🕖💚
💚
#ثانیههاےعاشقے
ڪبوتر حرمت شد "🕊"
دل زمین گیرم "💚"
به جز حریم تو "☺️"
از هر چه آسمان سیرم"🌤"
#دنیاےمنے😍
#السلامعلیڪیاعلےبنموسےالرضا ✋
@Deltange_karbalaa
#شهید_عبدالحسین_برونسی :
خدایا اگر میدانستم با مرگ من یک دختر در دامان حجاب می رود، حاضر بودم #هزاران_بار_بمیرم تا هزاران دختر در دامان حجاب بروند...
@Deltange_karbalaa
#شهیــد بیدارت میڪند
#شهیــد دستت را میگیرد
#شهیــد بلندت میڪند
#شهیـد شهیـ❤️ـدت مےڪند اگرڪه بخواهی
فرقـی نمی ڪند...
" فڪه " و " اروند" یا " دمشق " و "حلب" یا " صعده "و " صنعا "
...و این را بــدان:
『هر ڪسی با یڪ شهیدی خو گرفت
روز محــشــــــر آبــــرو از او گرفتـــ』
@Deltange_karbalaa
رفقا با رفیقاتون رفاقت #امام_زمانی بسازید خیلی خوشگل میشه وقتی فقط و فقط واسه مولات باشی :)
#چـــِشم_هارابایدشُستــ(:👁👁
چـِشم هـا را [ با #بـــَستن بر #گـُُناه و #اَشڪ بَر #حُســِین علیہ السلـام] بایــد #شُســـت...!💦
زِندِگے را [ بہ #رَنگ #مَهـــــــــدی عجل اللّٰــہ...] باید #دید...!😍
#ڪمےدردودݪڪمےزیبــــا(:✨💛
روزی راهبی با جمعی از مسیحیان به مسجد النبی (صلی الله علیه و آله و سلم)آمدند در حالیکه طلا و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه داشتند
پس راهب رو کرد به جماعتی که در آنجا حضور داشتند ( أبوبکر نیز در بین جماعت بود )و سوال کرد "خلیفه ی نبی و امین او چه کسیست؟"
پس جمعیت حاضر ، ابوبکر را نشان دادند ، پس راهب رو به ابوبکر کرده و پرسید نامت چیست؟ ابوبکر گفت ، نامم "عتیق" است
راهب پرسید نام دیگرت چیست؟ابوبکر گفت نام دیگرم "صدیق" است
راهب سوال کرد نام دیگری هم داری؟ ابو بکر گفت "نه هرگز"
پس راهب گفت گمان کنم آنکه در پی او هستم شخص دیگریست.ابوبکر گفت دنبال چه هستی؟
راهب پاسخ داد من بهمراه جمعی از مسیحیان از روم آمدم و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه آوردیم و هدف ما این است که از خلیفه ی مسلمین چند سوال بپرسیم ، پس اگر توانست به سوالات ما پاسخ دهد تمام این هدایای ارزنده را به او میبخشیم تا بین مسلمانان قسمت کند و اگر نتوانست سوالات مارا پاسخ دهد اینجا را ترک کرده و به سرزمین خود باز میگردیم
ابوبکر گفت سوالاتت را بپرس ، راهب گفت باید بمن امان نامه بدهی تا آزادانه سوالاتم را مطرح کنم و ابوبکر گفت در امانی ، پس سوالاتت را بپرس
راهب سه سوالش را مطرح کرد:
1)ما هو الشئ الذی لیس لله؟
چه چیزاست که از آن خدا نیست؟
2)ما هو شئ لیس عندالله؟
چه چیزاست که در نزد خدا نیست؟
3)ما هو الشئ الذی لا یعلمه الله؟
آن چیست که خدا آن را نمیداند؟
پس ابوبکر پس از مکثی طولانی گفت باید از عمر کمک بخواهم ، پس بدنبال عمر فرستاد و راهب سوالاتش را مطرح کرد ، عمر که از پاسخ عاجز ماند پس بدنبال عثمان فرستاد و عثمان نیز از این سوالات جا خورد ، و جمعیت گفتند چه سوالیست که میپرسی؟خدا همه چیز دارد و همه چیز را میداند
راهب خطاب به آن سه نفر(ابوبکر و عمر و عثمان)گفت این ها شیخ ها و مردان بزرگی هستند اما متأسفانه به خود مغرور شدند و قصد بازگشت به روم کرد
سلمان فارسی که شاهد ماجرا بود بسرعت خود را به امام علی (ع) (أمیرالمؤمنین ع) رسانده و ماجرا را تعریف کرد و از امام خواست که به سرعت خودش را به آنجا برساند.
پس امام علی ع بهمراه پسرانش امام حسن (ع )و امام حسین (ع )میان جمعیت حاضر و با احترام و تکبیر جماعت حاضر مواجه شدند
ابوبکر خطاب به راهب گفت ، آنکه در جست و جویش هستی آمد ، پس هر سوالی داری از علی (ع) بپرس!
راهب رو به امام علی (ع) کرده و پرسید نامت چیست؟
امام علی (ع) فرمودند نامم نزد یهودیان "الیا" نزد مسیحیان "ایلیا" نزد پدرم "علی" و نزد مادرم "حیدر" است
پس راهب گفت ، نسبتت با نبی (ص) چیست؟
امام (ع )فرمود (او برادر و پسرعموى من است و نیز داماد او هستم)
پس راهب گفت ، به عیسی بن مریم قسم که مقصود و گمشده ی من تو بودی
پس به سوالاتم پاسخ بده
و دوباره سوالاتش را مطرح کرد
امام علی (ع) پاسخ دادند:
آنچه خدا ندارد ، زن و فرزند است
آنچه نزد خدا نیست ، ظلم است
و آنچه خدا نمیداند ، شریک و همتا برای خود است
(فإن ا لله تعالی أحد لیس له صاحبة و لا ولدا
فلیس من الله ظلم لأحد
و فإن الله لا یعلم شریکا فی الملک)
پس راهب با شنیدن این پاسخها کمربندش را باز کرده و روی زمین انداخت ، امام علی ع را به سینه فشرد و بین دو چشم مبارکش را بوسید و گفت:
"أشهد أن لا اله إلا الله و أن محمد رسول الله و أشهد أنک وصیه و خلیفته و أمین هذه الامة و معدن الحکمة"
به درستی که نامت درتورات إلیا و در انجیل ایلیا و در قرآن علی و در کتابهای پیشین حیدر است ، پس براستی تو خلیفه ی بر حق پیامبری ص ، پس ماجرای تو با این قوم چیست؟ سپس تمام هدایا را به امام علی ع تقدیم کرد و امام در همانجا اموال را بین مسلمین قسمت کرد
#شهیدانه🌸🍃
هر وقت ميخواست برایِ
بچـه هـا یادگارى بنویسه
مینوشت :
🔸مَن کان لِله کانَ الله لَه🔸
هرکى باخدا باشہ خدا با اوست
#شهید_ابراهیم_همت
#یادشون_صلوات
🌺🍃 @Deltange_karbalaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری ❤️
جـامانـدهایم ...
میگویند :
شهـدا رفتند تا ما بمانیـم .
ولـی من میگویم :
شهدا رفتند تا ما هم
به دنبالشان بـرویم .
آری !
جامانـدهایـم . . .
دل را باید صاف ڪرد..
#جامانده
@Deltange_karbalaa
#زیارت_عاشورا❤️
هرکس زیارت عاشورا بخواند
شب اول قبر در آغوشِ
امام حسین ع قرار خواهد گرفت...
#جانم_ارباب🌹
#امام_صادق_ع |💛
کامل الزیارات،ص ۷۵
@Deltange_karbalaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شما به عشق علی چه میکنید؟
💠 خیاطی یا مغازهدار؟! رانندهای یا شیرینیفروش؟! به عشق علی حاضری برای عید غدیر چهكاری انجام بدی؟!
#فقط_به_عشق_علی
@Deltange_karbalaa
تو بگو
با دلِ در بندِ تو
باید
چه کنم ؟
.
.
#یااباعبدالله 🌱
@Deltange_karbalaa
#رفیقهیئتے ♥️
|خاصیٺ رفیقِ هیئـتی اینه ڪه:
وقتی باهم از کنار نامحـرم رد میشیدبگه: رفیق ببین بند ڪفشاتو بستے یانه (:
#جونمفداٺرفیقخدایی
#ازاونعڪساےخـاص🍃
@Deltange_karbalaa
حاج حسین یکتا: بچهها به خودتون سخت بگیرید که اون دنیا بهتون سخت نگیرن؛ به خودتون سخت بگیرید که خدا راحت بگیره!
حاج حسین یکتا: بچهها به خودتون سخت بگیرید که اون دنیا بهتون سخت نگیرن؛ به خودتون سخت بگیرید که خدا راحت بگیر
🍃
@Deltange_karbalaa
#دلـانـہ 💙🌈
شہـید بہـروز علوے سخا:💌
فڪر می ڪردیم،
چون گرفتاریم از خــدا دوریم؛
ولی شهــدا اثبات ڪردند،
چون از خــدا دوریم گرفتاریم...🎈🍃
@Deltange_karbalaa
#خاطرات_شهید
فقط یک #آرزو دارم....!!!
گفت:
«توی دنیا بعد از #شهادت فقط
یک آرزو دارم:
اونم اینکه تیر بخوره به گلوم».
تعجب کردیم.
بعد گفت:
«یک صحنه از عاشورا
همیشه قلبمو آتیش می زنه؛
بریده شدن گلوی حضرت علی اصغر»
والفجر یک بود که مجروح شد.
یک تیر تو آخرین حد بردش خورده
بود به گلوش.
وقتی می بردنش عقب،
داشت از گلوش خون می آمد.
می گفت:
آرزوی دیگه ای ندارم مگر شهادت.
#خاطرات_ناب_شهدا
#شهید_عبدالحسین_برونسی🌷
#التماس_شفاعت
@Deltange_karbalaa
#سبک_زندگی_شهدا 🕊
صلوات خیلی دوست داشت. پشت ماشینش🚙 نوشته بود. اسمش توی تلگرام صلوات بود.
کلی از اسباب بازی های🏓 بچگیاش را نگه داشته بود.
یک خرده از وسایلش را داد به پسر من و مقداری به بچهی برادرم.
انگشتر زیاد داشت. دُر و عقیق و فیروزه. رنگ روشن میپوشید.
میخواست دل خانمش را به دست بیاورد.
پسر خانه🏡 که بود سروسنگین تر میچرخید؛ ولی عقاید و مرامش مثل قبل بود.
ماه رمضان 🌙 که تمام میشد خانمش میگفت:(( محسن گفته چندتا از روزههام به دلم نچسبیده.)) دوباره میگرفت.
کل محرم و صفر مشکی می پوشید و درگیر مراسم های مذهبی موسسه بود.
در کودکی و نوجوانی هم قاتی دستهها عزاداری میکرد.
در دوران دانشگاه در دسته ها شیپور🎺 میزد.
بچهتر که بود در دستههای عزا زنجیر میزد. زنجیر کوچکی داشت که خیلی حساس بود کسی بهش دست نزند.
بچهام کوچک بود. داشتم بهش آب میدادم. آمد کنارم ایستاد. گفت به سه نفس آب را بدهبخورد.
بعد هم گفت:(( دایی! بگو یاحسین.))❤️
#شهید_محسن_حججی✨
@Deltange_karbalaa
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تم<--
#شهید_محمدرضا_دهقان
•{ #مذهبی/ #دخترونه💚}•
استفاده با ذکر صلوات
[°•😌💛•°]
امنترینجاےدنیافقطڪنجحرمتمهربونمـ^^
#آشوبدلیمـ✨
@Deltange_karbalaa
#شهیدانه 💔
🌷شهید محمدرضا دهقان امیری🌷
ولادت: ۷۴/۱/۲۶
شهادت: ۹۴/۸/۲۱
محل شهادت: سوریه العیس
مادر شهید:
بعضی شبها ڪه نیمه های شب بیدار می شدم می دیدم، محمدرضا با نور موبایلش قرآن سفید ڪوچکش را در دست گرفته و در حال قرائت قرآن است، او با قرآن خیلی مأنوس بود و ماهیانه 3 بار ختم قرآن می ڪرد، با اینکه 20 بهار از عمرش گذشته بود در وصیت نامه اش سفارش ڪرده بود ڪه برایش تنها 5 روز روزه و 20 نماز صبح قضا ڪنم .
پیامک می فرستاد ڪه حلالم ڪن و دعا ڪن ڪه شهید شوم .
@Deltange_karbalaa
May 11