🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
با دستمالی که از جیب اونیفورمش درآورد عرق پیشانی و گردنش را گرفت گفت
من از نیروهای زمینی ارتش به اینجا آمده ام
بله بفرمایین خوش آمد ین
اوضاع چطوره
چندان تعریفی نداره
خودتون که می بینید
بله درسته من برای یک مأموریت آمدم میخواهم فرمانده شما را ببینم آقای آذرپیکان
مرد نگاه او را گرفت و پرسید دنبال چیزی می گردین؟
بله مقرر آقای آذرپیکان کجاست؟
من که چیزی نمی بینم.
درست تشریف آوردین الان به ایشان خبر میدهم که شما آمدیم سرهنگ سری تکان داد و به انتظار ایستاد
مرد برگشت و به سمت کامیون به راه افتاد سرهنگ با تعجب به او زل زد و یک لحظه پیش خود فکر کرد انگار متوجه نشد چی گفتم چرا از آن طرف رفت؟
با این فکر به دنبال او راه افتاد مرد کنار کامیون ایستاد مشغول صحبت کردن با جوانی شد که زیر پیراهن سفید تن داشت چفیه ای دور سرش پیچیده بود و جعبه های مهمات را از کامیون پیاده می کرد
سرهنگ با ناراحتی همان جا ایستاد جوان جعبه مهمات را زمین گذاشت وچفیه را از دور سرش باز کرد و همراه با مرد به طرف او رفتند سرهنگ کلاهش را از سر برداشت عرق پیشانی اش را با آستین گرفت منتظرماند
جوان روبهروی او ایستاد سلام جناب سرهنگ خوش آمدین بفرمایید
سلام خسته نباشید من با آقای آذرپیکان کار داشتم
بله بفرمایید
کجا هستند
از کدام طرف باید بروم من در خدمتتان هستم امرتان را بفرمایید
معذرت می خواهم باید مستقیماً با خودشان حرف بزنم
حالا مرد میانسال لبخندی زده حرف او را برید آقای آذرپیکان ایشان هستم
سرهنگ با تعجب نگاهی به جوان و نگاهی به مهمات کنار کامیون انداختن شما هستین ؟
بنده خودم هستم راحت باشید امرتان چیست؟
سرهنگ لحظه ای با تعجب به او خیره شد هنوز گیج و مردد بود و نمی دانست چه بگوید یکباره کلاهش را بر سر گذاشته باشن هایش را محکم به هم کوبید و احترام نظامی گذشت خیلی معذرت می خواهم ولی حقیقتش انتظار نداشتم
حجت لبخندی زد و دستش را به طرف او دراز کرد به هر حال من آذر پیکانم
سرهنگ دست او را فشرد خیلی از دیدنتون خوشحالم من هم همینطور بفرمایین آنجا توی سایه
مرد رفتن شانه به شانه آنها را دنبال کرد خندید سری تکان داد وبه سمت کامیون راه افتاد
#شهیدحجت_الله_آذرپیکان
#فرماندهی_ازآن_توست_یاحسین
🌷 @Dehghan_amiri20 🌷
🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
🌷🍃🌷🍃🌷
#خودتوپیداکن
#خودتوصیقل_بده #خودتوصفابده
#چراکه_جایگاه_واقعی_تودرنهایت_بهشت
💠✨کلام نیکان
🌺 حضرت #آیت_الله_مجتهدی
اگر احتمال بدهید انگشتر عقیقتان در سطل زباله گم شده باشد، چقدر در خاک و زباله ها میگردید تا انگشترتان را پیدا کنید؟
خودتان را هم همین طور بگردید و پیدا کنید!
💎شما جواهر هستید!
روایت است که می فرماید
تعجب می کنم از کسی دنبال گمشده اش میگردد، امّا دنبال خودش نمیگردد!!
ما اگر بگردیم و خودمان را پیدا کنیم و خود را بشناسیم، اصلاً شب ها خوابمان نمی برد!
🌷 @Dehghan_amiri20 🌷
🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
💠 خاطرات دختر شینا💠
🌸🍃دختر شینا
💠خاطرات همسر
#شهیدحاج_ستارابراهیمی
به قلم بهناز ضرابی زاده
#فصل_پنجم_۲
🌷 @Dehghan_amiri20 🌷
🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
🕊🌺ذره خاکم و در کوی توام جای خوش است
ترسم ای دوست که بادی ببرد ناگاهم
پیر میخانه سحر جام جهان بینم داد
و اندر آن آینه از حسن تو کرد آگاهم🕊🌺
#شبتون_بخیرونیکی
#التماس_دعاےفرج
🌷 @Dehghan_amiri20 🌷
🕊ای که روشن شود از#نورِ_تو
هر صبح جهان روشنایِ دل من
حضرت #خورشیدسلام🌹
🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
🕊ای که روشن شود از#نورِ_تو هر صبح جهان روشنایِ دل من حضرت #خورشیدسلام🌹
🌸🌿من بی خبر و تو با خبر از حالم
از تیر گنه شكسته باشد بالم
یك لحظه نمی بری مرا از خاطر
با آن كه دلت خون شده از اعمالم🌸🌿
🌷 @Dehghan_amiri20 🌷