eitaa logo
🇱🇧🇵🇸🇮🇷دلکده🇮🇷🇵🇸🇱🇧
306 دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
11.6هزار ویدیو
131 فایل
حال دلتو♥️اینجا خوب کن ما دربرابر وقت شما مسئولیم⏲️ ما برای حال شما و‌ وقت شما ارزش قائلیم💯 اخبار موثق را از اینجا پیگیری کن✅ ✔️انتقاد،پیشنهادات: @sarbluki تبادل،تبلیغات: @M_S_1_0_2
مشاهده در ایتا
دانلود
10.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کمی زرنگ‌تر باشیم! شهدا هم اهل زد و بند بودند ولی کمی زرنگ‌تر و متفاوت‌تر از ما؛ اهل لابی‌ و پارتی و التماس به این آقا و آن خانم و ره صدساله را یک شبه رفتن بودند، ولی نه چون مایی که گیر کرده‌‌ باشیم در همین دنیا! مثلا می‌رفتند نزد بی‌بی زینب؛ نزد رهگشا حضرت ابوالفضل؛ نزد سردار، نزد فرمانده، نزد سرباز، نزد سه‌ساله، نزد نوجوان، نزد مولا... امیدشان جز به عاشورائیان نبود! و در محفلی اینچنین در چنین روز و شب‌هایی که بارشان را می‌بستند و آماده می‌شدند، جز توجه به دوست هیچ نمی‌دیدند! چه مسرورانه رزق شهادت را برنده می‌شدند! و چه مشعوفانه به عاشورائیان پیوستند! ما نیز کم نمی‌خواهیم! رمز این کاروان: #اشک پ.ن: برای همدیگر[با زبانی که با آن گناهی نکرده‌ایم] رزق شهادت طلب بکنیم که دعای مؤمن برای مومن، مستجاب‌ خواهد شد. #عاشورای_سیاسی #مدافعان_حرم #راز_شهادت #مکتب_عاشورا #رزق_شهادت #زد_و_بند_واقعی
او کِه دَر شِش ماهِگی ▪ باب الحَوائج ▪ میشَوَد ... گَر رِسَد سِن عَمو حَتماً قیامَت میکُنَد 🍃♥️🕊
اقا حامد سال ها تو هیئت فاطمیه (س) طالقانی تبریز به عزاداری مشغول بود.◾️ وقتی ایام #محرم می شد یکی از چرخ های مخصوص حمل باندها رو برای خودش بر میداشت و وظیفه حمل اون چرخ رو به عهده می‌گرفت.👌 با عشق و علاقه خاصی هم این کار رو انجام می داد. وقتی عاشورا می شد برای هیئت چهار هزار تا نهار میدادیم که حامد منتظر می شد همه کم کم برن...🚶 تا کار شستن دیگ ها رو شروع کنه... با گریه و حال عجیبی شروع به کار می کرد...😭 بهش میگفتن آقا حامد شما "افسری" و همه میشناسنتون بهتره بقیه این کارو انجام بدن. می گفت: "اینجا یه جایی هست که اگه سردارم باشی باید شکسته شوی تا بزرگ بشی"☝️ و همینطور می گفت: " شفا تو آخر مجلسه، آخر مجلسم شستن دیگ هاست و من از این دیگ ها حاجتم رو خواهم گرفت "🕊 که بالاخره اینطور هم شد. شهید مدافع حرم حامد جوانی🌹
کشتی نجات_7.mp3
14.11M
۷ دقیقاً شبیه اصحابِ عاشورا ، که به مقامِ سیّدالشهدا رسیدند... امروز، عاشورایِ توست‼ و رسیدن به مقامِ امام، برای تو هم، ممکن است. امـــــا... این رسیدن شرط دارد ❌ تو حتماً امتحان می‌شوی.
🇱🇧🇵🇸🇮🇷دلکده🇮🇷🇵🇸🇱🇧
🏴روز ششم، روز قاسم بن الحسن(ع)... ⭕️آقای خامنه‌ای بگویید دیگر روضه حضرت قاسم(ع) نخوانند! 🔸فریاد میزد: "آقای رییس جمهور! آقای خامنه‌ای! من باید شما را ببینم." حضرت‌آقا پرسیدند: "چی شده؟ کیه این بنده خدا؟" "حاج آقا! یه بچه است, میگه از اردبیل اومده اینجا و با شما کار واجب داره." حضرت‌آقا می‌فرمایند: "بگو پسرم. چه خواهشی؟" شهید بالازاده می‌گوید: "آقا! خواهش می‌کنم به آقایان روحانی و مداحان دستور بدهید که دیگر روضه حضرت قاسم (ع) نخوانند!" حضرت‌آقا می‌فرمایند: "چرا پسرم؟" 🔹شهید بالازاده: "آقا جان! حضرت قاسم (ع) ۱۳ ساله بود که امام حسین (ع) به او اجازه داد برود در میدان و بجنگد، من هم ۱۳ ساله‌ام ولی فرمانده سپاه اردبیل اجازه نمی‌دهد به جبهه بروم هر چه التماسش می‌کنم, می‌گوید ۱۳ ساله‌ها را نمی‌فرستیم, اگر رفتن ۱۳ ساله‌ها به جنگ بد است، پس این همه روضه حضرت قاسم (ع) را چرا می‌خوانند؟» حضرت آقا دستشان را دوباره روی شانه شهید بالازاده گذاشته و می‌فرمایند: "پسرم! شما مگر درس و مدرسه نداری؟ درس خواندن هم خودش یک جور جهاد است" شهید بالازاده هیچ چیز نمی‌گوید، فقط گریه می‌کند و این بار هق هق ضعیفی هم از گلوش می‌رسد. 🔸حضرت‌آقا شهید بالازاده را جلو کشیده و در آغوش می‌گیرند و رو به سرتیم محافظانش کرده و می‌فرمایند: "آقای...! یک زحمتی بکش با آقای ملکوتی (امام جمعه وقت تبریز) تماس بگیر بگو فلانی گفت این آقا مرحمت رفیق ما است, هر کاری دارد راه بیاندازید و هر کجا هم خودش خواست ببریدش, بعد هم یک ترتیبی بدهید برایش ماشین بگیرند تا برگردد اردبیل, نتیجه را هم به من بگویید." 🔹حضرت‌آقا خم شده صورت خیس از اشک شهید بالازاده را بوسیده و می‌فرمایند: "ما را دعا کن, پسرم درس و مدرسه را هم فراموش نکن, سلام مرا به پدر و مادر و دوستانت در جبهه برسان."
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شب کربلای پنج پلاکش رو کند و پرت کرد تو کانال پرورش ماهی. گفت: چه کار داری میکنی؟! چرا پلاکت رو میکنی؟ الان تیر میخوری، مفقود میشی. گفت: «فلانی من هر چی فکر میکنم امشب تو شلمچه ما تیر میخوریم؛ با این آتیشی که از سمت دژ میاد دخل ما اومده. من یه لحظه به ذهنم گذشت اگه من شهید بشم جنازه‌ی ما که بیاد مثلاً جلوی فلان دانشگاه عجب تشییعی میشه! به دلم رجوع کردم دیدم قبل از لقاء خدا و دیدار خدا، دارم. میخوام با کندن این پلاکه، با نیامدن جنازه یقین کنم که جنازه‌ای نمیاد که تشییع بشه که جمعیتی بیاد و این شهوت رو بخشکونم.» تیر خورد و مفقود شد... مفقود شد؟ اگه مفقود شد چرا خاطره‌هاش گفته میشه؟ چی برا خدا بود و تو اَبَر کامپیوتر خدا گم شد؟ خدا یه زیر خاکی‌هایی داره که نگه داشته روز قیامت رو کنه و بگه دیدید ملائک؟ ببینید این هم جوون بوده. اونجا فتبارک الله أحسن الخالقین رو ثابت میکنه! به روایت [ ]