ازم پرسید اگه میتونستی الان هرجایی از جهان که میخواستی باشی، کجا میرفتی؟ گفتم كجایی؟ j๑ïท➺ @Dlnvshte🌱

فاطمیه تا حکایت می‌شود غربت حیدر روایت می‌شود #فاطمیه شور و غوغا می‌شود درب سوزان با لگد وا می‌شود #یازهرا(س) j๑ïท➺ @Dlnvshte🌱

دادیم به حکّاک، عقیق دل و گفتیم حک کن به عقیق دل ما، حضرت زهرا #یازهرا(س) j๑ïท➺ @Dlnvshte🌱

◾️تو را جان زینب تو را جان من / اگر میشود حرف رفتن نزن ◾️بمان خانه‌ام را خرابش نکن / نرو از کنار حسین و حسن ◾️بمان روشنای دوچشم ترم / نرو سایه‌ات را نگیر از سرم شهادت مظلومانه حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد🏴 j๑ïท➺ @Dlnvshte🌱

ناحلة الجسم یعنی.... #استوری_فاطمیه j๑ïท➺ @Dlnvshte🌱

شنیده می‌شود از آسمان... #یازهرا(س)🏴 #سید_حمیدرضا_برقعی j๑ïท➺ @Dlnvshte🌱

‏روضه بیش از این نمیگویم ولی نجار شهر... کاش میکوبید، یک مسمار کوچکتر به درب... #یازهرا(س) j๑ïท➺ @Dlnvshte🌱

مسمار [ م ِ ] نوعی میخ که از وسط پهن شده باشد. آنچه که بدان چیزی را استوار کنند. #یازهرا(س) j๑ïท➺ @Dlnvshte🌱

شعری به نام نامیِ ما«در» شــــــــــروع شد اشکــــی به حال غربت حیـ«در» شروع شد.. #یازهرا(س) j๑ïท➺ @Dlnvshte🌱

این «در» که قافیه‌ست، مگوهاست در دلش اصلا تمام فاجــــــــــــعه از «در» شروع شد #یازهرا(س) j๑ïท➺ @Dlnvshte🌱

چنـــد وقتی‌ست سرم روی تنم می‌افتد دست من نیست که گاهی بدنم می‌افتد #یازهرا(س) #حاج_محمود_فکری j๑ïท➺ @Dlnvshte🌱

اَشـکِ حُـسین(ع) و بغـض حـسن(ع) را نگـاه کُـن مـحضِ قـرارِ این دو بـرادر نـرو! بـمـان... #یازهرا(س) j๑ïท➺ @Dlnvshte🌱

برو ای نسیمِ رحمت سفری به کویِ زهرا و بگو که من از اینجا به شما سلام دارم #السلام‌علیك‌یـافاطمة‌الزهرا j๑ïท➺ @Dlnvshte🌱

فاطمه «س»رفت ولی درعوضش ثابت کرد پانهادن به ره عشق جگر میخواهد #یا‌حضرت‌مادر💔 j๑ïท➺ @Dlnvshte🌱

شب است و غربت و تابوت و چندین شانه‌ی لرزان علی چشمش نمی‌بیند، بتاب ای ماه تابان‌تر j๑ïท➺ @Dlnvshte🌱

امشب دل سنگ کوچه‌ها می‌گرید یک شهر خموش و بی‌صدا می‌گرید تشییع جنازه‌ی غریب زهراست تابوت به حال مرتضی می‌گرید #مادر💔 j๑ïท➺ @Dlnvshte🌱

بین دیوار و در انگار زنی جان میداد... #یازهرا(س) #میثم_مطیعی j๑ïท➺ @Dlnvshte🌱

تو کوچه‌ها یه صدا شنیده شد چادری که رو زمین کشیده شد #یازهرا(س) j๑ïท➺ @Dlnvshte🌱

مادری خورد زمین و همه جا ریخت بهم  همه ی زندگیِ شیر خدا ریخت بهم  داغی و تیزیِ مسمار اذیّت میکرد  تا که برخاست ز جا عرش خدا ریخت بهم بشکند پای کسی که لگدش سنگین بود  تا که زد، سلسله ی آل عبا ریخت بهم  ثلث سادات میان در و دیوار افتاد  نسل سادات به یک ضربه ی پا ریخت بهم  گُر گرفته بدنِ فاطمه، ای در بس کن  وسط شعله ببین زمزمه ها ریخت بهم  رویِ او ریخت بهم پهلویِ او ریخت بهم  دهنش غرقِ به خون گشت و صدا ریخت بهم  شدتِ ضربه چنان بود که سر خورد به در  رویِ آشفته یِ اُمّ النُجَبا ریخت بهم  پشتِ در سینه یِ سنگین شده هم ارثی شد  گیسوانِ پسرش کرب و بلا ریخت بهم  مادرش آمده گودال نچرخان بدنش  استخوان های گلویش ز قفا ریخت بهم با ترک های لبش با نوک پا بازی کرد  همه ی صورت او با کف پا ریخت بهم #فاطمیه j๑ïท➺ @Dlnvshte🌱

وصیت کرد مادر،آسمان بی،وقفه می‌بارید حسینم هرکجا خفته،قدم آرام بردارید... تن اورا به دستِ ابری از آغوش بسپارید جهان تشنه‌ست،بالای‌سر ‌او‌ آب ‌بگذارید... j๑ïท➺ @Dlnvshte🌱