصله به ندای رهبر کبیر انقلاب در جهت تشکیل جهاد سازندگی لبیک گفت و اولین شعبه جهاد سازندگی را در تاریخ 20/4/1358 در مبارکه تشکیل داد که فعالیت های ایشان بدین شرح است: چهل روز مسئول اردوی جهاد سازندگی مبارکه , چهارده ماه مسئول کمیته کشاورزی و عضو شورای جهاد سازندگی لنجان, یک ماه شرکت در اردوی نظامی قمشه جهت آموزش فنون نظامی, سه ماه مسئول کمیته کشاورزی جهاد اصفهان مستقر در شوشتر, دو ماه مسئول کمیته کشاورزی و همکاری با شورای جهاد سازندگی سمیرم, 40 روز مسئول هیئت اعزامی به کشور یوگسلاوی, چهار ماه عضو هیئت آیین نامه اجرایی مراکز خدمات روستایی در جهاد مرکز, یک ماه اعزام به جبهه جهت کمک در عملیات فتح الفتوح(آزادی بستان), دو ماه و نیم مسئول روابط عمومی ستاد پشتیبانی منطقه جنگی اهواز, سه ماه عضو مهندسی عملیات و در رابطه با تدارکات جبهه در عملیات بیت المقدس و رمضان, یک ماه مسئول کمیته کشاورزی ستاد بازسازی مناطق جنگی در استان خوزستان و سپس به عنوان عضو فعال شورای بازسازی مناطق جنگی خوزستان مشغول به کار شد. تا این که در سال بعدش به زیارت بیت الله الحرام مشرف شدند و از قرار اطلاع, هنگام رساندن آوای انقلاب اسلامی به گوش سایر حجاج تر کشورهای دیگر با پلیس سعودی درگیر شده که در این درگیری همسنگرش شهید حاج اسماعیل بهرامی مجروح گردید. ناگفته نماند که قبل از مناسک حج در تابستان گذشته تشکیل خانواده دادو پس از بازگشت از حج فعالیت های خود را در جهت بازسازی ادامه داد تا این که سال بعدش برای عاشورای حسینی به روستای دهنو تشریف آوردند و با هم فکری دوستان,پیشنهاد خواندن نماز وحدت در روز مذکور را نمودند که متاسفانه در اثر حرکات نا آگاهانه عده ای , انجام نشد و ناچار ایشان از شدت ناراحتی روحی به حال  اغما رفتند و پس از بهبودی به قبرستان و کوه رفته و مشغول نماز میشدند . پس از بازگشت , پدرش علت را جویا شد که گفتند رفته بودم شکایت زنده ها را به مرده ها بکنم. شهید نصوحی اغلب روزها را روزه بود و شب ها نماز شب میخواند و به گفته یکی از همرزمان, او را در حالتی دیده بود که گریه میکرد و از خدا آرزوی شهادت مینمود تا این که در تاریخ ۵ اسفند ۱۳۶۲ در عملیات خیبر همراه با چند تن از همرزمانش همچون مولایش امام حسین(ع) سر خود را در راه اسلام داد و به آرزوی دیرینه اش , شهادت در راه خدا نائل گشت. روحش شاد و راهش مستدام باد
❣ از جبهه برگشت. یکی از پاهایش را روی زمین می کشید. گفتم چی شده؟ گفت هیچی. پشه لگد زده,فرار کرده! بردمش داخل, نشست. با اصرار گفتم مادر پات چی شده؟ گفت مجروح شدم. چند روزی اصفهان بودم, چند روزی هم شیراز. دکتر گفته استراحت مطلق! تازه بعد از ترخیص از بیمارستان فهمیدیم مجروح شده. این مجروحیت مدتی خانه نشینش کرد,کارش شده بود حفظ حدیث. پاییز سال ۶۲ بود که از جا بلند شد تا برگردد جبهه. گفتیم کی میای؟ گفت ان شاالله برای سالگرد محمد حسن! گفتم چقدر دیر, هنوز که چهارماه مانده! گفت مادر, تو چهارتا پسر داری, دو تاش را بده در راه خدا, محمد جواد و محمد حسین هم باشه برای خودت! گفتم پاشو پسر, از این حرف ها نزن, ان شاالله که سالم بر می گردی. خداحافظی کرد و رفت. نوروز سال ۶۳ بود.برای سالگرد محمد حسن اماده می شدیم. تعدادی از اقوام برای مراسم مهمان خانه ما بودند. نماز صبح را خواندم. دیدم محمد جواد با صدای بلند قران می خواند, صورتش بر افروخته بود. گفتم مادر ارام تر, مهمان ها خواب هستند. گفت من می روم اش و نان بگیرم. همه را بیدار کنید تا بیایم. وقتی امد, همسرم را برد توی حیاط چیزی به او گفت. همسرم امد, قاب محمد محسن را برداشت و برد گذاشت کنار قاب محمد حسن و گفت, محسن هم به حسن پیوست! دلم ریخت. به قرانی که دستم بود خیره شدم. گفتم محسنم فدای علی اکبر حسین. دوستش که شاهد شهادتش بود می گفت اخرین جمله های محسن قبل از شهادت این فراز از دعای شعبانیه بود که می خواند و به سمت دشمن می رفت الهی هب لی کمال الانقطاع الیک 🌴هدیه به شهید محمدمحسن روزی طلب صلوات، ،شهدای فارس
🔺۵ اسفند « » مبارک 🔹برای مهندسین بن‌بستی وجود ندارد. آنان یا راهی خواهند یافت٬ یا راهی خواهند ساخت… - مهندس عمران :۲۵اسفند۶۳ ا▫️▪️▫️▪️▫️ سال پنجاه و دو تازه دانشجو شده بودم . تقسیممان که کردند ، افتادم خوابگاه شمس تبریزی. آب و هوای تبریز بهم نساخت، بدجوری مریض شدم. افتاده بودم گوشه ی خوابگاه. یکی از بچه ها برایم سوپ درست می کرد و ازم مراقبت می کرد. هم اتاقیم نبود. خوب نمی‌شناختمش . اسمش رو که از بچه ها پرسیدم گفتند:"مهدی باکری" ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
روزشمار دفاع مقدس – 5 اسفند 1361.pdf
472.2K
📆 روزشمار دفاع مقدس – 5 اسفند 1361
روزشما5 اسفند 1365.pdf
209.9K
📆 روزشمار دفاع مقدس – 5 اسفند 1365