امشب میخوایم باهمیه عینک به چشم بزنیم.
سوار ماشین زمان بشیم و بریم ظهر عاشورا.
همه هستن؟
آقا یه نگاهی به قد و بالای علی اکبر کرد و اجازه داد..
آخر علیاکبر امید حسین بن علی بود..
دیدین یه پدر مادر چقدر قربون جوونشون میشن؟؟
آقامون خیلی به علی اکبر علاقه داشت..
یهچهره اکبر که نگاهمیکرد پیامبر را میدید..
علیاکبر به سمت میدان رفت..
حسین همونجا ایستاد و به قد بالای علی نگاه کرد:)
علی اکبر که بهمیدان رفت همهگفتن علی آمده است..
تن لشکر یزیدیان به لرزه درآمد..
با هر شمشیری که اکبر میزد..
دیدین این پدر و مادرا تا پسرشون بچشون یه کاری میکنن دستشونو میزارن رو سینه میگن قربونت برم..فدات بشم..ماشالله.
حسین بن علی داشت نگاه میکرد..
یه ملعونی نیزه به پهلو فرو برد..
یکی شمشیر به فرق زد..
دست حسین بن علی از سینه به روی سر رفت.🖤
نیزهبالارفتهاست..
بگذریمازاینکهپهلویش
بهزهرارفتهاست..💔
میگن خون سر به روی چشمان اسب ریخت و اسب راه و اشتباه رفت..
رفت وسط لشکر یزیدیان.
هرکی یه سهم از نوه حیدر داشت..
یکی بر صورت زد یکی بر دست زد یکی بر سینه زد...
میگن علی اکبر و اربا اربا که کردن..
وایسا ببینم.
اصلا معنای اربا اربا میدونید؟
یعنی تکه های بینظم..
نامساوی..
یعنی عجولانه..
از ترس اینکه حسین بیاد به نجات پسرش...
حسین یهو دید یه سری شمشیر میره بالا میاد پایین..
حسین بدو عباس بدو
حسین بالای سر علی رفت.
نشست و سر و در آغوش گرفت
یزیدیان هل هله به سر دادن..
آخر حسین گریه کرد
وقتی رفتن پیش یزید.
یزید گفت حسین گریه هم کرد؟
گفتن بله امیر..وقتی سر جوانش را در آغوش گرفته بود💔😭
حسین صدا زد
_علی جان پاشو برگردیم..
_خیمه در طلاتمه..
پاشو جوون رعنای من..
پاشو قد و بالات و بابا ببینه..
دیگه رقیه پشتش به کی گرم باشه..
پاشوعلیاکبرم...
قلبمنآرومبگیره...
بدونمنکجامیریبابا...؟!
قرار بود عصای دست بابا بشی