eitaa logo
💘دلتو بسپـار به من💘
64.6هزار دنبال‌کننده
31هزار عکس
812 ویدیو
11 فایل
منتظر دریافت پیامهاتون هستم🥰 @Sayehwahite . . . تعرفه تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/2078212208C12847e46a5
مشاهده در ایتا
دانلود
میخوام یه درس درست حسابی به همسرم بدم😖 لیلا: سلام عزیزم میخواستم مشکلمو بگم تا ببینم دوستان نظرشون چیه؟ منتظر مشاوره ی تجربی شما برای دوست عزیزمون هستیم👇 @h_noorsa 🌸🍃@deLetOo🍃🌸 🧶دلتو بسپــار به مـن🧶
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 الهی تو بخواهی عوض هرکه نخواهد.... 🌹🍃
♥️ خز و‌ خیل ترین کارهای دوران نامزدی یا اوایل ازدواج که انجام دادین یا از دیگران دیدین چی بوده؟ برامون ارسال کنید حتما جالبه برای دوستان😁 منتظریم👇 @h_noorsa 🧶دلتو بسپــار به مـن🧶
💘دلتو بسپـار به من💘
🌹تمام پاسخها به مشکل بالا تجربیست🌹 سهیل: عمو جون چرا میخای زندگیتو خراب کنی چکار به خوانوادش داری پدرت خودش پول زمین خونه شریک شده پس منت چرا میزاری خوانوادش نمیخرن چرا با شوهرت بحث میکنی بعد شما شش سال عقد بودی متوجه نشدی خوانوادش اینجوری هستن خودت موندی تحمل کردی تازه این همه مشکلات داشتی بچه دار هم شدی خوب الان هم بحث طولانی نکن بخاطر هیچی خوانوادش اینجوری هستن درست هم نمیشن پس بحث نکن واقعا ۹۰ درصد دخترها میدونن مشکل دارن ولی باز میمونن ازدواج میکنن مریمی: کمک کردن خانواده ت دلیل بر دخالت کردنشون نمیشه مادر شما حق صحبت و اظهار نظر در مورد خانواده همسرت رو نداره فکر کن مادر شوهرت در مورد مامانت بد بگه چه حالی میشی همسرت هم همون حال میشه هر چقدر مادرش بد باشه مادربزرگ بچها: من جای پدرت بودم هرچی که داده بهش پس بگیره بگه بره خودت از صفرشروع کن و بلافاصله بدون اینکه همسرت بفهمه مهریه بزار اجرا تا یادبگیر درست برخورد کردن رو نعیمه: حس کردم مامانت نباید ی جاهایی بینتون دخالت میکرد.هرچی باشه شوهرت ی عتوان ی مرد غرور داره و دوس نداره بخاطر اینکه خانوادت حمایتش کردن دخالت هم بکنن.به هرحال باید حرفای شوهرتم شنید نمیشه ی طرفه قضاوت کرد دهه شصتی: چقدر منت می‌ذاری 😐 حتما سر شوهرت هم همین قدر منت میگذاری 😏😏 یعنی شما همش خوبی می کنید ، شوهرت و خانواده اش همش بدی جواب میدن 🤔🤔🤔🤔 آدم نباید اگر خوبی می کند دونه دونه بشمرد و به رخ طرف مقابل بکشد 😏😏 لیلا بانو: سلام عزیزم ، کاملا درک می کنم ، من هم همین طوری بودم تازه کارمند هم بودم ، کمک خانوادت را کم کم قطع کن ، اینطور مردها را باید برد مستاجری و کرایه خونه را خودشون بدن ، شما از خانوادت کمک نگیر ، به شوهرت هم بگو اونها کمک نمی کنند فقط اویل زندگی کمک کردن البته غیر مستقیم بهش بگو ، اگه خانوادت کمک کردن شما اون پول را تبدیل به طلا کن و بزار صندوق امانت بانک یا پیش مادرت ولی کمک را داخل خونه ات نیار ، بیشتر احساس نیاز کن ولی کم کم تا بتونی مسئولیت زندگی را بهش واگذار کنی ، بیشتر باید قسط ایجاد کنی ، اگه پول نداشتی برو خونه بابات خودت وبچه ات راسیر کن ولی وقتی اومدی خونه غذایی از خونه بابات براش نیار با همون موادغذایی داخل خونه براش غذا درست کن وانمود کن شما هم چیزی نخوردید ولی غر نزن فقط عملی کار کن ، موفق باشی منتظر مشاوره ی تجربی شما برای دوست عزیزمون هستیم👇 @h_noorsa 🌸🍃@deLetOo🍃🌸 🧶دلتو بسپــار به مـن🧶
🍃وقتی منو همسرم به کرونا مبتلا شدیم🍃 چهارم اسفندماه بود. بین دو نماز ظهر در اداره نفسم بند آمد، اصلاً در حد سی تا چهل ثانیه نفسم کاملاً قطع شد، طوری که همکارانم می گفتند تمام ماهیچه های پشت کمرم ورم کرده بود! وقتی به خانه آمدم به همسرم گفتم من کرونا دارم چون این حمله با حمله های دیگر فرق داشت. رفتم بیمارستان، گفتند بله، مشکوک به کرونا هستی. چون جانباز شیمیایی هستم نمی خواستم در بیمارستان بستری شوم و قرار شد در خانه بستری شوم. به محض اینکه به خانه آمدم، به همه خانواده زنگ زدم و گفتم من کرونا دارم، کسی به خانه ما نیاید. یک هفته در خانه بستری بودم و درمان می شدم، ولی بدن دردهای شدیدی داشتم. همسرم هم همین وضعیت را داشت. یک مهمان داشتیم که خودش هم نمی دانست کرونا دارد، چون هنوز ویروس اینقدر شایع نشده بود. تقریباً می شود گفت ما غافلگیر شدیم! وقتی پیگیر شدم فهمیدم داماد مهمان ما، راننده ماشین سنگین است و همه جا می رود، احتمالاً او گرفته بوده، ولی چون جوان است و سرحال، علائم خاصی از بیماری نداشت. میهمان مان وقتی به خانه مان آمد تب داشت و حالش بد بود، بعد هم که متوجه شدیم کرونا داشته است. بعد از اولین حمله تنفسی، گفتم این با سرماخوردگی و آنفلوآنزا فرق دارد! چون تا حالا اینقدر اذیت نشده بودم. تحمل درد بالایی دارم، ولی این یکی قابل تحمل نبود و دردش خیلی شدید بود.همسرم هم که مسکن می خورد، یکی دو ساعت دردش آرام و دوباره شروع می شد. بعد از مدتی بستری در خانه، به پزشک مراجعه کردم و گفت وضعیتت بهتر که نشده، بدتر شده، گلبول های سفیدم روی دو هزار آمده بود و خطرناک بود! به خاطر همین مجبور شدم یک هفته در بیمارستان بستری شوم. دکتر منیژه تختی پزشک معالجم بود و در این مدت زیر نظر ایشان بودم. روزهای اول که به بیمارستان رفتم زیر اکسیژن بودم، کم کم احساس کردم می توانم اکسیژن را کنار بگذارم و خدا را شکر توانستم بدون آن نفس بکشم.مثبت بودن تست کرونا من در تهران وقتی تأیید شد که خودم هم می دانستم این وضعیت خاص و جدید است. در این مدت همسرم هم بیمار بود، ولی در خانه بستری و زیر نظر پزشک بود.کرونا که به خانه ما آمده بود، همه خانه آلوده شده بود، یعنی اصلاً معلوم نبود کجاها آلوده شده است! همسرم با وجود بیماری همه خانه را تمیز و ضدعفونی کرد. بهترین روشی که می شود با کرونا مبارزه کرد همین ضدعفونی و شست و شوی زیاد و رعایت بهداشت است. هنوز هم برای غذاخوردن، آب خوردن و میوه خوردن خیلی نکات بهداشتی را رعایت می کنیم.... 🌸🍃@deLetOo🍃🌸 🧶دلتو بسپــار به مـن🧶
🍃وقتی منو همسرم به کرونا مبتلا شدیم🍃 هنوز هم برای غذاخوردن، آب خوردن و میوه خوردن خیلی نکات بهداشتی را رعایت می کنیم. وقتی فردی مبتلا به کرونا می شود، دیگر میلی به غذا خوردن ندارد و اصلا احساس گرسنگی نمی کند، اما باید غذا را به عنوان دارو هر طوری شده بخوری، البته سوپ و غذاهای آب دار بهتر است. ما دو نفر بیمار شده بودیم و پرستار همدیگر بودیم. با این وجود بیشترین زحمت را همسرم کشید، من کمکش ظرف می شستم و نظافت می کردم، ولی غذا پختن به عهده خودش بود.این مدت ارتباط حضوری ام را با فامیل و اقوام قطع کردم و از طریق تلفن و تماس تصویری واتس آپ با فامیل و بچه هایم در ارتباط بودم. بیشتر از همه نگران نوه کوچکم بودم به پسرم گفتم اصلاً به خانه ما نیاید و وقتی خرید می کرد می گفتم بگذار داخل آسانسور بیاید بالا، ولی خودت نیا بالا! ما خیلی زیاد مراقب بودیم که خدای ناکرده ناقل ویروس نباشیم و خوشبختانه نه در اداره مخابرات، نه ساختمان و نه فامیل و اقوام ما کسی به کرونا مبتلا نشد. خودم وضعیت کلی ام خوب بود تست ریه هم دادم و گفتند رو به بهبود هستید. همسرم هنوز کمی ریه اش درگیر است، ولی داروهایمان را مصرف می کنیم. البته خیلی ها ممکن است ویروس کرونا را بگیرند و متوجه نشوند. ما یک پسر ۱۸ ساله در خانه داریم که ممکن است کرونا گرفته و خوب هم شده باشد، ولی خوشبختانه اصلاً دچار علائم بیماری نشد، چون جوان است و بدنش مقاوم. من هم اگر گلبول های سفید خونم پایین نمی آمد و ایمنی بدنم کم نمی شد به بیمارستان نمی رفتم، فقط به سفارش دکترم و چون شیمیایی بودم در بیمارستان بستری شدم، ولی همسرم در خانه زیر نظر پزشک بود و خدا را شکر مشکل خاصی پیدا نکرد. آن کسی که ما از او بیماری را گرفتیم حتی بیمارستان هم نرفت! در خانه دکتر و دوا کرد و بهتر شد. البته ما مدام با او در تماس و جویای حالش بودیم، چون همیشه ۴۸ ساعت بعد وضعیت او برای ما پیش می آمد، ولی الان خدا را شکر حالش خوب و در منزل است. حفظ روحیه در بهبودی از این بیماری خیلی مهم است و اگر کسی روحیه قوی داشته باشد و خودش را نبازد بهتر است در خانه بستری و تحت درمان باشد. کرونا من جانباز شیمیایی را از پا در نیاورد باید بدانیم قدرت این ویروس در چه حد است، مبتلا شدم و دیدم کرونا چیزی نیست که حتی من جانباز شیمیایی را از پا در بیاورد! من دردهایش را تحمل کردم و کرونا را شکست دادم. یک روز بیماری را با کپسول اکسیژن روی برانکارد به بیمارستان آوردند که از رشت به اصفهان آمده بود تا به اقوامش سر بزند. . 🌸🍃@deLetOo🍃🌸 🧶دلتو بسپــار به مـن🧶
🍃وقتی منو همسرم به کرونا مبتلا شدیم🍃 یک روز بیماری را با کپسول اکسیژن روی برانکارد به بیمارستان آوردند که از رشت به اصفهان آمده بود تا به اقوامش سر بزند. من وضعیتم طوری بود که راه می رفتم و کارهای خودم را انجام می دادم. وقتی دیدم این بیمار خیلی آه و ناله می کند و استرس زیادی دارد. گفتم ببین من خودم شیمیایی ام و ریه ام مشکل دارد، من کرونا گرفته ام و تو هم کرونا داری ولی این چیزی که در تو می بینم کرونا نیست، ترس است! گفت من نمی ترسم! گفتم باور کن کرونا اینقدرها هم خطرناک نیست.  به قدری استرس داشت که می گفت من همه جا را تار می بینم، پزشکان مجبور شدند از مغزش سی تی اسکن بگیرند ولی مشکل خاصی نداشت و فقط استرس بود که او را به این روز انداخته بود. حتی کپسول هوا را تا سرویس بهداشتی هم می برد و می ترسید از خودش جدا کند!  گفتم ببین وقتی کپسول اکسیژن را زیاد استفاده کنی برای ریه ات خوب نیست و نفست مشکل پیدا می کند. چون من تجربه اش را دارم، گفتم بعد مدت زیادی استفاده از اکسیژن، ریه اذیت می شود. بهرحال بعد از مدتی بهتر شد و کم کم اکسیژن را کنار گذاشت و گفت من کرونا را شکست دادم. ما بچه های جنگ هستیم، مُردن برای ما سخت نیست. البته می ترسم همسرم این حرف ها را بشنود، ولی برای ما رفتن راحت تر از ماندن است. این هم بلایی است که نازل شده و امتحان الهی است که باید تحمل و با آن مبارزه کنیم. کرونا و هر ویروس دیگری اینقدر ترس ندارد! خیلی از افرادی که ویروس را گرفتند اصلاً متوجه نشدند. گاهی یک جوان سرماخوردگی معمولی دارد یا حتی اصلا علائمی ندارد، ولی ممکن است ناقل ویروس کرونا باشد. حتی همسر من را هم گفتند سرماخوردگی دارد، ولی من می دانستم به ویروس کرونا مبتلا شده است. باید هوای کسی که مبتلا به کرونا شده داشت. خوشبختانه برای من که اینطور بود و از مدیرعامل تا همکارانم، همه بدون استثنا نگرانم بودند تماس می گرفتند، جویای حالم بودند، می پرسند ماسک و دارویی نیاز دارم؟ و به فکر تهیه دارو برای من بودند. روزهایی که در بیمارستان سپری کردم برایم خیلی سخت نبود اما در بیمارستان پزشکان و پرستاران با همدیگر فرق دارند. بیمار تخت کناری من دکترش یکسری دارو می نوشت و می رفت، ولی دکتر من با شوخی و خنده احوالم را می پرسید، معاینه می کرد، واقعا احساس مسئولیت داشت. حتی یک شب که مشکل تنفس داشتم، دکترم به پرستار گفت که هر لحظه باید به تلفن من زنگ بزنی و وضعیت بیمارم را اطلاع بدهی. حتی شماره همراهش را داد و به من گفت هر زمانی لازم بود به من زنگ بزن. من وضعیت همسرم را هم برای دکتر گفتم و تلفنی راهنمایی اش کرد و او را هم تحت نظر گرفت... 🌸🍃@deLetOo🍃🌸 🧶دلتو بسپــار به مـن🧶
💘دلتو بسپـار به من💘
#چالش_جدید ♥️ خز و‌ خیل ترین کارهای دوران نامزدی یا اوایل ازدواج که انجام دادین یا از دیگران دیدین
♥️ مامان رها: وااای نورسا جان😂 من یادمه اوایل ازدواجم میشستیم با همسر یه پفک میخوردیم آخرش انگشتای همو لیس میزدیم😂 الان یادم میاد چندشم میشه چقدر تباه بودیم منتظر پاسخ شما هستیم👇 @h_noorsa 🧶دلتو بسپــار به مـن🧶
💘دلتو بسپـار به من💘
#پاسخ_به_چالش♥️ مامان رها: وااای نورسا جان😂 من یادمه اوایل ازدواجم میشستیم با همسر یه پفک میخوردیم
♥️ نفیسه: سلام عزیزم خوبی در پاسخ به چالش جذابتون خواستم بگم که من و همسری اوایل ازدواجمون تو یه بشقاب غذا میخوردیم بعد از خجالت همدیگه گوشتا رو نمیخوردیم برای اونیکی، آخرشم همش میموند😄 عشق بود همش ولی اشتباهی منتظر پاسخ شما هستیم👇 @h_noorsa 🧶دلتو بسپــار به مـن🧶
امیر گفت خانم بزرگ فكر میکرد ريحانه (مادر امين) محبت عبدالله رو دزيده تا ديگه به مادرش توجه نكنه اما اين فقط فكر خانم بزرگ بود‌..‌ خانم بزرگ هر وقت امين كار بدي انجام ميداد جلو چشم ريحانه بچش رو مينداخت تو همون اتاقی كه واسه ريحانه درست كرده بود. امین رو مینداخت توی اون اتاق و نه آب بهش میداد نه غذا... گفتم الان مادرش کجاس؟ اونم مثل مادر شما مرده؟ امیر گفت بالاخره با اجبار خانوم بزرگ عبدالله مجبور شد طلاقش بده اما یک روز كه ریحانه مياد امين رو ببينه تو راه تصادف ميكنه و چون كسي نبوده ببرتش بيمارستان ميميره. گفتم چه سرگذشت بدي داشته؛ بيچاره امين خيلي سختي كشيده و تنها بوده. امیر گفت اره اما من هيچ وقت با بقيه برادرام بینشون فرق نذاشتم. گفتم اره میبینم همه رو به يك اندازه دعوا ميكني. اینو گفتم و زدم زیر خنده... امير يه جوري اسمم رو صدا کرد كه يهو دلم زير و رو شد..‌‌ گفت یلدا..؟! گفتم بله؟ گفت میدونی وقتي ميخندي خيلي خوشگل ميشی؟ صاف نشستم و با حالتی جدی گفتم آره ميدونم! امیر گفت خدايی تو اين زبون رو نداشتي چكار ميكردي.. گفتم خدايی تو چجوري معلم شدي؟ یبار دیگه پرسیدی گفتم یه زبون دیگه در میاوردم! گفت باشه بابا نمكدون... راستی ميگم يلدا..؟ دستمو برده بودم توی آب حوض با ماهی های که دور دستم جمع شده بودن بازی میکردم ؛ همونطور که سرگرم ماهیا بودم گفتم بله؟ دیدم ساکته. دوباره گفتم بگو؟ میشنوم؟ دیدم بازم ساکته... سرم رو آوردم بالا یهو بی مقدمه گفت با من ازدواج ميكني؟؟ هنگ كردم گفتم تو حالت خوبه؟ گفت اره بهتر از هميشه‌ام! زنم ميشي؟ پاره تنم ميشي؟ استرس گرفتم نمیدونستم داره شوخی میکنه یا جدی میگه. زدم روی دور شوخی و گفتم اگه من زنت بشم پاره تنت بشم اگه دعوامون بشه منو با چي ميزني‌..؟ دستاشو آورد سمت گلوم و گفت با دستام.... خودمو عقب کشیدم و گفتم وا مگه خلم زنت بشم؟ پاره تنت بشم ... همینجور داشتم میگفتم که دستم خورد به گلدون افتاد. اومدم گلدون رو بگیرم که خودمم باهاش افتادم تو حوض از سروصدای جیغم خانوم اومد لب ایوون. گفت چه خبر؟ چکار میکنید؟ امیر از تو آب کشوندم بیرون و گفت هیچی خانوم بزرگ چیزی نیست. خانوم بزرگ نگاهی به من انداخت و گفت دست و پا چلفتی... و در ایوون رو بست و رفت داخل. امیر گفت نمیتونی مثل آدم یکجا بند بشی؟ بگو بینم زنم میشی یا نه؟ بگو آره؟ زود باش؟ از لباسهای سرد و خیس لرزم گرفته بود گفتم بسه دیگه شوخي بامزه ای بود. امير اخماش توهم رفت و گفت يعني تا حالا متوجه نشدي بهت علاقه دارم؟؟ گفتم نه والا از كجا باید میفهمیدم توکه سایه منو با تیر میزنی؟ 🌸🍃@deLetOo🍃🌸 🧶دلتو بسپــار به مـن🧶
💘دلتو بسپـار به من💘
🌹 فایزه: خانمی که خانواده همسرشون خواستن با برادرشوهرش ازدواج کنه، خانوادتون فوت شدن بالاخره عمه عمو فامیل مادر پدر یکی تو فامیل دارید که بتونید یک سالی برین پیشش تا خیاطی آرایشگری فتوشاپی چیزی یاد بگیرین بتونید از پس خودتون بر بیاین اگه نیست مجبورید حداقل با برادر شوهرتون نقشه بگشید که مثلا دارین راضی میشین و از اون بخواین به عنوان قرض براتون جایی رو کرایه کنه تا بتونید مستقل بشین بهش بگید من فقط نمیتونم مخالفت کنم باید کمکم کنی و گرنه مجبور میشم قبول کنم. اتفاقا امروز توی یک کانال داستانی خوندم مثل شما که خانم رفته بود پرستار یک پیرزن شده بود به خانواده شوهرشم هیچی نگفته بود این کارم میتونید بکنید.اگه بتونید چنین کسی رو پیدا کنید هم خوبه شاید بهزیستی بتونه بهتون کمک کنه بعضی خانم های مسن چون تنهان فقط میخوان یکی باشه باهاشون زندگی کنه. منتظر مشاوره ی تجربی شما برای دوست عزیزمون هستیم👇 @h_noorsa 🌸🍃@deLetOo🍃🌸 🧶دلتو بسپــار به مـن🧶
💘دلتو بسپـار به من💘
خواهر شوهرم بهم گفت شما دخترزا هستین😒 نجمه: سلام عزیزم میخواستم مشکلمو بگم تا ببینم دوستان نظرشون
🌹 پرنسس آریایی94: در جواب دوستمون لیلا که با همسرش مشکل داره سلام عزیزم زندگی لباس نیست که هروقت خواستیم بپوشیم و هروقت نخواستیم بندازیمش دور اکثر ما مشکلاتی شبیه مشکلات شما یا حتی بدتر داشتیم طرز رفتار ما در لحظه بروز مشکل نشان‌دهنده شخصیت ماست حالا درسته که خونواده همسرتون چیزی نخریدن اما باید بدونیم که این برعهده‌ی اونا نیست همونطور که اگر خانواده شما برای فرزندتون چیزی نمیخریدن نباید گله ای میشد و هرکسی اختیار مال و اموالشو داره که کجا خرج کنه پس بهش فکرنکنین و خودتونو اذیت نکنین و اما همسرتون سیاست رفتار درست در لحظه رو ندارن چرا به یه مشاور خبره مراجعه نمیکنین تا ریشه‌ی مشکلتون پیدا بشه شاید همسرتون دچار مشکلات خلقی باشن شایدم در گذشته از لحاظ محبتی کمبودی داشتن که الان با اینکارشون میخوان جلب توجه و محبت کنن... منتظر مشاوره ی تجربی شما برای دوست عزیزمون هستیم👇 @h_noorsa 🌸🍃@deLetOo🍃🌸 🧶دلتو بسپــار به مـن🧶