eitaa logo
دخترانِ‌ پرواツ
927 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
24 فایل
🌱بښمِـ اللّهـ... ☺دختران پروا مِصداق دُختر خانوماییه که: • ⌠پـــیـــرو آقــاݩ⌡• پَروا ←پِیرواݩِ آقـا ✅فَقط در ایتاییم وشُعبہ دیگه اے نداریم💚 کپی از پست ها ؟ حلالتون😍😁 😁خادممون↶ ≫⋙ @Fezeh114 👀کانال دوممون ↶ ≫⋙ @Toktam_gallery_13
مشاهده در ایتا
دانلود
زیر لب تشکر میکند و از خانه بیرون میرود. در را میبندم و هم زمان با نیکی باهم،داخل آسانسور میشویم. مانی پشت سرمان میآید. کلید پارکینگ را میزنم . چند لحظه در سکوت،سپری میشود. آسانسور میایستد و وارد پارکینگ میشویم. مانی،سویچ را درمیآورد و قفل در ماشینش را باز میکند. نیکی،مثل یک بچه ی آرام،کنار ماشین میایستد. در عقب را برایش باز میکنم،مینشیند و لبخند کوچکی میزند. جلو مینشینم و مانی بالاخره سرش را از صفحه ی گوشی بیرون میآورد. سوار میشود و راه میافتد. :_خب زنداداش کجا برم؟ نیکی،خودش را جا به جا میکند و وسط مینشیند. :+چند تا خیایون بالاتر از خونه ی ما،یه مسجد هست. اونجا بریم لطفا. مانی میگوید :اون طرفا خطرناکه،ممکنه کسی شمارو ببینه میگویم:الان که همه مراسمن،بر و نگران نباش.. مانی چشم میگوید و سرعتش را زیاد میکند. میگوید:راستی.. من خیلی گشنه ام.. میگم یه کم از این غذاها ببریم خونه؟ شمام بالاخره از شام عروسیتون بخورین؟ نیکی میگوید:نه آقامانی.. آدمایی که به این غذا احتیاج دارن،خیلی زیادن.. اگه اجازه بدین،تو خونه قیمه هست. من اون رو براتون گرم میکنم.. مانی میخندد:عیب نداره.. هرچند این غذاها یه چیز دیگه بودن... میگویم:پسر شکمو.. تو همه ی عکسا داشتی میخوردی.. بازم گرسنه ای؟ میخندد:خوبه عروسی واقعیت نیست.. وگرنه لقمه ی تک تک مهمونا رو میشمردی.. ناخودآگاه نگاهم به نیکی میافتد،سرش را پایین میاندازد.. جلوی ـمسجد میرسیم،دو تا وانت را کنار هم پارک کرده اند که پشت هر کداشم دو تا دیگ بزرگ و چند قابلمه ی کوچک است. پیاده میشویم. نیکی به طرف مسجد میرود:من برم خبرشون کنم نگاهم به دنبالش کشیده میشود. قدم هایش را موزون و مرتب برمیدار د. چند ضربه به در مسجد میزند. چند لحظه بعد پیرمردی جلو میآید و در را باز میکند. به کاپوت شاسی بلند مانی تکیه میدهم و دست هایم را در سینه ام روی هم قالب میکنم. پیرمرد با نیکی حرفـ میزند،نیکی وانت ها را نشانش میدهد و برایش توضیح میدهد. موقع حرف زدن،دست هایش را در هوا تکان میدهد، انگار عادت همیشگی اش است... مانی کنارم میایستد :خیلی خاصه به طرفش برمیگردم،نگاهش به نیکی است و لبخند عجیبی روی لب هایش نشسته،چشم هایش برق میزند.. با ابروهایش به نیکی اشاره میکند:ببین چه ذوقی کرده.. انگار سند همه ی دنیا رو به نامش زدن.. پوزخند میزنم؛چقدر جنس خواسته های این دختر با من متفاوت است.. مانی ادامه میدهد : بعد دیدن عکسا،انتظار داشتم بالا و پایین بپره و خوشحال شه. مسیح ما خیلی دست کم گرفتیمش... دقت کردی چقدر آرومه؟ سرم را تکان میدهم،راست میگوید.. معدن آرامش است این دختر.. نمیدانم چرا وقتی مانی از او تعریف میکند،لبخند میزنم. نیکی با پیرمرد به طرفمان میآیند،صاف میایستم. چند قدمی مان که میرسند نیکی میگوید:مشدی ایشون همسرم هستن،ایشون هم برادر همسرم لبخند میزنم و دست پیرمرد را میفشارم. پیرمرد با مانی هم دست میدهد و به طرف من برمیگردد:خدا خیرتون بده.. قبول باشه ان شاء الله.. من الآن زنگ میزنم چند تا از بچه ها میان،تا صبح این غذاها رو بسته بندی میکنیم،صبح میبریم تحویل نیازمندا میدیم،خدا خیرتون بده... نیکی با ذوق به مشدی نگاه میکند. جلو میروم و دست پیرمرد را میگیرم،چند گام با خودم همراهش میکنم. کمی از مانی و نیکی دور میشویم،بسته ای پول در میآورم و به طرف مشدی میگیرم: بفرمایید با تعجب نگاهم میکند:این چیه؟ میگویم:واسه هزینه ی ظرف یک بار مصرف و ماشین و اینا.. بفرمایید با لبخند دستم را پس میزند:نه پسرم.. پول هست.. ماشین هم هست،خیالت راحت... خانمت گفت عروسی یه بنده خدایی بوده انگار.. مبارکه ان شاءالله.. خیلی ثواب کردن واقعا.. اگه بدونی چه خونواده های نیازمندی تو این شهر هست.. عوض من به عروس و داماد تبریک بگو... آرزو میکنم به پای هم پیر بشن... برق از تنم عبور میکند،صداقت گفتار پیرمرد عجیب به دلم مینشیند.. به این چیزها اعتقادی ندارم ولی...نکند،مستجاب الدعوه باشد ؟ پیرمرد ادامه میدهد:این دختر،خیلی خانمه.. ماشاءالله لنگه نداره.. حالا میبینم خداروشکر همسرش هم یه پارچه آقاست.. خوشبخت باشین پسرم،قدر این دخترو بدون.. خیلی بهم میاین.. حرف هایش را باهم آنالیز میکنم،دعا میکند من و دختری که خیلی خانم است،به پای هم پیر شویم؟ نه! اشتباه کردی پیرمرد! ما به هم نمیآییم! تنها لبخند میزنم. ★ نیکی سینی را روی میز میگذارد. مانی خودش را جلو میکشد:عجب رنگ و بویی داره فقط بوش خوبه دیگه؟ نیکی میخندد،خنده که نه.. لبخند میزند نگاهم به ظرف قیمه میافتد،خوش رنگ و لعاب است،مانی راست میگوید. مانی قاشق پری داخل دهانش میگذارد. نیکی نگران،به او خیره شده. کمی که میگذرد،مانی میگوید:وای عالیه.. خیلی خوبه.. مسیح خیلی بیمعرفتی.. چرا نگفتی منم واسه نهار بیام؟ قبل از اینکه ح
رفی بزنم،نیکی با پوزخند محوی میگوید :نه پسرعمو نخوردن ... 🖤 ➣『 @Dokhtarane_parva
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🐑گوسفند قربانی مردی داشت گوسفندی را از کامیون پایین می آورد تا آن را برای روز عید قربانی کند . گوسفند ازدست مرد جدا شد و فرار کرد.مردشروع کردبه دنبال کردن گوسفند تا اینکه گوسفند وارد خانه یتیمان فقیری شد . عادت مادرشان این بود که هر روز کنار در می ایستاد و منتظر می ماند تا کسی غذا و صدقه ای را برایشان بگذارد و او هم بردارد. همسایه ها هم به آن عادت کرده بودند. هنگامی که گوسفند وارد حیاط شد مادر یتیمان بیرون آمد و نگاه کرد .ناگهان همسای شان ابو محمد را دید که خسته و کوفته کنار در ایستاده . زن گفت ای ابو محمد خداوند صدقه ات را قبول کند .او خیال کرد که مرد گوسفند را به عنوان صدقه برای یتیمان آورده .مرد هم نتوانست چیزی بگوید جز اینکه گفت :خدا قبول می کند. ای خواهرم مرا به خاطر کمکاری و کوتاهی در حق یتیمانت ببخش. بعدا مرد رو به قبله کرد و گفت خدایا ازم قبول کن. روز بعد مرد بیرون رفت تا گوسفند دیگری را بخرد و قربانی کند. کامیونی پر از گوسفند دید که ایستاده . گوسفندی چاق و چله تر از گوسفند قبلی انتخاب کرد. فروشنده گفت بگیر و قبول کن و دیگه با هم منازعه نکنیم. مرد گوسفند را برد وسوار ماشین کرد. برگشت تا قیمتش را حساب کند .فروشنده گفت این گوسفند مجانی است و دلیلش هم این است که امسال خداوند بچه گوسفندان زیادی به من ارزانی نمود و نذر کردم که اگر گوسفندان زیادی داشتم به اولین مشتری که به او گوسفند بفروشم هدیه باشد . پس این نصیب توست ... صدقه را بنگر که چه چیزیست!! صدقه دهید چونکه کفن بدون جیب است ... 🖤 ➣『 @Dokhtarane_parva
↻<💖🌸>•• یه پسر بچه رو گرفتیم که ازش حرف بکشیم. آوردنش سنگر من. خیلی کم سن و سال بود. بهش گفتم: « مگه سن سربازی توی ایران هجده سال تمام نیست؟ سرش را تکان داد. گفتم: « تو که هنوز هجده سالت نشده! » بعد هم مسخره اش کردم و گفتم: « شاید به خاطر جنگ ، امام خمینی کارش به جایی رسیده که دست به دامن شما بچه ها شده و سن سربازی رو کم کرده؟ » جوابش خیلی من رو اذیت کرد. با لحن فیلسوفانه ای گفت: « سن سربازی پایین نیومده ، سن عاشقی پایین اومده.» 🖤 ➣『 @Dokhtarane_parva
✨🌱 محتاج بھ لبخند توئم باز بخند 😍 این خنده‌ی تو مایہ‌ی جان است مࢪا 🙂❤️ 🖤 ➣『 @Dokhtarane_parva 』 ـ
💐 مهمترین کارهای زن در نگاه رهبر انقلاب : مادران در دوران انقلاب و در جنگ تحمیلی، فرزندان خود را به سربازان جانباز و شجاع در راه اسلام و مسلمین تبدیل کردند، و همسران در دوران انقلاب و دوران جنگ تحمیلی، شوهران خود را به انسانهای مقاوم و مستحکم مبدّل ساختند. ✅ این است نقش و تأثیر زن بر روی فرزند و شوهر. این، نقشی است که زن میتواند در داخل ایفا کند و جزو بزرگترین نقشهاست و به نظر من از همه‌ی کارهای زن مهمتر، همین کار است. از همه‌ی کارهای زن مهمتر، تربیت فرزندان و تقویت روحی شوهران برای ورود در میدانهای بزرگ است، و خدا را شکر میکنیم که زن ایرانی و مسلمان، در این میدان هم بیشترین هنر را نشان داده است. ۷۵/۱۲/۲۰ @shahid_roohollah_ghorbani
: ✨ پاسداری از انقلاب، مخصوص سپاه پاسداران که نیست؛ همه موظّفند. هر انسانی، هر موجود مؤمنی موظّف است. 🖤 ➣『 @Dokhtarane_parva
عج :🌱 إنَّ اللهَ قَنَعَنا بِعَوائِدِ إحْسانِهِ وَ فَوائِدِ اِمْتِنانِهِ. همانا خداوند متعال، ما اهل بیت را به وسیله احسان و نعمت هایش قانع و خودکفا گردانده است. 📚(بحارالانوار/ج 52 /ص 38 ) 🖤 ➣『 @Dokhtarane_parva
‌ گر دخترکی پیش پدرناز کند گره کربلای همه را باز کند🙃🖤 🖤 ➣『 @Dokhtarane_parva
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚سجده بر سطـــح ناصـــاف یا نوشـــتہ دار مُـــهر❗️ ❓سؤال: بر روے نوشتہ هاے مُهر اشڪال دارد؟ ✅جواب: اگر مقدار تماس پیشانے با ، در مجموع بہ اندازه حداقل سر انگشت باشد، اشكال ندارد. 🖤 ➣『 @Dokhtarane_parva
🏴 رقیہ‌ س ثابت کرد اگر خوب تمنا کنے... حسین ؏ به خرابه هم میاد :)♥️ اگر خوب تمنا کنے ، حسین ؏ با سر میاد🖐🏻✨💔 🖤 ➣『 @Dokhtarane_parva
ساکن_خرابه_ها.mp3
8.54M
بابا اگه شد موهامو نبین تروخدا تاولای پاهامو نبین...💔 🎙 🖤 ➣『 @Dokhtarane_parva
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الکاظمی: در همه شرایط در کنار ملت ایران هستیم نخست‌وزیر عراق: 🔹از جمهوری اسلامی ایران در مبارزه با داعش تشکر می‌کنم. 🔹حکومت و ملت عراق در همه چالش‌ها و مشکلات و شرایط مختلف در کنار ملت و حکومت ایران می‌ایستد. 🔹مجموعه‌ای از پرونده‌ها در موضوعات مشترک امروز بررسی شد. 🖤 ➣『 @Dokhtarane_parva
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
acdd53f5779428cd2aaa701f65967052.pdf
4.22M
رفقای گل تمام قسمت های رمان مسیحای عشق رو میتونید تو این پی دی اف بخونید😍♥️ پی دی اف کامل رمان📚 دیگه رمان نمیزاریم تو کانال به جاش این پی دی اف برای خودتون😁❤️ برای دوستاتون بفرستید🍬 🖤 ➣『 @Dokhtarane_parva
‌📚 نماز خواندن روی فرش نجس‼️ ‌ 🖤 ➣『 @Dokhtarane_parva
🔉تفاوت ایشالله ،انشالله ، ان شاءالله در کجاست ؟📍 🖤 ➣『 @Dokhtarane_parva
•° لذت‌عشق‌به‌این‌حس‌بلاتکلیفی‌است حرمت‌قسمتم‌آیابشودیانشود . .💔!' ..✋🏼 🖤 ➣『 @Dokhtarane_parva
دریای_تشنه_محمد_حسین_پویانفر_محرم1442.mp3
7.34M
|💔🏴| ↯♥ پروانه هاے پر شڪسته دل ها همه در خون نشسته دست بریده پاے خسته ببین چه شور وغوغایـے ندیده غیر زیبایـے 🖤 ➣『 @Dokhtarane_parva
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا