دلنوشتـه
و نوِّر فیهِ بِضِیاءِ أنْوارِه بِنورِکَ یا منوّرَ قُلوبِ العارفین و روشن کن در آن دلم را به پرتو انو
وَ سَهِّلْ سَبیلی إِلَی خَیْرات
و راهم را به سوی نیکیهایش هموار نما..
هر کس،
هر چیز را عاشقانه بخواهد
به آن میرسد
که بخری شاید به نگاهی..
دلم را..
#نوزدهمین_جرعه
-راحلانه
j๑ïท➺ @Dlnvshte🌱
تو بندگانی را ستودی که هیچ رجس و پلیدی در آنها راه ندارد. خاندانی که به هیچ ناپاکی و آلودگی مبتلا نشدند و تو ایشان را چراغی برای هدایت و راهی برای رسیدن به آنچه خوبیست قرار دادی.
به سراغشان که میروی، زیارتشان که میکنی، ذکر تو و حضور تو در اندیشه و دل حاکم است. در کلامشان که مینگری، همه را بسوی تو فراخواندهاند و تنها تو را ستایش کردهاند.
آری! «هرکه در این حلقه نیست، فارغ از این ماجراست»
دایرهای به شعاع بینهایت، تو، قرآن، عترت، تو، قرآن، عترت..
الهی به ایشان، توسل میکنیم، آن پاکان و نیکان را واسطه قرار میدهیم و توکل به تو داریم. باشد که هدایت شویم..
یا حامد یا راشد..
|برداشتی از فراز سی و دوم جوشن کبیر..|
-راحلانه
j๑ïท➺ @Dlnvshte🌱
دلنوشتـه
تشنه ام پس دم افطار کنم یادِ حسین یاد لبهای ترک خوردهی عطشان شدهاش #بردننامحسینوقتعطشمیچسبد
تشنه ام پس دم افطار کنم یادِ حسین
یاد لبهای ترک خوردهی عطشان شدهاش
#بردننامحسینوقتعطشمیچسبد..
j๑ïท➺ @Dlnvshte🌱
مسجد خموش و شهر پر از اشک بی صداست
ای چاه خون گرفته کوفه، علی کجاست؟
#یاامیرالمومنین..
j๑ïท➺ @Dlnvshte🌱
عاقبت جان به لبِ صبر رساندند علی
پایِ آن قول که دادند، نماندند علی!
واقعاً مردم این شهر نمک نشناس اند!
جایِ جبران به دلت داغ نشاندند علی
اُجرت آن همه چاهی که تو کندی این بود!
قطره ای آب به اصغر نرساندند علی
پسرت را تهِ گودال کشیدند به زور
دخترت را سرِبازار کشاندند علی
تازه با اینکه حسینت سرِ نی قرآن خواند
بهتر از خارجی اش کوفه نخواندند علی
کودکانی که عسل خورده ی دستت بودند
بر تنِ بی کفنش اسب دواندند علی ...
#یاامیرالمومنین..
j๑ïท➺ @Dlnvshte🌱
دلنوشتـه
وَ سَهِّلْ سَبیلی إِلَی خَیْرات و راهم را به سوی نیکیهایش هموار نما.. هر کس، هر چیز را عاشقانه بخو
یا مُنَزّلِ السّکینةِ فی قُلوبِ المؤمِنین
ای نازلکننده آرامش در دلهای مؤمنان
خودت گفتی
فقط و فقط، من میتوانم؛
آرامش را در دلهایتان بریزم
آنوقت ما
کجاها که دنبال آرامش نمیگردیم..
#بیستمین_جرعه
-راحلانه
j๑ïท➺ @Dlnvshte🌱
روز امتحانِ نهایی، تو را روی پارچۀ سفید با خط ریز نوشتهایم و با خودمان آوردهایم سر جلسه. هر جا که از هول و اضطراب حفظیات را یادمان رفت پنهانی، چشم به تو میاندازیم و سوالها را جواب میدهیم. سوالهای سخت را اگر یادمان رفته بود و ترس برمان داشت، فوری مینویسیم: «یا امانَ الخائفین» اگر توی بلبشو، وقتی دیدیم زرنگهای کلاس زودتر پا شدند و برگه را دادند و رفتند و مثل همیشه گریهمان گرفت، جلوی آن یکی سوال که بلدش نیستیم مینویسم: «یا راحمَ العبرات»
.
تو یادگار شبهای امتحانی جوشن! شبهایی که تند تند جزوۀ صدتایی سوالها را خواندیم و رد شدیم. ما شبِ امتحانیها تو را قایمکی روی سفیدترین پارچه مینویسیم و با خودمان میآوریم. بگذار حتا اگر مراقبها مچمان را گرفتند، به هم نگاه کنند و بینِ هم بگویند: «همین که هزارتا اسم را یک جا نوشته قبولش کنید.»
من آن تقلبنویس سربلندم که تو قبولیام را میگیری. حالا هر طور که شده. این خط، این نشان!
اللهم لقنی حجتی یوم القاک..
|برای شب های جوشن کبیر...|
-راحلانه
j๑ïท➺ @Dlnvshte🌱
Ya_Ali 2.mp3
9.29M
من حیدریم تقدیرموبادستایعلیرقمبزن ...
#محمد_حسین_پویانفر
j๑ïท➺ @Dlnvshte🌱
نکته این است که
لیلةالقدر میگویند نه یومالقدر؛
در دل تاریکیها و در بطنِ حادثههاست
که تو باید طرح فردا را بریزی و در طلوع فجر
همراه فرشتههای نازل قدم برداری..:)
#استادعلیصفایی
j๑ïท➺ @Dlnvshte🌱