eitaa logo
💕دلبرونگی💕
109.8هزار دنبال‌کننده
32.9هزار عکس
676 ویدیو
10 فایل
کانال دلبرونگی همسرداری، سیاست زنانه، تجربیات زنانه...💕🌸 ارسال تجربیات 👇🏻 @FATEMEBANOOO لینک کانال جهت ارسال https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 تبلیغات ما👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3365863583C9d1f0a5b90
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍃🍃🍃🌸 سلام فاطمه بانو خدا قوت خانم های باسلیقه گروه بیاید به جای شکایت از اقوام شوهر ایده بدید برای درست کردن دمنوش ها وخوراکی هایی که خودتون درست می کنید در شب های بلند پاییز وزمستان نوش جان می کنید به ماهم یاد بدید هم باقیات صالحات بشه براتون هم خانم هایی مثل من یاد بگیرن 🍃🌸 آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🍃🍃🍃🍃🌸 سلام خانمی که بعد از چهار سال باردار شدند براشون خوش حالم ،من یک لحظه فکر کردم یاسمن که قبلاً پیام می دادن باردار شدن،خانم یاسمن من هنوز به فکر شما هستم و همیشه براتون دعا می کنم که خداوند مهربان زودتر دامنتون را سبز کنه 🍃🌸 آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🍃🍃🍃🍃🌸 سلام فاطمه بانو 🌹 چهار سالگی دلبر ونگیمون مبارک ایشالا 120 سالگی مون هم دور هم باشیم 🌹🌹 من یک ساله عضو این خانواده ام وخیلی چیزا یاد گرفتم از همه دوستان هم به خاطر هم درد ی هاشون. نصیحتاشون هم فکریهاشون و ایده های معنوی خیلی خوبشون هم. خیلی خیلی ممنون 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🍃🌸 آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🍃🍃🍃🍃🌸 سلام در مورد احمدوسارامینویسم درسته احمدوپروانه این وسط اشتباه کردن امابچه های پروانه اینجاگناهی ندارند واحمد هرچقدر برای بچه های ساراپدری میکنه به همون اندازه هم برای بچه‌های پروانه باید پدری کنه واگه سارانزاره وجلوی احمدرابگیره اون دنیا باید جواب خدارا بده. بچه هاواقعاگناهی ندارن. حتما پیام من رادرگروه بزارید 🍃🌸 آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🍃🍃🍃🍃🌸 سلام فاطمه خانم خیلی کانالتون قشنگه ،من هروز همشو میخونم میخاستم این درخواستمو بزارید تو کانال تا کمکم کنن خیلی دستم خالیه ،خانه دارم و شوهرم کارگر ،همیشه سر برج بخاطر قسط پول کم میاریم،دوستدارم پول دستم بیاد ،رزقمون زیاد بشه ،کسی سوره ای دعایی ذکری بلده ک باعث بشه دستم همیشه پول باشه 🍃🌸 آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🍃🍃🍃🍃🌸 برای رسیدن به مال فراوان وبهترشدن اوضاع احوال اقتصادیتون.... بعدازنمازصبح،در40روز،وروزی27مرتبه این آیه شریفه رابخوانید....ان الله هوالرزاق ذوالقوه المتین..... حتمابخونیدچون تاثیرعجیبی دررزق وروزی تون داره 🍃🌸 آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🍃🍃🍃🍃🌸 سلام گل بانو تشکر از کانال خوبن در خصوص اون خانمی که گفتن هرجامیریم باید اجازه بگیریم خاستم بگم عزیزم من ۱۲ساله ازدواج کردم و شکر خدا یه پسر ۱۰سالع دارم اوایل ازدواج شوهر منم همینطور بود من باهاش راه اومدم چند سالی شد دیگه اصلا یادش رفت ک باید اجازه بگیرم چون دیگه بهم اعتماد کرد اینم چون خودم اجازه می‌گرفتم ازش شماهم راه بیا دوسال دیگه کم‌کم ب مرور تموم میشه این اجازه گرفتن 🍃🌸 آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
شب بخیر 💚🍃🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🍃🍃🌸🍃 فاطمه بانو هرروز یک صفحه :، به امید خدا .. دوستان برای همدیگه دعا کنیم🙏🏻🌸 سوره .. 🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🍃🍃🌸🍃 شروع دلانه ای بسیار زیبا به نام بلور جان..... 🍃
💕دلبرونگی💕
🍃🍃🌸🍃 شروع دلانه ای بسیار زیبا به نام بلور جان..... 🍃
🍃🍃🍃🍃🌸 بهار برای من همون دختر عمویی هست که همیشه هوام رو داشت و تو بازی هاش راهم میداد... رفتار های اخیرش رو میذارم به پای حسادت زنانه اش و حق میدم بهش که نخواد منو دور و ور زندگیش ببینه، از ته قلبم دعا میکنم حالش خوب شه و به سلامتی برگرده سر زندگیشرو گرفتم ازش و از سالن بیرون زدم، سرمای هوا انگار تا مغز استخونم میرفت و تمام بدنم میلرزید... از اون روز مسوولیت کارهای خونه به دوش من افتاد، سال آخر بودم و به خاطر برف زیاد چند روزی مدارس تعطیل بود، صبح زود از خواب بیدار میشدم و صبحانه ی پسرها رو حاضر میکردم و قبل از بیدار شدنشون به اتاق خودم پناه می‌بردم، عمو حسین هم با شنیدن خبر حال بد بهار رفته بود شهر و ما هم خبری از حال بهار نداشتیم دل نگران بودم.مدام دلم آشوب بود و گاهی میترسیدم بلایی سر بهار بیاد و بقیه من رو مقصر بدونن بعد سه روز بالاخره عمه و عمو حسین برگشتن خونه، برف ها آب شده بود و چند روزی بود خبری از بارش برف نبود و هوا کمی گرم تر شده بود، با دیدن عمه که با صورتی گرفته داشت به سمت ساختمون میرفت دلم طاقت نیاورد و با عجله به سمت حیاط دویدماز دور عمه رو صدا زدم و به سمتش دویدم+سلام... چی شد؟ بهار خوبه؟بچه هاش چی شدن؟ عمه با خستگی به سمتم برگشت و گفت +سلام عزیزم... خوبه... رفت خونه ی مادرش، رضا هم رفت اونجا، بچه ها رو هم مجبور شد سق...ط کنه... برای قلبش هم باطری گذاشتن انگار، نمیدونم من که نفهمیدم دکترا چی گفتن اما انگار دیگه اجازه ی بارداری نداره... عمه اینو گفت و اشکش در اومد، با غصه بغلش کردم و گفتم +گریه نکن عمه، خودت همیشه میگی حتما مصلحتی هست که ما ازش خبر نداریم عمه با صدای گرفته ای گفت+اگر دو هفته ی دیگه طاقت میاورد بچه ها جون سالم به در میبردن، اما نشد، بهار خیلی ضعیف شده بود، به سختی نفسش بالا میومد، دکتر میگفت حتی یک روز هم جایز نیست صبر کنیم... با ناراحتی زیر بغل عمه رو گرفتم و بردمش سمت سالن، هر دو گرفته بودند و به ندرت حرف می‌زدند، عمه مدام پای سجاده می‌نشست، نماز میخوند و گریه میکرد، عمو حسین هم گرفته بود و زیاد حرفی نمیزد یک هفته از بعد از برگشتنشون بود که یک روز رضا اومد خونه، با دیدنش سریع خودم رو تو اتاقم حبس کردم، دلم نمیخواست باهاش روبه رو بشم، حس میکردم همه من رو مقصر حال بهار میدونن، مخصوصا که عمه یکی دوبار تو حرف هاش گفته بود معلوم نیست چشم کی دنبال خوشبختی بچه ام بود که این بلا سر زندگیشون اومد.. 🍃🌸 آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸