اگࢪکسےیافتےکھدࢪلبخندتغمتࢪادیددࢪ
سکوتتحرفهایتࢪاشنیدودࢪخشمت
محبتتࢪافهمیدبداناوبهتࢪین
داࢪایےتوست :)✨
《🌸 ⃟ ⃟☁️》
دَࢪایـنْدُنْیـــٰااَگَࢪغَــمهَسْــتْ؛
صَبــوࢪےکُــن،خُـداهَسْــتْ ツ!
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فقط ایرانه🇮🇷
جلو استکبار جهانی شیره!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👤 استاد #رائفی_پور
اصلا شرط قبولی تمامی اعمال،
اینه که انسان امام زمان خودش رو بشناسه❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 تصاویر دیده نشده از حسین اوجاقی، شهید مدافع امنیت تبریز در وقایع اخیر
✍️ بیداری ملت
👁️🗨️این بیحجابی بهترین رفراندوم بود!
محمدحسین اپرناک، فعال رسانهای:
🔹این بی حجابی بهترین رفراندوم بود!
چه فرصتی بهترازین اوقات بود!
که هرخانمی دوست دارد، کشف حجاب کند؟
🔹اماحدود۴٠روز است به چشم دیدید غالب بانوان عفیف کشور٩٩درصد چادر و روسری از سر برنداشتند.
🔹بقول قرآن بدی بود که خیر ما در آن بود.
وقتش نیست سکوت کنید؟
الحمدلله اکثرزنان ما اهل خدا هستند.
🌠 #رمان شب #پارت۱۳
#جبهه_ای_در_شهر
🌷 عین پاکی...
🔹 بعد از تولد زینب و بی حرمتی ای که از طرف خانواده خودم بهم شده بود، علی همه رو بیرون کرد ...
⭕️ حتی اجازه نداد مادرم ازم مراقبت کنه! اصرارهای مادر علی هم فایده ای نداشت...
🔸خودش توی خونه ایستاد ... تک تک کارها رو به تنهایی انجام می داد ... مثل یه پرستار ... و گاهی کارگر دم دستم بود ... تا تکان می خوردم از خواب می پرید ...
🔸 اونقدر که از خودم خجالت می کشیدم ...😢
🔸اونقدر روش فشار بود که نشسته ... پشت میز کوچیک و ساده طلبگیش، خوابش می برد ...
بعد از اینکه حالم خوب شد ...
با اون حجم درس و کار ... بازم دست بردار نبود ...
🔹اون روز ... همون جا توی در ایستادم ... فقط نگاهش می کردم ... با اون دست های زخم و پوست کن شده داشت کهنه های زینب رو می شست ... دیگه دلم طاقت نیاورد ...
🔹همین طور که سر تشت نشسته بود... با چشم های پر اشک رفتم نشستم کنارش ...
چشمش که بهم افتاد، لبخندش کور شد ...
- چی شده؟ ...
چرا گریه می کنی؟ ...🙄
🔹تا اینو گفت خم شدم و دست های خیسش رو بوسیدم ... خودش رو کشید کنار ...
- چی کار می کنی هانیه؟ دست هام نجسه!
🔸 نمی تونستم جلوی اشک هام رو بگیرم ... مثل سیل از چشمم پایین می اومد ...
- تو عین طهارتی علی ...
عین طهارت ...
هر چی بهت بخوره پاک میشه ... آب هم اگه نجس بشه توی دست تو پاک میشه ... 😭
🔸من گریه می کردم ... علی متحیر، سعی در آروم کردن من داشت... اما هیچ چیز حریف اشک های من نمی شد...
ادامه دارد .....