eitaa logo
💕دلبرونگی💕
110.4هزار دنبال‌کننده
32.8هزار عکس
671 ویدیو
10 فایل
کانال دلبرونگی همسرداری، سیاست زنانه، تجربیات زنانه...💕🌸 ارسال تجربیات 👇🏻 @FATEMEBANOOO لینک کانال جهت ارسال https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 تبلیغات ما👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3365863583C9d1f0a5b90
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃 خاطره باحال خواستگاری‌‌‌ 🍃
💕دلبرونگی💕
🌸🍃 خاطره باحال خواستگاری‌‌‌ 🍃
🍃🍃🍃🍃🌸 یه خاطره خواستگاری یادم آمد برای ۳۰ سال پیش من و یه خواهر و یه برادر بزرگتر از خودم که هرسه دانشجو معلم بودیم با مادرم ،مثل همولایتیهای دیگر مان، سرِ مزرعه مشغول کار کشاورزی بودیم که دیدیم دو نفر آقا از دور به سمت گندمزار نزدیک می شدند میگفتیم اینا کی هستن و کجا میرن برادرم گفت اینا احتمالا چوبدار هستند و برای خرید گاو و گوسفند میآیند ما همچنان سرپایین و کمر خمیده مشغول کار بودیم که صدای خدا قوت شان را شنیدیم وبا مادرم احوالپرسی کردند از مادرم خواستند نزدیکتر برود و در کمال تعجب اونی که آشنا بود مرا برای رفیقش خواستگاری کرده بود البته جفتشان فرهنگی بودند 🤗🤩 وقتی مادر برگشت گفت خواستگار بودند همگی زدیم زیرخنده😂😎 تا یکهفته میگفتیم و میخندیدیم برادرم که خیلی اهل مزاح بود گفت ما شنیده بودیم در صحرا گاو و گوسفند معامله میکنن نمیدونستیم خواستگاری هم میکنند ... واقعا که بحقّ چیزهای ندیده ونشنیده 🍃🌸 آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🌸🍃 تجربه مشترک اعضا 🍃
💕دلبرونگی💕
🌸🍃 تجربه مشترک اعضا 🍃
🍃🍃🍃🍃🌸 🌸🍃 همسرم اختلال دوقطبی دارندوسه سالی هست دارم با ایشون زندگی میکنم ولی چه زندگی 😔😔محبتی نداریم ومن هنوز دختر هستم .‌‌ سلام خدمت همه ی دوستان عزیز. خواهرعزیزم من هم دقیقامشگل شماروداشتم .یه پسر9ساله دارم که از فناوری جدید پزشکی به وجوداومده .کارهای خداواقعانمیدونم چه حکمتی داره بعداز10سال آزارواذیت وبیماری خانواده اش ماروازهم جداکردند.فرزندم مثل پدرش دچاراین بیماری هست از2سالگی تحت درمان قرارگرفته .خداوندشاهدوناظرهست که چقدراذیت شدم وهنوزهم دارم باتمام وجودم اذیت میشم .ولی فرزندم رونمیتونم بیخیالش بشم. تافرزندنداری جداشو.به فکرخودت باش.مردم برای همه حرف میزنند. بیماریه دوقطبی واقعابیماریه خطرناکی هست.چندین مرتبه خواسته پسرم روخفه کنه باچاقوبه خودم حمله کرده...هرچه سریعتراقدام کن.درمانی هم نداره به جزاینکه هرروزبایدبسوزی وبسازی 🍃🌸 آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🌸🍃 برای خانومی که شوهرش دوقطبی هستن... 🍃
💕دلبرونگی💕
🌸🍃 برای خانومی که شوهرش دوقطبی هستن... 🍃
🍃🍃🍃🍃🌸 سلام به گروه دلبرونکی وفاطمه جان عزیز در مورد خواهری که شوهرش مشکل دوقطبی دارند اگه قبل از ازدواجم میدونستی مشکل دارند یه بحثه ولی اگه نمیدونستی یه بحث دیگه خواهر عزیز مرگ یه بار شیونم یه بار افراد دوقطبی زندگی باهاشون خیلی سخته گاهی چنان عاقل وخوب رفتار میکن که فکر میکنی خوشبخت تر از شما نیست ولی امان از موقعی که کاری میکنن شیطون شرمش میشه من سی ساله با همچین ادمی زندگی میکنم ای کاش سالهای اول جدا شده بودم ولی مثل الان اگاه نبودیم وپشتوانهای هم نداشتم مجبورم به سوختن و ساختن چون دوتا بچه دارم انشالِله هر چی خیره برات رقم بخوره 🍃🌸 آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🌸🍃 مورد خواهری که شوهرشان افسردگی دو قطبی دارن شوهر من نزدیک به ۲۰ سال افسردگی دوقطبی دارن و 🍃
💕دلبرونگی💕
🌸🍃 مورد خواهری که شوهرشان افسردگی دو قطبی دارن شوهر من نزدیک به ۲۰ سال افسردگی دوقطبی دارن و 🍃
🍃🍃🍃🍃🌸 در مورد خواهری که شوهرشان افسردگی دو قطبی دارن شوهر من نزدیک به ۲۰ سال افسردگی دوقطبی دارن وما ۱۲ سال ازدواج کردیم سه تا بچه هم دارم خدا را شکر مشکل نداره یه کمی گوشه کار هست ودوست داره بیشتر تو خودش باشه تا جمع های شلوغ ولی به ما اصلا سخت نمیگیره هرجا برم بیام مشکلی نداریم چند سال زیر نظر دکتر امدادی بودن خیلی دکتر ر خوبی هست الان تهران هستند اگه میتونید شوهرتون برا درمان پیشش برید و از خودشان هم مشاوره بگیرد آن شالله که مشکلشون حل بشه وبا هم به خوشی زندگی کنید اگه داروها رو درست وبه موقع مصرف کنند با یه آدم عادی هیچی فرقی ندارن عمر وزندگی هم دست خداست ایشالا براهمه خوش بخاد برا من وشما هم همین طور🙏 🍃🌸 آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🌸🍃 برای خانمی که با مادرش به مشکل خورده 🍃
🍃🍃🍃🍃🌸 برای خانمی که با مادرش به مشکل خورده عزیزم شما اگه شوهرت راضی نباشه شرعا حق رفتن به خونه مادرت نداری گذشته از اون اگه پدر مادر حقی به گردن فرزند دارن فرزند هم حقی داره یکیش باید همیشه فرزند رو مورد مهر محبتش قرار بده وحمایتش کنه یکیش حق حیات وتأمین نیازهای اساسی بر عهده والدینه بزنید تو نت میاد براتون شوهر هم حقی به گردن زن داره شما نمیتوانید حق شوهر رو نادیده بگیرید با خواهر برادراتون صحبت کنید بگید از عهدتون خارجه همه باهم براشون کارگر بگیرید اینجوری مادرتون حواسش جمع میشه 🍃🌸 آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🍃🌸🍃 خبر کوتاه بود و سنگین... صبح روز عروسیم بود که گفتن شوهرت....👇🏻 شروع دلانه ی زیبا.... 🍃
💕دلبرونگی💕
🍃🌸🍃 خبر کوتاه بود و سنگین... صبح روز عروسیم بود که گفتن شوهرت....👇🏻 شروع دلانه ی زیبا.... 🍃
🍃🍃🍃🍃🌸 دیگه حتی نمیتونست بگه دختر نمیدم چون اون روزا این امر بسیار زشت و قبیح بود. از طرفی هم چون آمنه عروسی کرده بود، به هم زدن نامزدی ما توسط پدرم یعنی به قول خودشون بی ارزش کردن من و اینکه دختره لابد مشکلی داشته که پسره نخواستش! موضوع دیگه این بود که متاسفانه نه فقط سما زنونه بلکه سمت مردونه هم خانواده محمود، خانواده من رو تحویل نگرفته بودن و یه جورایی همه این عدم تمایل رو تشخیص داده بودن و خوب پچ پچ ها حرف زدن های خاله زنک ها شروع شده بود. خانواده سید محمود هم چون پدر من آدم سرشناس و بزرگی بود و در اصطلاح خیلی آبرومند بودن جرات نداشتن بگن دختر رو نمی‌خواهیم و همین شد که جریان من و محمود کش دار شد. چند ماه دیگه هم طول کشید و بابا به رغم میل باطنی اش و به سبب فشاری عمو هام وارد کردن به صورت غیر مستقیم به یکی از فامیل های مشترکمون گفت که اگه زن،می‌خواهید بیایید زنتون رو ببرید دخترم رو دارید بدنام میکنید. این در حالی بود که بعد از عروسی آمنه، سید محمود فقط یکبار اونم خیلی کوتاه و مختصر بهمون سر زد و مادرش و خواهراش حتی برای تبریک و دادن چشم روشنی به خاطر تولد برادرم نیومدن. بله توی اون مدت مادرم زایمان هم کرد و یه‌ پسر زیبا به نام هجیر به دنیا آورد. اون روزا دیگه یه جورایی خودمم افسرده شده بودم و بابا هم بد خلق و عصبی بود. این وسط آمنه هم زندگی خیلی خوبی داشت را عشقش روح الله و وقتی می اومد به ما سر بزنه چند باری با ذوق از خوبی های روح الله و خانواده اش گفت که مادر بدور از چشم من و با تصور اینکه من متوجه نشدم چشم غره ای بهش رفت که ماستا رو کیسه کرد. یه جورایی قضیه من شده بود استخوان توی گلو! بابا همش الکی به چیزای مختلف گیر میداد و با اینکه این همه سال ندیده بودم مادر رو با لفظی بدون احترام صدا بزنه و همش بی بی شهربانوش بلند بود اما این بار همش خشمگین میشد و غر میزد و مادر هم که ذاتا زن صبور و مهربون و البته زود رنجی بود همش رو می‌ریخت توی خودش و یواشکی اشک می‌ریخت. واقعا زندگی مون داشت خراب میشد و همش زیر سر من بود! از خودم بدم می اومد و میگفتم ای کاش من پسر به دنیا می اومدم مثل حمید و هجیر! تا اینکه یه بار وقتی خاله بزرگم(مادر روح الله) اومده بود خونه مون و یواشکی داشت با مادرم درد و دل میکرد و مادر هم مظلومانه اشک می‌ریخت گوش وایسادم و شنیدم که میگه: موندم چیکار کنم خواهر! دختره داره بدنام میشه! این پسره نامرد داره یک تنه آبروی راشد رو میبره! آبرویی این همه سال جمع کرده بود و داره یک شبه بر باد میده! دختره بیچاره حرفی نداره اما پسر نامرد پا پیش نمیزاره. 🍃🌸 آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸