تأثیر نام
دخترم بر روی تمام عروسکهایش اسم میگذارد. چند وقت پیش عروسک دستبافتی را آورد و گفت: این عروسکم اسم ندارد و از من برای نامگذاری عروسکش کمک خواست، من اسم خدیجه را برای عروسکش پیشنهاد کردم، با چشمانی پر از تعجب، گفت: خدیجه؟!
گفتم: بله خدیجه خانم و از آن سؤال کردم که آیا این بانو را میشناسد یا نه؟!
برای او توضیح دادم که حضرت خدیجه(س)، همسر پیامبر(ص)، مادر حضرت فاطمه(س) و مادربزرگ امام حسین(ع) است و چون میدانم به حضرت رقیه(س) خیلی ارادت دارد، گفتم حضرت رقیه(س) هم نتیجهی حضرت خدیجه(س) است.
کاش برق نگاهش را ثبت میکردم...
از آن روز خدیجه خانم شد عضوی از خانوادهی ما و جایگاه ویژهای در کنار دیگر عروسکانش به دست آورد و در پاسخ هر کسی که میپرسد چرا اسم عروسکت را خدیجه گذاشتی؟! با ذوق و شوق فراوانی بانو را معرفی میکند.
به گمانم اثر تربیتی خوبی داشت...
از اینجا میتوان به جایگاه و تأثیر نامگذاری کودکان و سفارش اهلبیت(ع) بر این مهم پی برد.
وقتی یک اسم میتواند برای یک عروسک بیجان تا این حد ارزش و اعتبار بدهد، با یک شخص حقیقی چه میکند؟!
کاش جوانان، در نامگذاری کودکانشان کمی بیشتر فکر کنند و از اسامی غریب و عجیب و به قول خودشان امروزی کمتر استفاده کنند.
✍🏻زهرا کبیری پور
#من_خدیجهام
💠@Delneveshteeee
در ستایش نامهنگاری
باید دل به بند بند نامهها داده باشید تا از سطر سطر هر نامهای حس هیجان در درون شما خروشیده باشد.
از کلمه کلمهی برخی از نامهها دشت وسیعی از عشق، اندوه، شور، هیجان، دلتنگی و رنج را میتوان احساس کرد؛ نامهها گاهی زوایای کشف نشدهی فراوانی را برای شما روشن میکنند.
گاهی حس درونیِ نویسندهی نامه آنقدر با شما عجین میشود که به راحتی میتوانید، حس لذتها، شادیها، احساسات، آرزوها و حتی هجران و مراثی او را با بند بند وجودتان حس کنید.
نامهها حتی گاهی نکات علمی، ادبی و پند و اندرزهای مفیدی را به شما میچشانند.
و تمام اینها درصورتی امکانپذیر است که شما اهلیِ نامه و نامهخوانی باشید.
من نامههای زیادی خواندهام؛ نامهی حضرت علی(ع) به امام حسن(ع)، نامهی حضرت علی(ع) به مالک اشتر و...
یا نامههای ابراهیم گلستان و سیمین دانشور، سیمین و جلال، نامهی عین صاد به فرزندش و نامههای شهداء در حساسترین نقطهی زندگیشان و ... و اگر بخواهم از بُعد ادبی و تاریخی اهمیت آنها را بیان کنم باید بگویم به عقیدهی من بخش قابل توجهی از ادبیات زبانی و تاریخِ دینی _ ملی ما در دل همین نامهها نهفته است.
در ادامه بخشی از نامهی امیرالمؤمنین به امام حسن(ع) را میخوانید، تمام کلمات این نامهی طولانیِ پدر پسری پُر است از رمز و رازهایی که میتواند مخاطب خود را تا جغرافیای وسیعی پوشش دهد. جدای از غنای ادبیِ این نامه، نمایان بودن روح بلند امیرالمؤمنین در بند بند کلمات آن است.
بخوانید:
«این نامه از سوی پدری (دلسوز و مهربان) است که عمرش رو به پایان است، او به سختگیری زمان معترف و آفتاب زندگیش رو به غروب (و خواه ناخواه) تسلیم گذشت دنیا (و مشکلات آن) است، همان کسی که در منزلگاه پیشینیان که از دنیا چشم پوشیدهاند سکنی گزیده و فردا از آن کوچ خواهد کرد.
این نامه به فرزندی است آرزومند، آرزومند چیزهایی که هرگز دست یافتنی نیست و در راهی گام نهاده است که دیگران در آن گام نهادند و هلاک شدند (و چشم از جهان فرو بستند) کسی که هدف بیماریها و گروگان روزگار، در تیررس مصائب، بنده دنیا، بازرگان غرور، بدهکار و اسیر مرگ، هم پیمان اندوهها، قرین غمها، آماج آفات و بلاها، مغلوب شهوات و جانشین مردگان است...(پسرم) قلب خویش را با موعظه زنده کن و هوای نفس را با زهد (و بیاعتنایی به زرق و برق دنیا) بمیران.
دل را با یقین نیرومند ساز و با حکمت و دانش نورانی و با یاد مرگ رام نما و آن را به اقرار به فنای دنیا وادار، با نشان دادن فجایع دنیا، قلب را بینا کن و از هجوم حوادث روزگار و زشتیهای گردش شب و روز آن را برحذر دار...»
اگرچه با آمدن تکنولوژی و پیشرفت کردن اطلاعرسانی نوشتن نامه کمرنگ شده است، اما چه خوب است که ما اجازه ندهیم این فرهنگ غنی به دست فراموشی سپرده شود.
در مناسبتهای مختلف به عزیزانمان نامه بنویسم و آنچه را که رو در رو و تلفنی از ابراز علاقهمان نتوانستیم بیان کنیم را در قالب نامه به گوششان برسانیم.
به فرزندانمان نامه بنویسیم و جملاتمان را برای او به یادگار بگذاریم. به گمانم تأثیر بسزایی در روح آنها خواهد گذاشت.
✍🏻زهرا کبیریپور
#نامهنگاری
💠@Delneveshteeee
هدایت شده از یادداشت💌✍
.
دوست خوبم
✍نجمه صالحی
دوستی، همچو بازاری است پر از عشق و مهربانی، دوستی یعنی هر لحظه حس خوب، دوستی طلوع خورشیدی است که تپش میآفریند در چشمان!
دوست همدمی است در سفری بیپایان، پناهی است هنگام احساس غربت، آسایشی است برای روزهای سخت!
دوستی اشتراک دلگرمی و نوری در دل هر روز است، بندی است که وصل میکند دلها را به هم!
چند روزی از عملش گذشته بود، نگرانش بودیم اما بخاطر رعایت احوالش فقط با تماس و پیام، حالش را میپرسیدیم اما بالاخره به دیدارش رفتیم. انرژی که از دیدار هم گرفتیم وصفناپذیر است به قول دوست جانم "عیادت دوست با فامیل فرق میکند! "
دیدار یک دوست امکان برقراری و تقویت ارتباطات عاطفی بیشتری میدهد، با بیان نظر، تجربه و خاطرات، لحظاتی خوبی کنار هم داشتیم!
🍃بهتر باشی دوست جانم🍃
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اللهم_بارک_لمولانا_صاحب_الزمان
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@zemzemh60
دلنوشت
. دوست خوبم ✍نجمه صالحی دوستی، همچو بازاری است پر از عشق و مهربانی، دوستی یعنی هر لحظه حس خوب، دو
لطف دوست عزیزم با چاشنی کلمات که با اعجاز دستهای او طعم دلانگیزی را برایم به وجود آورد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای طبیب دردها
بگو
علاج دوری از حرمت را در کجا باید بجویم...
عزیـــــــــــزم حســـــــــــــین
💠@Delneveshteeee
هدایت شده از مجله افکار بانوان حوزوی
.
زهرا کبیری پور پژوهشگر و عضو هیات تحریریه مجتهده امین در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری حوزه، درباره حیات سیاسی حضرت زهرا(س) عنوان کرد: یکی از ابعاد مهم دین ما بحث سیاست و پیگیری امور جامعه است و همانطور که از سیره پیشوایان ما به دست میآید، دین از سیاست جدا نبوده و نیست.
متن کامل گفتگو را اینجا بخوانید👇
https://hawzahnews.com/xcxWR
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
هدایت شده از دانشکده تاریخ
حضرت زهرا (س)؛ الگویی کامل برای فعالیتهای سیاسی و اجتماعی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
خانم زهرا کبیری پور دانشجوی محترم مقطع تاریخ تشیع دانشکده تاریخ پژوهشگر و محقق به تشریح سیره سیاسی و اجتماعی حضرت زهرا در گفتگو با خبرگزاری حوزه پرداختند، به گفته ایشان: یکی از ابعاد مهم دین ما بحث سیاست و پیگیری امور جامعه است و همانطور که از سیره پیشوایان ما به دست میآید، دین از سیاست جدا نبوده و نیست.
وی ادامه داد: زندگی سراسر نور حضرت زهرا(س) نیز همواره با اتفاقات مهمی همراه بوده است که توجه به عملکرد ایشان میتواند الگوی رفتاری دقیقی را به بانوان بهویژه بانوان مسلمان و آزاده نشان دهد. رفتار سیاسی حضرت زهرا(س) بخشی از تربیت الهی ایشان توسط رسول خدا(ص) بود که در وجود ایشان متبلور شده و به ثمر نشسته بود.
این پژوهشگر اضافه کرد: ایشان از علم، آگاهی، بصیرت و معرفت بالایی برخوردار بود و به همین دلیل رمز و راز سیره سیاسی ایشان برای تمام امامان(ع) از نسل او اسوه، حجت و الگو شد.
🔷بیشتر بخوانید
🆔 @facultyofhistort
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴ترجمه بینالمللی بسیج میشود «شباب المقاومة»
🔹 سردار مهدی کبیریپور
جانشین فرمانده سپاه استان قم
▪️امیدواریم شبابالمقاومة و بسیج جهانی اسلام روز به روز گستردهتر شود و شباب المقاومة این ظرفیت را در دنیا ایجاد کند که با ظهور حضرت حجت(عج) این شجره طیبه به ثمره نهایی خود برسد.
انتشار به مناسبت هفته بسیج
🔸کانال رسمی شباب المقاومة👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3545694224Ccf85b685fb
وظیفهی مادری
فاطمیه که میشود جور دیگری دلتنگ مادرم میشوم.
انگار نام فاطمه با نام مادر گره خورده باشد، تا گفته میشود فاطمیه، نگاه پر از حسرت مادرم در آخرین دیدارمان که جدایی دنیا و آخرت را برایم رقم زد، مقابل چشمانم ظاهر میشود.
ما بچه شیعهها روضه شنیدن، به روضه رفتن، از روضه گفتن و دربارهی روضه خواندن را از مادرانمان آموختیم.
از همان روزی که در آغوششان بودیم و آنها برای مادر دو عالم لالایی میخواندند.
از روزی که یادمان دادند برای فاطمیه باید مشکی بپوشیم.
در واقع خوب که نگاه کنید متوجه خواهید شد که تمام آنچه که مادرانمان آموختند و به ما منتقل کردند و ما نیز به دخترانمان، امتداد جهاد فاطمه(سلاماللهعلیها) اولین شهیدهی ولایت است.
یقینا این شور و حرارتی که در دلهای ما بچه شیعهها در روضههای فاطمیه با شنیدن کلمهی مادر میافتد، امتداد صدای ضربات دستان فاطمه(سلاماللهعلیها) بر درِخانههای مهاجر و انصار است، که طنینش تا دلهای ما نفوذ کرده است.
قیامی به وسعت کلمهی مادر که آثار آن تا قرنها بعد، دلهای پر از حرارت ما بچه شیعهها را به آغوش کشیده است.
✍🏻 زهرا کبیری پور
💠@Delneveshteeee
نجواهای یک دلِ تنگ
این روزها اضطراب بزرگی را در اعماق روحم احساس میکنم و گاه آنچنان سرریز میشوم که تمام احساسات نهفته در دلم را با فورانی آمیخته از دلهره بر روی صفحهی کاغذ میریزم.
میل عجیبی به سکوت دارم.
بو و رنگ غروبهای پاییز، مشامم را پر کرده است.
فکر و خیال مثل خوره در دلم چنگ انداخته؛ رونده، بیقرار و خروشان میآید و قلبم را ذره ذره میخورد.
از گیرودار روزها و زمانهایی که در آن قرار گرفتهام، خستهام، اما ناامیدی را در دل راه ندادهام و جویای دلگرمی و اطمینان خاطری هستم که دلِ تنگم را دوا کند.
این روزها بیشتر از هر زمان دیگری دلم میخواهد خودم را در حرم امام رضا(ع) تصور کنم؛
در طلوع آتشین آفتاب صحن آزادی؛ یا غروب دلانگیز گوهرشاد.
دوست دارم خودم را در گوشهای از صحن انقلاب رو به روی آن قاب طلایی تصور کنم.
دوست دارم در بهشت رضا و در حال قدم زدن کنار آن مزارهای در کنار امامم خفته تصور کنم و از خواندن تاریخ وفات صاحب مزارها در لجهی اندیشههای مربوط به مرگ و حیات غوطهور شوم.
میدانم هیچ چیز در زمانه، نقش پایدار
ندارد؛ حتی اندوه؛
اما ما انسانها دوست داریم گاهی اندوهمان را با کام تصوراتمان شیرین کنیم.
✍🏻زهرا کبیری پور
#دلتنگی
💠@Delneveshteeee
علم تاریخ
برای داشتن دید بهتر و منطقیتر در تاریخ
یکسری اصول ساده و اولیه وجود دارد.
با همین اصول ساده در قدم اول میتوان روایت تاریخی را از حیث تاریخی بودن یا نبودن تشخیص داد.
حتما میدانید که هر حادثهی تاریخی بر سه اصل استوار است:
مكان وقوع، زمان وقوع، واسطهی وقوع (انسان)
۱) مکان وقوع
یعنی جغرافیایی که رویداد در آن اتفاق افتاده است که این مکان باید یک مکانی باشد که هنوز در کرهی زمین است و طبیعتاً میتوان اشارهی دقیق یا نزدیکی به آن داشت.
۲) زمان وقوع
یعنی سال، ماه، روز و وقت یا محدودهای بین دو زمان مشخص که میتوان تشخیص داد که رویدادی در یک جغرافیایی در آن زمان اتفاق افتاده است.
عنصر زمان بسیار حساس است و بحث زیادتری دارد چون زمان بر عکس مکان سیال است.
۳) واسطهی وقوع
یعنی انسان، چون تاریخ با کنش انسان معنا دارد و در رویداد تاریخی باید مشخص باشد که در مکانی مشخص و زمانی مشخص چه فرد مشخصی چه کاری انجام داده یا باعث و واسطهی چه کاری شده که آن رویداد به وجود آمده است.
حال ذکر چند نکته ضروری به نظر میرسد:
۱) اگر روایتی فاقد این سه فاکتور بود و به اصطلاح فراتاریخ بود باید نادیده گرفت؟
نه لزوماً، اما این وظیفهی مورخ است که آنها را با مِتُد تاریخ پژوهی بسنجد و اگر امکان تاریخی بودن داشت مشخص کند، مثلا تپهای که گفته میشود روزی بنایی مجلل بود را باید با علم باستانشناسی سنجید و سپس رد یا قبول کرد.
۲) در مباحث اعتقادی رویدادهایی هستند که فراتاریخ میمانند در آنها واسطهی وقوع، اغلب یک قدرت ماورائی است و گاهی زمان و مکان مشخصی هم ندارند، پس از این جهت به عنوان یک رویداد تاریخی نمیتوانند مطالعه شوند، نه اینکه واقعیت نداشته باشند، بلکه این حوزهی اسطوره و فراتاریخ است که میتواند این موارد را پژوهش نماید. هرچند اسطوره و تاریخ به طرز شگفتانگیزی با هم پیوند دارند. در نتیجه این سه اصل دید تاریخی دارند و در فرعیاتشان هم کلی جزئیات میتوانند داشته باشند؛ اما با این حال افرادی با عنوان تاریخ دوست، تاریخ خوان، تاریخ پژوه و علاقمند به مطالب تاریخی با دانستن همان سه اصل میتوانند گول صفحات دروغ پراکن و خودساخته و صفحات مجازی را نخورند.
البته راههای دیگری که هم وجود دارد که مفصل است.
حال اگر با یک متن تاریخی مواجه شدیم:
اولین راه این است که ببینیم منبع دارد یا ندارد. اگر دارد، آیا مکان متن مشخص است؟ آیا زمان متن معین است؟ آیا فرد یا افرادی که آن کار را انجام دادن یا کار بر روی آنها انجام شده است، مشخص هستند؟
کسی که تحصیلات آکادمیک تاریخ نداشته باشد و متد تاریخی را نخوانده باشد میتواند روایتگر و عاشق تاریخ باشد اما نمیتواند یک پژوهشگر تاریخی شود و این طبیعی است همانطور که یک تاریخ خوان نمیتواند یک پژوهشگر حقوق، گردشگری، زبان، ریاضی، فیزیک و... باشد.
پس شناخت انسانها هم جزئی از راههای
قبول کردن و یا شک کردن در آن مطالب تاریخی است.
✍🏻زهرا کبیری پور
💠@Delneveshteeee
هدایت شده از نویسندگان حوزوی
💠 من از اول هم خیلی دانشجوع بودم
✍️زهرا کبیری پور
از اول ابتدایی که خواندن و نوشتن را یاد گرفتم تا امروز هیچ کتابی نمیتوانست از چشم من پنهان بماند.
در خانهی ما از همان بچگی بیشتر کتابهای مذهبی در دسترس بود، ولی به اندازهی دو تا طاقچه و خوب این برای منِ کتابخوار خیلی ناچیز بود، یادم میآید سیرهی پیشوایان را دو بار خوانده بودم، رسالهی آیةالله لنکرانی را هم همینطور؛ با اینکه پدرم مقلد امام بود من هنوز هم نفهمیدم چرا ما در خانهمان رسالهی آیةالله لنکرانی را داشتیم؟! بگذریم... این کتاب خوان بودنِ من برای خانوادهام دردسر شده بود، چون تأمین کتاب برایشان خیلی سخت شده بود، دیدم اینطور فایده ندارد هجوم آوردم به روزنامهخوانی تا این ولع را هرطور شده برطرف کنم، حالا شاید با خودتان بگویید چرا روزنامه؟!
چون در دورهی ما دهه شصتیها روزنامه خیلی جایگاه ویژهایی داشت، مثلا بابا وقتی کباب میخرید دورش را روزنامه پیچیده بودند، مادرم وقتی سبزی میخرید دورش روزنامه پیچیده شده بود، وقتی از اتوشویی لباس میگرفتیم با روزنامه تحویلمان میدادند، حتی گوشت را بعد از گذاشتن در پلاستیک با روزنامه میپیچیدند، در واقع در آن دوره هر طرف را که نگاه میکردید روزنامه میدیدید، از بس که ما نسل فرهیختهایی بودیم و من تمام آنها را میخواندم، از صفحهی اقتصادی گرفته تا ورزشی.
وقتی همه به سمت کباب هجوم میآوردند من حمله میکردم تا روزنامهی آغشته به بوی کباب را از پاره شدن احتمالی نجات دهم.
این ولع خواندن ولو هر چیزی حتی نوشتههای روی دیوارها با من بود و از من یک دختر سر به هوا ساخته بود تا اینکه شانزده آذر سال ۷۹ من شدم کتابدار کتابخانهی دبیرستانمان و از همان روز این شانزده آذر برایم مقدس شد و من حتی روحم خبر نداشت که آن روز، روز دانشجوع است.
من هر سال با یک عدد کیک یزدی و یک شمع کوچک این روز را برای خودم جشن میگرفتم؛ تا شانزده آذر ۹۲ آن روز وقتی از بوفهی دانشگاه داشتم برای بزرگداشت این روز عزیز کیک میخریدم، فروشنده به من گفت: تبریک میگم، با یک علامت سؤال بزرگ روی سرم مات و مبهوت به او خیره شده بودم و درحالی که داشتم در مغزم آنالیز میکردم که این آقای محترم از کجا و چگونه پی به این راز برده است، دیدم به یک نفرِ دیگر هم همین را گفت و من تازه آن روز بعد از نگاه کردن به رویدادهای تقویم بادصبا فهمیدم که شانزده آذر روز دانشجوع است، روزی که من سالها بود به یُمن کتابداری از کتابهایی که تا سال آخر دبیرستان ولع من را به خوندن تأمین کرده بودند، برای خودم جشن میگرفتم.
#شانزده_آذر
#روز_دانشجو
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
دلنوشت
💠 من از اول هم خیلی دانشجوع بودم ✍️زهرا کبیری پور از اول ابتدایی که خواندن و نوشتن را یاد گرفتم ت
باز نشر به مناسبت روز دانشجو