eitaa logo
دخترانِ‌ پرواツ
924 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
24 فایل
🌱بښمِـ اللّهـ... ☺دختران پروا مِصداق دُختر خانوماییه که: • ⌠پـــیـــرو آقــاݩ⌡• پَروا ←پِیرواݩِ آقـا ✅فَقط در ایتاییم وشُعبہ دیگه اے نداریم💚 کپی از پست ها ؟ حلالتون😍😁 😁خادممون↶ ≫⋙ @Fezeh114 👀کانال دوممون ↶ ≫⋙ @Toktam_gallery_13
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 مجاهد چه وقت سلاح بر زمین می گذارد؟؟! آنگاه که دست دعا سوی معبود بردارد.. که فرموده اند: الدعاء سلاح المؤمن✨ مباد سلاح از دست مان بیفتد! پ.ن: نکشیمون افسر جنگ نرم؟! الان وقتشه که سلاحتو بزاری زمین... نه وقتی که باید دستت باشه🚶‍♂
چرا ایتا سوت و کوره🚶‍♂
3 تا صلوات برای حضرت رقیه میفرستین؟☺️💖
💖🕊 صلوات خاصه امام رضا علیه السلام: اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ‌عَلی‌اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک.🌹🍃 ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @Dokhtarane_parva
. ♥السلام علیک یا ابا صالح المهدے♥ ❣❣ ✨بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم✨ 🕊اِلـهی عَظُمَ الْبَلاءُ،وَبَرِحَ الْخَفاءُ،وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ،وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ،وَمُنِعَتِ السَّماءُواَنْتَ الْمُسْتَعانُ،وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى،وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِوالرَّخاءِ؛اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد ،اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْناطاعَتَهُمْ ،وَعَرَّفْتَنابِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم،فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاًعاجِلاً قَريباًكَلَمْحِ الْبَصَرِاَوْهُوَاَقْرَبُ؛يامُحَمَّدُياعَلِيُّ ياعَلِيُّ يامُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُماكافِيانِ،وَانْصُراني فَاِنَّكُماناصِرانِ؛ يامَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ،اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني،السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ،الْعَجَل،يااَرْحَمَ الرّاحِمينَ،بِحَقِ مُحَمَد وآلِهِ الطاهِرین🕊 ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @Dokhtarane_parva
🌸💕 ۵ صلوات به نیت رفیق شهیدت، هدیه به خانم حضرت زهرا سلام الله علیها ☺️💜 برای تعجیل در فرج آقا امام زمان عج🌿💚 ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @Dokhtarane_parva
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
『بسم‌اللھ‌ِ الذی‌خَلقَ‌الحُسَیۡن؏🌿』 💕اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ 💕وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ 💕وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ 💕وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن یه‌سلامم‌بدیم‌به‌آقامون‌صاحب‌الزمان! 💕السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ 💕یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن 💕و یا شریڪَ القران 💕ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے 💕و مَولاے الاَمان الاَمان🌱
🌺"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"🌿 بھ نیابٺ از ↯♥️ شهید همت
دخترانِ‌ پرواツ
پنج-شش‌ماه‌‌ازازدواجماݩ‌گذشتھ‌بود‌ڪھ‌بھ شوخے‌بہ‌اوگفتم: همه‌‌ی‌وقتت‌رونگذاربرای‌خدا،یہ‌ڪم‌هم‌بہ‌من‌برس برگشت،نگاه‌خاصے‌ڪردوگفت: میدونے‌این‌نمازی‌ڪہ‌میخونم‌براے‌چیھ؟! گفتم:نھ گفت:هربارڪھ‌برمیگردم‌و‌میبینم‌این‌جایے،هنوز این‌جایے،فڪرمیکنم‌دورڪعت‌نمازشڪر‌به‌من‌ واجب‌میشه'✨ -شھیدمحمدابراهیم‌همت'🌿 بھ‌روایت‌همسربزرگوارایشان ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @Dokhtarane_parva
😉 🍰هدیه همراه اول به مناسبت عید مبعث رسول اکرم(ص)🎊 ۳گیگابایت اینترنت هدیه (ویژه محتوای داخلی)💸 فرصت فعالسازی بسته تا ۲۱ اسفند با شماره گیری کد *100*67#
هدایت شده از تریکوبافی‌تسنیم^^
✨ بصورت مجازی وکاملا رایگان.....‌ 🦋بدون محدودیت سنی؛ فقط خانم‌ها. ⏳مهلت ثبت‌نام:از۱۷تا۳۰اسفندماه 💥شروع کلاس‌ها: ....... کلاس‌ها در ایتا برگزارش میشود✨ ❗ظرفیت کلاس‌ها درحال تکمیل شدن است.❗️ برای ثبت‌‌نام به این آیدی پیام بدید: @meshkat1441
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دخترانِ‌ پرواツ
﷽ #مردے‌در‌آئینہ 💙 #قسمت‌نودودوم #رمان‌معرفتے :) #قلم‌شہید‌سید‌طاها‌ایمانے 🌱 طبقه بندي شده
💙 :) 🌱 جانشین كم كم صداي اذان به گوش مي رسيد ... هر چند از دور پخش مي شد و هنوز از ما فاصله داشت ... - اگه اشكالي نداره مي تونم شغل شما رو بدونم؟ ... - يه كارآگاه پليسم ... از بخش جنايي ... چهره اش جدي شد ... براي يه لحظه ترسيدم ... ' نكنه من رو نيروي نظامي ببينه؟ ' ... نگاهش برگشت توي آينه وسط ... - احيانا ايشون همون كارآگاهي نيستن كه ... و دنيل با سر، جوابش رو تاييد كرد ... ديگه نزديك بود چشم ها به دو دو كردن بيوفته ... نكنه دنيل بهش گفته باشه كه من چقدر اونها رو اذيت كردم ... و حالا هم من رو آورده باشن كه ... با لبخند آرامي بهم نگاه كرد ... نفسي كه توي سينه ام حبس شده بود با ديدن نگاهش آرام شد ... - االله اكبر ... قرار بود كريس روي اين صندلي نشسته باشه ... اما حالا خدا اون كسي رو مهمان ما كرده كه ... نفسش گرفته و سنگين شد ... و ادامه جمله اش پشت افكارش باقي موند ... - شما، اون رو هم مي شناختيد؟ ... - به واسطه دنيل، بله ... يه چند باري توي نت با هم، هم صحبت شده بوديم ... نوجوان خاصي بود ... وقتي اون خبر دردناك رو شنيدم واقعا ناراحت شدم ... خيلي دلم مي خواست از نزديك ببينمش ... و پيچيد توي يه خيابون عريض ... - نشد ميزبان خودش باشيم ... ان شاء االله ميزبان خوبي واسه جانشينش باشيم ... چه عبارت عجيبي ... من به جاي اون اومده بودم و جانشينش بودم ... از طرفي روي صندلي اون نشسته بودم و جانشينش بودم ... مرتضي ظرافت كلام زيبايي داشت ... يه گوشه پارك كرد ... مسجد، سمت ديگه خيابون بود ... يه خيابون عريض تمييز، كه دو طرفش مغازه بود ... با گل كاري و گياه هايي كه وسطش كاشته بودن ... با محيط نسبتا آرام ... از ماشين خارج شدم و ورود اونها رو نگاه كردم ... اون در بزرگ با كاشي كاري هاي جالب ... نور سبز و زردي كه روي اونها افتاده بود ... در فضاي نيمه تاريك آسمان واقعا منظره زيبايي بود ... چند پله مي خورد و از دور نماي اندكي از حوض وسط حياطش ديده مي شد ... افرادي پراكنده از سنين مختلف با سرعت وارد مسجد مي شدن ... و يه عده بي خيال و بي توجه از كنارش عبور مي كردن ... مغازه دارهاي اطراف هنوز توي مغازه هاشون بودن ... و يكي كه مغازه اش رو همون طور رها كرد و وارد مسجد شد ... مغازه اش چند قدم پايين تر بود ... اما به نظر مي اومد كسي توش مراقب نيست ... از كنار ماشين راه افتادم و رفتم پايين تر ... و از همون فاصله توي مغازه رو نگاه كردم ... كسي توش نبود ... همونطوري باز رهاش كرده بود و رفته بود ... توي پرواز استانبول ـ تهران، حجاب گرفتن خانم ها رو ديده بودم اما واسم عجيب نبود ... زياد شنيده بودم كه زن هاي ايراني مجبورن به خاطر قانون به اجبار روسري سر كنن ... اما اين يكي واقعا عجيب بودكمي بالا و پايين خيابون رو نگاه كردم ... گفتم شايد به كسي سپرده و هر لحظه است كه اون بياد ... اما هيچ كسي نبود ... چند نفر وارد مغازه شدن ... به اطراف نگاه كردن و بعد كه ديدن نيست بدون برداشتن چيزي خارج شدن ... كنجكاوي نگذاشت اونجا بمونم و از عرض خيابون رفتم سمت ديگه ... ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @Dokhtarane_parva
💙 :) 🌱 سرزمین عجایب وارد مغازه شدم و دقيق اطراف رو گشتم ... هر طرف رو كه نگاه مي كردم اثري از دوربين مدار بسته نبود ... لباس هايي رو كه آويزون كرده بود رو كمي دست زدم و جا به جا كردم ... با خودم گفتم شايد دوربين رو اون پشت حائل كرده اما اونجا هم چيزي نبود ... بيخيال شدم و چند قدم اومدم عقب تر ... واقعا عجيب بود ... يعني اينقدر پول دار بود كه نگران نبود كسي ازش دزدي كنه؟ ... بعد از پرسيدن اين سوال از خودم، واقعا حس حماقت كردم ... اين قانون ثروته ... هر چي بيشتر داشته باشي ... حرص و طمعت براي داشتن بيشتر ميشه چون طعم قدرت رو حس كردي ... افراد كمي از اين قانون مستثني هستن به حدي كه ميشه اصلا حساب شون نكرد ... دستم رو آوردم بالا و ناخودآگاه پشت گردنم رو خواروندم ... اين عادتم بود وقتي خيلي گيج مي شدم بي اختيار دستم مي اومد پشت سرم ... توي همين حال بودم كه حس كردم يكي از پشت بهم نزديك شد و شروع به صحبت كرد ... چرخيدم سمتش ... صاحب مغازه بود ... با ديدنش فهميدم نماز تموم شده و به زودي دنيل و بقيه هم از مسجد ميان بيرون ... هنوز داشت با من حرف مي زد ... و من در ع ني جي گ بودن اصلا نمي فهميدم چي داره ميگه . .. - ببخشيد ... نمي فهمم چي ميگي ... و از در خارج شدم ... مي دونستم شايد اونم مفهوم جمله من رو نفهمه اما سكوت در برابر جملاتش درست نبود ... حداقل فهميد هم زبان ني ميست ... هنوز به مسجد نرسيده، دنيل و بقيه هم اومدن بيرون ... تا چشم مرتضي بهم افتاد با لبخند اومد سمتم ... - خسته كه نشديد؟ ... با لبخند سري تكان و دادم با هيجان رفتم سمت دنيل ... و خيلي آروم در گوشش گفتم ... - يه چيزي بگم باورت نيمشه ... چند متر پايين تر، يه نفر مغازه اش رو ول كرده بود رفته بود ... همين طوري، بدون اينكه كسي مراقبش باشه ... براي اون هم جالب بود ... زيچ ي نگفت اما تعجب ز ادي ي هم نكرد ... حداقل، نه به اندازه من ... حس يآل س رو داشتم وسط سرزم ني عجايب ... به هتل كه رسيديم من خيلي خسته بودم ... حس شام خوردن نداشتم ... علي رغم اصرار زياد دنيل و مرتضي، مستقيم رفتم توي اتاق ... لباسم رو عوض كردم و دراز كشيدم ... ديگه نمي تونستم چشم هام رو باز نگهدارم ... عادت روي تخت خوابيدن، عادت بدي بود ... ميشه گفت تمام طول پرواز، به ندرت تونسته بودم چند دقيقه اي چشم هام رو ببندم ... ساعت حدودا 30:4 صبح به وقت تهران ... مغزم فرمان بيدار باش صادر كرد ... هنوز بدن و سرم خسته بود ... اما خواب عميق و طولاني با من بيگانه بود ... مرتضي گوشه ديگه اتاق ايستاده بود و نماز مي خوند ... صداش بلند بود اما نه به حدي كه كسي رو بيدار كنه ... همون طور دراز كشيده محو نماز خوندنش شدم ... تا به حال نماز خوندن يه مسلمان رو از اين فاصله نزديك نديده بودم ... شلوار كرم روشن ... پيراهن سفيد يقه ايستاده ... و اون پارچه شنل مانندي كه روي شونه اش مي انداخت ... ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @Dokhtarane_parva
💖🕊 صلوات خاصه امام رضا علیه السلام: اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ‌عَلی‌اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک.🌹🍃 ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @Dokhtarane_parva
شلاق کُنَد گـریه بر آن تن که به غیر از زخم و غل زنجیر برایش سپری نیست 🖤 ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @Dokhtarane_parva
🌸💕 ۵ صلوات به نیت رفیق شهیدت، هدیه به خانم حضرت زهرا سلام الله علیها ☺️💜 برای تعجیل در فرج آقا امام زمان عج🌿💚 ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @Dokhtarane_parva
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم رب موسی کاظم🖤
『بسم‌اللھ‌ِ الذی‌خَلقَ‌الحُسَیۡن؏🌿』 💕اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ 💕وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ 💕وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ 💕وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن یه‌سلامم‌بدیم‌به‌آقامون‌صاحب‌الزمان! 💕السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ 💕یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن 💕و یا شریڪَ القران 💕ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے 💕و مَولاے الاَمان الاَمان🌱