eitaa logo
💕 دلبری 💕
488 دنبال‌کننده
921 عکس
229 ویدیو
11 فایل
💕هوالمعشوق💕 عاشقانه و دلبرانه از جنس بهشتی💖 سبک زندگی اسلامی ❣کپی بدون ذکر منبع فقط برای #همسر مجاز میباشد! کپی از #هشتکهای اختصاصی و #بنــرهای کانال #حرام میباشد. انتقادات و تراوشات دلتان را با ما در میان بگذارید👇 تبادل👇 @ghased313
مشاهده در ایتا
دانلود
✨آمد رمضان و مقدمش بوسیدم در رهگذرش طبق طبق گل چیدم من با چه زبان شکر بگویم که به چشم یک بار دگر ماه خدا را دیدم ...❤️ 💟 @Delbari_Love
📅 دعای روز اول ماه رمضان 🔅بسم الله الرحمن الرحیم اللهمَ اجْعلْ صِیامی فـیه صِیـام الصّائِمینَ وقیامی فیهِ قیامَ القائِمینَ ونَبّهْنی فیهِ عن نَومَةِ الغافِلینَ وهَبْ لی جُرمی فیهِ یا الهَ العالَمینَ واعْفُ عنّی یا عافیاً عنِ المجْرمینَ. 🔸خدایا روزه مرا در این روز مانند روزه روزه داران حقیقی قرار ده و اقامه نمازم را مانند نمازگزاران واقعی مقرر فرما و مرا از خواب غافلان هوشیار ساز و هم در این روز جرم و گناهم را ببخش ببخش ای خدای عالمیان و از زشتیهایم عفو فرما ای عفو کننده گناهکاران عالم 💟 @Delbari_Love
💕 دلبری 💕
📙 #داستـــــان #عاشقانه_مذهبی #قسمت_31 ✍علی عزیزم،نگران ما نباش،دیگر از آن سودای ضعیف خبری نیست! مر
📙 ✍سودا،اومدم مرخصی! لبخند میزنم. _خوش اومدی سید. بنیتا بی قراری میکند،علی صورتش را پشت سر هم میبوسد. _جانم بابا،دلم برات یه ذره شده بودا. بنیتا بغض میکند،درحالی که در چشمانش اشک جمع شده میگوید:بابایی،چلا نبودی؟ سرش را خم میکند و اشکانش جاری میشود. _نبودی خو،من غشه میخولدم،هیشکس نبوت بلام بابایی کنه. دلم میلرزد،در چشمان علی اشک جمع میشود با صدای لرزان میگوید:الان که پیشتم بابایی،غصه نخور! دخترکمان را محکم به سینه اش میچسباند و موهایش را می بوید. نمیخواهم مَردم بلرزد،بنیتا را در آغوش میگیرم. _مگه قرار نبود باباعلی اومد براش شعر بخونی؟ سرش را به نشانه مثبت تکان میدهد،اشکانش را پاک میکنم. _خب چرا گریه میکنی؟باباعلی اومده! در گوشش زمزمه میکنم. _نمیخوای که ناراحت بشه! نچ کشیده ای میگوید،علی دستم را میگیرد. _یه نگاهم به من بنداز! لبخند میزنم طبق همیشه. _من که همه ی هوش و حواسم کنارته علی! آه صدای چشمانش! _چقدر دلم برای علی گفتنات تنگ شده بود! غرق احساس میشوم که ناگهان بشگونی از بازویم میگرد،آخم بلند میشود،با شیطنت میخندد. _اینو گرفتم تا بفهمی من واقعی ام،منو دیدی انگار جن دیدی،همینطور مونده بودی! قیافه ی وحشت زده ای به خودش میگیرد از خنده غش میکنم. نگاهم میکند،مثل همیشه با لبخند،پرمهر. _بگو سراپا گوشم گله،شکایت،فحش،هرچی. تو بگو با جون و دل گوش میدم بعد من میگم برات! _حرفا بمونه برای بعد،فعلا میخوام از بودنت لذت ببرم! همانطور که به سمت کمد میرود میگوید:پس تا یه دوش بگیرم،تر و تمیز بیام خدمت خانم و دخترم یه غذای توپ آماده میکنی؟ _همین الان آقا. حوله برمیدار و به حمام میرود،با شوق مشغول آماده کردن غذا میشوم،بنیتا دنبالم می آید و یک ریز حرف میزند! خانه سوت و کورمان دوباره رنگ و نشاط گرفته! بنیتا روی کابینت مشغول ور رفتن با وسایل است،علی همانطور که با حوله موهایش را خشک میکند میگوید:چه بویی راه انداختی! _آفیت باشه عزیزم! بوسه ی عمیقی روی پیشانی ام میکارد،شرم زده میشوم مثل روزهای اول. _سلامت باشی بانو! چقدر دلتنگ این بانو گفتنش بودم،صدایش،نگاهش،وجودش،لبخندش. بنیتا را در آغوش میگیرد. _دخترم نمیخواد سوغاتی هاشو ببینه؟ بنیتا با ذوق میگوید:شوگاتی بلام آولدی؟ _اوهوم،برای مامانم آوردم اگه افتخار بده بیاد پیش ما! خنده ام میگیرد،نمیداند دست پاچه ام. ادامه دارد.... 👈نویسنده:لیلی سلطانی ⏪ ... 💟 @Delbari_Love
✨دعای روز دوم ماه مبارک رمضان 💟 @Delbari_Love
#حاج_اســماعیل_دولابی ✨ وقـتی می‌خواهی از مـنزل خارج شـوی اهـــل‌خانــه را خشـــنود کن و بـــیرون بیا. ✨ وقــتی هــم خواستی وارد خـانه شوی بیـــرونِ در، اســـتغفار کن، صلوات بفرست هرناراحتی داری بـیرون بگـــذار و با روی خــوش داخــل شـــو! 💟 @Delbari_Love
#آموزش_ساده‌ی_پدرانه پسر: من تصمیم به ازدواج دارم! پدر: بگو معذرت میخوام!😳 پسر: برای چی آخه؟؟ پدر: از من معذرت_خواهی کن! پسر: اشکال نداره اما دلیلشو میشه بدونم؟؟ پدر: پسرم بگو ببخشید! پسر خندید و گفت: کاش علتشو میگفتید! پدر: بگو حق با شماست و منو ببخش! پسر: پدر منو ببخش معذرت میخواهم! پدر: الان آماده ازدواج هستی! پسر: چرا؟؟😳 پدر: هر موقع یاد گرفتی در زندگی بدون هیچ دلیلی عذرخواهی کنی آماده ازدواج هستی! ✨ زندگی مشترک، دادگاه نیست تا دنبال استدلال و سند برای عذرخواهی باشی بلکه کلبه‌‌ای پر از صفا، صمیمیت، رفاقت و گذشت است. 💟 @Delbari_Love
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙کوچک دانستن خدمت خود به همسر #استاد_عباسی 💟 @Delbari_Love
#عبادت_دسته_جمعی ✨ گاهی برنامه‌تان در خانه این باشد مثلا در هفته یکبار برنامه عبادی مشترک در کنار همسر و فرزندان، انجام دهید. ✨ مثل خواندن قرآن، دعای توسل، کمیل، ندبه و... بطوری که به نوبت بخوانید و صدای یکدیگر را بشنوید. ✨ در انتهای کار عبادی خود، قرارتان این باشد هر کدامتان جداگانه و به نوبت (بطوری که صدای یکدیگر را می‌شنوید) چند دعا کنید و با هم آمین بگویید. ✨ اینکار در شما روحیه و حس وحدت، همدلی، معنویت و محبت ایجاد می‌کند. 💟 @Delbari_Love
💕 دلبری 💕
📙 #داستـــــان #عاشقانه_مذهبی #قسمت_32 ✍سودا،اومدم مرخصی! لبخند میزنم. _خوش اومدی سید. بنیتا بی قرا
📙 ✍بنیتا رو به من میگوید:ماما بیا،شکلاتی بگلیم! علی میخندد. _شوگاتی،شکلاتی!بچه تو هنوز یاد نگرفتی بگی مامان؟ _علی اذیتش نکن! اخم ساختگی میکند. _من نبودم این چی کار کرده بیشتر از من دوستش داری؟ _من کی گفتم بنیتا رو بیشتر دوست دارم؟! به سمت پذیرایی هلش میدهم. _باز علی و شیطنتاش،برید بذارید کارمو کنم آقام بعداز چندماه اومده! کلی عروسک دور و بر بنیتا میریزد،با ذوق باهم بازی میکنند،دخترم دوباره جان گرفته. علی رو به من میگوید:بیا بشین،اومدیم دو دیقه خودتو ببینیم. _ماشالا چه پرانرژی،گفتم تو حموم خوابت میبره. همانطور که بنیتا را روی پاهایش گذاشته و تکان میدهد تا بخوابد میگوید:دختر بابا دیپلم گرفته؟ _شی؟! _دیپلم گرفتی؟ بنیتا با تعجب نگاهش میکند،با خنده کنار علی مینشینم. بنیتا سریع بلند میشود و کنار گوشم میگوید:ماما،دیوم شیه؟! خنده ام شدت میگیرد،حال و هوای الان کجا،حال و هوای دیروز کجا؟! _هرکی مدرسه ش تموم بشه دیپلم میگیره. آهانی میگوید و به سمت اتاقش میدود. _بهش چی میدی انقدر انرژی داره؟! به چشمانش زل میزنم،چرا انقدر صدای چشمانش زیباست؟! _از تو که پر انرژی تر نیست. _آخه اون سودا نداره بعداز چندماه ببیندش بره تو آسمونا. غرق لذت میشوم،دستش را میفشارم. _خوبی علی؟ _خوبم،خوبی خانمم؟ _الان خوبم! میخندد،مثل شب خواستگاری! _چندساعته اومدم تازه احوال پرسی کردیم مثل اوایل نامزدی! بنیتا بدو بدو می آید،با ذوق کیف و دفتری که برایش خریدم نشان میدهد. _بابایی ببین،میخوام بلم مدلسه! بعداز کلی شیطنت روی پای علی خوابش میبرد میخواهم بلندش کنم که علی مانع میشود. _بذار بمونه. _آخه خسته ای! _فدای سرش،بیا کنارم! دوباره کنارش مینشینم. با شیطنت نگاهم میکند. _مثل تازه عروسا رو میگیری،غریبه شدم؟ ریش هایش را نوازش میکنم. _عاشق تر شدم سیدجان،انگار روز اولیه که هستی،همون هیجان همون دست پاچگی همون علاقه! دستم را میبوسد. _بهت تکیه کنم عروسِ فاطمه؟ چه لذت و قدرتی بالاتر از این که تکیه گاه،تکیه گاهت باشی! سرش را روی شانه ام میگذارد آرام کنار گوشش میگویم:بخواب،غذا دیر آماده میشه! با لذت به صورت آرام و خسته اش نگاه میکنم،سرش به شانه ام نرسیده خوابش برد! دستم را بین موهایش میبرم،این مرد دنیای من است. مرخصیش که تمام بشود و باز به سمت معراج برود با تمام قلب بال و پرش میشوم. 👈نویسنده:لیلی سلطانی ⏪ 💟 @Delbari_Love
🌸نیمه شعبان ولادت حضرت مهدی (عج) بر همه منتظران مبارک🌸 🎊🎉😍 💟 @Delbari_Love
🔆 💠 سختگیری زیاد در پذیرفتن همسر، می‌تواند موجب شود که او کمتر برای عذرخواهی پیش‌قدم شود. 💠 توقع نداشته باشید که همسرتان با الفاظ و مورد نظر شما عذرخواهی کند. 💠 گاهی حتی برخی رفتارها، نشان‌دهنده و چراغ سبزی به معنای است. پس سریع عذر زبانی و یا رفتاری همسر را بپذیرید و واقعاً او را ببخشید. 💠 گاهی دیر پذیرفتن عذر همسر، زمینه ایجاد ، سوءظن و سردی روابط می‌گردد. 💠 مواظب باشید در پذیرش عذرخواهی، نگذارید و حفظ همسرتان را در نظر بگیرید. 💟 @Delbari_Love
🔆 💠 اگر گاهی همسر، از پدر و مادر یا خواهر و برادرتان کرد لازم نیست سریع بگیرید. 💠 با او همنوایی و کنید. مثلا بگویید اگر پدر و مادرم چنین کاری کرده‌اند یا فلان صحبت نادرستی داشته‌اند باشماست منم بجای شما باشم ناراحت می‌شوم. 💠 با این همنوایی هم آبی بر آتش ریخته می‌شود و هم شما را فردی منطقی و بدون تصور خواهد کرد. 💠 نیز به او فرصت می‌دهید تا بدون لجبازی، روی حرف خود کند. 💟 @Delbari_Love
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ღــق 🌸امیرالمؤمنین علیه‌السلام: هر کس این شش آیه را هر روز صبح قرائت کند، خدای متعال او را از هر بدی کفایت فرماید، هر چند او خودش را به هلاکت انداخته باشد.🌸 📚 بحار الأنوار، جلد ۸۳، ص ۳۳۷ 💟 @Delbari_Love
💠 اینکه روی صفحه موبایلتان تصویر شوهرتون رو بذارید و یا در کیف پولی خود عکسی از او قرار بدید هم ناخودآگاه محبت او را در دل شما بیشتر می‌کند نیز عکس‌العمل رفتاری و احساسی شوهرتان با دیدن این کار به ظاهر کوچک به نفع شماست گرچه ابراز نکند. 💟 @Delbari_Love
💠هیچ وقت نگید من دارم کار می‌کنم و خانمم داره اینو می‌بینه و باید بفهمه این یعنی دوست داشتنش 💠خانم شما به شنیدن واژه‌های دوست داشتن و ابراز علاقه و محبت کلامی و رفتاری نیاز داره! 💠و این مساله همچون نیاز به آب خوردن، نیازی همیشگی است. 💟 @Delbari_Love
💠 در خريد اسباب بازی زياده روی نكنيد! کودکانی که اسباب‌ بازی‌های بی‌شماری دارند پریشان‌تر هستند و از بازی لذّت نمی‌برند! 💠 وقتی با اسباب‌ بازی‌های کمتری بازی كنند بسیار خلّاق‌تر می‌شوند! 💟 @Delbari_Love
ღــق 🌸پیامبر_صلی‌اللّه‌علیه‌و‌آله: نزدیکترین شما به من در قیامت کسی است که با همسر خود به نیکی رفتار نماید.🌸 📚وسائل الشیعه،جلد۱۲،صفحه۱۵۲ 💟 @Delbari_Love
🔴 : 💠 اگر می‌خواهی صدقه بدی همین‌طور صدقه نده! صدقه را از طرف امام رضا علیه‌السلام برای سلامتی آقا امام زمان علیه‌السلام بده! برای دو معصوم که بدهی ممکن نیست خداوند این صدقه را رد کند. 💟 @Delbari_Love
🔴 💠 خانم‌ها باید بدانند طبق آموزه‌های دینی، نَفَس آنها، افکار و نیّات ایشان هنگام پختن غذا بر روی طعم آن و اثرگذاری آن بر جسم، نقش دارد. 💠 هر روز ثواب پختن غذای خود را به یکی از اهل بیت علیهم السلام اهدا کنید تا برکات آن را مشاهده کنید. 💠 به هنگام طبخ غذا، زبانتان مشغول صلوات و ذکر خدا باشد. از خدا بخواهید توان و نیرویی که از این غذا در بدن اهل خانه ایجاد می‌شود در راه عبادت، خدمت به دیگران، رضایت خدا و غیر گناه صرف شود. 💠 از خدا بخواهید از برکات ذکر و دعایی که هنگام پختن این غذا بر زبان جاری می‌کنید ایجاد محبّت و علاقه‌ی جدید بین شما و همسرتان باشد. 💟 @Delbari_Love
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💟 @Delbari_Love 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
📚داستان ✨ ✍خانوم_علے_آبادے _آخــــر هفتہ قـــرار بود بیان واســــہ خواستگارے زیاد برام  مهــم نبود کہ قــرارہ چ اتفاقے بیوفتہ حتے اسمشم نمیدونستم ، مامانم همی طور گفته بود یکی می خواد بیاد.... فقط بخاطــر مامان قبول کردم کہ بیان برای آشنایے .... ترجیح میدادم بهش فکر نکنم _عادت داشتم پنج شنبہ ها برم بهشت زهرا  پیش🌹 شهید گمنام 🌹 شهیدے ک شده بود محرم رازا و دردام رفیقے ک همیشہ وقتی ی مشکلے برام پیش میومد کمکم میکرد ... 🌹فرزند روح الله🌹 این هفتہ  بر عکس همیشہ چهارشنبہ بعد از دانشگاه رفتم بهشت زهرا چند شاخہ گل گرفتم کلےبا شهید جانم حرف زدم احساس آرامش خاصے داشتم پیشش _بهش گفتم:شهید جان فردا قـــراره برام خواستگار بیاد..... از حرفم خندم گرفت ههههه خوب ک چی الان این چی بود من گفتم.. ... من ک نمیخوام قبول کنم فقط بخاطر ماما.... احساس کردم یہ نفر داره میاد ب ایـن سمت پاشدم دیر شده بود سریع برگشتم خونہ تا رسیدم مامان صدااااام کرد -اسمااااااااء _(ای واے خدا ) سلام مامان جانم❓ _جانت بے بلا فردا چی میخواے بپوشے❓ _فردا❓ _اره دیگہ خواستگارات میخوان بیاناااااا اها..... یه روسری و یہ چادر مگہ چہ خبره یہ آشنایی سادست دیگہ عروسے ک نیست.... این و گفتم و رفتم تو اتاقم ی حس خاصے داشتم نکنه بخاطر فردا بود⁉️ وای خدا فردا رو بخیر کنه با ایـن مامان جاݧ مـن... همینطورے ک داشتم فکر میکردم خوابم برد.... بامــــاهمـــراه باشــید🌹 ↩️ ... : خانوم_علے_آبادے 💟 @Delbari_Love
ღــق 🌸: با پدرانتان خوش رفتار باشيد، تا فرزندانتان با شما خوشرفتارى كنند!🌸 📚ميزان الحکمه، ج۱۳، ص ۴۹۱ 💟 @Delbari_Love
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 چرا برای امام زمان(عج) دعا می‌کنیم، در حالی که به دعای ما احتیاجی ندارند؟ 💟 @Delbari_Love
: 💠 بهترین روش انسان آن است که در آغوش پر مهر و محبت مادر پرورش کند و زنانی که فرزند خود را از این موهبت الهی محروم می‌کنند، در واقع به زیان خود و خویش و جامعه اقدام کرده‌اند. ١٣٧۵/١١/٢٠ 💟 @Delbari_Love
💕 دلبری 💕
📚داستان ✨#عاشقانہ_دو_مدافع ✍خانوم_علے_آبادے #قسمــــــت_اول _آخــــر هفتہ قـــرار بود بیان وا
📚داستان ✨ چیزے نمونده بود ڪ از راه برســـن من هنوز آماده نبودم  مامان صداش در اومد _اسمااااااء پاشو حاضر شو دیگہ الان ک از راہ برسـن انقــد منو حرص نده یکم بزرگ شو   _وای مامان جان چرا انقدر حرص میخوری الا.....(یدفہ زنگ و زدن ) دیگہ چیزی نگفتم پریدم تو اتاق تا از اصابت ترکشاے مامان در امان باشم سریع حاضر شدم  نگاهم افتاد ب آینہ قیافم عوض شده بود یہ روسرے آبے آسمانی سرم کرده بودم با یہ چادر سفید با گلهاے آبے سنم و یکم برده بود بالا با صداے مامان از اتاق پریدم بیروݧ عصبانیت تو چهره ے مامان به وضوح دیده میشد گفت:راست میگفتے اسماء هنوز برات زوده خندیدم گونشو بوسیدم و رفتم آشپز خونه اونجا رو بہ پذیرایے دید نداشت صداے بابامو میشنیدم ک مجلس و دست گرفتہ بود و از اوضاع اقتصادے مملکت حرف میزد انگار ۲۰سالہ مهمونارو میشناسہ همیشہ همینطور بود روابط عمومے بالایے داره بر عکس من چاے و ریختم مامان صدام کرد _اسماء جان چایے و بیار خندم گرفت مثل این فیلما چادرمو مرتب کردم  وارد پذیرایے شدم سرم پاییـݧ بود سلامے کردم و چاےهارو تعارف کردم ب جناب خواستگار ک رسیدم کم بود از تعجب شاخام بزنہ بیرون   آقاےسجادے؟!😳 ایـݧ جاچیکار میکن؟😕 ینی این اومده خواستگارے من؟ واے خدا باورم نمیشہ چهرم رنگش عوض شده بود اما سعے کردم خودمـــو کنترل کنم   مادرش از بابا اجــازه گرفت ک براے آشنایے بریم تو اتاق دوست داشتـــــم بابا اجـــازه نده اما اینطور نشد حالم خیلے بد بود اما چاره اے نبود باید میرفتم ســر جـــام نشستہ بودم و تکون نمیخــوردم سجادے وایساده بود منتظر من ک راه و بهش نشون بدم اما من هنوز نشستہ بودم باورم نمیشد  سجادے دانشجویے ک همیشہ سر سنگین و سر بہ زیر بود اومده باشہ خواستگارے من من دانشجوے  عمران بودم اونم دانشجوے  برق چند تا از کلاس هامون با هــم بود همیشہ فکر میکردم از من بدش میاد تو راهرو دانشگاه تا منو میدید  راهشو کج میکرد  منم ازش خوشـم نمیومد خیلے خودشو میگرفت..... چند سرے هم اتفاقے صندلے هامون کنار هم افتاد ک تا متوجہ شد جاشو عوض کرد این کاراش حرصم میداد  فکر میکرد کیه؟ البتہ ناگفتہ نماند یکمے هم ازش میترسیدم جذبہ ے خاصے داشت تو بسیج دانشگاه مسئول کاراے فرهنگے بودچند بار عصبانیتشو دیده بودم  غرق در افکار خودم بودم ک با صداے مامان ب خودم اومدم اسمااااااء جان آقاے سجادے منتظر شما هستن از جام بلند شدم ب هر زحمتے بود سعی کردم خونسردیمو حفظ کنم   مامان با تعجب نگام میکرد رفتم سمت اتاق بدون اینکہ تعارفش کنم و بگم از کدوم سمت باید بیاد اونم ک خدا خیرش بده از جاش تکون نخورد  سرشو انداختہ بود پایـیـن دیگہ از اون جذبہ ے همیشگے خبرے نبود  حتما داشت نقش بازے میکرد جلوے خوانوادم حرصم گرفتہ بودم هم تو دانشگاه باید از دستش حرص میخوردم هم اینجا حسابے آبروم  رفت پیش خوانوادش برگشتم و با صدایے ک یکم حرص هم قاطیش بود گفتم آقاے سجادے بفرمایید از اینور انگار تازه ب خودش اومده بود سرشو آورد بالا و گفت بله؟ بلہ بلہ معذرت میخواهم خندم گرفتہ بوداز ایـن جسارتم خوشم اومد رفتم سمت اتاق اونم پشت سر مــن داشت میومد در اتاق و باز کردم و تعارفش کردم ک داخل اتاق بشہ... بامــــاهمـــراه باشــید🌹 ↩️ ... : خانوم_علے_آبادے 💟 @Delbari_Love