May 11
- صبح از خواب بیدار میشدم ؛
تو ذهنم بودی . .
پیاده خیابونای شهرو قدم میزدم ؛
تو ذهنم بودی . .
آهنگ گوش میدادم ؛
تو ذهنم بودی . .
فیلم میدیدم ؛
بودی . .
کار میکردم ؛
بودی . .
پیش دوستام بودم ؛
بودی . .
غذا میخوردم و هرکاری ك میکردم ؛
فکرم پیشِ تو بود : ))) .
- 𝘿𝙚𝙡𝙞 .
- في حياةٍ موازية كنتُ أنا كوب القهوة و أنت الموسيقى . .
- در زندگی ِموازی ، من یك فنجان قهوه بودم و تو موسیقی : )☕️ .
فاصله همیشه به معنای مسافت طولانی نیست ؛
خیلی معنی های مختلفی داره .
تو اون سر دنیا بودی ؛ من این سر دنیا .
بینمون فاصله بود : )
من هرشب بهت فکر میکردم .
کنارت ، قهوه میخوردم ، تو خیالم بغلت میکردم .
من بوی تورو حس میکردم : ) .
من تورو درحال خشک کردن موهات میدیدم . .
تا هفت صبح خوابم نمیبرد . .
تنها نبودم ؛ باهام حرف میزدی
نمیذاشتی خوابم ببره .