eitaa logo
نذرسردارقاسمِ قاصم || مریم اسماعیلی
449 دنبال‌کننده
163 عکس
44 ویدیو
14 فایل
گاه‌نوشت‌های دکتر مریم اسماعیلی (سما) (آنچه اعتقاد دارم و سعی می‌کنم عمل کنم... با دلم مینویسم)... @noorhan_strategic_house. https://eitaa.com/DrME1441 ارتباط با نویسنده: @DrME90
مشاهده در ایتا
دانلود
یکی از خصوصیات دهه شصتی ها ب نظرم ولایت پذیری بود رزمنده در جبهه فرمانده هرچی می‌گفت با جان و دل اطاعت می‌کرد و از همین راه چشم گقتن ب ولی فقیه رو هم تمرین می‌کرد ک بعد راحت ب امام زمان چشم بگه ب قولی شیعه تنوری.... @DrME1441
دلبستگی با وابستگی فرق داره دلبستگی خوبه اما وابستگی درست نیست توی جبهه رزمندگان دلبسته هم بودند از شهادت رفیق اشک می‌ریختند اما چون وابسته نبودند جهاد با دشمن را ادامه‌ می‌دادند و ناامید نمی‌شدند شاید بشه گفت آقا دلبسته شهید سلیمانی بودند در شهادت ایشون اسک ریختند اما از قوت ایشون در ادامه مسیر کم نشد دلبسته یاران خراسانی خویشم‌.... @DrME1441
🔰حدود ده سال پیش، اراک سرکلاس انقلاب اسلامی ، دانشجویی گفت: استاد! ما بعد از انقلاب، آزادی نداریم... گفتم: منظورت از آزادی چیه؟ آزادی از بند خدا؟ یا آزادی از بند شیطان؟ قبل انقلاب، آزادی از بند خدا داشتیم... اما از بند شیطان آزاد نبودیم... انقلاب کردیم، که از بند شیطان آزاد شویم و در بند خدا گرفتار چنانکه در نماز شهادت می‌دهیم اشهد ان محمداً و رسوله اول عبد بعد رسول 🔸درسته الان آزادی از بند خدا نداریم می‌خواهیم بنده خدا باشیم اما زمینه ایجاد شده که از بند شیطان آزاد باشیم ... دیگه چیزی نگفت... 📚 ایجاد ذهنیت مشترک مفهوم شناسی برای ایجاد رابطه بهتر و جلوگیری از مغالطه خرداد 1401 🦋@drme1441
🌱رفته بود راهیان نور وقتی برگشت دوستش پرسید: جنوب رفتی، چطور بود؟ گفت: حال و هوای گرمی داشت... دوستش گفت: آره شنیدم هوای جنوب گرمه... آن گرما کجا و این گرما کجا.... 🔰ایجاد ذهنیت مشترک و مفهوم شناسی برای ایجاد تعامل بهتر و جلوگیری از مغالطه و تاثیر گذاری بر همدیگر و تفهیم و تفاهم خرداد 1401 @DrME1441
دخترم حدود سه ساله بود سال 83 قصه رقیه رو ب زبان کودکانه براش گفتم 4_5 ساله بود در روضه رقیه دست بر گوش گریه میکرد چون می‌فهمید.... ب زبان کودکانه صحبت کنیم حرف زدن با کودکان را رها نکنیم @DrME1441
چاقو را از کودک دو ساله گرفت که دستش را نبرد یا به چشمش آسیب نزند ... گریه کرد و با زبان کودکانه گفت مامان بد بد بد... چند دقیقه بعد... یک اسباب بازی قشنگ دستش بود خوشحال شد اشک‌هایش خشکید یادش رفته بود که به مادر گفته بود: مادر بد و مادر هم بخاطر بد گفتن کودک، او را از دادن اسباب بازی قشنگ محروم نکرد... 🔹 مهربان تر از مادر، گاهی دعای ما را، چنان ک می‌خواهیم، نمی‌کند... چون ما را می‌داند اما چون کردیم و درخواستی داشتیم 🌺 یا بهتر از آن یا معادل آن 🌺 یا همان زمان یا زمانی دیگر عطا می‌کند... حتی اگر گله کرده باشیم او خدایی می‌کند 🔰ادب را نگه داریم ک موقع عطای خدا، شرمندگی برایمان نماند... @DrME1441
ظاهر بر باطن اثر میذاره و باطن هم بر ظاهر فرد با ظاهر مرتب برنامه‌ ریزی داشتن درون مرتب خواهد داشت و با باطن به هم‌ریخته ظاهری آشفته خواهد داشت @drme1441
ما از داد زدن خاطره خوبی نداريم... یا فاطمه الزهرا.... @drme1441
از خودت چشم پوشی کن به تکلیف در برابر انقلاب اسلامی فکر کن درگیر عمل باش ( و نه حرف و ادعا) مقاومت کن کارها را مردمی پیش ببر، نه حزبی تا اثربخش باشی @drme1441
وَمِنْ آيَاتِهِ أَنَّكَ تَرَى الْأَرْضَ خَاشِعَةً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ ۚ إِنَّ الَّذِي أَحْيَاهَا لَمُحْيِي الْمَوْتَىٰ ۚ إِنَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ فصلت/39 و از جمله آیات قدرت الهی آنکه زمین را بنگری خشک و پژمرده که چون ما بر آن آب باران فرود آریم بردمد و گیاه برآورد و اهتزاز و نشاط و خرّمی یابد. باری، آن کس که زمین را زنده کند مردگان را هم زنده گرداند که او بر هر چیز قادر است. پس زمین وجود خود را خوب شخم بزنیم... صفات مثبت و منفی را دریابیم تا با آیات قرآن، خرم شود... @drme1441
خانم سبا بابایی، مادر شهید محمد بابایی و راوی کتاب «مهاجر سرزمین آفتاب» او مقاطع تحصیلی را در شهر «آشیا» طی می‌کند تا اینکه در کلاس آموزش زبان انگلیسی با جوانی ایرانی که در آنجا کار تجارت می‌کرد، آشنا می‌شود و این آشنایی مبنای تغییر زندگی او را شکل می‌دهد. این جوان که اسدالله بابایی نام دارد،‌ مدت‌ها قبل در هند زندگی می‌کرد و دست تقدیر او را به ژاپن می‌رساند. این آشنایی سبب می‌شود تا آقای بابایی درخواست ازدواج خود را مطرح کند. خانم یامامورا به جهت علاقه به این جوان ایرانی از خانواده طرد می‌شود؛ چون لازمه ازدواج با یک جوان ایرانی اول مسلمان شدن و دیگری هجرت به ایران بود. خانم یامامورا ریسک این دو موضوع را می‌پذیرد. در ابتدا این پذیرش بنا بر علاقه و محبت است، اما کم‌کم به یک باور و عقیده تبدیل می‌شود تا جایی که اسلام در تمام وجود او جاری می‌شود. او به‌ گونه‌ای با قرآن مأنوس می‌شود که بعدها خود قرآن تدریس می‌کند. خیلی عجیب است که یک زن بودایی وقتی مشرف به اسلام می‌شود، این‌چنین متحول شود. @drme1441