📸 حوالهی یخچال
🌹#شهید_اسمعلی_فرهنگیان بعد از عملیات #والفجر9 توسط فرماندهان ارشد #سپاه مورد قدردانی قرار گرفت و حواله خرید یک دستگاه یخچال به قیمت ۱۳۰۰۰ تومان به او اهداء شد. گویا در منزلش هم یخچال نداشت. با شنیدن درد و دل «حیدری» از بچههای #گردان_تبوک و بیان مشکل عمل چشم برادرش، گفت: «این حواله رو بگیر و برای خودت بفروش و با پولش برادرت رو معالجه کن» (.....)
هزینهی عمل حدود ۸۰۰۰ تومان شد و حیدری ۵۰۰۰ تومان مابقی را برگرداند، اما شهید فرهنگیان با تعجب از او پرسید: «این چیه آوردی؟!» پاسخ داد: «مابقی پول حواله است. خدا رو شکر مشکلم حل شد.» شهید فرهنگیان معاون گردان را صدا زد: «سلیمانی! این ۵۰۰۰ تومان پیش تو امانت باشه. ببین کی گرفتاره؛ هر کی مشکلی داشت، از این پول کمکش کن.» بعد هم چون سلیمانی اهل #کنگاور بود، به شوخی به او گفت: «مواظب باش پارتیبازی نکنی و همه رو به کنگاوریها بِدی ها! ببین کی گرفتاره؛ به او کمک کن.»
📖خاطراتی جذاب از این شهید بزرگوار را از زبان راوی کتاب دنبال کنید
📚 کتاب #دوشکاچی
🎙خاطرات #علی_حسن_احمدی
📘چاپ اول : سال ۱۳۹۸
📒انتشارات #سوره_مهر
📍موضوع : #دفاع_مقدس #کرمانشاه
🗓بزودی وارد بازار نشر کتاب خواهد شد ...
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🇮🇷 @dooshkachi
📲💻 dooshkachi.ir
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
💐روز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مبارک💐
🎙یکی از بخشهای مهمّ کارنامهی #سپاه، #انقلابی_زیستن و #انقلابی_ماندن سپاه است؛ یعنی حوادث، جریانات نتوانست این تشکیلات مستحکم و قویبنیه را از مسیر اصلی و درست، به بهانهی اینکه دنیا تغییر کرده، زندگی تغییر کرده، منحرف کند ...
اگر کسی از بنده سؤال بکند که حالا شما از این بچّهها، از این فرزندان راضی هستید، خواهم گفت که صددرصد راضیام! امّا قانع نیستم، #راضی_هستم خیلی، #قانع_نیستم.
📖بیانات #امام_خامنه_ای ۱۳۹۲/۰۶/۲۶ و ۱۳۹۸/۰۷/۱۰
📚 کتاب #دوشکاچی (خاطرات #علی_حسن_احمدی)
📍#دفاع_مقدس #انقلاب_اسلامی #سپاه_پاسداران #کرمانشاه
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🇮🇷 @dooshkachi
📲💻 dooshkachi.ir
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺 #شهید_محمد_بروجردی : مردم به #جمهوری_اسلامی مقید و معتقدند.
🔹نگاه و منطق #مسیح_کردستان به مردم به عنوان پشتوانه نظام در جنگ
📍 #کردستان #تیپ_ویژه_شهدا #سپاه #انقلاب_اسلامی #سپاه_پاسداران #کومله #دموکرات #دفاع_مقدس #دوشکاچی
🌷شادی روح امام و شهدا صلوات
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🇮🇷 @dooshkachi
📱💻 dooshkachi.ir
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
❤️دیدار با آفتاب جماران
📖... برادر علی قمی با صدای بلندی گفت: «اماما! اماما! تو را به جان زهرا(س)، نصیحت، نصیحت.» بچهها نیز که از دیدار امام سیر نشده بودند، یکپارچه این شعار را تکرار کردند و در فضای حسینیه غلغله دیگری به پا شد. امام برگشت و به طرف صندلیاش رفت ... بعد از «بسماللهالرحمنالرحیم» فرمود: «من امروز بنا نداشتم كه صحبت بكنم و حالا هم بهطور اختصار يك كلمه مىگويم و شما را دعا مىكنم ... شما آبروى اسلام را و آبروى رسول خدا را در پيشگاه مقدس حق تعالى حفظ كرديد. شما برادران موجب سرفرازى حضرت امام زمان(سلاماللهعليه) در پيشگاه خداى تبارك و تعالى شديد ... شمايى كه از جان خودتان در راه اسلام گذشتهايد و در ميدانهاى نبرد حق با باطل پيشقدم شدهايد و سركوبى كردهايد از اين دشمنان اسلام و دشمنان ملّت و دشمنان ملّت كُرد و غيركُرد، شماها موجب سرافرازى همه ملّت شديد، ما به وجود شما افتخار مىكنيم...»
👈ادامه این خاطره در کتاب #دوشکاچی
🎙خاطرات #علی_حسن_احمدی
📒انتشارات #سوره_مهر
📍 #دفاع_مقدس #کرمانشاه #امام_خمینی(ره) #جماران #شهید_علی_قمی #تیپ_ویژه_شهدا #کردستان #پیرانشهر #سردشت #پاسدار #سپاه
🌐 لینک خرید اینترنتی کتاب👇
https://sooremehr.ir/book/3321
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🇮🇷 @dooshkachi
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
📛 حسن دمکرات!
📖... بچهها به شوخی آنها را «حسن دمکرات» صدا میزدند! یک روز کنجکاو شدم تا از خودشان بپرسم چرا آنها را با این اسم صدا میزنند. با هم گرم صحبت شدیم. متوجه شدم هر دو اهل روستای «زاغان» هستند. به آن دو نفر گفتم: «چرا به شما دمکرات میگن؟» یکی از آنها آهی کشید و گفت: «ماجرایی داره. ما قبلاً دمکرات بودیم، ولی بعداً پشیمان شدیم و خودمان رو تسلیم کردیم!» وقتی این را شنیدم، کنجکاویام بیشتر شد و گفتم: «خیلی دوست دارم بدانم جریان تسلیم شدن شما چه بود. چرا برگشتید؟» یکی از آنها گفت: «دو بسته آجیل، منو تسلیم کرد!» بعد ادامه داد و گفت: «ما معمولاً توی ارتفاعات بودیم. یک روز تصمیم گرفتیم که سری هم به خانوادهمان بزنیم. توی روز نمیشد رفت و آمد کرد. صبر کردیم تا هوا تاریک بشه. از تاریکی هوا استفاده کردیم و وارد روستا شدیم. اون شب رو کنار خانوادهمان سپری کردیم. خبر ورود ما به روستا، به بچههای سپاه گزارش شده بود ...»
👈ادامه این خاطره در کتاب #دوشکاچی
🎙خاطرات #علی_حسن_احمدی
📒انتشارات #سوره_مهر
📍 #دفاع_مقدس #کرمانشاه #دموکرات #زاغان #سنقر #پاسدار #سپاه
🌐 لینک خرید اینترنتی کتاب👇
https://sooremehr.ir/book/3321
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🇮🇷 @dooshkachi
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
⁉️ کی میشه من هم برم سربازی؟!
📖 رفتهرفته علاقهام به حضور در بسیج بیشتر شد. این علاقه ادامه پیدا کرد تا اینکه «رمضان احمدی»، همسایه دیوار به دیوارمان به سربازی رفت. او خدمت سربازیاش را در ارتش و در منطقه «میمک» ایلام میگذراند. زمانی که به مرخصی میآمد، من و چند نفر از دوستانم به خانهشان میرفتیم و او از سربازیاش در منطقه جنگی برایمان تعریف میکرد و من از ته دل حسرت میخوردم و میگفتم: «خدایا! کی میشه من هم برم سربازی؟!» جرأت این را نداشتم که از پدرم بخواهم اجازه دهد تا به جبهه بروم، چون پدرم اجازه نمیداد. در روستای ما هم کسی نبود که با سن کم به جبهه رفته باشد؛ همین طور مانده بودم و نمیتوانستم به پدرم چیزی بگویم. بیشتر کسانی که به جبهه اعزام میشدند، یا کسانی بودند که سن بالایی داشتند و یا پاسداران و بسیجیانی بودند که سابقه قبلی حضور در جبهه را داشتند ...
👈ادامه این خاطره در کتاب #دوشکاچی
🎙خاطرات #علی_حسن_احمدی
📒انتشارات #سوره_مهر
📍 #دفاع_مقدس #کرمانشاه #سنقر روستای #لیلمانج #سربازی #میمک #ایلام #بسیج #سپاه
🌐 لینک خرید اینترنتی کتاب👇
https://sooremehr.ir/book/3321
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🇮🇷 @dooshkachi
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
💐روز پاسدار مبارک💐
🎙یکی از بخشهای مهمّ کارنامهی #سپاه، #انقلابی_زیستن و #انقلابی_ماندن سپاه است؛ یعنی حوادث، جریانات نتوانست این تشکیلات مستحکم و قویبنیه را از مسیر اصلی و درست، به بهانهی اینکه دنیا تغییر کرده، زندگی تغییر کرده، منحرف کند ...
اگر کسی از بنده سؤال بکند که حالا شما از این بچّهها، از این فرزندان راضی هستید، خواهم گفت که صددرصد راضیام! امّا قانع نیستم، #راضی_هستم خیلی، #قانع_نیستم.
📖بیانات #امام_خامنه_ای ۱۳۹۲/۰۶/۲۶ و ۱۳۹۸/۰۷/۱۰
📚 کتاب #دوشکاچی (خاطرات #علی_حسن_احمدی)
📍#دفاع_مقدس #انقلاب_اسلامی #سپاه_پاسداران #کرمانشاه #روز_پاسدار
🇮🇷 @dooshkachi
هدایت شده از دوشکاچی
⁉️ کی میشه من هم برم سربازی؟!
📖 رفتهرفته علاقهام به حضور در بسیج بیشتر شد. این علاقه ادامه پیدا کرد تا اینکه «رمضان احمدی»، همسایه دیوار به دیوارمان به سربازی رفت. او خدمت سربازیاش را در ارتش و در منطقه «میمک» ایلام میگذراند. زمانی که به مرخصی میآمد، من و چند نفر از دوستانم به خانهشان میرفتیم و او از سربازیاش در منطقه جنگی برایمان تعریف میکرد و من از ته دل حسرت میخوردم و میگفتم: «خدایا! کی میشه من هم برم سربازی؟!» جرأت این را نداشتم که از پدرم بخواهم اجازه دهد تا به جبهه بروم، چون پدرم اجازه نمیداد. در روستای ما هم کسی نبود که با سن کم به جبهه رفته باشد؛ همین طور مانده بودم و نمیتوانستم به پدرم چیزی بگویم. بیشتر کسانی که به جبهه اعزام میشدند، یا کسانی بودند که سن بالایی داشتند و یا پاسداران و بسیجیانی بودند که سابقه قبلی حضور در جبهه را داشتند ...
👈ادامه این خاطره در کتاب #دوشکاچی
🎙خاطرات #علی_حسن_احمدی
📒انتشارات #سوره_مهر
📍 #دفاع_مقدس #کرمانشاه #سنقر روستای #لیلمانج #سربازی #میمک #ایلام #بسیج #سپاه
🌐 لینک خرید اینترنتی کتاب👇
https://sooremehr.ir/book/3321
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🇮🇷 @dooshkachi
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯