دلنوشتـه
ديوانگی زین بیشتر؟
دیوانگی زین بیشتر؟ زین بیشتر، دیوانه جان
با ما، سر دیوانگی داری اگر، دیوانه جان
در اولین دیدار هم بوی جنون آمد ز تو
وقتی نشستی اندکی نزدیکتر دیوانه جان
چون مینشستی پیش من گفتم که اینک خویشِ من
ای آشنا در چشم من با یک نظر دیوانه جان
گفتیم تا پایان بریم این عشق را با یک سفر
عشقی که هم آغاز شد با یک سفر دیوانه جان
کی داشته است اما جنون در کار خویش از چند و چون
قید سفر دیوانه جان! قید حضَر دیوانه جان
ما وصل را با واژههایی تازه معنا می کنیم
روزی بیامیزیم اگر با یکدگر دیوانه جان
تا چاربند عقل را ویران کنی اینگونه شو
دیوانه خود دیوانه دل دیوانه سر دیوانه جان
ای حاصل ضرب جنون در جان جان جان من
دیوانه در دیوانگی دیوانه در دیوانه جان
هم عشق از آنسوی دگر سوی جنونت میکشد
گیرم که عاقل هم شدی زین رهگذر دیوانه جان
یا عقل را نابود کن یا با جنون خود بمیر
در عشق هم یا با سپر یا بر سپر دیوانه جان
j๑ïท➺ @Dlnvshte🌱
از لحاظ جسمی و روحی نیاز دارم برم یه سفر طولانی و یه جای دنج موزیک گوش بدم و کتاب بخونم...