eitaa logo
💕دلبرونگی💕
110.4هزار دنبال‌کننده
32.8هزار عکس
672 ویدیو
10 فایل
کانال دلبرونگی همسرداری، سیاست زنانه، تجربیات زنانه...💕🌸 ارسال تجربیات 👇🏻 @FATEMEBANOOO لینک کانال جهت ارسال https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 تبلیغات ما👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3365863583C9d1f0a5b90
مشاهده در ایتا
دانلود
💕دلبرونگی💕
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 سلام دوستان عزیز و فاطمه بانوی مهربون چند روز پیش اتفاقی پیش آمد گفتم الان که بحث فرزن
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 وگرنه خواهش میکنم به بچه هاتون رحم کنید چند روز پیش از خرید برگشتم خونه دیدم از پارکینگ صدای گریه بچه میاد و بوی بدی محوطه رو گرفته بود و دوتا از همسایه ها یه خانم و یه آقا از دور به بچه نزدیک میشدن درحالیکه هر دو همسایه اخم کرده بودن من وسایلم رو گذاشتم و تقریبا بدو بدو رفتم سمت پسر بچه همسایه دیدم این پسر بچه ۶ ساله خودشو کثیف کرده و شماره ۲ داشته طفلی 😢😅 پارکینگ رو کثیف کرده بود ما خونه مون توی منطقه سطح بالایی هست و همسایه ها تقریبا پولدار و تحصیلکرده ساختمان همیشه تمیزه چون نگهبان و شخصی که نظافت رو انجام میدن جدا هست و خلاصه .... پسر بچه یه جورایی از خجالت سرش پایین و گریه میکرد و از طرفی احساس کردم داره بی‌حال میشه از ضعف یا خجالت همسایه ها گفتن خانم این بچه کیه ؟ گفتم فکر میکنم طبقه ۷ که سه تا بچه دارند خانمه گفت آهان همونا که خیلی هم بی فرهنگن سه تا بچه دارن عجب آدمایی هستن اینم یکی از بچه هاشون گفتم حالا اینجوری نگید بچه ست پیش آمده الان میبرمش خونه شون شما بفرمایید بالا من میگم آقای... بیان اینجا رو تمیز کنند آقای همسایه گفت نظافت این ساعت نیست خانم دو ساعت دیگه میان امروز سه شنبه ست گفتم نگران نباشید شما بفرمایید بالا من به نگهبان میگم تمیز کنه به بچه گفتم خاله عزیزم بشین من برمیگردم رفتم پیش نگهبان جریان رو گفتم وچون میدونستم خودش هم سه تا بچه داره بهش گفتم دیگه پیش میاد بچه ست گفت بله درسته الان تمیز میکنم منم رفتم پیش کیان پسر همسایه گفتم خاله بریم خونه تون گفت مامانم رفته آرایشگاه گفتم پس خواهر کوچولوهات کجا هستن ؟ گفت هر دو رو با خودش برد منو نبرد گفت با پسر همسایه بازی کنم اونا رفتن من موندم توی پارکینگ وهمینجور با گریه همه این حرفا رو میگفت گفت خاله مامانم منو دوست نداره خجالت میکشه منو با خودش ببره گفتم نه عزیزم اینجوری نگو اصلا اینطوری نیست ببین من میرم خونه مون سریع برات یه لباس میارم میام اینجوری نمیتونیم بریم توی آسانسور گفت باشه برای اینکه حس بهتری بهش بدم گفتم لطفا از دور حواست به خریدای من باشه ببین اونجا گذاشتم گفت باشه و خندید دیگه گریه نمی‌کرد سریع رفتم یه لباس از خونه براش آوردم و نگهبان شیلنگ پارکینگ رو آورد بچه رو شستم و خشکش کردم و لباس تنش کردم بردمش توی خونه خودمون انگار چند نفر از همسایه های دیگه هم اونو توی اون حالت دیده بودن و طفلی کیان حسابی خجالت کشیده بود اینا رو توی خونه برام تعریف کرد بعد از یکساعت مادرش آمد در خونه مون گفت نگهبان گفته خودشو کثیف کرده شما آوردیدش خونه تون چرا آوردید زحمت کشیدید همونجا میذاشتید خودم می‌آمدم دنبالش یعنی اینقدر تعجب کردم از بیخیالی و خونسردی این مادر حالا جالبه کیان از خونه ما نمی‌رفت میگفت خاله شما مادر من میشید گفتم نه من خاله شما هستم بازم میتونی بیای خونه ما ولی مادرت دوستت داره و الانم با مامانت برو خونه تون به مادره گفتم دیگه تنهاش نذارید توی پارکینگ بچه گناه داره گفت نه عادت کرده بازی میکنه همینجور خونسرد گفتم خواهر گلم شما نبودی پارکینگ چطور شده بود همسایه ها همه معترض شده بودن کیان هم خیلی خجالت کشیده بود گفت مهم نیست بچه ست دیگه 😳 عزیزای من خواهرای گلم خواهش میکنم اگر میتونید مسولیت قبول کنید بچه بیارید توی سونوگرافی بودم مادری با بچه سه سالش آمده بود و خودش هم باردار این بچه یعنی کل سالن رو بهم ریخته بود پرونده یه خانمی رو قاپید و پرت کرد یه مقدار از کاغذ ها پاره شد و خلاصه وضعی ایجاد کرده بوده از اونطرف مادره بیخیال 😳 هیچی به بچه ش نمی‌گفت بعد جالبه به خانم کناری من تعریف می‌کرد اگه این یکی هم پسر باشه شوهرم گفته زودی برا بعدی اقدام کنیم که دختر باشه 😭😅 گفتم ای وای 😂😂 💕@delbarongi💕
ما یک معلم قرآن داریم و می‌گفت که مادرش فک کنم زمان فاطمیه سه روز ایشون نذری میدادند 🍃🍃🍃🍃🌸🍃 می‌گفت:زمان فاطمیه مادرم یک پرچم میزد دم در و باند میزاشتن و مداحی پخش میکردن روز اول و دوم گذشت و روز سوم که رسید ایشون اوت روز به اندازه فک کنم هفتاد و خورده نفر برنج آماده کردن اما اون رو صد و خورده آدم اومده بود و مادر معلم مون که استرس گرفته چی کار کنه دیر شده اینجور حرفا معلمون بهش گفت نگران نباش درست میشه . معلمون در غذا رو باز میکنم و حدیث کسا رو میخونن و میگن که ای فاطمه زهرا یک کاری که ابروی مادرم نره و یک چیز های دیگه که یادم نمیاد زمان کشیدن غذا شد غذا رو کشیدن به همه بلکه رسید هم به بچه های خود مادر معلمم بلکه اضافه هم اومده بود انگاری و معلم گفته بود که به مادراتون بگید که همیشه می‌خوان غذا درس کنن بسم الله بگن حدیث کسا رو بخونن. منم خواستم این رو هم به مادرای کانال بگم ببخشید که طولانی شد یاحق 🌹 💕@delbarongi💕
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 سلام بر شما ممنون از شما بابت کانال و مطالب خوبتون که میزارید مخصوصا راه کارهایی که دوستان میدن من یه مشکل دارم و از شما و خواهر های گلم مشاوره و راهنمایی میخام من از مجردیم سرمایه داشتم پدرم در اختیارم گذاشته بود و ماهیانه حقوقی داشتم 🍃🌸🍃
💕دلبرونگی💕
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 سلام بر شما ممنون از شما بابت کانال و مطالب خوبتون که میزارید مخصوصا راه کارهایی که دوستان م
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 چن سال بعد از ازدواجم پدرم سرمایه ام رو بهم داد شوهرم میخاست کارخونه بزنه منم تمام سرمایه ام رو به عنوان شراکت در اختیارش گذاشتم ولی الان باگذشت ده سال چیزی به عنوان حقوق یا حساب کتاب به من نمیده هر موقع هم درموردش صحبت میکنم میگه مال من و تو داره منم دارم خرج شما میکنمش از اینجور حرفا آخرش هم یا بحثمون میشه و من باید کوتاه بیام کار خونه درآمدش خدا رو شکر خوبه سهم من ماهیانه اگه شوهرم بده بین ۸تا ۱۰ میلیون میشه که تا الان چیزی نداده اینم بگم شوهرم برا زندگیمون خوبه خرج میکنه سالی یه تیکه طلا برام میخره در حد ۲۰ تومن ولی من دوست دارم همونجور که من بهش اعتماد کردم و سرمایه خونه پدریمون رو در اختیارش قرار دادم اون هم به قولش عمل کنه من هیچ مدرکی هم که معلوم کنه پول دادم و شریک شدم ندارم ولی خانواده خودم و خودش میدونن که من سرمایه دادم از شما راه کار و راهنمایی میخام ممنون از شما 💕@delbarongi💕
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 سلام در مورد اون خانمی که گفتن شوهرش ضامن کسی شده ،هر چه زودتر جلو این ارتباط رو بگیرید،خواهر من هم به خاطر دلسوزی که برای بیوه داداشم ویتیمهاش میگرد آتش به زندگیش انداخت.... 🍃🌸🍃
💕دلبرونگی💕
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 سلام در مورد اون خانمی که گفتن شوهرش ضامن کسی شده ،هر چه زودتر جلو این ارتباط رو بگیرید،خ
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 شوهر خواهرم میگفت من به خاطر خدا به اونها کمک میکنم درصورتی که بیوه داداشم وقتا بچه اش حقوق داشتند.ولی زن داداش من از این اعتماد خواهرم سواستفاده کرد وبه خاطر کوچکترین مسائل از اونها کمک میخواست. کم کم خواهرم شک‌ کرد‌‌‌‌ و به خونوادم گفت پدرم گفت دیگه جایز نیست که باهم رفت وآمد کنید ودرست موقعی که خواهرم گفت رفت وآمد نکنیم شوهرش از این رو به اون رو شد ،بداخلاقی‌ها شروع شد ،به خواهرم گیر میداد ،گوشیشو چک می‌کرد..... وبماند چه‌ برسر خواهر من اومد.بعداز یکسال ونیم چون خواهرم بهش خیلی شک‌ داشت ما پرینت تماس‌های شوهرش رو گرفتیم وفهمیدیم همون زن داداش که از دختر به مادرم نزدیکتر بود ،با شوهر خواهرم تمام این یکسال ونیم رو در تماسه،واقعا ما از کسی که فکرشو نمی‌کردیم ضربه خوردیم ،درصورتی که زن داداشم از تمام زندگی خواهرم خبر داشت واگر خواهرم گله شوهرش رو می‌کرد بهش میگفت همه مردها همینجوری.بماند که خواهر من چوب اعتمادش را خورد ولی خدا روشکر دوباره‌ به زندگیش برگشت ولی ما زن داداشم را نبخشیدیم‌ . خدا از سر تقصیرات نگذره که نمک خورد ونمکدون‌ شکست. 💕@delbarongi💕
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 از فرزند آوری میگه.... 🍃🌸🍃
💕دلبرونگی💕
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 از فرزند آوری میگه.... 🍃🌸🍃
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 سلام.درمورد تک فرزندی وفرزندان بیشتر. من خودم تجربه تلخی دارم .من یک فرزند پسر داشتم و اون در سن ۵سالگی براثر تصادف مرد . من از نظر روحی روانی داغون شدم. پدرش کم از من نداشت.ولی دوباره خدا بهمون رحم کرد وفرزند دختر داد . ولی کسی رو میشناسم که تک فرزند بود وبراثر سکته پسرش از دست داد واین مادر هم سن بالاس ودیگر قادر به فرزند اوری نیست والان پدر و مادر هر دوام و تنها وبهت زده اند . 💕@delbarongi💕
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 سلام عزیزم به اون خانمی که گفتن وسایلشونو گم میکنن بفرمایین منم توی همچین منزلی زندگی کردم و تجربه شخصی خودمو میگم هر وقت چیزی رو میذارن همون لحظه بسم الله بگن و اگر چیزی رو گم کردن به هیچ عنوان به کسی نگن پیدا میشه وقتی چیزی رو گم کنن و به همه بگن احتمال برگشتنش خیلی کم میشه این چیزیه که من تجربه کردم وقتی خونه رو عوض کردم خوب شد ولی خوب عادت هم کردیم به بسم الله گفتن 💕@delbarongi💕
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 یا علی ابن موسی الرضا المرتضی....🌸🍃🙏🏻 💕@delbarongi💕
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 دلبررررری های خانوم خونه دااار😍🌹 💕@delbarongi💕