•💚•
بسیاردستگیــرفقرابود
وهمیشہبہشخصفقیرے
ڪہابتداےڪوچہبود،ڪمڪمےڪرد
بہخاطردارمڪہشبےبہبیرونازمنزلرفت
وبازگشتاوطولـانےشد،
وقتےعلتراپرسیدممتوجـہشدم
پولےبراےڪمڪبہآنفقیــرنداشتہ
وبراےاینڪہشرمندهاونشــود😓،
چندڪوچہرادورزده👣
وازمسیردورترےبہخانہآمدهاست
#شہیدحمیدسیاهڪالےمرادی
#شهیدانه
『 @Dokhtarane_parva 』
•🧡•
وعده خداست که حقالناس را نمیبخشند!'
خونِ شھدا حقالناس است . .
با این حقالناس بزرگی که به گردن ماست ؛
چه خواهیم کرد🚶🏿♂؟!
- #شهیدمحمدحسینحدادیان -
#شهیدانه
『 @Dokhtarane_parva 』
•🧡•
صدازد،مامان!
مامانشاومد،گفتاینسُرُمروازدستمدربیارید
میخوامبرمدستشویی،مادرشکمکشکرد،
رفتوضوگرفت،بیروناومدگفت،
مامان؟بغلممیکنی؟
مادرشبغلشکرد،تمومشد،پروازکرد!(:
شهید علی خلیلی✨🌸
#شهیدانه
『 @Dokhtarane_parva 』
•💚•
واللهواللهوالله!
ازمهمترینشئونعاقبتبهخیری،
رابطهقلبی،دلیوحقیقیمابااینحڪیمیاست
ڪهامروزسڪانانقلابرابهدستدارد . . !♥️:)
+حاجقاسم:)
#شهیدانه
『 @Dokhtarane_parva 』
•💚•
خستگیمعناندارد !
زمینهٔظهوربایدبهدستماایجادشود . . !
-شهیدبیضایی-
#شهیدانه
『 @Dokhtarane_parva 』
•🧡•
#شهیدانه
دائـم الوضـو بود!
موقـع اذان خیلیها میرفتنـد وضو بگیرنـد؛
ولی حسـن اذان و اقامـه میگفـت و
نمازش را شـروع میکرد.
میگفت"زمیـن جای جمـع کردن ثـوابه،
حیـف زمین خدا نیسـت که آدم
بدون وضو روش راه بـره..؟!
+شهیدحسنتهرانیمقدم🌱
『 @Dokhtarane_parva 』
•🧡•
ما فرزندان مدرسه اۍ هستیم!
کھ در آنجا یاد گرفتیم، آزاد زندگۍ کنیم
ما امنیت را از دشمن التماس و گدایے نمۍکنیم .
• شهید جھاد مغنیہ🌿'!
#شهیدانه
『 @Dokhtarane_parva 』
•💚•
حاج قاسم میگفت:
حتیاگہیـهدرصداحتمـالبِـدیڪہ
یـهنفر یهروزیبرگـردهوتوبہکنـه...
حـقنداریراجبشقضاوتڪنۍ!🙃
قضاوت فقط ڪار خداست!
فلذا حواسمـونباشه🚶♂
#شهیدانه
『 @Dokhtarane_parva 』
•💚•
#شهیدانه
ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺩﺭ ﺧﻮﻧﻪ ﯼ خانواده ﺷﻬﯿﺪی ﺧﺒﺮ ﺑﺪﯾﻢ...
ﮐﻪ ﺑﯿﺎیید ﺍﺳﺘﺨﻮﻧـﺎﯼ ﺷﻬﯿﺪﺗﻮنو ﺗﺤﻮﯾﻞ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ…
ﺩﺭ ﺯﺩﯾﻢ
ﺩﺧﺘﺮ خانومی ﺍﻭﻣﺪ ﺩﺭﻭ واﮐﺮﺩ...
ﮔﻔﺘﻢ:
ﺷﻤﺎ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ شهید بزرگوار نسبتی دارید؟
چطور مگه...؟!
ﺑﺎﺑﺎﻣﻪ...
ﮔﻔﺘﻢ: پیکرﺷﻮ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻥ،
میخوان ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ ﻇﻬﺮ ﺑﯿﺎﺭنش...
زد زیر گریه و گفت:
یه ﺧﻮاهشی ﺩﺍﺭﻡ...
ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍین ﻫﻤﻪ ﺳﺎﻝ ﺍﻭﻣﺪﻩ...
میشه به جای ظهر پنجشنبه،
شب جمعه بیاﺭﯾﺪﺵ...؟!
شب جمعه...
ﺗﺎﺑﻮتو ﺑﺎ ﺍﺳﺘﺨﻮنا،
بردﯾﻢ ﺑﻪ ﻫﻤﻮﻥ ﺁﺩﺭﺱ...
ﺗﺎ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ...
ﺩﯾﺪﯾﻢ ﮐﻮﭼﻪ ﺭﻭ ﭼﺮﺍغونی کردن...
ﺭﯾﺴﻪ ﮐﺸﯿﺪن...
کوچه ﺷﻠﻮغه و مردم ﻣﯿﺎﻥ و میرﻥ
ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺟﻠﻮ و پرسیدیم
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﭼہ ﺧﺒرررﻩ…؟!
ﻋﺮﻭسی ﺩﺧﺘﺮ ﺍﯾـﻦ ﺧﻮﻧہ ست…!
ﺗﺎ ﺍﻭﻣﺪﯾﻢ ﺑﺮﮔﺮﺩﯾﻢ
ﺩﯾﺪﯾﻢ...
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺑﺎ ﭼﺎﺩﺭ ﺩﻭﯾﺪ ﺗـﻮ ﮐﻮﭼﻪ و داد میزد:
ﺑﺎﺑﺎﻣﻮ کجا میبرید...؟
ﻧﺒﺮﯾـﺪش...
یه عمر ﺁﺭﺯﻭم بود که ﺑﺎﺑﺎﻡ...
ﺳﺮ ﺳﻔﺮﻩ ی ﻋﻘﺪم باشه...
ﻣﻦ ﻣﻬﻤﻮﻧﯽ ﮔﺮﻓﺘﻢ...
ﺑﺎﺑﺎﻡُ ﺑﯿﺎﺭﯾﺪ...
ﺑﺎﺑﺎﺷﻮ ﺑﺮﺩﯾﻢ، ﭼﻬﺎﺭ تا تیکه اﺳﺘﺨﻮوﻥ ﮔﺬﺍﺷﺖ، ﮐﻨﺎﺭﺳﻔﺮﻩ ﯼ ﻋﻘﺪ...
استخوون دست باباشو برداشت…
کشید رو سرش و گفت:
"بابا جون…
ببین دخترت عروس شده…
برای بار سوم میپرسم:
عروس خانوم وکیلم...؟
با اجازه پدرم...بله...
راوی : از بچه های تفحص اصفهان
『 @Dokhtarane_parva 』
•💚•
#شهیدانه
یکییِخـاطرهایمیگفت
کهازخاکشلمچهاوردممادرمعصبانیشد
گفت:اینخاکاشیمیاییانوفلان..
ریختخاکُتوباغچهودرختسیبیکه
سالهامیوهنمیداد ،
اونسالسیبهاشعطرگُلمحمدیمیدادن:)
گریهمیکرد،
سیبهاروبغلمیگرفتومیخوابید.
『 @Dokhtarane_parva 』
•🧡•
داشتیم با هم جعبه مهمات رو میآوردیم عقب. بهش گفتم:"مواظب باش ، کلاه خودتت افتاد."
گفت:
*نگران نباش. آدم بد کاریش نمیشه.*
همون لحظه تیر خورد ...
موقعیت مهدی:)
#شهیدانه
『 @Dokhtarane_parva 』
•💚•
-میگنچرا میخوایشهید شی؟!
+میگمدیدید وقتییه معلمرو دوستداری
خودتومیکشی توکلاسش نمره²⁰ بگیری
و لبخندرضایتش دلترو آبکنه ؟!
منمدلم برالبخند خدامتنگ شده(:"
میخوامشاگرد اولکلاسش بشم
#شهیدحمیدسیاهکالیمرادی...🕊
#شهیدانه
『 @Dokhtarane_parva 』