ﺑﯿﮕﻨﺎﻩ ﭘﺎﯼ ﺩﺍﺭ ﺭﻓﺖ …
ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﺴﺖ ﺑﺎﻻﯼ ﺩﺍﺭ ﻫﻢ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺭﻓﺖ
ﭼﺎﻗﻮ ﺩﺳﺘﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﯾﺪ …
ﻭ ﻣﺤﺒﺖ ﺧﺎﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﮔﻞ ﻧﮑﺮﺩ …
ﻫﻤﺎﻧﮕﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﺩﻭﺭﯼ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩ …
ﺩﺭ ﻭ ﺗﺨﺘﻪ ﻫﻢ ” ﺍﺻﻼ ” ﺑﺎ ﻫﻢ ﺟﻮﺭ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ …
ﺑﺎﺭ ﮐﺞ ﻫﻢ ﭼﻪ ﺧﻮﺏ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺭﺳﯿﺪ …
ﺑﻪ ﺩﻋﺎﯼ ﮔﺮﺑﻪ ﮐﻮﺭﻩ ﻋﺠﺐ ﺑﺎﺭﻭﻧﯽ ﺍﻭﻣﺪ …
ﺗﺎﺯﻩ : ﮐﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺤﮑﻢ ﮐﺎﺭﯼ هم ﻋﯿﺐ ﮐﺮﺩ …
ﻣﺎﻩ ﻫﻢ ﭼﻪ ﺧﻮﺏ ﺯﯾﺮ ﺍﺑﺮ ﭘﻨﻬﻮﻥ ﻣﻮﻧﺪ …
ﻭ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎ ﭘﻮﻝ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺁﻭﺭﺩ
ﻭ ﻇﻠﻢ ﻣﻮﻧﺪﮔﺎﺭ ﺷﺪ !!!
ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺩﻭﺭﻩ ﺿﺮﺏ ﺍﻟﻤﺜﻞ ﻫﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﻩ!
پیام امروزمن☀️تازه دم است...☕
شادی از نوع سبزش دم کرده ام🌸🍃
🌸💕وکنارش دوحبه قندازجنس
نشاط ومحبت گذاشته ام...💕🌸
تو بخند..😊
امروز یک فنجان دعا مهمان منی..☕
#سلام_صبح_زیباتون_بخیر_و_نیکی 🌸😊🌺🌸🌼🌻
مگر از زندگی چه می خواهید
که در خدایی خدا یافت نمی شود
که به شیطان پناه می برید؟
که در عشق یافت نمی شود
که به نفرت پناه می برید؟
که در سلامت یافت نمی شود
که به خلاف پناه می برید؟
آقا جانم ( عج ) . . .❣
یا بقیة الله
باید به پای اسم قشنگت بلند شد
شوخی که نیست ، صحبت سلطان عالم است.
یا صاحب الزمان ( عج ) آقا جان:
دوریت"درد"بی "درمان"است....
ای پسر فاطمه روز جمعه نیست
اما"دلم"برایت"تنگ"است....
الّلهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَــــــــرَج الساعة🍃🌸
#دلتنگی💔
اهل دلی میگفت:
🔸«چه زیباست گم شدن»🔸
🔻 اوایل معنای حرف او را نمیفهمیدم! بعد ها از نوع رفتار "شهدای گمنام"، آنان که شبِ عملیات پلاک های خود را می آویختند تا بینشان بمانند فهمیدم گم شدن یعنی چه...!
اهل دلی میگفت:
آنقدر در وادی عشق به خدا باید غوطهور شوی تا نام و نشانی از تو نماند..
🔹«هرچه باشد،خدا باشد و خدا...»🔹
♦️و این یعنی در وادی الهی گم شدن. شهدا چه زیبا این واژه را صرف کردند...
«گم شدن» تا آنجا که گمنام شدند
و برای همیشه جاوید ماندند!
ای کاش میشد ما هم گم شویم...
تا آنجا که «گمنام» شویم.
#شهید_گمنام
آرامش یک رابطہ را عشق تضمین نمی کند..
اگر تو عاقل نباشی حتی عشق هم کاری از دستش بر نمی آید..
🍂
همه حرفه ها دانش بنیان شده اند؛
جز عشق که هنوز یک عده فکر می کنند
بی پای بست و بنیان می شود عاشق بود..
ولی عشق مقدس آن است که معرفت و عقل توجیهش کند..
❣
مواظب رایحه حرفهایمان باشیم
عطر حرفهایمان هر چه که باشد
تند و تلخ
گرم و شیرین
تیز و شورانگیز
یا آرام و روح انگیز
ما را در خاطره ها به یاد میآورد
شمیم رایحه حرفهایت
را انتخاب کن :)
✨ #مواظب_باشیم
پدربزرگم می گفت:
هر وقت مادربزرگم باهاش قهر می کرد، در ظرف خیارشورو سفت می کرد که مادربزرگم نتونه بازش کنه و مجبور شه باهاش حرف بزنه
من همچین زندگی میخوام...😑