May 11
- صبح از خواب بیدار میشدم ؛
تو ذهنم بودی . .
پیاده خیابونای شهرو قدم میزدم ؛
تو ذهنم بودی . .
آهنگ گوش میدادم ؛
تو ذهنم بودی . .
فیلم میدیدم ؛
بودی . .
کار میکردم ؛
بودی . .
پیش دوستام بودم ؛
بودی . .
غذا میخوردم و هرکاری ك میکردم ؛
فکرم پیشِ تو بود : ))) .
- 𝘿𝙚𝙡𝙞 .
- في حياةٍ موازية كنتُ أنا كوب القهوة و أنت الموسيقى . .
- در زندگی ِموازی ، من یك فنجان قهوه بودم و تو موسیقی : )☕️ .