وَ تو اۍ بـانو
هَميـن را بِدان وبَس⇣
صَدام وجَنگ وميـن وتَركش،
هَمه اش بَهانه بود...
#شَهيد فَقط خواست ثابت كُند
#چادر در اين سرزَميـن
تـا بخواهـۍفَدايۍدارد...
#چادرانه
#پروفایل
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزِیْنَب
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
@Dokhtarane_parva
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پشت پرده چالش پوشالی "مومو" دردسر جدید مجازی
آنچه بوقچیان و رسانههای زرد ترس در دل مردم اندازند، واقعیتی نیست که میگویند
#momo
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
@Dokhtarane_parva
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری🌿
مـیدونـم پـاتـوق
هـر چـی دل شـکـستـس حـرمِ...💛
#امام_رضا علیه السلام❤️
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
─┅═ঊঈ🖤ঊঈ═┅─
@Dokhtarane_parva
#آقامونه😌🤤
آمد ڪہ بگیࢪد ز علے
نقطھۍ ضعفے
بیچاره ندانسٺ
علے نقطھ ندارد😬☺️
#مقام_معظم_دلبری🚶🏻♀💋
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
@Dokhtarane_parva
✍ وزیر سابق امور خارجه آمریکا :
🔹رهبر ایران می تواند نقشه هایی را که بهترین ذهن ها، با صرف بیش ترین بودجه ها، در زمانی بسیار طولانی کشیده و مجریانی ماهر اجرای آن را به عهده گرفته اند، با یک سخنرانی یک ساعته خنثی کند.
#آقامونه #مقام_معظم_دلبری
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
@Dokhtarane_parva
『🌸』
ربیــــع رایحهای🌿 داࢪد
از جنــس عطࢪ گلنرگس؛
چرا که آغاز امامــــت
پࢪ برکتحضرتبقیةاللّه(عج)
بہ گیسوۍ این ماھ زینتــۍ
بی بدیل بخشیــدهاســت:)🎈
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
#ربیع_الاول | #امام_زمانعج
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
@Dokhtarane_parva
4_5775992867155609505.mp3
13.04M
⇆◁❚❚▷↻
اَزهَرچیکِهمَنُوازَتجُداکُنه(:"
بیزارَممَحالِهکِهازعِشقِتویِهلَحظِه💔
دَستبَردارَم🤍...
#مہدۍرسوݪے🥀-
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
@Dokhtarane_parva
#تلنگر🙂
هیچ وقت نگو:🍂
محیط خرابه، منم خراب شدم😕
هر چه هوا سردتر باشد🍃
لباست را بیشتر میکنی!!!🙃
پس هر چه جامعه فاسدتر شد،🙁
تو لباس تقوایت را بیشتر کن🙂
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
@Dokhtarane_parva
دخترانِ پرواツ
#نماز_اول_وقت
- پیامبر اکرم (ص):
لا ینال شفاعتی من اخر الصلوة بعد وقتها
کسی که خواندن نماز را از زمانش به تأخیر بیندازد، به شفاعت من (در روز قیامت) نخواهد رسید.
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
@Dokhtarane_parva
💕
✨بسم الله الرحمن الرحیم
🌺"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"🌿
∫ اللہمعجڵلوݪیڪالفࢪجبہحقزینب
بھ نیابٺ از ↯♥
شہید محمد محمدے
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
@Dokhtarane_parva
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲┊ #استورے
جنگیدن بدون فڪر ڪردن حماقته😎🤞
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
@Dokhtarane_parva
دلبہعشقتودهم💛
تا رمقیدردلهستــ
جانبراےتودهم✨
تابہجهانجـانگذرد
🌱الْسَلاٰمُ عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ❤️
وعلَى الأرواحِ الّتي حَـلّتْ بِفِنائِـكَ،
عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ
وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ
آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ،
السَّلام عَلَى الحُسَيْن❤️،
وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ🧡،
وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ💛،
وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ💚.
#ما_ملت_امام_حسینیم 🌱
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
@Dokhtarane_parva
مداحی آنلاین - کبوترم هوایی شدم - حامد زمانی و هلالی.mp3
6.04M
-〖ڪبوتࢪمهوایےشدم
ببینعجبگدایےشدم . . ؛!🌱•'
〗_ • #عبدالࢪضاهلالے #حامدزمانے🦋↻ #اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @Dokhtarane_parva
۱۹ زن و دختر اسرائیلی از ابتدای سال جاری تا الآن توسط همسران یا دوست پسراشون کشته شدن!
یعنی تقریبا هرماه دو نفر!
دیروز یکیشون با چاقو و یکیشون با چکش کشته شده!
اینم از اوضاع روانی و امنیت
#زندگی_سگی_اسرائیلیها !!!
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
@Dokhtarane_parva
انتقاد وزیر بهداشت از عدم رعایت پروتکلهای ضد #کرونا:
🔹چند نفر را جریمه کردید و چه تعداد از جاده ها را بستید؟
🔹چقدر من و همکارانم باید التماس کنیم؟
🔹تهران منبع ویروس است، اما یک اتوبوس هم اضافه نشد.
🔹در سه چهار روز قبل در خیابان تماشا کردم که ۴۰ درصد از افرادی که در اتوبس بودند ماسک نزدند، آیا میتوان به این صورت عفونت جمع کرد؟
🔹 فقط من و همکارانم باید ته رودخانه جنازه و زخمی جمع کنیم؟
#چه_کنیم؟😶
@atefe_1
#حجاب💚
هر وقت خواستم چادرم را ترڪ ڪنم...
سرم ڪردمش، یڪ دور با او چرخیدم
اما....
دلم نیامد، یڪ آرامش خاصے داشت
که جدایے از آن امڪان نداشت..
چادرم بوی خاصے دارد،،،
همیشہ مستش بودم ....
هیچ وقت موفق نشدم
هیچ وقت،،،
او مرا دیوانہ خود کرده کہ گریز ندارد....
💔 من و دورے زِ چادر زهراااا!؟ هرگز!!
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
@Dokhtarane_parva
دخترانِ پرواツ
💠بِسمـِاللهِالرَّحمنِالرَّحیمِ💠 💟 #عقیق_24 مامان عمه کنارم مینشیند سر خوش میگویم: تو رو اذیت نک
💠بِسمـِاللهِالرَّحمنِالرَّحیمِ💠
💟 #عقیق_25
الهی شکری میگویم و طبق معمول سریع حاضر میشوم مامان عمه سری به تاسف تکان میدهد و
میگوید: عین بچه هایی آیه قشنگ میشه فهمید چی تو سرته!
میخندم و گونه هایش را محکم میبوسم:
_مامان عمه جون امروز شاید یکم دیر برگردم احتمال میدم این ابوذر بازم پا پیچم شه و مجبور شم باهاش برم جایی نگران نشو میخوای برو خونه بابا اینا تا من و ابوذر ر بیایم
لقمه اش را قورت میدهد و میگوید: اتفاقا با پریناز هم کار دارم آره شب بیا همونجا.
راه خانه تا بیمارستان را خیلی دوست داشتم چون از ایستگاه تا بیمارستان یک مسیر تاکسی خور داشت که جان میداد برای تاکسی سوار نشدن و پیاده روی...
راس ساعت هفت و سی دقیقه مثل هر روز جلو در بیمارستان بودم.
یک راست سراغ باغبان پیرمان رفتم از دور دیدم دارد با یک دوچرخه سوار حرف میزند... وقت نداشتم تا پایان صحبتش سلامی دادم و عمو مصطفی مهربان به سمتم برگشت و بلند گفت: سسلااام دخترم صبحت بخیر و هم به عادت هر روز تحویلم گرفت. مرد دچرخه سوار به سمتم برگشت و من یک آن دهانم باز ماند!
مبهوت و هول سلامی دادم و پیرمرد به خودش نگاهی انداخت و گفت: چیزی شده؟
دهان شل شده ام را جمع کردم و گفتم: راستش دکتر والا یه لحظه واقعا تعجب کردم یعنی انتظار هر کسی رو داشتم جز شما... بعد دوچرخه اش را از نظر گذراندم و گفتم: فوق العاده است!
خنده مردانه ای کرد و گفت: چی دوچرخه ؟
_دوچرخه نه! دوچرخه سواری ... دوچرخه سواری یه شخصی مثل شما فوق العاده است...
عمو مصطفی با نرگسهای خوش بوی همیشگی اش برگشت: بیا دخترم بیا که همین چند دقیقه
پیش چیدمشون.
دکتر واال با کنجکاوی به نرگسها نگاه میکرد و عمو مصطفی خندان گفت: مثل دخترمه دکتر عاشق نرگسه. منم از دستم بر میاد و هر روز این چند تا شاخه نرگس رو بهش هدیه میدم. دکتر خیره نگاهم میکند و زیر این نگاه معذب میشوم بی فکر نرگسها را به سمتش میگیرم و میگویم: بفرمایید مال شما.
سکوت میکند و نگاهش بین نرگسها و چهره ام گردش میکرد.
و بعد آرام گفت: خیلی شبیهشی!
با تعجب نگاهش کردم: بله؟
خنده ای کرد و نرگسها را از من گرفت: حدود بیست _ بیست و پنج ساله که خارج زندگی میکنم و خیلی از خلق و خوهاشون جزو رفتار هام شده یکیش همین تعارف نداشتنه! ممنونم از لطفت.
بعد سوار دوچرخه اش شد و دور شد....
با خنده نگاهش کردم نرگسهایم را بی تعارف برد... آه یادم رفت خوب بویشان کنم... دماغم بو
میخواهد بوی نرگسهای تازه چیده شده آقامصطفی را.
با کلی خواهش و التماس دکترشان را راضی کرده بودم که فقط بیست دقیقه ناقابل از بخش
بیرون بیایند و با رعایت نکات امنیتی در محوطه بیمارستان بازی کنند... مینا و سارا.
بیشتر به خاطر مینا بود طفلکم کلی ترسیده بود حق هم داشت دکتر ها که ملاحظه حالیشان نبود
که نباید دائم بیخ گوش بچه عمل عمل کنند ... گویا همین روزها راهی اتاق عمل میشد و من قبل از او عزا گرفته بودم ...اشک ریختن هایش دل سنگ را آب میکرد موهایش را دوست داشت
خرمن های قهوه ای رنگی که تا کمرش میرسید و بیچاره مادرش که میخواست راضی اش کنند تا
بگذارد آن همه زیبایی را بتراشند.
نگاهی به ساعتم انداختم فقط پنج دقیقه مانده بود بلند صدایشان زدم.
_ساراخانم، مینا خانم فقط پنج دقیقه وقت داریدا
ناراحت سری تکان دادند و و لبخندی روی لبهایم آمد از این همه معصومیت
_انگاری خیلی دوستشون داری... باهات نسبتی دارن؟....
✍نیل۲
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
@Dokhtarane_parva
💠بِسمـِاللهِالرَّحمنِالرَّحیمِ💠
💟 #عقیق_26
برگشتم و صاحب این صدای گرم را دیدم. چه خوش سعادت بودم من. امروز دومین باری بود که پیرمرد مهربان این روزهای این بیمارستان را میدیدم قهوه به دست کنارم ایستاد و به بچه ها
خیره شد
_سلام دکتر
نیم نگاهی انداخت و گفت: سلام باز که قشقرق درست کردی؟ دکتر فرحبش کلی از دستت حرصی بود.
با خودم فکر کردم قشقرق را درست میکنند یا راه می اندازند؟
با تخسی خندیدم و گفتم: دکتر فرحبخش همیشه اینجورین این بچه ها رسما دارن تو اون چهار دیواری می پوسن مینا الآن نزدیک به دو هفته است اینجا بستریه ... خب اونم یه بچه است و دلش بازی میخواد مثل بقیه هم سن و سالاش. حیف که از غیبت بدم میاد وگرنه میگفتم به دکتر فرحبخش و امثال ایشون زندان بان بودن بیشتر میاد تا دکتر بودن.
با تعجب و کمی لبخند نگاهم میکند و میگوید: توی دو هفته اینجور بهت وابسته شدن و تو براشون اینجور احساس خرج میکنی؟
حاج رضاعلی میگفت انفاق هر چیزی آنرا زیاد میکند! مثل احساس...
و من متعجب تر میگویم: دو هفته فرصت کمیه؟ دکتر این مو جودات ریز نقش و با اون تن نازک
صداشون و لحن ناپخته و تو دل برو دست کم نگیرید. استراتژی های خاص خودشونو دارن برای نفوذ تو دل بزرگترا
بی حرف سرش را به طرفین تکان داد حرفی نداشت گویا...
قبل از نوشیدن اولین جرعه از قهوه اش تعارفی کرد و من از تصور مزه تلخ مایع داغ درون لیوان
به آن بزرگی صورتم جمع شد و تنها به گفتن: ممنونم نمیخورم اکتفا کردم.
نگاهی به لیوان کرد و متعجب گفت: چرا صورتتو اینجوری میکنی؟
تک خنده ای کردم: ببخشید منظوری نداشتم فقط یه لحظه از تصور مزه تلخش اینجوری
شدم... میدونید هیچ وقت نتونستم با این نوشیدنی ارتباط خوبی برقرار کنم تلخیش پر از انرژی منفیه!! چای قند پهلو چشه مگه؟ با بهت سری تکان داد و قهوه نوشان گفت: تو واقعا دختر عجیبی هستی.
و من هم خندیدم. من این طبع عجیب را راضی بودم دروغ چرا گاهی خودم هم خودم را شگفت
زده میکردم.
نگاهی به ساعتم کردم و آه از نهادم بیرون آمد
پنج دقیقه دیر کرده بودم با استرس صدایشان زدم و آنها هم مضطرب از اضطراب من وسایلشان را جمع کردند.
و با لبخند به پیرمرد و کنارم نگاهی کردم: دکتر واقعا از هم صحبتیوتن خوشحال شدم مرسی از اینکه اینقدر خوب هستید.
با نگاه پدرانه اش وراندازم کرد و با لحن پدارنه ترش گفت: یادمه قدیما در جواب این تعارفها
میگفتند خواهش میکنم درسته؟
بچه ها با لپ های گل انداخته خودشان را رساندند و با انرژی به دکتر سالمی دادند با شتاب به ساعتم نگاه کردم.
دکتر والا با خوشرویی جوابشان را داد و دستی به سرشان کشید و گفت:
منم ازت ممنونم به جای همه بیماران اینجا ... ممنونم که مثل بقیه نیستی...
و بی هیچ حرف دیگری به سمت بیمارستان رفت
***
کلافه لباس فرمش را عوض کرد قطعا از خسته کننده ترین روزهای این ماه بود ...
دکتر فرحبخش و والا به اجماع رسیده بودند که تا دو هفته دیگر مینا را عمل کنند و آیه در گیر بود. درگیر با (نکند)های ذهنش... نکند ...نکند ...
پوفی کشید و در کمدش را بست ... مثل همیشه که نه اما با لبخند از دوستانش خداحافظی کرد و تک زنگی به ابوذر که جلو بیمارستان بود زد تا ماشین را روشن کند....
✍نیل۲
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
@Dokhtarane_parva