eitaa logo
دختران نظامی
634 دنبال‌کننده
15.8هزار عکس
6هزار ویدیو
145 فایل
بسم‌رب‌الشہید ‌مشخصات کانال و‌قسم‌بہ‌خستگے‌چشمانت! ‌ ‌شروع‌خادمے:1400/11/4 پایان‌خادمۍ: انشاءالله‌شہادٺ _‌کپے؟! ‌ +صلوات‌یادت‌نره‌مؤمن:) برای حرفای قشنگتون... :) https://daigo.ir/secret/6203690599
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺مایک پمپئو، وزیر خارجه سابق آمریکا در کتابی که به تازگی از وی منتشر شده، اعتراف کرد: 🔹در دوره ترامپ قصد داشتیم به حمله کنیم و برای این کار، یک میلیارد دلار به مخالفان دولت تحت عنوان کمک‌های بشردوستانه، پرداخت کردیم! هیچ یک از ما نمی‌خواستیم به صورت علنی در مورد این ابزار مهم فشار، صحبت کنیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥سریال خشونت پلیس آمریکا؛ ویدئویی از خشونت پلیس علیه یک زن در مرز مکزیک
▪️اینستاگرام پرشده از فیلم این دختر بچه مظلوم که از سرما داره میلرزه و به اسم زلزله خوی پخش میشه! اما این فیلم مربوط به دختر بچه آواره سوری در اردوگاهی در شمال سوریه است و سال های گذشته پخش شده بود.
حکم اعدام محمد قبادلو متوقف شد مدیر روابط عمومی دیوان عالی کشور گفت: 🔻قرار توقف اجرای حکم محمد قبادلو، در پی درخواست مجدد اعاده دادرسی وکیل نامبرده مبنی بر اعدام به جرم محاربه در اجرای تبصره ماده۴۷۸ قانون آیین دادرسی کیفری با توجه به تقدم حق الناس تا رسیدگی به اتهام قتل عمد یکی از پرسنل فراجا و محکومیت وی به قصاص نفس در دیوان عالی کشور صادر شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فیلمی محرمانه و دیدنی از جلسه شورای امنیت رژیم پهلوی در شب ۱۲بهمن ۵۷ 🔹️ صحبت های بختیار در مورد امام خمینی(ره)
واکنش نتانیاهو به انفجار اخیر اصفهان: 🔻درباره عملیات‌های خاص صحبت نمی‌کنم. 🔻هر بار انفجاری در خاورمیانه رخ می‌دهد، اسرائیل مقصر و مسئول شناخته می‌شود؛ گاهی ما هستیم و گاهی اوقات نیستیم.
توهین رسانه‌های رسمی دولتی جمهوری آذربایجان به آیت‌الله خامنه‌ای ادامه دارد! این بار شبکه تلویزیونی دولتی شهر گنجه تی‌وی با القابی همانند خون‌آشام، دورو و سگ (پدرتونه) که به رهبر و بالاترین مقام سیاسی ایران، توهین کرد. یعنی ننگ بهتون که نمیتونید لااقل با یه بیانیه تند و خشن بهشون جواب بدین
دنیـا؛ زنـــدان‌مـومـن‌وبهـشت‌کــافـرِ. . !
یادتون نره امروز از امام رضا عیدی بگیرید...
بگـردید‌یـه‌رفیـق‌خـدایی‌پیـدا‌کنـید که‌وسـطِ‌میـدون‌میـنِ‌گنـاه‌دستتـون‌رو‌بگـیره! +حـــاج‌حسیـن‌یکتـا
اللهم‌احفظ‌قائدنا‌الامام‌الخامنه‌ای♥️"
خدا چقدر قشنگ میگه: والله يعلم ما في قلوبكم. +حواسم هست چی تو دلت میگذره...
کمی حق
_
سرهنگ نصیری به طیب رضایی گفت فقط یه ناسزا به امام بگو از اعدام نجاتت بدیم، طیب گفت تو مرام ما نیست با فرزند حضرت زهرا دربیفتیم! میگن امام وقتی آمد ایران اولین جایی که رفت سر قبر طیب بود... بعد ۴۴سال به آرمان گفتن فحش بده و آرمان گفت: آقا نور چشم ماست؛ و همون عاقبت طیب رضایی نصیبش شد... ❤️
هدایت شده از خاطراتانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌جدید آیا هرچیزی که مهمه یا خوبه، جزو شرایط امر به معروفه؟ ‌ اصلا شرایط امر به معروف چه چیزایی هستن🤔؟ ‌ خلاصه و آسون یادبگیریم 😍‌ ثواب نشر کلیپ هدیه به مولا امیرالمؤمنین علیه السلام @maroofane3
_ خدایا! من‌صبورم‌‌اما‌دلتنگۍ چہ‌میداندصبرچیسٺ :)💔
بسیجـی‌بابصیـرت‌اسـت اماازخـودراضـی‌نیسـت طرفدارعلـم‌اسـت ؛ امـاعلـم‌زده‌نیسـت متخلـق‌بـه‌اخـلاق‌اسلامـی‌اسـت امـاریاکـارنیسـت درکـارآبـادکـردن‌دنیاسـت اماخـوداهـل‌دنیـانیسـت ••! مقـام‌معظـم‌رهبـری |شهید‌آرمان‌علی‌وردی|
_
💞 💞 . قسمت . . _ایشون آقای مهندس هستن دیگه . با شنیدنش لحن صدای بابام عوض شد.. چون آشپزخونه پشت بابام بود نمیتونستم دقیق ببینمش ولی با لحن خاصی گفت _شوخی میکنید؟! . که پدر سید گفت _نه به خدا شوخیمون چیه...آقای مهندس و انشاالله ماه داماد آینده همین ایشون هستن . با شنیدن داماد یه تبسم خاصی رو لب سید اومد و سرشو پایین انداخت . ولی دیدم بابام از جاش بلند شد و صداشو بلند کرد و گفت : _آقا شما چه فکری با خودتون کردید که اومدید اینجا؟؟ فکر کردید دختر دسته‌ی گل من به شما جواب مثبت میده... همین الانش کلی خواستگار سالم و پولدار داره ولی محل نمیکنه اونوقت شما با پسر معلولت پا شدی اومدی اینجا خواستگاری؟! جمع کنید آقا... . زهرا خواست حرفی بزنه ولی سید با حرکت دستش جلوشو گرفت و اجازه نداد . پدر سید ٺروم با صدای گرفته‌ای گفت _پس بهتره ما رفع مزاحمت کنیم . -هر جور راحتید... ولی آدم لقمه رو اندازه دهنش میگیره... . مادر و پدر سید بلند شدن و زهرا هم آروم ویلچر رو هل میداد به سمت در... . انگار آوار خراب شده بود روی سرم نمیتونستم نفس بکشم و دلم میخواست زار زار گریه کنم...پاهام سست شده بود... میخواستم داد بزنم ولی صدام در نمیومد.. دلم رو به دریا زدم و رفتم بیرون... پدر و مادر سید از در خروجی بیرون رفته بودن و سید و زهرا رسیده بودن لای در . بغضمو قورت دادم و آروم به زور صدام در اومد و سلام گفتم... . بابام سریع برگشت و گفت _ تو چرا بیرون اومدی...برو توی اتاقت . ولی اصلا صداشو نمیشنیدم.. . زهرا بهم سلام کرد ولی سید رو دیدم که آروم سرش رو بالا آورد و باهام چشم تو چشم شد... . اشکی که گوشه‌ی چشمش حلقه زده بود آروم سر خورد و تا روی ریشش اومد. . سرش رو پایین انداخت و آروم به زهرا گفت _بریم... . و زهرا هم ویلچر رو به سمت بیرون هل داد... . بعد اینکه رفتن و در رو بستن من فقط گریه میکردم . بابام خیلی عصبانی بود و فقط غر میزد... _مسخرش رو در آوردن یه کاره پا شدن اومدن خونه ما خواستگاری . و رو کرد به سمت من و گفت: _ تو میدونستی پسره فلجه؟! . -منم با گریه گفتم بابا اون فلج نیست . جانبازه . -حالا هرچی...فلج یا جانباز یا هر کوفتی..وقتی نمیتونه رو پای خودش وایسته یعنی یه آدم عادی نیست . ادامه دارد.... .