✨﷽✨
📌 پازل ظهور
🧩 به این فکر کن که تک تکِ ماها تیکههایی از یه پازل هستیم...دپازلی از جنس سربازیِ امام زمان و مقدمه سازی ظهور. رهبرمون، علما و اساتید مهدویت جزء تیکه های اصلی این پازل اند؛ کسانی مثل من و شما هم جزء تیکه های فرعی پازل.
👊 امااااا قشنگی ماجرا اونجاست که در آخر همه ما تشکیل یه پازلِ واحد میدیم. فرقی نداره کجای پازل باشی، مهم اینه که تو هم بخشی از این پازل رو کامل کردی. چیزی که توی ساخت یه پازل مهمه، اینه که هر تیکه سر جای خودش باشه.
واسه همین وقتی یه تیکه از پازلی گم میشه، تصویر نهایی ناقص میشه. کسی چه میدونه، شاید الان توی پازل ظهور، جای تو خالی باشه.
نمیخوای یه قدم برداری و تصویر رو کامل کنی؟
💢 تلاش کن قسمتی از پازل بشی، قسمتی که اگه یه روز جات خالی موند، با هیچ تیکه ای پر نشه...
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
@Dokhtarane_parva
🌸🌸🌸🌸🌸
#گل_نرجس🌼
#رمان_مناسبتی
#پارت_سیزدهم
❤️بسم رب المهدی❤️
وقتی که داشتم از دفتر خانم عظیمی بیرون اومدم ، بچه ها رو دیدم که پشت درن صورتشون کمی قرمز شده . دلیلش رو فهمیدم. جلوی بغضشون رو گرفته بودن.
منم حال و روزم همینجوری بود. گوشیم که زنگ خورد، شماره بابام روش افتاد . قرار بود ساعت ۱۲ راه بیفتیم .
بعد یه خداحافظی طولانی با همه ، به سمت خونه رفتم ....
با صدای بوغ ماشین ، سریع از خونه خارج شدم و داخل ماشین نشستم.
حدود ۱۵ ساعت بعد شیراز بودیم .
نزدیکای اذان صبح به شیراز رسیدیم . دم یه مسجد ایستادیم تا نماز بخونیم ...
9 صبح به آپارتمانمون رسیدیم .
خسته و کوفته با آسانسور به طبقه دو رفتیم ...
یک ماه گذشت و تغریبا تو شیراز جا افتادیم و با محله های اطراف آشنا شدیم .
یه مسجد دم خونمون پیدا کرده بودم که خدا رو شکر بسیج هم داشت ...
توی این مدت کمی با زهرا اینا صحبت کرده بودم و ازشون مشورت گرفته بودم.
بازم به مسجد رفتم و با نامه ای که از تهران آورده بودم و سابقم رو نشون میداد ثبت نام کردم ...
ادامه دارد ...
به قلم ✍ #حدیث_ر
⭕️کپی با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع. درغیر این صورت حرام⭕️
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
@Dokhtarane_parva
🌸🌸🌸🌸🌸
تختم رو شونم زد و گفت
اگه میشه پاشو
یکی دوساعتم من استراحت کنم😜😜
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
@Dokhtarane_parva
✨﷽✨
💠چه خدای مهربونی داریم💠
✍ اگه میخوای ببینی خدا چقدر مهربون هست این روایت رو بخون. اونوقت خودت خجالت میکشی در برابر چنین خدایی گناه کنی:
أميرالمؤمنين عليه السّلام فرمود: در روز قيامت، بنده را در پيشگاه خداوند نگه میدارند؛ خداوند ميفرمايد: اي فرشتگان! بين نعمتهائي كه من به او عنايت كردهام و بين عمل او مقايسه كنيد! چون مقايسه ميكنند، نعمتهاي خدا بر اعمال بنده فزونی مییابد و آنها را در خود فرا ميگيرد. خداوند خطاب ميكند: تمام نعمتهاي خود را كه به او دادهام، به او ببخشيد و پس از آن بين اعمال خير و اعمال شرّ او مقايسه نمائيد! پس اگر هر دو عمل، با هم مساوي بودند، خداوند به سبب اعمال خير، اعمال شرّ او را از بين ميبرد و او را داخل بهشت ميكند. و اگر اعمال خير او بر اعمال شرّ او فزوني داشت، خداوند علاوه بر دخول د بهشت، آن فزوني و زيادي را نيز به او عنايت ميفرمايد.
🌻و اگر اعمال خير او از اعمال شرّ او کمتر بود اما به خداوند شرك نياورده بود و از مشرکین نبود، پس او از اهل مغفرت است؛ خداوند اگر بخواهد به رحمت و عفو خود او را ميآمرزد و بر او تفضّل ميكند.
📚 بحار الانوار ج ۷، ص۲۶۲ به نقل از أمالي طوسي ص۱۳۲و۱۳۳؛
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
@Dokhtarane_parva
باید به تو وابسته و دلداده شویم
سربازِ قسم خورده و آزاده شویم
از جادۂ انتظار می آیی اگر-
مانند زهیر و جوْن آماده شویم!
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸
#لبیک_یامهدی_عج✋🏻
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
@Dokhtarane_parva
سلام سلام
خوبین رفقا؟😍
ان شاءالله که حال تک تکتون خوب باشه🐣🌹
واقعا متاسفم برای برنامه نویسای ایتا😑
هیچ کاری هم برای درست کردنشم نمی کنن متاسفانه😓
هر دوهفته یک بار اینجوری میشه و باید تحملش کرد🤕
درهر صورت مشکل از ما نیست
وما تا جایی که میتونیم با جون و دل درخدمت شما بزرگواران هستیم 🤗
یا حق✋🏻🥀
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
@Dokhtarane_parva
دخترانِ پرواツ
بسم الله الرحمن الرحیم ●#حکمت_28 برترین پارسایی
بسم الله الرحمن الرحیم
●#حکمت_29
ضرورت یاد مرگ
(اخلاقی)
و درود خدا بر او فرمود:
هنگامی که تو زندگی را پشت سر میگذاری،مرگ به تو روی می آورد،پس دیدار با مرگ چه زود خواهد بود.
●ترجمه : محمد دشتی
اللهم عجل لولیک الفرج🌼
همانا بهترین کارها برای خداست❣
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
@Dokhtarane_parva
❣مےنویسم عشــق
با صدشوق می خوانم حسیـن
در ڪلاس عاشقے
من هرچہ مےدانم،حسیـن💕🍃
❣اول دفتـر بہ من
آموخٺ استـاد ادب
آب ، بابـا ، عشــق
یازینب مدد، جانم حسیـن💕🍃
#حسین_عشق_عالمین
#اللهمعجللولیڪالفرجبحقزینب
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
@Dokhtarane_parva
🚨 ماجرای عجیب رفتن رهبر انقلاب به گلزار شهدا بدون محافظ
💠 یکی از مسئولین بنیاد شهید تعریف میکند رهبر انقلاب در یکی از سفرهای استانی شب با خانواده شهدا دیدار داشتند. بعد از ملاقات رفتیم محل اسکان تا ایشان استراحت کنند. رهبر انقلاب بعد از نماز صبح فرمودند من میخواهم به گلزار شهدا بروم ما به ایشان گفتیم ما برای شما رفتن به گلزار شهدا را جزء برنامهها قرار دادهایم فرمودند: نه همین الان میخواهم بروم. بالاخره رفتیم وقتی به گلزار رسیدیم به محافظین خود گفتند کسی همراه من نیاید میخواهم تنها بروم! رفتند سر قبر یک شهید که همسر و دختر شهید آنجا بودند دختر شهید افتاد روی پای آقا و شروع کرد به گریه کردن. بعد از احوالپرسی و چند دقیقه صحبت ایشان برگشتند. برای ما خیلی سوال شد رفتیم و از آن خانمها سوال کردیم قضیه چه بود. همسر شهید گفت دیشب من از طرف بنیاد شهید سهمیه ملاقات با رهبر انقلاب داشتم ولی به دخترم سهمیه نرسید بدون اطلاع او رفتیم به ملاقات و برگشتیم. اما دخترم فهمید که ما با رهبر انقلاب دیدار داشتیم خیلی ناراحت شد رفت داخل اتاق و عکس پدر شهیدش را بغل گرفت خیلی گریه کرد. صبح موقع اذان نمازش را که خواند گفت مادر بلند شو بریم گلزار شهدا! گفتم الان؟ آخه چرا الان؟ مگه چی شده؟ با گریه گفت بابا اومد به خوابم گفت دخترم اگر میخواهی آقای خامنهای را ملاقات کنی بعد از نماز صبح بیا سر قبر من!
ما مدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدند ...
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
@Dokhtarane_parva