eitaa logo
دفاع مقدس
3.9هزار دنبال‌کننده
17.2هزار عکس
11.2هزار ویدیو
934 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ #دهه۶۰ #کپی_آزاد اینجاسخن ازمن ومانیست،سخن ازمردانیست که عاشورا رابازیافته،سراسر ازذکر«یالیتناکنامعک»لبریز بوده و بال دربال ملائک بسوی کربلارهسپارشدند بگذار اغیارهرگز درنیابندکه ما ازتماشای شهدا سیرنمی‌شویم
مشاهده در ایتا
دانلود
33.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 مستند اندیمشک در آتش🔥🔥 بمناسبت ۴ آذر، طولانی ترین بمباران هوایی دنیا دوران جنگ تحمیلی ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ مرجع‌نشرآثارشـ‌هدا و دفاع‌مقدس
23.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚪️ 📹 نماهنگی زیبا و دیدنی از دوران دفاع مقدس ... 🏴 در روز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها، یادی کنیم از شهید والامقام علی چیت‌سازیان🌷 🎙همراه با بیاناتی شنیدنی و حکمت آموز از رهبر انقلاب: 🌱 حرکت جوانان ما در میدان جنگ ، حرکت خردمندانه و مدبّرانه بود . خردمندی و تدبیر داشتند ، دلیری و شجاعت داشتند ، فداکاری و عبادت هم داشتند. روز ، به‌معنای واقعی کلمه ، شیر غرّنده‌ی میدان و شب به‌معنای واقعی کلمه ، زاهد و عابد و تضرّع‌کننده و عبادتگر ؛ ... ☀️شیران روز ، ...🌓 عابدان شب 🕊🕊چهارم آذر ۱۳۶۶ ؛ سالروز شهادت سردار رشید لشگر انصارالحسین(ع), شهید چیت‌سازیان ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها ▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
39.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سخنان عرفانی سردار شهید حسن انتظاری در مورد حال و هوای جبهه ها 🎙 بهمراه توجیه نیروها قبل از عملیات توسط شهید عباس رحمانی 🌱 رزمندگان اعزامی از استان یزد دوران جنگ تحمیلی 💐 هفته بسیج گرامی باد ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها ▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
سرزمین نینوا یادش بخیر.mp3
977K
سرزمین نینوا یادش بخیر کربلای جبهه ها یادش بخیر 🎙 حاج صادق آهنگران ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
” بسیج “ تنها تا آن روز پیروز است که در یک دست بسیجی «قرآن» و در دست دیگرش «سلاح» باشد. امام‌خامنه‌ای ۱۳۶۲/۹/۴ ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ مرجع‌نشرآثارشـ‌هدا و دفاع‌مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دفاع مقدس
یک فنجان کتاب☕📖 برشی از کتاب از چیزی نمی‌ترسیدم زندگی‌نامه‌ی خودنوشت شهید قاسم سلیمانی قسمت یازدهم
یک فنجان کتاب☕📖 برشی از کتاب از چیزی نمی‌ترسیدم زندگی‌نامه‌ی خودنوشت شهید قاسم سلیمانی قسمت دوازدهم: حاج محمد گفت میتونی کار کنی و همین جا هم بخوابی و غذا بخوری. روزی پنج تومان به تو میدهم، اگر خوب کار کردی حقوقت را اضافه میکنم. برق از چشمانم پرید! از زیارت سید خوشنام پیرِ خوشنام تشکر کردم که مشکلم را حل کرد. حاج محمد مرا به محمد سپرد. او هم اهل جیرفت بود. محمد مرا داخل آشپزخانه برد، آشپز سفیدِ خیلی چاقی بود، نگاهی غضب آلود به من کرد، به تندی به محمد گفت این بچه را کجا آورده اید؟ مگر بچه بازی است؟ کارگر میخواهم نه بچه دلم هُرّی ریخت پایین. همۀ رؤیایم را بر باد میدیدم مرد سفید گوشت که یوسفی نام داشت، مشغول دعوا با محمد بود که جوان دیگری آمد، با لهجه ای که برایم آشنا بود. گفت: چیه آقای یوسفی؟ یوسفی با تندی گفت این چیه آورده‌ند؟ قدش هم به دیگ نمیرسه، چطور میخواد من رو کمک کنه؟ جوان که برحسب اتفاق اسمش هم قاسم بود گفت: بچه کجایی؟ گفتم رابر چشمانش درخشید گفت خودِ رابر؟ گفتم نه کَن مَلِک قاسم خنده‌ای کرد و گفت من بچه جوارانم.۱ از خوشحالی میخواستم گریه کنم! جواران ده نزدیک عشیره‌مان بود که چندین دکان داشت و پدرم عموماً با آنها معامله میکرد. کرک.۱ و پشم و پنبه و کشک و روغن میداد و وسایل دیگر را میگرفت. سؤال کرد پسرِ کی هستی؟ گفتم پسر مشدی حسن پدرم را به خوبی میشناخت پدرم در جواران معروف بود به آقای یوسفی گفت این همشهری من است. یوسفی را ساکت کرد. قاسم مهمترین پشت گرمی من شد و هم حامی و مراقب من. وسایلم را از خانه عبدالله به هتل کَسری منتقل کردم و شروع به کار نمودم حالا شش ماه میشد کار میکردم دلم برای مادرم و خواهر و برادرانم لک میزد. یزدان پناه.۳ دامادی روحانی داشت. هر از چند گاهی آنجا می‌آمد برای درآمد بیشتر یک آبمیوه گیری هم خریدم و شروع کردم در پیاده رو آبمیوه گیری کردن.جمعه‌ها با احمد، تاجعَلی و علیخانی دور هم جمع میشدیم. مسافرانی که آنجا می‌آمدند با دیدن من و سنّ کمم متعجب می‌شدند. برخی اصرار داشتند داوطلبانه هزینه تحصیلم را بدهند. ۱. جواران یا مرجان روستایی خوش آب و هواست در ۱۲ کیلومتری شرق رابر ۲. کُرک پشمهای نرم و ریز گوسفند و بز و شتر است که هنگام شانه کردن بدنشان لای دندانه‌های شانه گیر میکند ۳. همان صاحب کار یعنی حاج محمد ادامه دارد... ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ مرجع‌نشرآثارشـ‌هدا و دفاع‌مقدس
یک فنجان کتاب☕📖 برشی از کتاب از چیزی نمی‌ترسیدم زندگی‌نامه‌ی خودنوشت شهید قاسم سلیمانی قسمت سیزدهم: شب، آهسته پولهایم را شروع به شمردن کردم همه دوتومانی و تعداد زیادی هم دوریالی پنج ریالی و ده شاهی بود. سرجمع ۱۲۵۰ تومان. از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدم موفق شدم پس از پنج ماه هزار تومان برای پدرم پول بفرستم، شاید بزرگترین پیروزی و موفقیت من تا آن روز بود. بالاخره موفق شدم قرض پدرم را ادا کنم. نُه ماه از آمدنم میگذشت، حالا دیگر آن نوجوان سیاه سوخته ضعیف نبودم. آبی در پوستم دویده بود و نشاط جوانی را در خودم احساس میکردم. به اتفاق تاجعَلی، کت و شلواری خریدم. رنگش کرم خیلی زیبا بود. مجموعه لباسها و کفش روی هم به صد تومان نرسید. پیراهن قرمز قشنگی را دو تومان خریدم، خیلی دلتنگ مادرم بودم. شاید در طول این نه ماه ده‌ها بار به یاد او گریه کرده بودم. چمدانی پر از سوغاتی برای همه آنها خرید کردم و چهارتایی من احمد، تاجعَلی و علیخان با خرید بلیط از گاراژ آتوتاج، با ماشین مهدی پور، به سمت ده حرکت کردیم. حال خیلی خوشی داشتیم، برف سنگینی باریده بود همه جا سفیدپوش شده بود. یاد سال گذشته افتادم که برف تا زیر شکم گوسفندها بود و من بدون ترس از گرگ‌ها که در فصل زمستان در کمین گوسفندان بودند به جنگل بادام‌های کوهی میرفتم. آن روزها یک چکمه لاستیکی پدرم برای زمستانم خریده بود. نزدیک بِزنجان.۱ ماشین خراب شد، مقداری پیاده رفتیم. بین راه، سوار جیپ پهلوان شدیم نزدیکی‌های غروب به ده رسیدیم. همه هم سن و سالهای ما و حتی کوچکترها احمد پسر خداکَرم غلامعباس و علی محمدی به دیدن ما آمده بودند لباس‌های نو و قشنگ و رنگ وروی سفید شده، همه را تشویق به شهر میکرد. مادرم با پدرم خیلی خوشحال بودند مادرم جوجه خروسی کشت و شام مفصلی را تدارک دید. سوغاتی‌ها را بین همه تقسیم کردم. دو خواهرم که خیلی برایم عزیز بودند، برای هر کدام چیزی آورده بودم یک دستگاه دوربین لوبيتل.۲ هم خریده بودم با بچه‌های ده‌مان عکس گرفتم پدرم خیلی خوشحال بود تندتند از کارم سؤال میکرد، بابا کارت سخته؟ همکارات باهات خوبن؟ من هم جوابم مثبت بود. ۱. بِزِنجان شهری است کوهستانی و تاریخی در ۸ کیلومتری شهر بافت و ۱۵۱ کیلومتری کرمان ۲. لوبيتل نام دوربین عکاسی روسی از نوع رفلکس لنز دو قلو با دریچه بزرگ از بالا ادامه دارد... ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ مرجع‌نشرآثارشـ‌هدا و دفاع‌مقدس
31.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 کلیپ // بمناسبت درگذشت جانباز و رزمنده سرافراز دوران جنگ، کربلایی ، عکاس ؛ تصویربردار فعال در ترویج جهاد و شهادت. احیاگر حماسه های ۸سال دفاع مقدس روحش شاد و یادش گرامی
aviny_60.mp3
142K
🔷 صوت زیبای شهید آوینی در مستند «روایت فتح» 🔸چرا ما از مرگ می ترسیم؟
15.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نوحه خاطره‌انگیز "یاران و انصارت.." آهنگ سوزناکی از سال‌های جبهه و جنگ که خیلی‌ها با آن اشک ریختند و روحیه گرفتند و خاکریز فتح کردند. گاهی یاد روزهای یک‌رنگی و سادگی می‌افتیم و یاد سربندهای یازهرا و یاحسین. یاد شب‌های عملیات و لحظه‌های وداع سوزان یاران باصفا. روزهایی که غنیمت بودند و دست نایافتنی. 🎙با نوای حاج صادق آهنگران