حدیث عاشقی
معراج شهدای تهران
آبان ۷۴
📷👆همسر شهید تفحص شده، مسعود تقی زاده
کانال دفاع مقدس
▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
۲۹ آبان ۱۳۵۹ -سالروز شهادت طلبه بسیجی، محمدباقر الله وردی
🌷شهید الله وردی همزمان با شروع جنگ تحمیلی، به سوی جبهه ها شتافت و در روز عاشورای ۵۹ با زبان روزه بر اثر اصابت ترکش به سر به در جبهه #سوسنگرد بشهادت رسید🕊🕊
ا▫️▪️▫️▪️▫️
🌺 این شهید عزیز در سال ۱۳۳۹ در خانواده ای مذهبی در بابل بدنيا آمد.بعد از اتمام دوره راهنمايي، بواسطه علاقهاي كه به دروس اسلامي داشت تصميم گرفت در سال ۵۳ وارد حوزه علميه یابل گردد. سپس عازم شهر خون و قيام، «قم» گرديد و در حوزه إمام صادق(ع) در كنار دروس طلبگی به مبارزات سياسي هم ميپرداخت.وی مبارزه را از سالهاي ۵۶ و۵۷ با شركت در راهپيماييها و پخش اعلاميههاي حضرت إمام شروع كرد. در همان زمانها بود كه زخم كين را در وجود خود لمس كرد و جراحتهاي زيادي در راهپيماييها برداشت تا آنجا كه دوماه تحت درمان بود. بعد از انقلاب جزء بسيجيان فعّال بود. با آغاز جنگ روانه جنوب شد. زمانیکه بسیاری افراد با انواع بهانه ها از رفتن به جنگ طفره می رفتند، او ماندن در شهر و دیار خود را ننگ میدانست،لذا سراسیمه به جبهه شفافت و مردانه سینه خود را در برابر دشمن دشمن متجاوز سپر قرارداد
-------------------------------------------
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
📡 کانال "دفاع مقدس" 🕊🕊
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
🌷خاطرات کوتاه از شهید محمدباقر الله وردی
🌷🌹همرزم شهید: شب عاشورا بود . ساعت 2 نصف شب را نشان می داد . محمد باقر آرام از خواب بیدار شد تا وضو بگیرد برگشت و مشغول نماز شد . یکی از بچه ها به شوخی گفت الان وقت نماز نیست و او بعد از اتمام نماز جواب داد فردا من شهید می شوم آمد دوباره خوابید . صبح که برای نماز بیدار شد نیت روزه کرد فرمانده به او گفت ما فردا زیاد راه می رویم تو خسته می شوی گفت عیبی ندارد ساعت 5 صبح 12 نفری برای شناسایی مکانی که یک فروند هواپیما در حین ماموریت سوختش تمام شده بود و فرود آمد رفتیم وماموریت با موفقیت انجام شد حدود 1 ساعت بعد از ظهر سوار ماشین شدیم تا برگردیم . محمد با زبان روزه لب به سخن گشود و گفت هر کسی الان شهید شود به جمع شهدای کربلا می پیوندد هنوز جمله اش به پایان نرسید که خمپاره ای سفیر کشان در کنارش فرود آمد و منفجر شد و بعد از فروکش کردن گرد و غبار همه پیکر بی جان و به خون خفته محمدباقر را دیدیم که به شهدای کربلا پیوست .
(راوی: همرزم شهید)
ا▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️
🌷برادر محمدباقر،محمدرضا الله وردی نیز دو سال بعد در منطقه رقابیه در حال خنثی سازی مین و پاکسازی منطقه بر اثر انفجار مین بشهادت میرسد
▫️▪️▫️▪️▫️ا
شهید بسیار مهربان و خوب بود هیچگاه توقع مالی از من نداشت به همان چیزی که در اختیارش بود بسیار قانع بود شهید دوستان بسیار خوبی داشت که در خط خدا و ائمه بودند . همیشه با هم درتمام مراسمات مذهبی شرکت می کردند . شهید بسیار روحیه بالایی داشتند اگر افراد محروم وضعیف جامعه را می دید هم ناراحت می شدند و هم به آن ها کمک می کردندو احترام می گذاشتند
راوی:پدرشهید
دفاع مقدس
🌷خاطرات کوتاه از شهید محمدباقر الله وردی 🌷🌹همرزم شهید: شب عاشورا بود . ساعت 2 نصف شب را نشان می داد
💠 خاطره ای از کرامت شهید محمدباقر الله وردی
🌴بعد از شهادتِ محمّد باقر، من و پسرم محمّد رضا با هم می رفتیم به جبهه. من بودم موسیان و محمّد رضا هم رقابیه. ماه دوّمِ (اردیبهشت) سال ۱۳۶۰ بود. شب جمعه ای توی سنگر خوابیده بودم که خواب دیدم محمّد باقر اومد پیشم و بعدِ از احوال پرسی ازش پرسیدم که چی شد اومدی اینجا؟ محمّد باقر گفت : آقاجان، فاطمه مریض شده و شما و محمّد رضا هم هیچکدومتون پیشش نیستین و مادر دست تنهاست. به من گفته که بهتون بگم لاأقلّ یکی از شما دو نفر برگردین پیشش. گفتم : پسرم ما هنوزسه ماه هم از جبهه اومدنمون نگذشته، در ضمن بچّه هم خودش خوب میشه. شهیدگفت : اگه نری مادر ناراحت میشه و من حامل پیغام بودم. از خواب بیدار شدم واعتنایی به آن نکردم.
🌴 شب شنبه دوباره به خوابم اومد و گفت : آقاجان چرا نرفتی؟ گفتم : بذار سه ماه تموم بشه بعدش میرم. گفت : نه، حتماً برو که مادر منتظر شماست و به من گفت که به شما خبر بدم. بیدار که شدم گفتم حتماً یه خبرایی هست و به همسنگریم (مرحوم) محسن آقاجانی معروف به مشت آقا گفتم : من می خوام برم بابل. مشت آقا گفت : چی شده؟ ما هر وقت سه ماه تموم می شد و می گفتیم بریم بابل می گفتی نه، حالا هنوز سه ماه نشده می خوای بر گردی؟ گفتم : چیزخاصّی نیست. گفت : نه، یه چیزی شده و تا به من نگی چه خبره نمیام. گفتم : بیا بریم تو راه بهت میگم.
🌴 تو مسیر برگشت به مشت آقا گفتم که قضیّه از چه قراره و خوابم رو براش تعریف کردم. رسیدیم به شهر بابل و رفتم خونه. همسرم گفت : چی شد زود برگشتی؟ گفتم : خبری شده؟ فاطمه حالش بده؟ گفت : تو از کجا می دونی؟ گفتم : محمّد باقر اومد به خوابم،چی به محمّد باقر گفتی؟ گفت : غروب پنجشنبه رفتم سر مزارش و گفتم : تو که شهید شدی و پدرت و برادرت هم که با هم رفتن جبهه، من تک و تنها با یه بچّه مریض چه کار کنم؟ یه جوری پدرت رو خبر دار کن و إلّا فردای قیامت شکایتت رو پیش حضرت زهرا می کنم.
و به یقین شهدا زنده و ناظر به اعمال ما هستند.
(رتوی: پدر شهید)
ا▫️🌷▫️🌷▫️🌷▫️
روح پدر شهیدان محمدباقر و محمدرضا الله وردی شاد و با اولیای الهی محشور باد🤲
-------------------------------------------
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
📡 کانال "دفاع مقدس" 🕊🕊
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
با صبا در چمن لاله سحر میگفتم
که شهیدان کهاند این همه خونین کفنان
گفت حافظ من و تو محرم این راز نهایم
از می لعل حکایت کن و شیرین دهنان
📷 #عکس👆 |طلبه شهید، محمدرضا الله وردی، در حال انتقال به اورژانس صحرایی
💠 او تخریبچی لشگر 25 کربلا بود که در تاریخ 17 بهمن 1361 در عملیات والفجر مقدماتی در جبهه رقابیه و در حال خنثی سازی مین و پاکسازی منطقه بوده بر اثر انفجار مین مجروح شده و ساعتی پس از انتقال به پشت جبهه، به علت شدت جراحات در سن ۱۷ - ۱۶ سالگی به فیض شهادت نایل می آید🕊
برادرِ او (طلبه شهید محمدباقر الله وردی ) نیز دو سال پیش از آن (29 آبان 1359) در روز عاشورا و در پایان دومین ماه جنگ، بر اثر اصابت ترکش به ناحیه سر، آسمانی شد.🕊او نیز هنگام شهادت حدوداً ۲۰ساله بود
#دفاع_مقدس
#جنگ_تحمیلی
#طلبه_شهید
#شهید_محمدباقر_الله_وردی
#شهید_محمدرضا_الله_وردی
#تخریبچی #لشگر_۲۵_کربلا
#عملیات #والفجر_مقدماتی
#رقابیه
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
کانال دفاع مقدس
📷 #عکس 👆 | والدین شهیدان محمدباقر و محمدرضا الله وردی همراه عکس دو فرزندشان در حال وداع با پیکر جگرگوشه خود، محمدرضا💕 .... او در بهمن ماه ۶۱ در عملیات والفجر مقدماتی بر اثر انفجار مین در سن ۱۷ - ۱۶ سالگی بشهادت رسیده است🕊🕊
🌷 تصویر چپ، شهید محمدباقر را نشان می دهد که بر اثر ترکش، نیمی از جمجمه او جدا شده😭😭 ... او برادر بزرگتر بود که در آبان ماه ۵۹ بر اثر اصابت ترکش شهید شد🕊🕊
ا🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱
📄 دست نوشته شهید محمدباقر خطاب به پدر بزرگوارش:
✍️ پدر عزيز! جنگ ما، جنگ بين حق و باطل است و اين دو در همیشه تاریخ در نبرد با یکدیگر بوده و خواهند بود و اين ماييم که باید با حضور خود در جبهه به یاری حق شتافته و قدرت باطل را تا آخرين قطره خون خود از بین برده و نابود سازيم . . . . و اکنون نيز آماده برای سفر پرفيض و سعادت هستيم🌈
----------------------------------------
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
📡 کانال "دفاع مقدس" 🕊🕊
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
🌷۲۹ آبانماه ۱۳۶۲ -- سالروز شهادت پاسدار سرافراز سپاه اسلام شهید «مجید زادبود»؛ جانشین واحد اطلاعات عملیات لشگر محمد رسول الله(ص)
🌱 در سال ۱۳۴۱ در تهران چشم به جهان گشود و سرانجام در ۲۹ آبان سال ۶۲ به شهادت رسید
این جوان به ظاهر آرام، در سکوتی حیرتانگیز، به جبهه دشمن چشم میدوخت، صبر میکرد و دقیق میشد تا نقاط ضعف و قوت دشمن را در تحرکات مختلف کشف کند
او را نمیدیدم؛ مگر در خط مقدم؛ حتی در دل دشمن
فرماندهانی مثل حاج همت، رضا دستواره، چراغی و عباس کریمی، براساس اطلاعات مجید تصمیم میگرفتند
نظر او پذیرفته میشد؛ چون اطلاعات او دقیق بود
او با استفاده از قطبنما، دوربین و نقشه، زمین مورد نظر را بررسی میکرد و نتیجهاش را به فرماندهان گزارش میداد
اگر میگفت در فلان راهکار باید یک گردان عمل کند، همان میشد
اگر میگفت شرایط زمانی برای عملیات مناسب نیست،روی حرفش حرف نبود
✍بخشی از وصیتنامه شهید
دوباره در مقابل آزمایشی سنگین قرار گرفته ام
آزمایشی که خیلی ها لیاقت آنرا داشتند و در آن سرفراز به لقای معشوق خود شتافتند
و خیلی ها هم شاید لیاقت آنرا پیدا نکنند
از خداوند می خواهم که سستی و تزلزل را از ما بگیرد تا در این راه و در این آزمایش بتوانم سرفراز بیرون بیایم
به امید اینکه پروردگار عالم ما را پاک و منزه از این دنیا ببرد
والسلام
مجید ۶۲/۸/۱۹»
مزار شهید در گلزار شهدای بهشت زهرای (س) تهران قطعه ۲۶، ردیف ۵، شماره ۳۴
کانال دفاع مقدس
▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
سالگرد عملیات نصر ۸
۲۹ آبان ماه ۱۳۶۶ --- سالروز انجام عملیات «نصر۸» است که با هدف تصرف ارتفاع «گرده رش» و در نتیجه تسلط بر بخشی از رودخانه «قلعه چولان» و تسهیل عبور نیروها در منطقه عملیاتی شمال سلیمانیه طراحی و اجرا شد.
در شب دوم، لشکر ویژه شهدا روی ادامه یال گردهرش، با یک گردان از لشکر ۵۷ عبور کرده و آن را تصرف کرد.
عراقیها پس از عقبنشینی از گردهرش، از روز سوم عملیات با تیپهای ۳۱، ۷۷ و ۸۳ از دو محور به مواضع نیروهای خودی در میان قلههای ۲ و ۳ و همچنین به قله ۲ حمله کردند، اما رزمندگان ایرانی آنها را عقب زدند.
از روز سوم آذر ۱۳۶۶، نیز نیروهای اتحادیه میهنی کردستان عراق روی ارتفاع «ویولان» عملیات خود را آغاز کردند. در پی این اقدام، دشمن توجه خود را به آن محور معطوف کرد و موفق شد پس از چند روز درگیری اتحادیه را وادار به عقبنشینی کند. در مجموع عملیات نصر ۸ پس از یک هفته با موفقیت کامل پایان یافت.
رزمندگان اسلام در عملیات نصر ۸، به طور۱۰۰ درصد به هدفهای خود دست یافتند. در واقع، با تصرف ارتفاع گردهرش، یک سرپل مناسب و جاپای مطمئن در آن سوی رودخانه قلعه چولان، برای اقدامات بعدی به دست آمد.
در این عملیات، دشمن متحمل تلفات نیروی انسانی و تجهیزات زیادی شد و ۲۰۰ تن از آنها نیز به اسارت نیروهای خودی درآمدند.
همچنین، تیپهای ۳۹، ۷۴، ۷۷ و ۸۳ و برخی یگانهای دیگر دشمن آسیب دیدند. علاوه بر این، مقداری از سلاح، مهمات و تجهیزات دشمن نیز منهدم و یا به غنیمت گرفته شد.
مناطق آزاد شده:
شهر «ماووت» و ارتفاعات ۱۴۲۶، ۱۴۲۸، ۱۳۹۱، چندین پاسگاه مرزی عراق بر روی ارتفاعات گرده رش، روستاهای «گمالان زور»، «گمالان خوارد»، «برگر بالا»، «برگر پایین».
▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🌴 نماز خواندن شهید محمد حسین یوسف الهی به زلالی و طراوات باران در زیر باران💦.🌧
🔹 آن شب هوا بارانی بود ما هم در سنگر خوابیده بودیم نیمه های شب، باران شدیدتر شد و آب به داخل سنگر نفوذ کرد.
◇ من بیدار شدم و دیدم همه جا خیس شده خواستم بچه ها را بیدار کنم که دیدم حسین نیست.
◇ از سنگر خارج شدم همینطور که در حال مشاهده اطراف بودم احساس کردم پشت تانکر آب چیزی تکان می خورد.
◇ حسین را دیدم که در آن نیمه شب و باران شدید به نماز ایستاده بود.
راوی: علی میر احمدی
📘 نقل از کتاب «نخل سوخته»
#شهید_محمدحسین_یوسف_الهی
▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
دفاع مقدس
🌴 نماز خواندن شهید محمد حسین یوسف الهی به زلالی و طراوات باران در زیر باران💦.🌧 🔹 آن شب هوا بارانی ب
🌿 محمد حسین یوسف الهی
🌷شهیدی که قاسم سلیمانی وصیت کرده بود کنار او دفن شود....
🌴 همسایه همیشگی حاج قاسم عزیز
▫️خاطره ای کوتاه:
به واسطه بارندگی زیاد، ماشین لندکروز وسط یک متر آب و گل گیر کرده بود هر چه هل می دادند، نمی توانستند آن را بیرون بیاورند . شاید حدود۱۰ نفر از بچه هابا هم تلاش کردند اما موفق نشدند، حسین از راه رسید و گفت: این کار من است ، زحمت نکشید همه ایستادند و نگاه کردند حسین با آرامی ماشین را از آن همه آب و گل بیرون کشید. گفتم: تو دعا خواندی ! وگرنه امکان نداشت که ماشین بیرون بیاید. گفت: نه ، من فقط به ماشین گفتم برو بیرون.
شهید حسین یوسف الهی مسلط به خیلی چیزها بود که بروز نمی داد و فقط گاهی اوقات چشمه ای از آن اقیانوس عظیم را جلوه می کرد ، آن هم جهت قوی شدن ایمان بچه ها . هر مشکلی به نظر می رسید، آن را حل می نمود، چهره بسیار باصفا،نورانی و زیبایی داشت.
ا▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️
🔵 کارهایی که باعث شد شهید یوسف الهی، در سن کم به درجه عرفانی والا برسد.
از ۱۹ سالگی تا ۲۴ سالگی که شهید شد تمام سالها بغیر از ۴ روز حرام را روزه بود
نماز شب ایشان ۲تا ۳ ساعت طول می کشید
دائما ذکر خدا می گفت
قبل از جبهه تمام هم و غمش کمک به فقرای محل بود
هیچگاه دل کسی را نشکست و بسیار مهربان بود
چشمان برزخی ایشان سالهای سال باز شده بود و به هیچکس نمی گفت
خبرهای غیبی را فقط به حاج قاسم و برای پیروزی در عملیات ها می گفت
روزهای آخر عمرش به بعضی بسیجی ها و پاسدارها عاقبت کارشان را گفته بود
🔹یوسف الهی، کادر واحد اطلاعات عملیات لشگر ۴۱ ثارالله کرمان در دوران دفاع مقدس
▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas