💠 نبض زندگی در #دهه_۶۰
🌼 فعالیت بانوان و مادران در پشت جبهه
📷 کودک در گهواره و مادر در حال دوخت و دوز پارچه لباس برای رزمنده ها
🌴 دوران #جنگ_تحمیلی
🗓 ۱۴ مهرماه ۱۳۵۹ - سالروز تاسیس ستاد پشتیبانی و امداد جنگ به فرمان حضرت امام خمینی (ره)
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
دفاع مقدس
🎥 ارسال کمک های هنگ ژاندارمری همدان به جبهه های نبرد حق علیه باطل دوران جنگ تحمیلی // سال ۱۳۶۶ ┄┅
۱۳ مهرماه -- روز فراجا و آغاز هفته نیروی انتظامی
▫️گرامیداشت زحمات و خدمات نیروهای انتظامی کشور، این امنیتسازان ایران اسلامی
✍ و.ن: نیروی انتظامی (فراجا) در آغاز دهه هفتاد با ادغام سه سازمان و نهاد: ژاندارمری، شهربانی و کمیته شکل گرفت.
آنچه در زیر می آید اشاره کوتاه به تأسیس ژاندارمری در ایران است:
💢 تاریخچه ژاندارمری به اواخر دوره قاجار بازمیگردد. در سال ۱۲۹۰ و به درخواست دولت ایران، سه نفر از افسران سوئدی به ریاست سرهنگ هارالد یالمارسن به ایران آمدند و ژاندارمری را تأسیس کردند. با کودتای سال 1299 رضاخان، ژاندارمری و نیروهای قزاق با هم ادغام و قشون متحدالشکل به وجود آمد. پس از جنگ جهانی دوم، دوباره ژاندارمری با کمک مستشاران آمریکایی بازسازی شد.
کژاندارمری در دوره پهلوی دوم گسترش یافت و در آستانه انقلاب، برای کنترل مناطق مختلف کشور دارای حدود دو هزار پاسگاه بود. در این زمان ژاندارمری 74 هزار نیرو و 32 فروند بالگرد داشت. با پیروزی انقلاب اسلامی در سال57 ژاندارمری نیز همانند ارتش، با تعدیل نیرو مواجه شد، بهطوریکه در سال59 به حدود یک سوم قبل از انقلاب، کاهش یافت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز بحرانهای داخلی، ژاندارمری به مقابله با ضدانقلاب بهویژه در کردستان و آذربایجان غربی پرداخت. در این زمان و به دنبال کاهش خدمت نظاموظیفه از دو سال به یک سال، ژاندارمری با کمبود سرباز مواجه شد که برای جبران آن تعدادی نیرو با عنوان جوانمرد از افراد بومی مناطق کردستان و آذربایجان استخدام کردو توانست استعداد نیروهای خود را به 170 هزار نفر برساند.
با آغاز تجاوزات مرزی عراق در سال 1358، ژاندارمری بهعنوان متولی امور مرزبانی، نخستین نهاد نظامی بود که به مقابله با دشمن پرداخت. پیش از آغاز رسمی جنگ در شهریور 1359، بیش از 132 مورد درگیری مرزی بین یگانهای ژاندارمری و ارتش عراق رخ داد که منجر به شهادت بیست نفر و زخمیشدن شصت نفر و اسارت پنج نفر ژاندارم شد.
دفاع مقدس
۱۳ مهرماه -- روز فراجا و آغاز هفته نیروی انتظامی ▫️گرامیداشت زحمات و خدمات نیروهای انتظامی کشور، ا
تجاوزات مرزی عراق در نیمه دوم شهریور 1359 تشدید شد. در 16 شهریور، نیروهای زمینی عراق با آتشبارهای خود پاسگاههای گروهانهای ژاندارمری ایلام، قصرشیرین، نفتشهر، سومار، خرمشهر و خسروآباد آبادان را زیر آتش سنگین گرفتند.
با آغاز حمله سراسری عراق در 31 شهریور 1359، ژاندارمری در سرتاسر مرز مشترک ایران و عراق از جنوب تا شمال غرب به مقابله با دشمن پرداخت. نواحی ژاندارمری آذربایجان غربی، کردستان، کرمانشاهان، ایلام و خوزستان ازجمله واحدهای ژاندارمری بودند که در خط مقدم نبرد با دشمن قرار داشتند. در این نواحی واحدهای سازمانی مانند هنگها و گروهانها و پاسگاهها هریک بهنوعی در جنگ دخیل بودند. همچنین گردانهای رزمی غیرسازمانی نیز از دره قطور در آذربایجان غربی تا اروندکنار در خوزستان را پوشش میدادند.
ژاندارمری در مقابله با حمله ارتش عراق به منطقه جنوب خوزستان نقش مهمی داشت. در روزهای اول تهاجم ارتش عراق، یک قرارگاه غیرسازمانی به فرماندهی سرهنگ حسن رضوی، فرمانده وقت ژاندارمری خوزستان، تشکیل شده بود و نیروهای مسلح، اعم از ارتش و ژاندارمری و شهربانی و پاسدار و بسیج در خرمشهر و آبادان، زیر امر این قرارگاه قرار داشتند که این موضوع تا 30 مهر 1359 ادامه داشت
(( تصحیح 👈در عکس بالا : به جای نوشته «شهید فلاحی» ، «سرتیپ ظهیرنژاد» صحیح است)(
دفاع مقدس
قیمت پایانی
▫️ژاندارمری با وجود آنکه در اصل، سازمانی انتظامی و در خدمت برقراری نظم و امنیت داخلی در حومه شهرها و مناطق روستایی و کل نواحی مرزی بود، با وقوع جنگ و لزوم دفاع از کشور رویکرد خود را تغییر داد. مسئولین وقت برای تطبیق این سازمان با شرایط و مشارکت مستقیم در جنگ، طرح تشکیل 25 گردان رزمی با سازمان کامل نظامی و مطابق با گردانهای پیاده ارتش را در دستور کار قرار دادند. علاوهبر این موضوع، گردانهای رزمی نواحی ژاندارمری مستقر در غرب و جنوب کشور نیز چهره عملیاتی به خود گرفت. در دوران دفاع مقدس چهل یگان فعال در عملیاتهای مختلف آفندی و همچنین حفظ مواضع پدافندی به کار گرفته شدند.
ژاندارمری در سلسله عملیاتی که موجب آزادسازی خوزستان شد، حضور داشت. برای نمونه در عملیات ثامنالائمه در مهر 1360 که منجر به شکست حصر آبادان شد، گردان 107 ژاندارمری حضور داشت
نیروهای ژاندارمری بعد از آزادسازی سرزمینهای اشغالشده، برای حفظ مناطق آزادشده در مواضع پدافندی مستقر شده و به پدافند میپرداختند.
سرهنگ حسنعلی فروزان، سرهنگ علی کوچکزاده، سرتیپ محمد سهرابی فرماندهی ژاندارمری را از سال 1359 تا پایان جنگ در سال 1367 بر عهده داشتند.
پس از پایان جنگ تحمیلی، به دنبال تصویب قانون ادغام نیروهای انتظامی در مجلس شورای اسلامی و تأیید فرماندهی کل قوا، به صورت رسمی ژاندارمری با شهربانی و کمیته انقلاب اسلامی ادغام و سازمان جدید نیروی انتظامی شکل گرفت
دفاع مقدس
قیمت پایانی ▫️ژاندارمری با وجود آنکه در اصل، سازمانی انتظامی و در خدمت برقراری نظم و امنیت داخلی در
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اولین شهر باز پس گرفته شده از دشمن توسط نیروهای ژاندارمری
شهر دهلران اولین شهر باز پس گرفته شده در دوران دفاع مقدس است. مرکز فرماندهی ژاندارمری جمهوری اسلامی ایران ناحیه کرمانشاه در بیست و پنجم مهرماه ١٣٥٩ اعلام کرد: «شهر دهلران که توسط نیروهای متجاوز عراقی تصرف شده بود بهوسیله غیورمردان ژاندارمری باز پس گرفته شد و کنترل (پایش) وضعیت شهر در دست نیروهای ژاندارمری است و در حین باز پس گیری شهر، خانهها و منازل خالی از سکنه بوده و ساختمانهای دولتی تخریب و آتش زده شدهاند. تیپ ٨٤ خرمآباد که در حوالی «مورموری» است به منظور تثبیت مواضع نیروهای مستقر در شهر دهلران تقاضای اعزام یک گردان ارتش با آلات و ادوات زرهی توپخانه برای کمک به نیروهای مستقر در منطقه تصرف شده است.
دفاع مقدس
اولین شهر باز پس گرفته شده از دشمن توسط نیروهای ژاندارمری شهر دهلران اولین شهر باز پس گرفته شده در
اولین هواپیمای سرنگون شده توسط ژاندارمری
اولین هواپیمای متجاوز دشمن که توسط نیروهای جان بر کف ژاندارمری سرنگون شد، از نوع هواپیمای میگ بود. این هواپیما در دهمین روز از آغاز جنگ تحمیلی یعنی دهم مهر ماه ١٣٥٩ بر فراز شهر مقاوم و شهیدپرور دزفول ظاهر شد و بر اثر آتش پدافند یگانهای ضدهوایی نیروهای ژاندارمری سرنگون گردید؛ رزمندگان شجاع ژاندارمری موفق به سرنگونی این هواپیما قبل از بمباران مناطق مسکونی شهر دزفول شدند. اطلاعیه شماره ١١٤ ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران که در روز دوازدهم مهرماه ١٣٥٩ در روزنامه اطلاعات منتشر شد، این خبر را تأیید کرد.
۱۵ مهر ۱۳۶۱ -- بمباران وحشیانه منطقه سومار توسط ارتش صدام
دوران جنگ تحمیلی
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
دفاع مقدس
که من به ديدار خدا ميروم!
عصر پنجشنبه 15 مهر 1361
از جادۀ آسفالتۀ سومار و رودخانۀ کنار آن گذشتيم. يکي از نيروها دم ميداد و بقيه در جوابش ميخواندند:
دسته جلویی ميخواندند:
کربوبلا مدرسۀ عشق و شهادت
حماسۀ خون شهيدان، استقامت
بگو تو با الله
پيام ثارالله
که من به ديدار خدا ميروم
به جمع پاک شهدا ميروم
دسته بعد در جواب می گفتند:
ما همه سرباز وفادار خمینی
از دل و جان پیرو افکار حسینی
بگو تو با دشمن
بریز تو خون من
که من به ديدار خدا ميروم
به جمع پاک شهدا ميروم
در ادامه هم بهشوق شرکت در عمليات ميخوانديم:
حسين حسين حسين جان
جانها همه فدايت
ما ميرويم از اينجا
به سوي کربلايت
چادرهاي گردان سلمان، در کنار چادرهاي تيپ عاشورا، آن طرف آب، در محوطهاي بسيار باز قرار داشتند. حدود 10 چادر پر از نفرات، کنار هم بهچشم ميخوردند.
فرمانده بلندگوي دستي قرمزي بهدست گرفت و تا گفت:
- بسم الله الرحمن ...
ناگهان صداي سه انفجار شديد، همهمان را ميان زمين و هوا معلق کرد. تا آن زمان چنان انفجار مهيبي نديده بودم. بدجوري ترسيدم. مانده بودم چه شده!
در صورتم سوزشي عجيب احساس کردم. گوشهايم درد شديدي داشتند و مدام زنگ ميزدند. خواستم دستم را روي گوشم بگذارم که متوجه شدم چيزِ خيسي کف دستم است. کمي که گرد و خاک و دود کنار رفت، باوحشت ديدم مغز يکي از بچهها روي دستم پاشيده.
چادرها در آتش ميسوختند. نالۀ مجروحان، از هرطرف بهگوش ميرسيد. چشمانم را که به اطراف چرخاندم، وحشت سراپاي وجودم را گرفت. بسياري از آنهايي که تا لحظاتي قبل اطرافم نشسته بودند، به شديدترين وجه ممکن تکهتکه شده و روی زمين پراکنده بودند.
ناگهان بهياد آن که لحظاتي قبل ما را به چادرشان دعوت کرد، افتادم. جلويم دَمرو درازکش شده بود روی زمين. خودم را بالاي سرش رساندم. با دست که بر شانهاش گذاشتم تا رويش را برگردانم، از ترس بدنم بهلرزه افتاد. صورتش از وسط بيني به بالا، کاملا رفته بود. دوستش را که بغلش افتاده بود، برگرداندم؛ سر او هم کاملا از گردن متلاشي بود. تازه فهميدم آن مغزي که کف دستم پاشيده بود، مال يکي از اين دونفر بود.
هواپيماهای عراقی منطقه را بمباران کرده بودند. آنهايي که در چادرها سينهزني ميکردند، در آتش ميسوختند و فقط فرياد و ضجهشان بهگوش ميرسيد. مهمات داخل چادرها که قرار بود براي حملۀ آن شب استفاده شود، منفجر ميشد و به کسي اجازۀ نزديک شدن نميداد.
همه جا پر بود از خون و تکههای بدن. ناگهان از جمع شهدا يکنفر برخاست و به طرفمان آمد. قد بلندي داشت و زيرپيراهن سفيدش، از خون سرخ بود. هردو دستش از کتف قطع شده و رگ و پيهايش آويزان و خونريزان بود. جلو رفتم تا کمکش کنم. با حرکاتش سعي کرد خود را از دستم بربايد. با لهجۀ غليظ آذري، با پرخاش و عصبانيت گفت:
- من که چيزيم نيست ... بريد سراغ اونايي که اون جلو هستند.
و با چشم اشاره به چادرها کرد و با طمانينه بهطرف آمبولانس رفت. يکي از بچهها در را برايش باز کرد و او با خونسردي سوار شد؛ بي آنکه ذرهاي درد در چهره و صدايش پیدا باشد.
آن روز، بیش از 150 نفر از بچه ها ارباً اربا شدند.
📚 نقل از کتاب "دیدم که جانم میرود" ✍️نوشته حمید داودآبادی - نشر شهید کاظمی
𝐣𝐨𝐢𝐧➘: ↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
✅ مرجعنشرآثارشـهدا و دفاعمقدس
🪴 نشر مطالب،صدقه جاریه است🪴
کسی چه داند
که بر حالِ زار ما چه میگذرد؟
جاماندهایم و حوصلهٔ شرح قصه نیست
▪️در عملیات مسلم بن عقیل رزمندگان در چندین چادر قرار داشتند. من هم به همراه عدهای از بچهها در بیرون از چادرها بودیم، که ناگهان در حد فاصل یک پلک به هم زدن صدای «میگ» عراق به گوشمان خورد و چادر رزمندگان بمباران شد. از رزمندگان داخل چادرها نه تنها یک نفر زنده نماند بلکه جنازهها هم تکهتکه شده بود.
▪️کربلایی شده بود! فضا بهم ریخته بود. که ناگهان گریه و فریاد چند نوجوان همه را به خود جلب کرد. جلو رفتم و دیدم تعدادی از بچهمحلها یکی از دوستانشان را از دست داده بودند و فریاد میزدند مگر قرار نبود با هم باشیم؟ با هم شهید شویم؟ چرا تو رفتی؟ کارت شناسایی دوستشان را در دست گرفته و ناله میکردند. در حالی که همه منقلب شده بودند من عکاسی می کردم و این عکس بسیار موردِ استقبال قرار گرفت.
▪️این کارت شناسایی متعلق است به "شهید قادر اسدی" طلبه نوزده سالهای که قبل از شروع عملیات در آن بمباران به شهادت رسید و از او فقط همین کارت باقی ماند. تصویر در سومار، رودخانۀ کُنگیر به تاریخ ۱۲مهر ۱۳۶۱ ثبت شده است.
عکاس : علی فریدونی
#جنگ_به_روایت_تصویر
#عملیات_مسلم_بن_عقیل (ع)
📆 امروز ۱۵ مهرماه، سالروز شهادت خلبان یحیی شمشادیان
💢 ویژگی بارز خلبان شجاع هوانیروز، جدای از مهارت خاص وی در پرواز، حضور فعال و تأثیرگذار بیست و سهماهه در جریان جنگ ایران و عراق و نحوه شهادت اوست🕊🕊
🌱ولادت: ۱۳۳۲ قصرشیرین
🌷شهادت: ۱۳۶۱ سومار
⚪️یگان: هوانیروز کرمانشاه
💠محل دفن: باغ فردوس کرمانشاه
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
دفاع مقدس
🔰خلاصهای از زندگینامه شهید خلبان یحیی شمشادیان به مناسبت سالروز شهادت او:
🔹وی در منطقه قصرشیرین در کرمانشاه متولد شد. تحصیلات ابتدایی و هنرستان را در همان شهر به پایان رساند و با دیپلم برق در سال ۵۲ در هوانیروز مشغول به خدمت شد. پس از گذراندن دورههای نظامی و زبان در تهران، جهت یادگیری پرواز بالگرد به دانشکده مرکز آموزش هوانیروز اصفهان اعزام گردید. خلبان شمشادیان دورههای پرواز با بالگرد جنگده کُبری و موشک «تاو» را با موفقیت پشتسر گذاشت و با درجه ستوان سومی به پایگاه هوانیروز کرمانشاه منتقل شد. در سال ۵۷ در حالی که بیست ودوساله بود، زندگی مشترکش را در همسایگی زاینده رود با دختری که از همسایگی منزل پدرش بود، شروع کرد و مقارن با ۲۲ بهمن همان سال، مشعوف از پیروزی انقلاب، دخترش به دنیا آمد.
🔹عمده عملیاتهایی که یحیی شمشادیان در آنها حضور داشت مربوط به غرب ایران بود. شمشادیان بارها پادگان ابوذر و شهرستانهای سرپل ذهاب و گیلانغرب را از سقوط نجات داد. او نقش بسزایی در عقب راندن احزاب مسلح کرد در دوران جنگ هشت ساله داشت. مقاومت او در جبهههای سومار و سرپل ذهاب آنچنان از لحاظ نظامی حائز اهمیت بود، که با ۱۸ سال ارشدیت درجه تشویقی دریافت کرد.
🔹او از یاران شیرودی و کشوری و هادیان و دیگر خلبانان بیباکی بود که تا پای جان و شهادت در مقابله با دشمنان داخلی و خارجی به مقابله پرداخت. او در عملیاتهای مسلمبنعقیل و فتح و میمک در حالیکه فرماندهی تیم پروازی را بر عهده داشت به همراهی دیگر اعضای تیمش موفق شد در ارتفاعات۴۰۲ و دیگر مناطق عملیاتی ۱۳ تانک و شمار زیادی از نیروهای دشمن را منهدم و هلاک کند.
🔹آخرین مأموریت او در تاریخ ۱۳۶۱/۷/۱۵ همراه یک تیم سه فروندی بالگرد در ارتفاع ۴۰۲ منطقه سومار میباشد. او و تیمش در آن عملیات که به منظور پشتیبانی نیروهای زمینی و مقابله با ضدحمله دشمن وارد عمل شده بودند موفق میشوند ضمن سرکوب پاتک، تلفات و خسارات سنگینی به دشمن وارد کنند.
🔹در آن عملیات، خلبان شمشادیان و همپروازش خلبان واعظی در ساعت ۱۵ و ۳۰ بعدازظهر و پس از یک ساعتها مبارزه در ارتفاع ۴۰۲ هدف گلوله مستقیم تانک قرار میگیرند و سقوط میکنند. در آن سقوط خلبان شمشادیان که یک پایش قطع شده بود بلافاصله شهید و خلبان واعظی جانباز میشود. یحیی با درجه سرلشگری در «گلزار شهدا» باغ فردوس کرمانشاه به خاک سپردند.
🔹او بی آنکه بداند، پدر کودکی بود که در بطن همسرش در حال رشد بود و هرگز تولد فرزند دوم خود رضا را ندید. اما رضا شمشادیان، پدر را در میان روایت دلاوریها و تصاویر به جا مانده از پدر، بارها بیرون کشید و به نام و یاد درخشان او افتخار کرد.
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
دفاع مقدس
کسی چه داند که بر حالِ زار ما چه میگذرد؟ جاماندهایم و حوصلهٔ شرح قصه نیست ▪️در عملیات مسلم بن ع
تا به حال دیده اید:
یک بسیجی در یک بیل جا شود؟!
۱۵ مهر ۱۳۶۱ بمباران منطقه سومار
همه اندام بدن یک بسیجی در یک بیل!
من از همان روز تا الان - یعنی حدود چهل سال - فکر اینم که اون عزیز رو از روی چی شناسایی کردند؟!
و هنگامی که پدر و مادرش درخواست کردند روی فرزندشان را بهشون نشون بدن، چه فاجعه ای پیش آمده؟!
تا حالا فکر میکردم:
اربا اربا یعنی چی؟!
قربونت برم آقا
چی کشیدی وقتی علی اکبرت رو جلوت اربا اربا کردند!
و از اون شدیدتر وقتی خواهرت زینب بهت گفت:
میخوام روی علی اکبرم رو ببینم!
واسه همین بود وقتی بالای بدن پسرت رسیدی، دست به کمر گرفتی و گفتی:
علی جان، بعد از تو اوف بر دنیا
همچین که هزار و چهارصد ساله آدم و عالم دارند صدات رو میشنوند.
▫️رفیقانم دعا کردند و رفتند
▫️مرا زخمی رها کردند و رفتند
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
💕 #همیشه_دوستت_دارم_ای_شهید 🌷
دفاع مقدس
▫️رفیقانم دعا کردند و رفتند ▫️مرا زخمی رها کردند و رفتند #لشکر_ویژه_۲۵_کربلا 💕 #همیشه_
🌴 شب #عاشورا بدنیا اومد.
اسمش راگذاشتند#حسین .
گذشت و گذشت و تو جبهه شد
فرماندهی لشکر #کربلا ...
حاج حسین بصیر بعد ۷ سال حضور در جبهه
و شرکت و #فرماندهی در ۲۲ عملیات
در سال ۱۳۶۶ #بشهادت رسید.
.
📩 #قسمتی از #وصیتنامه #سردار شهید حاج حسین #بصیر : گريه كردن اگر در راه خدا و براي امام حسين (ع) و اهل بيتش باشد خوب است، گريه كردن براي مظلوميت امام حسين (ع)، گريه كردن براي مظلوميت حضرت زهرا (س) شايسته است ... گريه براي كسي نيست مگر اينكه انسان به مراد مطلوب خود نرسد انسان بايد براي خودش گريه كند چون كه وضعيت خودش معلوم نيست كه، چطور مي ميرد !!!!!
.
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
✊جنگ جنگ تا پیروزی ...✌️
📸 انتشار برای اولین بار
رزمایش رزمندگان اسلام
ورزشگاه تختی تبریز اوایل دهه ۱۳۶۰
عکاس: حسین جباری پور
#قهرمانان_وطن
#لشکر۳۱_عاشورا
62.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 ای جان نثاران، حسین یارتان ...
📽 تصاویری دیدنی از یگان های ویژه رضوان حزبالله لبنان با نوحه ای حماسی و شنیدنی از حماسه خوان جبهه ها #حاج_صادق_آهنگران
ای جان نثاران حسین یارتان
باشد خداوند نگهدارتان
این جبهه چون جبهه ی کربلاست
دلها ز عشق حسین با صفاست
در دشت و صحرا به پا خیمه هاست
دشمن هراسان ز پیکارتان
باشد خداوند نگهدارتان
آماده باشید به گاه نبرد
صاحب زمان هست جلودارتان
ای جان نثاران حسین یارتان
باشد خداوند نگهدارتان....
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄