گداخت آینه تا از رخ تو تاب گرفت
بسوخت باد چو آن دامنِ نقاب گرفت
پس از هلاک، به من دست یافت آسایش
فغان که خصم، مرا عاقبت به خواب گرفت
اگرچهی نامهی قتل من آورَد، شادم
که مرغِ نامهبر آخر از او جواب گرفت
شمارِ سوختگانِ جمال او میکرد
زمانه وقتشمار اول از نقاب گرفت
چه خون که ریختم از دیده چون نقاب انداخت
بلی! بریزد خونها چو آفتاب گرفت...
📖@cofeh_shear📖
امشب همه شب ز هجر نالان بودم
با بخت سیه دست و گریبان بودم
قربان شومت دی به که همره بودی
کامشب همه شب به خویش گریان بودم
#وحشی_بافقی
📖@cofeh_shear📖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خل_و_چل
[ خوردن انواع دوکبوکی و دسر ]
۰
😍🧇@Delicious_foods🧇😍
عاشق دوست ز رنگش پیداست
بیدلی از دل تنگش پیداست
نتوان نرم نمودش به سخن
این سخن، از دل سنگش پیداست
از در صلح برون ناید دوست
دیگر امروز، ز جنگش پیداست
مَی زده است، از رُخ سرخش پرسید
مستی از چشم قشنگش پیداست
یار، امشب پی عاشق کشی است
من نگویم؛ ز خَدَنگش پیداست
رازِ عشق تو نگوید هندی
چه کنم من که ز رنگش پیداست
💖💖
📖@cofeh_shear📖