eitaa logo
دفاع مقدس
3.7هزار دنبال‌کننده
16.3هزار عکس
10.7هزار ویدیو
886 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ #دهه۶۰ #کپی_آزاد اینجاسخن ازمن ومانیست،سخن ازمردانیست که عاشورا رابازیافته،سراسر ازذکر«یالیتناکنامعک»لبریز بوده و بال دربال ملائک بسوی کربلارهسپارشدند بگذار اغیارهرگز درنیابندکه ما ازتماشای شهدا سیرنمی‌شویم
مشاهده در ایتا
دانلود
📸 صحنه‌ ی نبرد شلیک توپ 106 توسط شهید لسانی بحری
📸 صحنه ی نبرد شلیک توپ 130
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📢 جنگ بهانه است ما باهم رفیق شده‌ایم تا همدیگر را بسازیم ...
پاسداران مرزی به فرماندهی شهید جاویدالاثر محمد مهدیخانی سال ۱۳۵۹
دفاع مقدس
پاسداران مرزی به فرماندهی شهید جاویدالاثر محمد مهدیخانی سال ۱۳۵۹
شهید محمد مهدیخانی از اولین فرماندهان گروه پاسداران مرزی اوایل جنگ تحمیلی محل شهادت: ارتفاعات بازی دراز (سرپل ذهاب) - هفتم آیان
دفاع مقدس
شهید محمد مهدیخانی از اولین فرماندهان گروه پاسداران مرزی اوایل جنگ تحمیلی محل شهادت: ارتفاعات بازی
🌸گروه شهید محمد مهدیخانی🌸 محمد مهدیخانی در آذرماه سال ۱۳۰۹دیده به جهان گشود دوران کودکی و نوجوانی را پشت سر نهاد و دریای بی کران روزگاراو را به طرف سرنوشتی سرخ سوق می داد..وجود او بین سایش لحظه ها سیقل می خورد و یاقوت پر ارزش روح حق مدار و عدالت خواه او نگین خوش رنگی بود که به جلوه های زیبایی از معرفت و اخلاق آراسته ودر تلالو بود. روزی شهید مهدیخانی در میان جمعی زیر سایه بان یک آلاچیق قدیمی به گپ زدن مشغول بودند..گاهی صدای شوخی مردان میان آلاچیق با خش خش برگان درخت مو در آغوش نسیم در می پیچید فردی که میان آلاچیق کنار دست شهید مهدیخانی نشسته بود هیکلی بلند با دستها و کتفهای قوی داشت...این همان فردی بود که وقتی میان جمعی قرار می گرفت..معمولا به زور آزمایی پرداخته و هماورد می طلبید..گاهی نسیمی سرشار از بوی گل پونه های وحشی از طرف رود خانه و انبوه درختان زیر دست روستای شیخ سرخ الدین (قند شکن) مثل نفس صبح در فضای روستا می پیچید وشامه ها را با عطر پونه و سبزه ی تازه نوازش می داد..فردی که هماورد می طلبید بعد از خوردن چایی...دست شهید مهدیخانی را گرفته وفشرده وبه طرف خود می کشید وقصد قدرت نمایی داشت...شهید مهدیخانی سعی کرد از زور آزمایی با او خود داری کند اما او ولکن ماجرا نبود..کشتی درگرفت و بعد از پنج دقیقه رویارویی یکباره طرف روی دستان شهید مهدیخانی پاهایش از زمین کنده شد وبرای اینکه زمین نخورد ستون وسط آلا چیق را دودستی چسبید فضا یکباره با خروش یاعلی از لبهای شهید مهدیخانی پرشدو طرف به همراه ستون وسط آلاچیق نیم متر از زمین کنده شد تماشاچیان ازبیم ریزش آلاچیق به طرف آنها خیز برداشته وشهید طرف را بهمراه ستون بر زمین نهاد....روزگار می گذشت زمستان سال ۱۳۳۷ به اوج خود رسیده بود.تن جامه شاد و سرد و سفید برف فضای گیلانغرب را زیر پوستین خود قایم کرده بود برشهای سوز سرما با زوزه ی باد در هم آمیخته وتا عمق جان نفوذ میکرد پرنده های سفید پابلندی پرسه زنان بر فراز جریان گل آلود رودی که با پیچ و تابی زیبا از کنار روستا میگذشت زیبایی فضای مه آلود حاشیه ی رود را دوچندان کرده بود. خبری دل و ذهن شهید مهدیخانی را درگیر کرده بود. پیرمرد فقیری در بستر بیماری از شدت تب هوس خوردن انار کرده و اناری موجود نبود!!آن زمان چه فصلی بود ؟!.....زمستان و آن زمان هم میوه فروشی به ندرت یافت میشد اگر هم بود از میوه ی انار خبری نبود...صبح روزبعد شهید مهدیخانی اسب سفیدش را زین کرده صدای خروچ خروچ برفها زیر گامهای استوارش گوش گنجشکان سحر خیز را نوازش می داد....توشه ای برداشته و بر زین آویخت آنگاه سوار بر اسب سفید بلندش از درب حیاط خانه بیرون آمد و بسوی منطقه گلین رهسپار شد رد پای اسبش بر برف مثل نقش مهر ومحبت بر قلبی پر از شوق حک شد وزمین زیر چهار نعل اسبش را بوسه زد صدای یورتمه ی نعل اسبش کم کم در فضای گوشم فرود آمد و او از چشمم ناپدید شد....
عاشقان راسر شوریده به پیکر عجب است دادن سر نه عجب ,داشتن سر عجب است تن بی سر عجبی نیست رود گر بر خاک سر سردار ره عشق به پیکر عجب است.
جمله یاران چون خیال ، از پیش ما برخاستند ما خیال یار خود را ، پیش خود بنشاندیم
❣️ گر برود جان ما در طلب وصل دوست حیف نباشد که دوست، دوست‌تر از جان ماست...
در فـراق دوستان آخر ز ما چیزی نماند هرکہ رفت از هستی ما پـاره ‌ای با خویــش بـرد ... شهادت : ۱۳٦۲/۱۲/۵ عملیات والفجر۶/ دهلران چیلات نحوه شهادت: اصابت ترکش به سر لشگر ویژه ۲۵ ڪربلا
شهید عباس بابایی
دفاع مقدس
شهید عباس بابایی
وصیت نامه اول شهيد عباس بابايى بسم الله الرحمن الرحیم همسرم ! راه خدا را انتخاب کن که جز این راه دیگری برای خوشبختی وجود ندارد . . . ملیحه جان همانطوری که میدانی احترام مادر واجب است . اگر انسان کوچکترین ناراحتی داشته باشد اولین کسی که سخت ناراحت می شود مادراست که همیشه به فکر فرزند یعنی جگرگوشه اش می باشد. . . . . . ملیحه جان اگر مثلا نیم ساعتی فکر کردی راجع به موضوعی هرگز به تنهایی فکر نکن حتما از قرآن مجید و سخنان پیامبران - امامان استفاده کن و کمک بگیر- نترس هر چه می خواهی بگو. البته درباره هر چیزی اول فکر کن . هر چه که بخواهی در قرآن مجید هست مبادا ناراحت باشی همه چیز درست می شه ولی من می خواهم که همیشه خوب فکر کنی . مثلا وقتی یک نفر به تو حرفی می زند زود ناراحت نشو درباره اش فکر کن ببین آیا واقعا این حرف درسته یا نه . البته بوسیله ایمانی که به خدا داری. ملیحه جان به خدا قسم مسلمان بودن تنها فقط به نماز و روزه نیست البته انسان باید نماز بخواند و روزه هم بگیرد . اما برگردیم سرحرف اول اگر دوستت تو را ناراحت کرد بعد پشیمان شد و به تو سلام کرد و از تو کمک خواست حتما به او کمک کن . تا میتونی به دوستانت کمک کن و به هر کسی که می شناسی و یا نمی شناسی خوبی کن. نگذار کسی از تو ناراحت بشه و برنجه. هر کسی که به تو بدی می کند حتما از او کناره بگیر و اگر روزی از کار خودش پشیمون شد از او ناراحت نشو. هرگز بخاطر مال دنیا از کسی ناراحت نشو. ملیحه جون در این دنیا فقط پاکی، صداقت ،ایمان ، محبت به مردم ، جان دادن در راه وطن ، عبادت باقی می ماند. تا می تونی به مردم کمک کن . حجاب ، حجاب را خیلی زیاد رعایت کن . اگه شده نان خشک بخور ولی دوستت ، فامیلت را که چیزی نداره، کسی که بیچاره است او را از بدبختی نجات بده. تا میتونی خیلی خیلی عمیق درباره چیزی فکر کن. همیشه سنگین باش. زود از کسی ناراحت نشو از او بپرس که مثلا چرا اینکار را کردی و بعد درباره آن فکر کن و تصمیم بگیر. . . . . همیشه بخاطرت این کلمات بسیار شیرین و پر ارزش را بسپار « کسی که به پدر و مادرش احترام بگذارد ، یعنی طوری با آنها رفتار کند که رضایت آنها را جلب نماید ، همیشه پیش خداوند عزیز بوده و در زندگی خوشبخت خواهد بود . . . ملیحه مهربانم هروقت نماز میخونی برام دعا کن .
هدایت شده از دفاع مقدس
خیلی پیش‌روی کرده بودیم، چند نفر از جلو به طرف‌مان می‌آمدند و قد یکی از آنها، حدود یک متر از بقیه بلندتر بود. همین باعث شده بود که تا هر کدام از بچه‌ها، حدسی درباره‌اش بزنند که کیست،جلوتر که آمدند حاج مهدی را شناختم که روی شانه یکی از عراقی‌ها نشسته و اسلحه‌اش را به طرف بقیه گرفته بود با اینکه هر دو پایش زخمی شده بود، اما پنج عراقی را اسیر کرده و روی شانه یکی سوار شده بود تا به خط خودی برسد. بعداً خودش تعریف کرد که فقط یک گلوله داشته و با همان، یکی از عراقی‌ها را که به طرفش حمله کرده بود می‌زند و بقیه را هم اسیر می‌کند. سردار شهید حاج مهدی کازرونی یار و همرزم سردار حاج قاسم سلیمانی از ابتدای جنگ تا شهادت و مسئول فرماندهی طرح عمليات سردار سلیمانی در مورد کازرونی گفت: من به جرائت قسم می‌خورم ذره‌ای ترس در وجود حاج مهدی کازرونی راه ندارد. 🌹حاج قاسم سلیمانی حاج مهدی کازرونی🌹
دفاع مقدس
خیلی پیش‌روی کرده بودیم، چند نفر از جلو به طرف‌مان می‌آمدند و قد یکی از آنها، حدود یک متر از بقیه بل
سردار شهيد محمدمهدی کازرونی متولد:١٣٣٩/١/٥ محل تولد : كازرون ( روستای سعدی) آخرین مسئولیت :مسئول طرح عملیات لشکر 41 ثارالله شهادت: ١٣٦٢/٧/٣٠ والفجر ٤ وى از دوران کودکی شوردینی خاصی داشت و علاقه اش به یادگیری قرآن واحکام در میان خانواده وخویشاوندان مشهود بود. جسارت و بی باکی مهدی اورادرمیان همسن و سالهایش متمایز می کرد به همین خاطر کودکی و نوجوانی اش با حوادث بسیار ی همراه بود. روزهای انقلاب ، با روزهای نوجوانی او توام شد و آنچه را که مهدی آموخته بود دراین روزهای پرتلاطم به کار گرفت.وقتی درخت انقلاب به پیروزی نشست مهدی هنوز از مرز بیست سالگی عبور نکرده بود . اما تدبیرهای اوبه عنوان یکی از مسئولین سپاه کرمان بسیاری از توطئه های منافقین واشرار منطقه کویری را خنثی کرد . در بیست و یک سالگی از مسئولین سپاه کردستان ( مهاباد ) بود . درایت او در فرماندهی باعث شد تادر شهرهایی که پای مهدی به آنجا می رسیدصلح و آرامش برقرار شود. سرانجام در عملیات والفجر ٤ در منطقه مریوان به شهادت رسید.تصاوير فوق لحظه وداع همسر و پسران دو قلوى وى بشير و ندير و پسر اخر ظهير با پدر ميباشد *اشهد ان لا اله الا الله…* از پائین تنه اش چیزی باقی نمانده بود؛اما هنوز زنده بود. لحظه ی آخر نگاهش را دوخت به پائین بدنش. ذکر یا سیدی با نفس آخرش همراه شد… توان حرف زدن نداشت. با چشم اشاره کرد به جیبش… حاج یونس دست کرد داخل جیبش و قرآن کوچکی را در آورد… و با اشاره حاج مهدی به طرف لب هایش برد تا آن را ببوسد. حاجی قرآن را که بوسید انگار باری از روی شانه هایش برداشته باشند، آرام گرفت..
هدایت شده از دفاع مقدس
مصاحبه با شهید مهرداد عزیزال
3.75M
💠 مصاحبه‌ بابسیجی 14 ساله، شهید مهرداد عزیزاللهی: به‌جبهه‌ آمدم‌ شاید کمکی‌ در راه خدا کنم و گناهانم پاک‌ بشه! امام‌خمین ی‌هم‌ این‌ فیلم‌ را دیده‌ بود و خواستند او را از نزدیک ببینند. وقتی‌ او به حضور ایشان‌ رسید، امام‌ بازوی‌ او را بوسه‌ زدند💕 🆔 @Defa_Moqaddas✔️JOIN ✅ کانال "دفاع مقدس"
دفاع مقدس
💠 مصاحبه‌ بابسیجی 14 ساله، شهید مهرداد عزیزاللهی: به‌جبهه‌ آمدم‌ شاید کمکی‌ در راه خدا کنم و گناهانم
كوچكترين ژنرال مين روب دنيا؛ دانش آموز شهید «مهرداد عزیزاللهی» در مهرماه سال ١٣٤٦ در شهر اصفهان در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد. دوران کودکی خود را در کنار برادر خود مسعود که او نیز به فیض شهادت نایل شده، سپری کرد. تحصیلات راهنمایی را به پایان نرسانده بود که با جثه‌ای کوچک ولی روحی بلند و شجاعتی وصف ناپذیر به جبهه اعزام شد و همزمان با حضور در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل، در سنگر علم و دانش و تا قبل از شهادت درس خود را تا سال سوم هنرستان در رشته برق الکترونیک ادامه داد. شهید «مهرداد عزیز اللهی» در سال ١٣٦٤، در عملیات کربلای 4 در جزیره «ام الرصاص» در حال غواصی به شهادت رسید و جاودانه شد. مادر مهرداد درباره آن فيلم مصاحبه مشهور مي گويد: «آن فيلم مال اوايل جنگ است که مهرداد تازه به جبهه رفته بود. امام خميني هم آن فيلم را ديده بود و خواسته بودند تا مهرداد را ببرند پيش ايشان. امام مهرداد را مي بينند و بازوي او را بوسه مي زنند و او هم دست امام را مي بوسد.» تصویر فوق نيز از بریده ی روزنامه کیهان، منتشره به مورخه دوشنبه، اول آذر ماه ١٣٦١است.شهيد مهرداد عزیزاللهی را غالبا با همان مصاحبه معروفش می شناسند و کمتر کسی از ماجرای بخشداری او خبر دارد.. باختران- خبرنگار کیهان: بخشدار شهرک آزاد شده ی زبیدات، در داخل خاک عراق که در عملیات محرم به دست رزمندگان اسلام تصرف شد، انتخاب شد. بر اساس گزارش خبرنگار کیهان از باختران، به دنبال آزادی شهرک زبیدات، در تصمیم گیری مشترکی که بین فرماندهان نظامی و پیشنهاد برادر ترکان، استاندار ایلام،و فرماندار دهلران صورت گرفت، بخشدار جدید این شهرک انتخاب شد.
❣️ اینجا فکه است ، سکوی پرواز و معراج فرمانده ، جایی که سالهاست زیارتگاه عاشقان شهداست..
⭕️ راز شیعه شدن تنها 🔸تنها شهید اروپایی دفاع مقدس ژروم ایمانوئل کورسل معروف به _کورسل بود که در عملیات مرصاد شهید شد. وقتی از او پرسیدند: چه کسی تو را شیعه کرد؟ در جواب گفت: دعای کمیل امام علی سلام الله علیه
از شهدا، به جامانده ها هنوز هم شهادت مےدهند اما بہ "اهل درد"نه بے خیال ها فقط دم زدن ازشهـدا افتخار نیست باید زندگےمان،حرفمان،نگاهمان، لقمه هایمان،رفاقتمان هم بوی شـهدا بگیرد...
💚 خدایا مرا پاڪیزه بپذیر...
alamdar_book_1940279226.pdf
4.87M
📚 🌷شهید سید مجتبی علمدار🌷 📎پیشنهاد دانلود