eitaa logo
دختران نظامی
631 دنبال‌کننده
15.8هزار عکس
6هزار ویدیو
145 فایل
بسم‌رب‌الشہید ‌مشخصات کانال و‌قسم‌بہ‌خستگے‌چشمانت! ‌ ‌شروع‌خادمے:1400/11/4 پایان‌خادمۍ: انشاءالله‌شہادٺ _‌کپے؟! ‌ +صلوات‌یادت‌نره‌مؤمن:) برای حرفای قشنگتون... :) https://daigo.ir/secret/6203690599
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید امیر سلیمانی🖤🥀
عوا😕🤣
برای چی میرید پول می‌ریزید تو جیب که ۸سال با ما ؟! 🇮🇷
🤣😂
شاید باور نکنید ولی ۳۲ سال کشور دست اینا بوده....
اگࢪکسےیافتےکھ‌دࢪلبخندت‌غمت‌ࢪادیددࢪ سکوتت‌حرف‌هایت‌ࢪاشنیدودࢪخشمت‌ محبتت‌ࢪافهمیدبدان‌اوبهتࢪین‌ داࢪایےتوست :)✨
عین‌دࢪیاییم‌ودࢪیاعین‌ما؛نیست‌ماࢪاابتداوانتها 🌊 . . .
《🌸 ⃟ ⃟☁️》 دَࢪایـن‌ْدُنْیـــٰااَگَࢪغَــم‌هَسْــتْ؛ صَبــوࢪےکُــن،خُـداهَسْــتْ ツ!
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فقط ایرانه🇮🇷 جلو استکبار جهانی شیره!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👤 استاد اصلا شرط قبولی تمامی اعمال، اینه که انسان امام زمان خودش رو بشناسه❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 تصاویر دیده نشده از حسین اوجاقی، شهید مدافع امنیت تبریز در وقایع اخیر ✍️ بیداری ملت
👁️‍🗨️این بی‌حجابی بهترین رفراندوم بود! محمدحسین اپرناک، فعال رسانه‌ای: 🔹این بی حجابی بهترین رفراندوم بود! چه فرصتی بهترازین اوقات بود! که هرخانمی دوست دارد، کشف حجاب کند؟ 🔹اماحدود۴٠روز است به چشم دیدید غالب بانوان عفیف کشور٩٩درصد چادر و روسری از سر برنداشتند. 🔹بقول قرآن بدی بود که خیر ما در آن بود. وقتش نیست سکوت کنید؟ الحمدلله اکثرزنان ما اهل خدا هستند.
🌠 شب ۱۳ 🌷 عین پاکی... 🔹 بعد از تولد زینب و بی حرمتی ای که از طرف خانواده خودم بهم شده بود، علی همه رو بیرون کرد ... ⭕️ حتی اجازه نداد مادرم ازم مراقبت کنه! اصرارهای مادر علی هم فایده ای نداشت... 🔸خودش توی خونه ایستاد ... تک تک کارها رو به تنهایی انجام می داد ... مثل یه پرستار ... و گاهی کارگر دم دستم بود ... تا تکان می خوردم از خواب می پرید ... 🔸 اونقدر که از خودم خجالت می کشیدم ...😢 🔸اونقدر روش فشار بود که نشسته ... پشت میز کوچیک و ساده طلبگیش، خوابش می برد ... بعد از اینکه حالم خوب شد ... با اون حجم درس و کار ... بازم دست بردار نبود ... 🔹اون روز ... همون جا توی در ایستادم ... فقط نگاهش می کردم ... با اون دست های زخم و پوست کن شده داشت کهنه های زینب رو می شست ... دیگه دلم طاقت نیاورد ... 🔹همین طور که سر تشت نشسته بود... با چشم های پر اشک رفتم نشستم کنارش ... چشمش که بهم افتاد، لبخندش کور شد ... - چی شده؟ ... چرا گریه می کنی؟ ...🙄 🔹تا اینو گفت خم شدم و دست های خیسش رو بوسیدم ... خودش رو کشید کنار ... - چی کار می کنی هانیه؟ دست هام نجسه! 🔸 نمی تونستم جلوی اشک هام رو بگیرم ... مثل سیل از چشمم پایین می اومد ... - تو عین طهارتی علی ... عین طهارت ... هر چی بهت بخوره پاک میشه ... آب هم اگه نجس بشه توی دست تو پاک میشه ... 😭 🔸من گریه می کردم ... علی متحیر، سعی در آروم کردن من داشت... اما هیچ چیز حریف اشک های من نمی شد... ادامه دارد .....