از امام صادق (علیه السلام) پرسیدند:
✅ یوم الحسره، کدام روز است که خدا می فرماید: بترسان ایشان را از روز حسرت
.
🌸 حضرت جواب دادند: آن روز قیامت است که حتی نیکوکاران هم حسرت می خوردند که چرا بیشتر نیکی نکردند.
✅ پرسیدند: آیا کسی هست که در آن روز حسرت نداشته باشد؟
🌸 حضرت فرمودند: آری، کسی که در این دنیا مدام بر رسول خدا صلوات فرستاده باشد.
📗 ( وسائل الشیعه/ج7 )
❤️اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزِیْنَب
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
@Dokhtarane_parva
✨ما خوشیم به نغمهی :
أنتَ مَوْلای وَ أنَا الْعَبد
هرچےتوبگی ؛
هرچےتوبخوای ؛
ماڪوچیکترازاونیمڪہاعتراضڪنیم..🥀
توبزرگترازاونی ڪہبدمونروبخوای..🌱
#خداۍ_دلـم♥️🖇
قربونت برم خدا💋
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
@Dokhtarane_parva
🕊 الَّذِینَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِاللّهِ...
ومگر میشود؛ دلی باتوباشد وآرام نباشد؟
آرامش را باید بین حرفهای
خدا جستجو کنی ؛
آرامش همان گوهر نایابی ست
که به دلهایی که ازایمانخدا پر شده
باشد میدهند! [رعد، ۲۸]
#حدیث_طوری
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزِیْنَب
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
@Dokhtarane_parva
🔴 #تلنگر ❗️
🍃🌸آیت الله جاودان میفرمـودنـد:
اگه کسی در جنگ #شهید بشه
یکبار شهید شده
اما اگه کسی
با #هواینفس خودش بجنگه
#هرروز شهید میشه ...
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزِیْنَب
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
@Dokhtarane_parva
یـٰا غافـٖر الذْنب الڪٰبیر
| اے آمرزنده گنآهانِ بزرگ..🌱 |
.
.
گنـاهِ ٺو،
از رحمٺ خُـدا
بزرگ تر نیسٺ..❤️
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
@Dokhtarane_parva
رفقا یه چیز درگوشی بگم؟🤭👂🏻🤫
اون ادمینمون که پست در مورد مقام معظم رهبری😍 میزاشتن، احتمالا کرونا گرفتن😞
این رو به دو دلیل عرض کردم 🙂
1. لطفا لطفا لطفا براشون دعا کنید😓
خیلی سخته ...
2 . شما عضو این کانال شدید که از پست های حضرت آقا استفاده کنید
ولی متاسفانه چون دوستمون نمیتونن زیاد سر گوشی حاضر بشن، پستی در این باره نداریم😕
ازشون هم ممنونم
که تا جایی که میتونن وقت میزارن😚❣
به هر حال
گفتم معذرت خواهی کنم🙏🏻💖
#یازهرا✨
#آقامونه ☺️
عزت یعنی ...😍😌
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
@Dokhtarane_parva
#تلنگر⚠️
خواهر من...❤
یادت بماند؛🙃
چادرت فقط برای رضای اوست و لاغیر...🙂
#چادرمونه
#چادرانه
#دخترونه_چادری
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
@Dokhtarane_parva
#انگیزشی
❗️از پس مشکلات به راحتی برمیای
اگه...
خودت، تواناییهاتو
استعدادهای خدادادی ات را بخوبی بشناسی!
⚠️ یادت باشه
موقعیتها و مشکلات ناخواسته،
بخشی از زندگی اند....
که باید آرام و منطقی
و با تمام توان بهترین
راه حل را انتخاب نمود.
👏باور داشته باش که میتونی از پسش بر بیای
تو #لیاقتشو_داری
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزِیْنَب
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
@Dokhtarane_parva
دخترانِ پرواツ
#رمان_اورا...📕 #پارت_بیستم🌺 دستم رو بردم سمت گوشی... -- سلام، صبح بخیر. بالاخره بیدار شدین؟ -- صبح
#رمان_اورا...📕
#پارت_بیست_ویکم🌺
_واااایییی... . عرشیا! این برای منه؟؟؟ چقدرررر نازه! ممنونم...
-- خواهش میکنم عزیزم. دنیا رو هم به پات بریزم کمه!
-- ممنون، خیلی خوشگله! فقط عرشیا من داره دیرم میشه، ممکنه بابام توبیخم کنه. دیگه باید برم.
-- چقدر زود! باشه عزیز دلم. کاش ماشین نمیاوردی، خودم می رسوندمت.
-- نه ممنون. زحمتت نمیدم. بابت امشب ممنونم. خداحافظ!
-- من از تو ممنونم که اومدی خانومی. خداحافظ گل من!
از پیش عرشیا که برگشتم چند روزی آروم تر بودم. تا اینکه دوباره رفتم سراغ دفترچم... دفترچه رو باز کردم و نوشته هام رو خوندم، آخرین یادداشتم نیمه تموم مونده بود. همون روزی که رابطم با عرشیا شروع شد، می خواستم راجع به زندگیم بنویسم که با زنگ عرشیا نصفه موند.
نوشته ها رو خوندم. هیچی عوض نشده بود! حالا همون زندگی رو داشتم به اضافه ی عرشیا! دوباره رفتم تو خودم. انگار آب داغ ریختن رو سرم...
هر چی می نوشتم، هر چی می گشتم، هر چی فکر می کردم، هیچی تو زندگیم بهتر نشده بود. هیچ مشکلی حل نشده بود! فقط عرشیا حواسم رو از زندگی پرت کرده بود. همین! شاید حرف زدن با مرجان کمی حالم رو بهتر می کرد.
-- سلام ترنم خانوم! چه عجب یاد ما کردی!
-- ببخشید... سرم شلوغ بود!
-- سر تو قبلاً هم شلوغ بود اما باز یه یادی از رفیقت می کردی! ولی انگار یار جدیدت کلاً وقتتو پر کرده!
-- لوس نشو مرجان. خونه ای؟ می خوام بیام پیشت... نیاز دارم باهات صحبت کنم.
-- دوباره چت شده می خوای ناله هاتو برام بیاری؟؟
-- مرجان... خونه ای؟؟؟
-- الان که نه، ولی تا دو ساعت دیگه میرم خونه. اون موقع بیا!
تا یه سیگار بکشم، یکم قدم بزنم و یه دوش بگیرم و حاضر بشم، یه ساعت و نیم گذشت. سر کوچشون بودم که دیدم داره میره سمت خونه. یه بوق زدم تا متوجه شه پشت سرشم.
-- عه، سلام... چه به موقع رسیدی!
-- سلام، می خوای دیگه نریم خونه؟ سوار شو بریم پارکی، جایی...
-- هر چند خسته ام اما هر چی تو بگی!
رفتم سمت بوستان نهج البلاغه. این پارک برای من پر از خاطره بود. دوتا بستنی گرفتیم و نشستیم رو نیمکت.
-- باز چته؟ نکنه این بار صدای یه دخترو از گوشیعرشیا شنیدی؟
با اخم ریزی نگاه دلخورم رو بهش دوختم.
-- خیلی مسخره ای مرجان... منو نگا که اومدم با کی حرف بزنم!!!
✍️ادامه دارد...
•|محدثه افشاری|•
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
@Dokhtarane_parva