eitaa logo
دفاع مقدس
4.1هزار دنبال‌کننده
18هزار عکس
11.6هزار ویدیو
1هزار فایل
🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷 ✅مرجع‌ نشر آثار شـ‌هدا و دفاع‌مقدس ⚪️روایت‌گر رویدادهای جنگ تحمیلی #کپی_آزاد 🌴اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی‌ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر﴿یالیتناکنامعک﴾لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند🕌
مشاهده در ایتا
دانلود
دفاع مقدس
🌷 ششم آذر ۱۳۶۱ - سالروز شهادت اولین تخریبچی تیپ ۱۰ سیدالشهداء (ع) 🕊🕊 🌷 #تخریبچی_شهید_سید_مرتضی_مساو
💠 🔴 تازه از منطقه اومده بودم بعد از عملیات مسلم ابن عقیل (ع)بود همون صبح که من رسیدم تهران مرتضی حرکت کرد برای اسلام آباد غرب. یک هفته از رفتن مرتضی گذشته بود و منزل یکی از دوستانم بودم که خبر اومد مرتضی در جبهه مجروح شده. تا شنیدم انگار به من الهام شد . گفتم: مرتضی دیگه این بار شهید میشه. بعد از چند روز بیمارستان طالقانی تهران آوردند.. مثل اینکه قبلا توی بیمارستان صحرایی جبهه روی معده اش عمل جراحی کرده بودند. وقتی ما به بیمارستان رسیدیم ایشون رو آماده کرده بودند که به اطاق عمل ببرند. من دستش رو گرفتم و نگاهم به پاهاش افتاد که ورم کرده بود میگفتند پاهاش باید قطع بشه.. بهش گفتم داداش چطوری؟؟؟ گفت الحمدلله خدا رو شکر. توی اون حالت فقط امام زمان(ع) وامام حسین(ع) رو صدا میکرد. چند روز از این ماجرا گذشت. پاهاش رو قطع کرده بودند. من و برادرم و عمویم به صورت شیفتی شبانه روز کنار تختش در بیمارستان بودیم. کلیه هاش از کار افتاده بود و مجرای تنفسی اش هم ترکش خورده بود و برای اینکه راحت نفس بکشه ، گودی گلوش رو سوراخ کرده بودند و از اونجا نفس میکشید و از ته گلو صحبت میکرد. از در اطاق بیرون رفته بودم تا راحت استراحت کنه. نیم ساعت گذشته بود که با نگرانی به اطاقش برگشتم. تا نگاهم افتاد دیدم صورت مرتضی مثل گچ سفید شده. پرستارها و دکترها رو صدا زدم و اومدند آمپول زدند و شوک دادند و حالش بهتر شد و بهوش اومد و چشم هاش رو باز کرد. تا نگاهش به من افتاد گفت : برادر چرا من رو از اون دنیا بیرون کشیدی من در یک باغ سر سبز و زیبا بودم. من با آقام امام حسین(ع) بودم .من ☑️ سرم روی زانوی آقام بود و آقا به من گفت دو روز بیشتر زنده نیستی. بیا این دو روز من رو ببیرید خونه. مرتضی اصرار داشت که ما او رو بخونه ببریم اما با وضعیتی که داشت امکان پذیر نبود پاهاش قطع بود و اکسیژن بهش وصل بود و شکمش از ترکش پاره بود و بدنش عفونت کرده بود و کلیه هاش از کار افتاده بود اون روز پنجشبه ظهر بود که هی اصرار میکرد به منزل ببریم که میسر نشد. ☑️ مرتضی دو روز بعد همون طور که خودش خبر داده بود ظهر روز شنبه نزدیک اذان ظهرآماده رفتن به اطاق عمل بود هم تختی او میگفت از صبح فقط امام حسین(ع) رو صدا میزد و مدام ذکر میگفت. با اذان ظهر روز شنبه 6 آذرماه 61 شهادتین را زمزمه کرد و با پیان اذان ظهر ملائکه ا را با خود بردند. روحش شاد. ✍️✍️✍️راوی: (اخوی شهید سیدمرتضی مساوات) ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas 🌴 کانال "دفاع مقدس"
دفاع مقدس
💠 #خاطره 🔴 تازه از منطقه اومده بودم بعد از عملیات مسلم ابن عقیل (ع)بود همون صبح که من رسیدم تهران م
🌷 شهید سید مرتضی مساوات 💠 مجروح شده بود آوردنش بیمارستان تهران. دستش ترکش خورده بود و توی گچ بود در بیمارستان فرمانده شون برای ملاقات اومده بود فرمانده شون فرمانده تخریب بود من به ایشون گفتم : برادرعبدالله حالا که دستش زخمی شده مادرمون نگران است که با این دست زخمی نمیتونه کنه پانشه بازبره جبهه و مین خنثی کنه. گفتم برادر عبدالله چند وقت مرخصی به مرتضی بده تا دستش خوب بشه بیاد جبهه. برادرعبدالله گفت: من حرفی ندارم خودش گوش نمیده. مرتضی با همون دست بسته و گچ گرفته رفت جبهه... وشنیدم با همون دست مجروحش مین خنثی میکنه. ✍️✍️✍️ راوی : (برادر شهید) ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas 🌴 کانال "دفاع مقدس"
دفاع مقدس
🌷 ششم آذر ۱۳۶۱ - سالروز شهادت اولین تخریبچی تیپ ۱۰ سیدالشهداء (ع) 🕊🕊 🌷 #تخریبچی_شهید_سید_مرتضی_مساو
💠 "جعفر طهماسبی"، از مسئولین گردان تخریب تیپ سیدالشهدا(ع) - دوران دفاع مقدس 👇👇 🌷 روح همه ی شهدا خصوصا شهید سید مرتضی مساوات اولین شهید تخریب تیپ سیدالشهداء علیه السلام و اولین شهید لشگر10 شاد باشه. اونقدر که در حافظه ام هست تا قبل از عملیات فتح المبین در عید سال 61 همه ی شهدا رو غسل میدادند و کفن میکردند. حداقل در تهران اینطور بود. اما از عملیات فتح المبین در عید سال 61 و شهادت رزمندگان این عملیات یه خورده فرق کرد. از اون به بعد طبق فتوای امام شهدایی که در معرکه جنگ در دم به شهادت میرسیدند با همون لباس جبهه و بدون غسل دفن مینمودند و رزمندگانی که با مجروحیت بالا به پشت جبهه منتقل میشدند و یا در مراکز درمانی و بیمارستان های شهرها به شهادت میرسیدند بنا به فتوای امام خمینی(ره) میبایستی تغسیل و تکفین میشدند. لذا شهید سید مرتضی مساوات در جبهه سومار با انفجار مین به شدت مجروح شد و بعد از یکهفته در بیمارستان در شهر تهران به شهادت رسید و پیکر مطهرش در بهشت زهرا غسل داده شد و در قطعه 28 گلزار شهدای تهران به خاک سپرده شد ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
▫️"امام‌خمینی‌ره": ...و از خداوند می‌خواهم مرا با بسیجیانم محشور فرماید. ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas 🌴 کانال "دفاع مقدس"
« بسیج » تنها دفتری است که گنجایش نامِ تمام گمنامان را دارد ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas 🌴 کانال "دفاع مقدس"
🌴 واژهٔ انتظار در جبهه‌ها معنا شد دل‌شان برای استجابت نوایِ اَللّهُمَّ اَرِنیِ الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ پَر می‌زد ... اللهم عجل لولیک الفرج       ‌‌‍‌‎
🌿 یاد آنانی بخیر که دنبال آب و نان و پست و مقام نبودند... .
📩 . 🏷خدایا مرا بسوزان؛ همراه سوختن گناهان من را هم بسوزان.خدایا چه بگویم که از بار گناهانم باخبری و میدانی در خلوت چقدر معصیت کردم.خدایا توبه کردم...قبول دارم عهد شکنم، قبول دارم بند عاصی و گنه کارم،خدایا دستم به دامان توست ، اول پاکم کن و بعد خاکم کن.خدایا در جوانی آمدم و در جوانی خودم را به تو سپردم...خدایا مرا ببخش که محتاج عفو و بخشش تو هستم.
💢 . ▫️پدر شهید : تابستان ها پیش آقای خطیبی در چاکسر کاشی کاری می کردند. به خاطر صداقت و رفتار خوب او آقای خطیی هر روز با موتور  می آمد دنبالش می گفت نمی خواهد کاری بکنی فقط بیا پیش من باش . بعضی وقت ها با شهید علی محمدی تابستان ها یخ می فروختند . هیچ وقت بیکار نمی نشست کار می کرد تا کمک خرج خانه باشد .زمانی که می خواست به جبهه برود و رضایت نامه آورد که امضا بزنم این کار را نکردم و قبول هم نکردم همان شب خواب دیدم در بیابانی هستم  و سگ ها به من حمله کردند  و من می خواستم فرار کنم ولی نمی توانستم وقتی که پسرم اسدالله آمد  سگ ها همه فرار کردند . وقتی صبح بیدار شدم رفتم به انجمن و گفتم من رضایت می دهم که پسرم به جبهه برود .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما زنده ز خون شهداییم، هنوز ... ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
دفاع مقدس
📷تکاوران نیروی دریایی ارتش در حال آماده شدن برای وارد آوردن ضربات کاری بدشمن متجاوز ⏳ دوران #دفاع_م
سالروز شهادت خلبان نیروی هوایی ا.ج.ا.ا ، ابراهیم شریفی تاریخ شهادت ۷ / ۹ / ۵۹ 🕊🕊
دفاع مقدس
سالروز شهادت خلبان نیروی هوایی ا.ج.ا.ا ، ابراهیم شریفی تاریخ شهادت ۷ / ۹ / ۵۹ 🕊🕊
شهید سرلشكر خلبان جاویدالاثر ابراهیم شریفی، اول مهر ۱۳۲۹ در شیراز دیده به جهان گشود و پس از گذراندن تحصیلات ابتدائی و متوسطه در تاریخ یكم دی ۱۳۴۹ به جمع هنرآموزان آموزشگاه درجه داری نیروی هوایی ارتش پیوست. از آنجایی كه این شهید والامقام ارتش اسلام علاقه وافری به آموختن فن خلبانی داشت به سرعت مراحل آموزشی و تخصصی پروازی را طی كرد و به جمع دانشجویان دانشكده خلبانی پیوست. او پس از فراگیری زبان انگلیسی و پرواز های مقدماتی با هواپیمای (پایپرو) و (بونانزا) و انجام پرواز سلو (مستقل) برای تكمیل دوره خلبانی و پرواز با هواپیماهای پیشرفته عازم آمریكا شد و پس از طی دوره تكمیلی زبان تخصصی و پیشرفته و پرواز با انواع هواپیماهای آموزشی و جت پیشرفته به دریافت نشان خلبانی مفتخر شد و به ایران بازگشت . شریفی ، پس از بازگشت به وطن به جمع خلبانان هواپیمای اف 4 در پایگاه ششم شكاری پیوست كه با شروع تجاوز رژیم بعثی عراق به میهن اسلامی این شهید گرانقدر همانند دیگر خلبانان قهرمان به دفاع از كشور برخاست. وی در عملیات غرور آفرین در روز ۷ آذر سال ۱۳۵۹ در حمایت از رزمندگان نیروی دریایی مستقر در پیكان، حماسه آفرید و با هدایت هواپیماهای شكاری بمب افكن نیروی هوایی از درون ناوچه پیكان با دادن گرای مناسب باعث سرنگونی سه فروند ناوچه اوزای عراقی به قعر آب های نیلوگون خلیج فارس شد كه سرانجام با سرنگونی ناوچه پیكان توسط حامیان غربی، خود نیز در این راه به افتخار شهادت نائل آمد. یاد و نام این شهید سرافراز نیروی الهی ارتش جمهوری اسلامی ایران برای همیشه در تاریخ ماندگار حماسه و ایثار این مرز و بوم گرامی باد.