eitaa logo
دفاع مقدس
3.8هزار دنبال‌کننده
16.9هزار عکس
11هزار ویدیو
930 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ #دهه۶۰ #کپی_آزاد اینجاسخن ازمن ومانیست،سخن ازمردانیست که عاشورا رابازیافته،سراسر ازذکر«یالیتناکنامعک»لبریز بوده و بال دربال ملائک بسوی کربلارهسپارشدند بگذار اغیارهرگز درنیابندکه ما ازتماشای شهدا سیرنمی‌شویم
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿 اخلاص سید بود که جواب داد.... 🌷رفتم هیئت رهروان امام (ره) تا بلکه.... مجلس خیلی با حال و با صفایی بود. اما آنچه می‌خواستم نشد! بعد از مراسم رفتم جلو و مداح هیئت را پیدا کردم. می‌گفتند نامش سید مجتبی علمدار است. گفتم: «آقا سید من یه سئوال دارم.» جلوتر آمد. گفتم: «من هر هیئتی که می‌روم، وقتی روضه می‌خوانند و مداحی می‌کنند، اصلاً گریه ام نمی‌گیرد. چه کار کنم؟!» 🌷سید نگاهی به من کرد و گفت: «در این مراسم هم که من خواندم باز گریه ات نگرفت؟» گفتم: « نه! اصلاً گریه ام نگرفت.» رفت توی فکر. بعد با لحن خاصی گفت: «می‌دونی چیه!؟ من گناهانم زیاده. من آلوده‌ام. برای همین وقتی می‌خوانم اشک شما جاری نمی‌شود. سید این حرف را خیلی جدی گفت و رفت.» 🌷من تعجب کردم. تا آن لحظه با هر یک از بزرگان که صحبت کرده بودم و همین سئوال را از آن‌ها پرسیدم، به من می‌گفتند: «شما گناهانت زیاد است. شما آلوده‌ای برو از گناهان توبه کن. آن وقت گریه ات می‌گیرد!.» البته من می‌دانستم مشکل از خودم است، اما شک نداشتم که این کلام آقا سید، اخلاص و درون پاک او را می‌رساند. از آن وقت مرتب به هیئت رهروان می‌رفتم، خداوند نیز به من لطف کرد و موقع مداحی سید اشک من جاری بود.... 🌹خاطره ای به یاد فرمانده، جانباز شهید سیدمجتبی علمدار
نجوایِ_شهيد_علمدار_با_همرزمان_شهیدش.mp3
1.95M
📢 صوت | دلنوشتۀ شهيد سید مجتبی علمدار 🌸در وصفِ حال و هوای معنوی زمان جنگ 🍀و نجوایِ جانسوز او با یاران شهیدش ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ 🌱 ۱۱ دیماه ۱۳۴۵ -- سالروز تولد شهيد سیدمجتبی علمدار 🌷 ۱۱ دیماه ۱۳۶۴ -- سالروز مجروحیت و جانبازی مجتبی علمدار 🕊 ۱۱ دیماه ۱۳۷۵ -- سالروز شهادت مجتبی علمدار ⚪️⚪️⚪️⚪️⚪️⚪️⚪️ 💠 اخلاص سید بود که جواب داد 🌷رفتم هیئت رهروان امام گ تا بلکه.... مجلس خیلی با حال و با صفایی بود. اما آنچه می‌خواستم نشد! بعد از مراسم رفتم جلو و مداح هیئت را پیدا کردم. می‌گفتند نامش سید مجتبی علمدار است. گفتم: «آقا سید من یه سئوال دارم.» جلوتر آمد. گفتم: «من هر هیئتی که می‌روم، وقتی روضه می‌خوانند و مداحی می‌کنند، اصلاً گریه ام نمی‌گیرد. چه کار کنم؟!» 🌷سید نگاهی به من کرد و گفت: «در این مراسم هم که من خواندم باز گریه ات نگرفت؟» گفتم: « نه! اصلاً گریه ام نگرفت.» رفت توی فکر. بعد با لحن خاصی گفت: «می‌دونی چیه!؟ من گناهانم زیاده. من آلوده‌ام. برای همین وقتی می‌خوانم اشک شما جاری نمی‌شود. سید این حرف را خیلی جدی گفت و رفت.» 🌷من تعجب کردم. تا آن لحظه با هر یک از بزرگان که صحبت کرده بودم و همین سئوال را از آن‌ها پرسیدم، به من می‌گفتند: «شما گناهانت زیاد است. شما آلوده‌ای برو از گناهان توبه کن. آن وقت گریه ات می‌گیرد!.» البته من می‌دانستم مشکل از خودم است، اما شک نداشتم که این کلام آقا سید، اخلاص و درون پاک او را می‌رساند. از آن وقت مرتب به هیئت رهروان می‌رفتم، خداوند نیز به من لطف کرد و موقع مداحی سید اشک من جاری بود 🌹خاطره ای بیاد فرمانده، جانباز شهید سیدمجتبی علمدار 🌴 کانال
💠 چند خاطره دلنشین از شهید سید مجتبی علمدار 🌸🍃 ایشان انگشتری داشتند که خیلی برایش عزیز بود. می گفت این انگشتر را یکی از دوستانش موقع شهادت از دست خود در آورده و دست ایشان کرده و در همان لحظه شهید شده است. ایشان وقتی به آبادان برای مأموریت می رود، این انگشتر را بالای طاقچه حمام جا می گذرد و دربازگشت به ساری یادش می افتد که انگشتر بالای طاقچة حمام جا مانده است. وقتی آمد خیلی ناراحت بود. گفتم: آقا چرا اینقدر دلگیری؟ گفت: وا.. انگشترِ بهترین عزیزم را در آبادان جا گذاشتم، اگر بیفتد و گم شود واقعاً سنگین تمام می شود.گفت: بیا امشب دوتایی زیارت عاشورا و دعای توسل بخوانیم شاید این انگشتر گم نشود یا از آن بالا نیفتد.جالب اینجا بود که ما زیارت عاشورا را خواندیم و راز و نیازکردیم و خوابیدیم. صبح که بلند شدیم دیدیم انگشتر روی مفاتیج الجنان است. اصلاً باورمان نمی شد همان انگشتری که در آبادان توی حمام جا گذاشته بود روی مفاتیج الجنان بالای سرما باشد . 🌸🍃 سیّد همیشه « یا زهرا(س) » می گفت. البته عنایاتی هم نصیب ما می شد. مثلاً دو سه بار اتفاق افتاد که بی پول شدیم. آنچنان توان مالی نداشتیم. یکبار می خواستم دانشگاه بروم اما کرایه نداشتم. 5 تا یک تومانی بیشتر توی جیبم نبود. توی جیب ایشان هم پول نبود. وقتی به اتاق دیگر رفتم دیدم اسکناسهای هزاری زیر طاقچه مان است. تعجب کردم، گفتم: آقا ما که یک 5 تومانی هم نداشتیم این هزاریها از کجا آمد. گفت: این لطف آقا امام زمان (عج) است. تا من زنده هستم به کسی نگو. 🌸🍃 همیشه اول تا یازدهم دی ماه مریض بود. خیلی عجیب بود. می گفت وقتی که شیمیایی شدم همین اوایل دی ماه بود و عجیب تر اینکه 11 دی ماه هم روز تولد و هم روز شهادتش بود. در دی ماه ازدواج کردیم و دخترمان (زهرا) هم 8 دی ماه بدنیا آمد 🌸🍃 جملاتی از شهید علمدار:آدم باید توجه کند. فردا این زبان گواهی می دهد. حیف نیست این زبانی که می تواند شهادت بدهد که اینها ده شب فاطمیه نشستند و گفتند: یا زهرا ، یا حسین (ع) آنوقت گواهی بدهد که مثلاً ما شنیدیم فلان جا لهو و لعب گفت، بیهوده گفت، آلوده کرد، ناسزا گفت، به مادرش درشتی کرد. احتیاط کن! تو ذهنت باشد که یکی دارد مرا می بیند، یک آقایی دارد مرا می بیند، دست از پا خطا نکنم، مهدی فاطمه(س) خجالت بکشد. وقتی می رود خدمت مادرش که گزارش بدهد شرمنده شود و سرش را پایین بیندازد. بگوید: مادر! فلانی خلاف کرده، گناه کرده است. بد نیست ؟ فردای قیامت جلوی حضرت زهرا(س) چه جوابی می خواهیم بدهیم. 🎞 تصاویر لحظات منتهی به شهادت علمدار ⏳ ۱۱ دی ۷۵ سالروز عروج ملکوتی جانباز شهید سید مجتبی علمدار که درعمليات کربلاي ۵ شیمیایی شده بود 🌗 شب شهادت سیدمجتبی علمدار، صوت ملکوتی او را .... 👇👇👇
23.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 تصاویر لحظات منتهی به شهادت علمدار ⏳ ۱۱ دی ۷۵ سالروز عروج ملکوتی جانباز شهید سید مجتبی علمدار که درعمليات کربلاي ۵ شیمیایی شده بود
🍀🌺 شهيد 🔺 بسیجی هفده ساله‌ای که در سال62 به کردستان رفت. سپس در عملیات کربلای1 شرکت کرد و بعد از آن به گردان خط‌شکنِ مُسلم‌بن‌عقیل (لشکر25 کربلا) رفت و تا پایان جنگ در آنجا ماند. 🔹 در سال 66 ، فرمانده گروهان سلمان شد و در عملیات والفجر10، در سه‌راهی خُرمال،سید صادق، دوجیله در منطقه کردستان عراق رشادت‌های فراوانی را از خود نشان داد و در رویارویی با دشمن، به‌ شدت از ناحیه پَهلو مجروح شد، درست مثل مادرش، حضرت زهرا(س)، 🔸 این سید بزرگوار، مدّاحِ اهل بیت بود و بعد از جنگ، با نفس گرم خود، همواره نام شهدا را زمزمه می‌کرد. دوری آنها، سخت آزرده‌اش می‌ساخت و در آرزوی وصال آن راه‌یافتگان به سر می‌برد. 🌸🌼🌿 ... تا اینکه در سال ۷۵ به علّت عوارض ناشی از مجروحیت شیمیایی، به همرزمان شهیدش پیوست.
بر مشامَم می رسد ، لحظه بوی کَربَلا.mp3
1.09M
🎤بر مشامَم می رسد ، لحظه بوی کَربَلا با نوای ملکوتی شهید سید مجتبی علمدار از چه اینگونه با اطمینان میگویی ؟ گویی میدانستی که راهی قافله ی شهدا میشوی ! ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 💚 اینجا بیت الشهداست👆👆 🌱نشر مطالب، صدقه جاریه است
alamdar_book_1940279226.pdf
4.87M
📚 کتاب: 🌷 زندگینامه و خاطراتی از شهید سید مجتبی علمدار 🌴 کانال
10.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 بشنویم.... توصیف ویژگی‌های خاک پاک و مقدس 🌷از زبان جانباز شهید سید مجتبی علمدار 🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿 ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌷 شهید مرتضی انصاریان فرزند نصرالله. ⚪️ دیپلم وظیفه, که در ۲۳سالگی در بوکان آذربایجان غربی--- در درگیری با ضدانقلاب به شهادت رسید (۲۰ شهریور ۱۳۶۱) 💠 مزار شهید: گلزار شهدای نجف‌آباد اصفهان
۱۱ دیماه ۶۱ -- سالروز شهادت سرهنگ غلامرضا مخبری از شهدای گرانقدر نیروی زمینی ارتش ج.ا.ا 🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷 🌷شهیدی که از دست شهید"صیاد شیرازی"به درجه سرهنگ دومی مفتخر شد... شهیدمخبری در سال ١٣٢۴ در قوچان متولد شد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همانجا بپایان رساند. سپس وارد دانشکده افسری شد بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در سال ١٣۵٨ بعنوان فرمانده یکی از یگانهای اعزامی از لشکر ١۶ به کردستان اعزام گردید تا غائله خودفروختگان کرد را بکمک دیگر همرزمان فرو بنشاند 🔹با آغاز شروع جنگ تحمیلی شهید مخبری بعنوان فرمانده گردان١٢۵پیاده مکانیزه تیپ دوم لشکر١۶ عازم منطقه دهلاویه خوزستان شد و درخط پدافندی قرار گرفت ▪️در آبان۶۰درمنطقه کرخه جهت آزادسازی بستان (عملیات طریق القدس) رشادت وهوشمندی و اعتماد به نفس شهید مخبری باعث شد تا پل سابله که به عنوان خط پدافندی دشمن و غیرقابل شکستن بود،شکسته شود ▫️بواسطه فداکاری در این عملیات از دست شهید صیادبدرجه سرهنگ دومی مفتخر شد و با عنوان معاون فرماندهی تیپ یکم لشکر٢٨ منصوب و بکردستان اعزام شد سرانجام در ۱۱دیماه ۶۱در یکی از این بازدیدها بهنگام بازگشت ودرمنطقه بکمین ضدانقلاب خورد و غلامرضا مخبری بشهادت رسید 🌱🌴🌱🌴🌱 📌شهید غلامرضا مخبری:هرگاه غمگین شدی و دلت از دست زمان گرفت،به نهج‌البلاغه رجوع کن او پاکباخته‌ی کلام مولا علی(ع)بود و جانش سیراب معرفتی بود که نهج‌البلاغه به او نثار می‌کرد 🔹او درحاشیه نهج‌البلاغه‌اش به خطی خوش نوشته است:هرگاه غمگین شدی و دلت از دست زمان گرفت، به نهج‌البلاغه رجوع کن، باشد که سخنان این مرد بزرگ تسلی خاطر گردد" 🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷