eitaa logo
دل‌نوشت
229 دنبال‌کننده
377 عکس
166 ویدیو
5 فایل
همیشه نوشتن حالم را خوب کرده است بی‌آنکه حواسم باشد.امیدوارم خواندن نوشته‌هایم حال شما را هم خوب کند،بی‌آنکه حواستان باشد. دکتری‌تخصصی‌تاریخ‌تشیع.مترجمت.استانبولی 📚کتاب‌‌‌ها: گفتگوهایی‌درباب‌الهیات‌.علوی‌گری‌بکتاشی‌گری. ✍🏻 زهراکبیری‌پور @z_kabiri
مشاهده در ایتا
دانلود
دل‌نوشت
📢 پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی به مناسبت انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم 🔹️حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در
ما پشت سر رهبر حرکت می‌کنیم نه یک قدم جلوتر و نه یک قدم عقب‌تر ‌ ‌باشد که رستگار شویم... ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سفیر (۲) مسلم بن عقیل (علیه‌السلام) شبانه از مکه به سمت مدینه حرکت کرد تا امویان از حرکت او مطلع نشوند. او بعد از وارد شدن به مدینه به مسجد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) رفت و دو رکعت نماز در آنجا خواند؛ و بعد از آن برای خداحافظی و وداع به دیدار برخی از اقوام و بستگان خود رفت. سپس دو راهنما از قیبله‌ی قیس عیلان اجیر کرد تا او را از بیراهه‌ها به شهر کوفه ببرند. توقف مسلم (علیه‌السلام) در مدینه بسیار کوتاه بود و تنها چند ساعت طول کشید. حرکت در شب و عبور کردن از بیراهه باعث شد تا راه را گم کنند و بعد از روشنیِ هوا متوجه شدند که مسیر را اشتباه آمدند. تشنگی و گرما بر آن‌ها فشار آورد و همین مسئله سبب شد تا نتوانند حرکت کنند. آن دو راهنما که از زندگی خود مأیوس شده بودنند به مسلم گفتند: از این مسیر ادامه بده امیدواریم که نجات پیدا کنی. مسلم و همراهانش با سختی و مشقت فراوان آن راه را ادامه دادند، تا اینکه به آب رسیدند. مسلم (علیه‌السلام) در آنجا نامه‌ای به امام حسین (علیه‌السلام) نوشت و توسط فردی که اهل همان منطقه بود، به حضرت ارسال کرد. مسلم در نامه‌ی خود نوشت: اما بعد، به راستی که من از مدینه به همراه دو راهنما بیرون آمدم، ولی آن دو راه را گم کردند. تشنگی بر ما غالب شد. ما آمدیم تا به آب رسیدیم و با کمترین رمق باقی مانده در جسم‌مان زنده ماندیم. این آب در سرزمینی است که تنگه‌ی بطن خبیت نامیده می‌شود. من این واقعه را نشانه‌ی بدی از این سفر می‌دانم. اگر مرا معذور بدارید و دیگری را به‌جای من به کوفه بفرستید، بهتر است. والسلام. امام حسین (علیه‌السلام) در جواب نامه‌ی مسلم اینطور نوشت: امیدوارم که ترس تو را وادار به نوشتن این نامه نکرده باشد. به آن سمتی که تو را مأمور کردم، حرکت کن. درود بر تو باد. هنگامی که نامه به مسلم (علیه‌السلام) رسید گفت: این نامه‌نگاری به‌خاطر ترس بر جانم نبوده است. سپس حرکت کرد تا به قبیله‌ای رسید. برای استراحت در همان آنجا ماند و دید مردی در حال شکار است. شکارچی یک آهو را نشانه گرفت و آن را شکار کرد؛ مسلم (علیه‌السلام) این نشانه را به فال نیک گرفت و گفت: دشمن ما نیز اگر خدا بخواهد کشته خواهد شد. ✍🏻زهرا کبیری پور منبع: دینوری، اخبارالطوال، ص۲۳۰. طبری، تاریخ طبری، ج۵، ص۳۵۴. 💠@Delneveshteeee
دل‌نوشت
سفیر (۲) مسلم بن عقیل (علیه‌السلام) شبانه از مکه به سمت مدینه حرکت کرد تا امویان از حرکت او مطلع ن
‌‌ ... کسی که نگاهش در حد دنیاست، و به تعبیر آن ضرب‌المثل، با یک مویز گرمی‌اَش می‌شود و با یک قاشق ماست هم سردی‌اَش می‌شود، فایده ندارد؛ کسی که به این زودی‌ها و در این حوادث، جابه‌جا می‌شود، نمی تواند کنار امام بایستد. خدا رحمت کند، یک استادی داشتیم، درباره می‌گفتند این آدم‌های بزرگ، با تحول احوال، ذره‌ای دگرگونی در آنها ایجاد نمی‌شود؛ دیروز هجده هزار نفر با او بیعت کردند و بعد، حداقل هفت هشت هزار نفر پا به رکابش آمدند، و شب وقتی از مسجد به بیرون می‌آید، تنهاست، اما هیچ تحولی در او پیدا نمی‌شود؛ همان شجاعت و همان استواری در او هست؛ نه تردید می‌کند، نه شک می‌کند، نه سست می‌‌شود. در این تحولاتی که در عالَم پیش می‌آید، کسانی می‌توانند بمانند که باشند و آمدوشدِ این حادثه‌ها و این اتفاقات، آنها را زیرورو نکند.» منبع: استاد میرباقری، کتاب تربیت ولایی، ص۱۷۷. 💠@Delneveshteeee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ ‌ وَ أمَا السائِلَ فَلا تَنهَر... و تهیدست حاجت خواه را از خود مران... 💠@Delneveshteeee ‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📣 اطلاعیه‌های سخنرانی‌های استاد میرباقری در دهه اول محرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️روایت اول خداوند دوست دارد آن‌ها را اسیر ببیند مکالمه‌ی امام با محمد حنفیه را شنیدند. حالا دیگر از مضمون خواب امام با خبر شده بودند. و چه سعادتی درِ خانه‌ی آن‌ها را زده بود. همراهی با امام و اسارت برای خدا... تردیدی در وجود آن‌ها بابت همراهی با امام وجود نداشت، تردیدی که ممکن بود آن‌ها را تا لبه‌های دوزخ بکشاند؛ دوزخِ بی‌‌حسین بودن. بار و بنه خود را جمع کرده بودن و به امر امام آمده‌ی رفتن به مکانی بودن که ام‌سلمه از پیامبر نقل کرده بود که جبرئیل به او گفته است: امت تو، حسین را می‌کشند و سپس خاک کربلا را به او نشان داد. آن‌ها آماده‌ی رفتن شده بودن از شهر پیامبر به سوی مسیری که امام برایشان ترسیم کرده بود. هرچند تنها علم لدنی امام به آن آگاه بود اما نشانه‌ها برای آن‌ها معنا داشت و شاید همه در دل‌هایشان آگاه بودن که این مسیر همان است که ام سلمه روایت کرده است. *** سلام بر شما ای زنان و کودکان همراه حسین (علیه‌السلام) که هر سال شب دوم محرم یادتان در دل‌هایمان زنده می‌شود. سلام ما، از ایرانِ چهارده قرن بعد از آن روز، به ایمان و معرفت و شهامت زنانه‌‌تان که هر سال در ماه محرم، ستایشش می‌کنیم. دعایمان کنید تا ما هم کربلایی شویم آن‌گونه که شما شدید. ✍🏻 زهرا کبیری پور منبع: سيد بن طاووس؛ اللهوف فی قتلی الطفوف؛ قم: منشورات الرضی، ۱۳۶۴. 💠@Delneveshteeee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ روایت دوم: او سفینة النجاة است این پا و آن پا می‌کرد. دلش بی‌قرار شده بود. بی‌قرار مردی که در مقابل لشگر آن‌ها با سخنان کوبنده‌اش نفس‌ها را در سینه حبس کرد. آن هنگام که صدای پسر فاطمه در دشت پیچید که «اَما مِن ذابٍّ یذبّ عَن حرمِ رسول الله؟!» وجود او دگر تاب نیاورد. با خود زمزمه کرد من راه را بر کِه بسته‌ام؟! بر پسر فاطمه؟! این صدا را تمام آن چند هزار نفر هم شنیدند؛ اما فقط او مثل ابرِ ‌بهار اشک ریخت. فقط او کفش‌هایش را به گردن آویخت و تا خیمه‌ی حسین پرواز کرد. فقط او سرش را پایین انداخت و آرام گفت: «هَل تَری لی مِن توبه؟!» خودمانیش یعنی آیا در سفینه‌ی شما برای حرّ هم جا هست؟! در آن لحظه چقدر اسم حرّ‌ برازنده‌اش شده بود. وقتی مادرش این اسم را برای او انتخاب می‌کرد، اصلا فکرش را نکرده بود که یک روز پسر فاطمه بر بالین بی‌جان او بگوید: مادرت چه اسمِ خوبی برایت گذاشته حرّ؟! «انت الحرّ کما سمّتک امّک؛ حُرّاً فی الدّنیا و الآخره» *** سلام بر تو ای حرّ بن یزید ریاحی! سلام بر تو و بر آن مسیری که انتخاب کردی. سلام بر مادر تو که حرّ بودن را به تو آموخت. ✍🏻زهرا کبیری پور منبع: طبری، محمد بن جریر، تاریخ‌الأمم و الملوک(تاریخ طبری)، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷، جلد ۵، صفحه‌ی ۴۲۸. 💠@Delneveshteeee
‌ گفته بودم به کسی عشق نخواهم ورزید! روضه‌خوان گفت حسین توبه‌ی من ریخت به هم... ‌ ‌ 💠@Delneveshteeee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
اصلاً من غذا نمی خوام به خدا تلخه روزگارم... اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَتَنـا رُقَیَّةَ، عَلَیْکِ التَّحِیَّةُ وَاَلسَّلامُ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ 💠@Delneveshteeee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌🏴▪️🏴▪️🏴▪️🏴▪️🏴▪️🏴▪️ ‌ ▪️یادداشت‌های مُحرَمانه ✍🏻 زهرا کبیری پور ۱) از دامن زن مرد به معراج می‌رود ۲) نامی که تا معراج رفت ۳) بانوی حاجت روا شده ۴) مردتر از مردان ۵) رضایت مادر ۶) هم‌سر و هم‌راه ۷) خواهرانه ۸) ام‌بنان ۹) مادر علیِ بزرگتر ۱٠) ام‌بنین ۱۱) خواهرِ حسین ۱۲) امِ‌یحیی ۱۳) مادرِ علیِ کوچکتر ۱۴) امِ خلف ۱۵) امِ عمرو ۱۶) گمنام ۱۷) عشق عراقیِ من ۱۸) نعمت روضه ۱۹) هیئت یاوران زینبی ۲٠) سفرت بی‌خطر عزیز مادر ۲۱) حرارة لاتبرد ابداً ۲۲) عرفه که می‌شود ۲۳) امشبی را ۲۴) منتظرِ منتظَر ۲۵) پس از واقعه ۲۶) یزید زمانه‌ات را بشناس ۲۷) در پی یاریِ حسین کنانة بن عتیق ۲۸) در پی یاریِ حسین جبلة بن علی شیبانی ۲۹) در ستایش اشک‌های کودکی‌هامان ۳٠) عقلی بر مدار توحید ۳۱) سنت عزاداری ۳۲) زینب بی‌حسین ۳۳) دیدار بعد از چهل روز ۳۴) سفیر (۱) ۳۵) سفیر (۲) ۳۶) خداوند دوست دارد آن‌ها را اسیر ببیند ۳۷) روضه‌های رنگی ۳۸) او سفینة النجاة است 💠@Delneveshteeee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا